فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شرمندتم تو روضههات نمردم…💔
#امام_حسین_جانم
●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
♥️🖤..
بیست بار با شترش رفته بود حج
بدون اینکه حتی یک شلاق به او بزند
بعد از شهادت، شتر بدون اینکه قبر او را دیده باشد
آمد همانجا
▫️زانو هایش را خم کرد
▫️افتاد روی خاک
با همان زبان بسته صیحه میکشید
خودش را میمالید به خاک ها
سرش را به زمین میزد
▪️اشک چشم هایش خاک را تر کرده بود
خبرش وقتی به امام باقر علیهالسلام رسید
آمد و از او خواست آرام باشد
شتر از کنار قبر بلند شد
و چند قدم برداشت
ولی انگار دلش آرام نگرفت
برگشت و دوباره همان ضجه ها را شروع کرد
امام یک بار دیگر آمد و آرامش کرد
بار سوم که بیقراریش را دید فرمود
رهایش کنید که در حال وداع است...
▪️سه روز آنجا ماند
▪️با همان حال از دنیا رفت
همانجا کنار قبر مولایش زین العابدین علیهالسلام
📚بصائر الدرجات، ص۴۸۳
🏴#شهادت_امام_سجاد علیهالسلام
●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
4_6048823689607121446.mp3
27.84M
-
داغدار ابراهیم و قاسم بودیم
خبر آمد اسماعیل رفت...
#اسماعیل_هنیه #تسلیت_ایران_فلسطین
●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
27.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#بخش_چهاردهم_زندگی_نامه_شهید
((لباس های خیس را پوشید😔))
مجید روزهای آخر در جواب تمام سؤالهای مادر تکرار میکند که نمیرود؛ اما مادر مجید از ترس رفتن مجید از کنارش تکان نمیخورد. حتی میترسد که لباسهایش را بشوید: «روزهای آخر از کنارش تکان نمیخوردم. میترسیدم نا غافل برود. مجید هم وانمود میکرد که نمیرود. لباسهایش را داده بود بشویم؛ اما من هر بار بهانه میآوردم و درمیرفتم. چند روزی بود که در لگن آب خیس بود. فکر میکردم اگر بشویم میرود. پنجشنبه و جمعه که گذشت وقتی دیدم مجیدم گفت دوستانش رفتند اما فقط این را وانمود کرد که دوستانش رفتند این منصرف شده ومجید نرفته گفتم لابد نمیرود.
من در این چند سال زندگی یکبار خرید نرفتم؛ اما آن روز از ذوق اینکه باهم صبحانه بخوریم رفتم تا نان تازه بخرم. کاری که همیشه داداش مجید انجام میداد و دوست داشت با من صبحانه بخورد. وقتی برگشتم دیدم چمدان و لباسهایش نیست. فهمیدم همهچیز را خیس پوشیده و رفته است. 😔همیشه به حضرت زینب میگویم. مجید خیلی به من وابسته بود. طوری که هیچوقت جدا نمیشد. شما با مجید چه کردید که آنقدر سادهدل کند؟ یکی از دوستان مجید برایش عکسی میفرستد که در آنیک رزمنده کولهپشتی دارد و پیشانی مادرش را میبوسد. میگفت مجید مدام غصه میخورد که من این کار را انجام ندادهام.» مجید بدون خداحافظی از مادر رفت اما در خانه با خواهرش خداحافظی میکند. سرش را پایین میگیرد و اشکهایش را از چشمهای خواهرش میدزدد بیآنکه سرش را بچرخاند دست تکان میدهد و میرود. وحالا جدی جدی راهی میشود.
●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
🌷شهید مطهری: آنان ڪه زیبایی اندیشه دارند زیبایی تن را به نمایش نمیگذارند.
~•~•~
#حجاب یعنی: دختر سیبی ست ڪه باید از درخت سربلندی چیده شود، نه در پای علفهای هرز.
#حجاب یعنی: هنر پوشاندن، نه پوشیدنی ڪه از نپوشیدن بدتر است.
#حجاب یعنی: دارای حریمی هستم ڪه هر ڪسی به آن راه ندارد.
#حجاب یعنی: زاده ی عصر جاهلیت نیستم. (وَلَا تَبَرَّجُنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّة...33/احزاب).
#حجاب یعنی: لایڪ ارزشمند خدا، نه لایڪ بی ارزش بَعضیا
#حجاب یعنی: حاضر نیستم برای پرنگ شدن هزار رنگ شوم
#حجاب_یعنی: هر ڪسی لایق دیدن زیبایی های من نیست
#حجاب یعنی: آزاد بودن از زندانی به نام: "نظر دیگران"
#حجاب یعنی : پوشاندن و نمایان نکردن تمام بدن! نه فقط سر
#حجاب یعنی: بی نیازم از هر نگاهی جز نگاه خدا
#حجاب یعنی: من انتخاب میڪنم ڪه تو چه ببینی
#حجاب یعنی: زرهی در برابر چشمهای مریض
#حجاب یعنی: یک پیله تا پروانه شدن
#حجاب یعنی: احترام به حرمت های الهی
#حجاب یعنی: طعمه هوسرانی کسی نیستم
#حجاب یعنی: به جای شخص، شخصیت را دیدن
#حجاب یعنی: من یک انسانم نه یک وسیله
#حجاب یعنی:خون بهای شهیدان
#حجاب یعنی: حفاظت از زیبایی
#حجاب یعنی: حفاظت ازامانت خدا
#حجاب یعنی: نماد هویت انسانی
#حجاب یعنی: صدفی برگوهر وجود.
#حجاب یعنی: محتاج جلب توجه نیستم.
#حجاب یعنی: زن والاست نه کالا.
#حجاب یعنی: اثبات تقدس زن.
#حجاب یعنی: مراقبت از تقوا.
#حجاب یعنی: اعتماد به نفس
●◉ شهـ @tafahos5 ـבا ◉●
به عنوان آخرین توصیه
به یکی از شاگردهاش میگه :
"هر وقت تونستی کفش کسانی رو که باهاشون مشکل داری جفت کنی اون وقت آدم شدی."
_میرزا حسینقلی همدانی