eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.2هزار دنبال‌کننده
22.4هزار عکس
15.8هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
توت سفید و خواص بینظیر آن🔰 1⃣پیشگیری از سرطان 2⃣افزایش طول عمر(رزوراترول) 3⃣تصفیه خون 4⃣دوست کلیه ها 5⃣درمان یبوست 6⃣رفع کمخونی 7⃣رفع حساسیت بهاره(ویتامینC) @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• . ↬ ↫ ✨﷽✨ 🌴 ⚜ داستان واقعی کریم پینه دوز 💒 خانه خریدن امام زمان عج برای مستاجر تهرانی ✍🏻 نامش کریم بود، سید کریم محمودی، شغلش کفاشی بود، در گوشه ای از بازار تهران حجره ی پینه دوزی داشت، جورَش با مولا جور بود، می‌گفتند علمای اهل معنای آنروزِ تهران مولا هر شب جمعه سَری به حجره اش می‌زنند و احوالش را می‌پرسند مستاجر بود، درآمدِ بخور و نمیری داشت، صاحبخانه جوابش کرد، مهلت داد به او تا ده روز بعد تخلیه کند خانه را، کریم اما همان روز تصمیم گرفت خالی کند خانه را تا غصبی نباشد، پول چندانی هم نداشت برای اجاره ی خانه، ریخت اسباب و اثاثیه اش را کنار خیابان با عیال و بچه ها ایستاده بود کنار لوازمش، مولا آمدند سراغش، سلام و احوالپرسی،فرمودند به کریم پینه دوز، کریم ناراحت نباش، اجدادِ ما هم همگی طعم غربت را چشیده اند، کریم که با دیدن رفیقِ صمیمی اش خوشحال شده بود بذله گوئی اش گُل کرد و گفت :درست است طعم غریبی را چشیده اند اجداد بزرگوارتان، اما طعم مستاجری را که نچشیده اند آقاجان، مولا تبسمی کردند به کریم... ✍🏻 یکی از بازاریان معتمد تهران شب خواب امام زمان ارواحنافداه را دید، فرمودند مولا در عالم رویا، حاجی فلانی فردا صبح می روی به این آدرس، فلان خانه را می خری و میزنی بنام سید کریم پیرمرد بازاری صبح فردا رفت به آن نشانی، در زد، گفت به صاحب خانه، می‌خواهم خانه ات را بخرم، صاحبخانه این را که شنید بغضش ترکید، با گریه گفت به پیرمرد بازاری گره ای افتاده بود در زندگی ام که جز با فروش این خانه باز نمی شد، دیشب تا صبح امام زمانم را صدا میزدم... اما آقاجان! ای کاش ما هم مثل سید کریم و آن مرد خانه دار می توانستیم چشمان زهرایی تان را زیارت کنیم،هرچند روزگار ما روزگار غیبت امام زمان مان است، اگرچه وجود مبارک تان برای ما حاضر و غائب ندارد و همه ی عالم در تسخیر نگاه مهربان شماست... ✨نشسته باز خیالت ڪنـــارِ من اما ✨دلم برای خودت تنگ می شود چه کنم!؟ 📚برداشتی آزاد از تشرفات سید کریم محمودی ملقب به کریم پینه دوز ↬ ↫ @zendegiasheghaneh @shamimrezvan •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
وقتی تو لیوان بیش از حد آب بریزی که سرریز بشه اونی که مقصره، لیوان نیست مقصر تویی!!! که بیش از ظرفیتش بهش آب دادی پس مراقب ظرفیت طرف های مقابلت باش تا لبریزش نکنی... 💫 اللهمَّ‌عَجّل‌لِوَلیکَ‌ِالفَرَج‌ 💫 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
