حسینم من گمشده ی عشق توام :)
گمنام بنویس نام مان را میان شهدایت:) 💔
#حسین_جانم
7.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴نماینده ویژه رییسجمهور در اقتصاد دریامحور:اینکه صبح بلند شویم و دلمان بلرزد کی میخواهد از کی انتقام بگیرد باید جمع شود!
🔹مردم باید با آرامش بخوابند، بلند شوند و به سر کار بروند!
✍️🏻مثلا صبح بلند نشی ببینی بنزین گرون شده ! خودرو گرون شده! لبنیات گرون شده ! برق نیست،آب نیست ، گاز نیست ! دلار شده ۸۰ تومان !
آقای محترم ! مردم ما به نیروهای امنیتی خودشون اعتماد دارند و هیچ وقت آرامششان سلب نشده ! شما و امثال شما با مدیریت افتضاح اقتصادی آرامش یک ملت رو سلب کردید !
👆🇮🇷🇮🇷👆
نشرحداکثری لطفا
#شهيد_علي_جوزداني
متولد : ۱۰ تیر ۱۳۴۴
شهادت : ۵ مرداد ۱۳۶۷
✳️ در رباط کریم به دنیا آمد.در حالی که مشغول تحصیل در سال چهارم متوسطه بود عازم جبهه های حق شد و پس از رشادت های فراوان در منطقه عملیاتی شلمچه به فیض شهادت نائل گشت.
✳️ پيكر پاك و مطهر ايشان همان روزهای شهادت به محل تولد ایشان بازگردانده در شهرستان رباط كريم، روستاي آدران و در گلزار شهدا و كنار مقبره امامزاده ابوطالب به خاك سپردند .
🌷برادرش حسین جوزدانی متولد ۱۳۴۶ در سال ۶۵ در منطقه فکه به درجه رفیع شهادت نائل آمده است.
🤲🏻 روحشان شاد یادشان گرامی راهشان پررهرو
🌟صلوات بر محمد و آل محمد تقدیم به روح پاک شهیدان
مادر شوهر بعد از اتمام ماه عسل با تبسم به عروسش گفت: تو توانستی در عرض سی روز پسرم را وادار به انجام نمازهایش در مسجد بکنی؛ کاری که من طی سی سال در انجام آن تلاش کردم و موفق نشدم....! عروس جواب داد: مادر داستان سنگ و گنج را شنیدهای؟ میگویند سنگ بزرگی راه رفت و آمد مردم را سد کرده بود، مردی تصمیم گرفت آن را بشکند و از سر راه بردارد. با پتکی سنگین نود و نه ضربه به پیکر سنگ وارد کرد و خسته شد.
مردی از راه رسید و گفت: تو خسته شدهای، بگذار من کمکت کنم. مرد تنها صدمین ضربه را وارد کرد و سنگ بزرگ شکست، اما ناگهان چیزی که انتظارش را نداشتند توجه هر دو را جلب کرد. طلای زیادی زیر سنگ بود.... مرد دوم که فقط یک ضربه زده بود؛ گفت: من پیدایش کردم، کار من بود، پس مال من است. مرد گفت: چه میگویی من نود و نه ضربه زدم دیگر چیزی نمانده بود که تو آمدی!
مشاجره بالا گرفت و بالاخره دعوای خویش را نزد قاضی بردند و ماجرا را برای قاضی تعریف کردند، مرد اول گفت: باید مقداری از طلا را به من بدهد، زیرا که من نود ونه ضربه زدم و سپس خسته شدم و دومی گفت: همهی طلا مال من است، خودم ضربه زدم و سنگ را شکستم... قاضی گفت: نود و نه جزء آن طلا از آن مرد اول است، و تو که یک ضربه زدی یک جزء آن از آن توست. اگر او نود ونه ضربه را نمیزد، ضربه صدم نمیتوانست به تنهایی سنگ را بشکند.
و تو مادر جان سی سال در گوش فرزند خواندی که نماز بخواند بدون خستگی و اکنون من فقط ضربه آخر را زدم...! چه عروس خوش بیان و خوبی، که نگذاشت مادر در خود بشکند و حق را تمام و کمال به صاحب حق داد و نگفت: بله مادر من چنینم و چنانم، تو نتوانستی و من توانستم. بدین گونه مادر نیز خوشحال شد که تلاشش بی ثمر نبوده است.... اخلاق اصیل و زیبا از انسان اصیل و با اخلاق سرچشمه میگیرد. جای بسی تفکر و تأمل دارد، کسانی که تلاش دیگران را حق خود میدانند کم نیستند. اما خداوند از مثقال ذرهها سوال خواهد كرد.
🇵🇸🇮🇷