[ تائب ]
- به مذاقش خوش نمیومد . . یه خورده سخت بود بفهمه زده جاده خاکی.
- دید همه چی داره
خوب پیش میره . . .
[ هوا برش داشت ]
[ تائب ]
-
- گهی نالم، گهی گِریَم، گهی سوزم، گهی میرم
زمانه بی توام گر زنده دارد، این چنین دارد!