زاهدی روزي در گورستان با بهلول برخورد کرد.پرسيد:اينجا چه مي کني؟! گفت:با مردماني همنشيني میکنم که آزارم نمي دهند! اگر از آخرت غافل شوم يادآوريم مي کنند! اگر هم بروم غيبتم نمی کنند!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خداوندا اگر لغزشی مارا فرا گرفت اگر وسوسه ای دیگر در انتظار ماست ما راعفو کن و از وسوسه ی شیطان دور نگهدار آمین یارب العالمین شبتون آروم ودرپناه خدا @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان با آیه های نور الهی وذکرهای گره گشا
دعایی قوی برای خرید خانه 🏡 به استناد ایه های قرآن🕋 شما هم امتحان کنید .ان شا الله صاحبخونه بشید🙏 من که امتحان کردم جواب گرفتم😘☺️ 🌸❖جهت خواندن ذکر روے لینک ڪلیڪ کنید👇👇همه ذکرها اینجاست بعد ورود سرچ کنید😍 http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 ღـگشا⬆️⬆️⬆️ 😍 💸
هدایت شده از درمان با آیه های نور الهی وذکرهای گره گشا
اونقدرکه به دخترامون یادمیدیم، سیاست یادنمیدیم بعدمیرن میکنن وبه مشکل میخورن! بیا اینجا هم تجربه هم سیاست هم آموزش زناشویی رو یاد بگیر👇👇 http://eitaa.com/joinchat/766377995Cae42414a21 👆
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
اونقدرکه به دخترامون #ظرف_شستن #غذا_پختن یادمیدیم، سیاست یادنمیدیم بعدمیرن #بی_تجربگی میکنن وبه مش
شوهرم شیفته روابطمون شده🤔 کلی سیاست زناشویی یادگرفتم😍 خیلی هم جذاب شدم👌 روابطم با فرزندم عااالی شده 👪 هر دومون عضو این کانال شدیم💑 شمام عضو بشین🏃🏃‍♀ همه روفقط مدیون این کانال هستم اینجاس👇👇 http://eitaa.com/joinchat/766377995Cae42414a21 👆
خدایا با توکل به تو پنجره تابســ🌺ـــتان را باز میکنیم 1فصل خیر وبرکت 1فصل سلامتی و سعادت 1فصل آرامش و پیشرفت 1فصل زندگی پر از موفقیت به همه ما عطا بفرما 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 ❣الهی به امیدتو❣ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸در اولین روز تابستان و سرآغاز هفته دهانمان را خوشبو کنیم به ذکر شریف صلوات بر حضرت محمد (ص) و خاندان مطهرش🍃🌸 🌸اللّهُمَّ ✨🌸صَلِّ ✨✨🌸عَلَی ✨✨✨🌸مُحَمَّدٍ ✨✨✨✨🌸وَ آلِ ✨✨✨✨✨🌸 مُحَمَّدٍ ✨✨✨✨🌸وَ عَجِّلْ ✨✨✨🌸فَرَجَهُمْ ✨✨🌸وَ اَهْلِکْ ✨🌸اعْدَائَهُمْ 🌸اجْمَعِین @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
⚜🍃مادرم کرده سفارش که بگو اول ماه ⚜🍃 بابی انت و امی یا اباعبدالله بہ جز سلام بہ شما آن هم اکثرا " از دور چہ کـرده ایم در این عمـری از تباهی ها صلے الله علیڪ یٰا أبٰا عَبْدِاللّٰه (ع) ❤️ 🌸 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🍳 🔷اگر احساس خستگی می کنید، 👈کمبود ویتامینB دارید پس صبح ها تخم مرغ را با گوجه، لیموترش و فلفل سیاه بخورید نه با خیارشور 👈تخم مرغ پخته باعث لاغری می شود. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷به تابستان خوش آمدید🌷 🌸 شروع هفته تون بی نظیر 🍀 با یه عالمه اتفاقای قشنگ 🌸 زندگی تون پر از بخشندگی و 🍀 آرزوهای زیبـا 🌸 آرزوی سلامتی وبهروزی 🍀 آرزوی دوستی ومحبت 🌸 آرزوی سرسبزی 🍀هفته تون بخیر وخوشی 🌸دراولين روز فصل تابستان☀️ براتون 🍀قلــ♥️ــبی عاری از بغض و کدورت 🌸چشمی بینا دستی توانگر 🍀دل آسمونی💖 آرزومندم❣ 🌸💕تابستان مبارک💕🌸 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ تکرار حضورت🌸🍃 گلبرگ هاى شقایق رابه سجده وامیدارد ومن سرمست از آمدنت ترانه بودنت رامى سرایم🌸🍃 دوست متولد تابستان تولدت مبارک 🎂🎁🎈 تولد همه دوستان عزیز تیر ماه مبارک🎉 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🔔🔔📣📣 به نام خداوند مهر آفرين خداوند جان و جهان آفرين بدین وسیله به اطلاع میرساند فروشگاه دکوراسیون داخلی تندیس از روز شنبه مورخ ۹۸/۱/۴ از ساعت ۱۰ رسماً افتتاح شد و آماده ارائه انواع خدمات از قبیل مشاوره ، طراحی ، فروش و ... میباشد. ضمناً به مناسبت افتتاحیه تمام اجناس به مدت محدود به قیمت عمده عرضه میگردد... ✅پخش کاغذ دیواری تندیس انواع کاغذ دیواری خارجی از رولی ۱۵ هزارتومان قابل شستشو فروش تک و عمده تحویل فوری آدرس : میدان منیریه بلوار ابوسعید پلاک ۹۴ 02155385807 👈 02155397379 👈 09126700318 👈 @Tandisdecora ✅تلگرام t.me/Tandisdecoraتلگرام جوین شو تا پاک نشده🏃‍♂🏃‍♂🏃‍♂🏃‍♂👆 خودم ازش خریدم مطمئنه
💎 (ص) : أحَبُّ الخَلقِ إلَى اللّهِ مَن نَفَعَ عِيالَ اللّهِ ، وَأدخَلَ عَلى أهلِ بَيتٍ سُرورا؛ ✅محبوب ترین مردم نزد کسانی هستند که به خلق خدا سود دهند و به خانواده ای شادی رسانند. 📚 الكافي : ج ۲ ص ۱۶۴ ح ۶ ➿〰➿〰➿〰➿〰➿ 💎حضرت محمد صلى الله عليه و آله : إنّ أخْوَفَ ما أتَخَوَّفُ على اُمّتي مِن بَعْدي : هذهِ المَكاسِبُ المُحَرَّمةُ ، والشَّهْوَةُ الخَفِيّةُ ، والرِّبا . ❌ترسناكترين چيزهايى كه بعد از خود بر امّتم مى ترسم اينهاست: درآمدهاى ناروا، شهوتهاى نهفته، و ربا. 📚بحار الأنوار : 73 / 158 / 3 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🔻🌿🌸☘🌿🌸☘🔻 📛‼️ 🔴 اگر احتمال بدهد که نامحرم او را می بیند، باید حجاب خود را در چنین جاهایی حفظ کند. 👈 هر چند نگاه کردن به زن نامحرم بدون پوشش کافی برای مردان حرام است، ولی زن هم اگر بداند که در معرض دید نامحرم است، باید حجاب خود را حفظ کند. 🔴📢 خانم هایی که جهت نظافت، با لباس آستین کوتاه یا بدون پوشش شرعی کنار پنجره حاضر می‌شوند، اگر احتمال می دهند نامحرم آنان را نگاه می کند، واجب است پوشش شرعی را رعایت کنند و از ادامه کار با این حالت خودداری نمایند. 🔴📢 خانم ها وقتی که احتمال می دهند مردی در راهرو آپارتمان رفت و آمد می کند، جایز نیست بدون پوشش کافی از منزل خارج شوند یا درب را باز بگذارند. 🔻 «احکام مصور پوشش بانوان»، اطلس تاریخ شیعه، 1391، ص 130 و 131 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨ هَذَا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونِي مَاذَا خَلَقَ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِ ✨ بَلِ الظَّالِمُونَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ ﴿۱۱﴾ ✨ اين خلق خداست اينك به من نشان دهيد ✨كسانى كه غير از اويند چه آفريده اند هيچ ✨بلكه ستمگران در گمراهى آشكارند (۱۱) 📚سوره مبارکه لقمان ✍آیه۱۱ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
°❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀° :داستان دنباله دارمذهبی جذاب 📝 ✍این قسمت (زندگی مشترک) 👝وسایلم رو جمع کردم و رفتم خونه مندلی ... دوست صمیمیم بود ... . 🍃به پدر و مادرم گفتم فقط تا آخر ترم اونجا می مونم ... جرات نمی کردم بهشون بگم چکار می خوام بکنم ... ما جزء خانواده های اصیل بودیم و دوست هامون هم باید به تایید خانواده می رسیدن و در شان ارتباط داشتن با ما می بودن ... چه برسه به دوست پسر، دوست دختر یا همسر ... . 🌹اومد خونه مندلی دنبالم ... رفتیم مسجد و برای مدت مشخصی خطبه عقد خونده شد ... 🍃بعد از اون هم ازدواج مون رو به طور قانونی در سیستم دولتی ثبت کردیم ... تا نزدیک غروب کارها طول کشید ... 🌹 ثبت ازدواج، انجام کارهای قانونی و ... . 🍃اصلا شبیه اون آدمی که قبل می شناختم نبود ... با محبت بهم نگاه می کرد ... اون حالت کنترل شده و بی تفاوت توی رفتارش نبود ... 🌹سعی می کرد من رو بخندونه ... اون پسر زبون بریده، حالا شیرین زبونی می کرد تا از اون حالت در بیام ... . 🍃از چند کیلومتری مشخص بود حس گوسفندی رو داشتم که دارن سرش رو می برن ... از هر رفتارش یه برداشت دیگه توی ذهنم میومد ... 🌹 و به خودم می گفتم فقط یه مدت کوتاهه، چند وقت تحملش کن. این ازدواج لعنتی خیلی زود تموم میشه ... نفرت از چشم هام می بارید ... . 🍃شب تا در خونه مندلی همراهم اومد ... با بی حوصلگی گفتم: صبر کن برم وسایلم رو بردارم ... . 🌹خندید و گفت: شاید طبق قانون الهی، ما زن و شوهریم اما همون قانون میگه تو با این قیافه نمی تونی وارد خونه من بشی ... . 🍃هنوز مغزم داشت روی این جمله اش کار می کرد که گفت: برو تو. دنبالت اومدم مطمئن بشم سالم رسیدی ... 🌹چند قدم ازم دور شد ... دوباره چرخید سمتم و با همون حالت گفت: خواب های قشنگ ببینی ... و رفت ... . ✍ادامــه دارد.... °❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀° :داستان دنباله دارمذهبی جذاب📝 ✍این قسمت ((معادله غیر قابل حل)) 🍃رفتم تو ... اولش هنوز گیج بودم ... مغزم از پس حل معادلات رفتارش برنمی اومد ... . 🌹چند دقیقه بعد کلا بیخیال درک کردنش شدم ... 🍃جلوی چشم های گیج و متحیر مندلی، از خوشحالی بالا و پایین می پریدم و جیغ می کشیدم ... 🌹تمام روز از فکر زندگی با اون داشتم دیوونه می شدم اما حالا آزاد آزاد بودم ... 🍃فردا طبق قولم لباس پوشیدم و اومدم دانشگاه ... با بچه ها روی چمن ها نشسته بودیم که یهو دیدم بالای سرم ایستاده ... 🌹بدون اینکه به بقیه نگاه کنه؛ آرام و محترمانه بهشون روز بخیر گفت ... . 🍃بعد رو کرد به منو با محبت و لبخند گفت: سلام، روز فوق العاده ای داشته باشی ... . 🌹بدون مکث، یه شاخ گل رز گذاشت روی کیفم و رفت ... جا خورده بودم و تفاوت رفتار صد و هشتاد درجه ایش رو اصلا درک نمی کردم ... . 🍃با رفتنش بچه ها بهم ریختن ... هر کدوم یه طوری ابراز احساسات می کرد و یه چیزی می گفت ولی من کلا گیج بودم ... 🌹یه لحظه به خودم می گفتم می خواد مخت رو بزنه ... بعد می گفتم چه دلیلی داره؟ 🍃من که زنشم. خودش نخواست من رو ببره ... یه لحظه بعد یه فکر دیگه و ... . 🌹کلا درکش نمی کردم ... ✍ادامــه دارد.... @tafakornab @shamimrezvan 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 http://eitaa.com/joinchat/2767126539Cf9cc9852b1 حجاب فاطمی مخصوص بانوان👆آقا❌ °❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀°
برای زندگی شادتر 1) زندگیتان را با هیچ کسی، مقایسه نکنید. 2) افکار منفی، نداشته باشید. 3) بیش ازحدتوان خود،کاری انجام ندهید. 4) خیلی خود را، جدی نگیرید. 5)انرژی خود را،صرف کنجکاوی دراموردیگران نکنید. 6) وقتی بیدارهستید، خیال پردازی کنید. 7) حسادت، یعنی اتلاف وقت. 8)گذشته را،فراموش کنید. 9)زندگی،کوتاهتر ازآنست که؛ازدیگران متنفرباشید. 10)هیچکس جزخودشما،مسئول خوشحال کردن شمانیست. 11)بیشتر،لبخندبزنید http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
🌱 داستان کوتاه روزي فقيري به در خانه مردي ثروتمند مي‌رود تا پولي را به عنوان صدقه از او بخواهد. هنوز در خانه را نزده بود که از پشت در شنيد که صاحب خانه با افراد خانواده خود بحث و درگيري دارد که چرا فلان چيز کم ارزش را دور ريختيد و مال من را اين طور هدر داديد؟! مرد فقير که اين را مي‌شنود قصد رفتن مي‌کند و با خود مي‌گويد وقتي صاحب‌خانه بر سر مال خود با اعضاي خانواده‌اش اين طور دعوا مي‌کند، چگونه ممکن است که از مالش به فقيري ببخشد؟! از قضا در همان زمان در خانه باز مي‌شود و مرد ثروتمند از خانه بيرون مي‌زند و فقير را جلوي خانه مي‌بيند. از او مي‌پرسد اينجا چه مي‌کند؟ مرد فقير هم مي‌گويد کمک مي‌خواسته اما ديگر نمي‌خواهد و شرح ماجرا مي‌کند. مرد غني با شنيدن حرف‌هاي او، لبخندي مي‌زند، دست در جيب مي‌کند مقداري پول به او مي‌بخشد، و مي گويد: 👇 ، . از آن زمان اين ضرب المثل را در مورد افرادي به کار مي برند که حواسشان به حساب و کتابشان هست، اما در زمان مناسب هم بي حساب و کتاب مال خود را مي‌بخشند..... @tafakornab @shamimrezvan
🔔 #درسنامه ⚠️ #تـــݪنگــرامــروز تعــریف هاوانتقاد هایی ڪه از تــومی‌شود #هـــــردو رابپذیر: بـرای رشـــدیڪ #گـــــل ↶ هم خورشید لازم است هم باران. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸 مواظب باشید عاق والدین نشوید و پدر و مادر نفرینتان نکنند و بگویند: "خدایا من از این فرزندم نمی گذرم" یک وقت خیره خیره به پدر و مادرتان نگاه نکنید. حالا پدرتان سر شما داد زده است، نباید کاری کنی. پدر حاج شیخ عباس قمی مفاتیح الجنان، پای منبر حاج شیخ غلامرضا نشسته بود. حاج شیخ غلامرضا داشت از روی کتابی که حاج شیخ عباس قمی نوشته بود، مسأله می گفت. پدر حاج شیخ عباس نمی دانست که این کتاب را پسرش نوشته و حاج شیخ عباس هم چیزی به او نگفته بود. حاج شیخ عباس آمد در گوش پدرش چیزی بگوید، ناگهان پدرش جلوی مردم سر او داد زد که "بیا و بنشین ببین حاج شیخ غلامرضا چه می گوید؟ بیا و بنشین و بفهم!" حاج شیخ عباس قمی به پدرش گفت:"پدر جان! دعا کن بفهمم" نگفت این کتاب را من خودم نوشتم، نرفت به مادرش بگوید پدرم جلوی جمع آبروی مرا ریخت، خیره خیره به پدرش نگاه نکرد، فقط آهسته گفت: "پدر جان! دعا کن بفهمم" ˝آیت الله مجتهدی تهرانی(ره)˝ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیباییهای طبیعت👆 روزتون پراز انرژی مثبت😍 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh #انرژی_مثبت👆