هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
امروز☀️
روز مهربونی خداست
بیایید ❤️
خوبی هاراجمع🌺🍃
بدی ها راتفریق 🌸🍃
شادی هارا ضرب 🌺🍃
غم هارا تقسیم 🌸🍃
ونفرت ها را🌺🍃
از قلب هایمان فاکتور بگیریم! 🌸🍃
ســـ😊ــلام✋
به سه شنبه خوش آمدید ☕ 😊
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡
#داستانی از نویسنده گیلانی زهرا اسعد دوست
✍رمان #فنجانی_چای_باخدا
#قسمت_چهل_هفت:
❤️نمیدانم به لطف مسکنهای سنگینِ پرستار چند ساعت در کمایِ تزریقی فرو رفتم. اما هرچه که بود درد و تهوع را به آن آشفتگیِ خوابنما ترجیح میدم.. بیهوشی که جز تصویر دانیال و دستانِ خونیِ این جوان مسلمان، چیزی در آن نبود.
گوشهایم هوشیاریش را پس گرفته بود و چشمانم جز پرده ایی از نور نمیدید.. صدای مسن دکتر و آن جوانِ حسام نام را شنیدم از جایی درست کنارِ تخت ( دکتر.. یعنی شرایطش خوب نیست؟ ) و پیرمردی که موج تارهای صوتی اش صاف و بی نقص حریم شنوایم را شکست ( نه متاسفانه.. توده ها تمام سطح معده اش را پوشوندن.. خودمم موندم چطور تا حالا درد رو تحمل کرده.. امید چندانی وجود نداره.. اما بازم خدا بزرگه.. ما شیمی درمانی رو به درخواست شما شروع میکنیم.. نمیخوام ناامیدتون کنم اما احتمال اینکه جواب بده خیلی کمه..).
شیمی درمانی مساوی بود با سرطان.. سرطان یعنی اوج ترسم از دنیا.. ریختن مو.. نا پدید شدنِابرو و مژه ها.. دردی که رِبِکا را از پای درآورد و من دیدم مچاله شدنش را روی تابوتِمنتظرِبیمارستان..
و من لرزیدم.
کلیتی دستپاچه از حسام به چشمم میرسید. (دکتر تو رو خدا هر کاری از دستتون برمیاد انجام بدین.. من قول دادم..)
قول؟؟ قول مرا به چه کسی داده بود این قصاب مسلمان.. لابد به سفارشِ دانیال چوبِ حراج زده بود به دخترانه هایم محضه قربانی در راهِ خدایِ قصی القلبشان.. اما من هانیه، صوفی، یا هر زن دیگری نبودم.. من سارا بودم.. سارا..
به محض هوشیاری درد به سلول سلول بدنم فشار میآوردم و توان را دریغ میکرد.. اما من باید با یان حرف میزد.. مطمئنا او از همه چیز خبر داشت.. همه چیزی که هیچ پازلی برای رسیدن به جوابش نداشتم.
پروین آمد. با اشاره دست به او فهماندم که موبایلم را میخواهم. و او فردای آن روز برایم آورد. درست در ساعتی از زندگی که درد امانم را بریده بود.. هیچ وقت نمیداستم تا این حد از مرگ میترسم.. و بیچارگیم را وقتی فمیدم که نه دانیالی بود برای محبت و نه دوستی برای دادن آرامش.. حسِتهی بودن، بد طعم ترین حسِ دنیاست.. باید به کجا پناه میبردم؟ من طالب دستی بودم که نجاتم دهد.. از مرگ.. از ترس.. از درد.. از حسامی داعش صفت که برایم نقشه داشت.. به ته دنیا رسیده بودم جایی که روبه رویم دیواری بی انتها تا عمق آسمان ایستادگی میکرد و پشت سرم، دیواری طویل که لحظه به لحظه برای کوبیدنم نزدیک میشد..
با یان تماس گرفتم. صدایم از قعر چاه بیرون میآمد و اون با نگرانی حالم پرسید. دوست داشتم سرش فریاد بزنم اما توانی نبود. پرسیدم دوست ایرانی ات کیست و او بحث را عوض کرد. پرسیدم چه کسی زن پرستار را به خانه ام آورد و او باز بحث را عوض کرد. پرسیدم چه نقشه ایی برایم کشیده و باز هم جوابی بیمعنا عایدم شد.. گوشی را قطع کردم.. باید با عثمان حرف میزدم. شماره اش را گرفتم اما اثر داروی بیهوشی آنقدر زیاد بود که فقط الو الو گفتنهای بلند و محکمش در گوشم ماند. دنیا و خدایش چه خوابی برایم دیده بودند.. ؟؟
روز بعد در اوج ناتوانی و بی حالیم، شیمی درمانی شروع شد.. چیزی که تمام زندگیم را بارها و بارها مقابل چشمانم به صف کرد. شرایط انقدر بد بود که حتی توان نفس کشیدن را هم دریغ میکرد و کل هوشیاریم خلاصه میشد در گوشهایی که تنها میشنید. و صدایی که هر شب کنارِ گوشم قرآن میخواند.. صدایی از حنجره یِ حسام.. حسامی که بی توجه به تنفرم از خدایش،کلامش را چنگ میکرد بر تخته سیاهِ روحم.. او مدام قرآن میخواند و من حالم بدتر میشد.. آنقدر بدتر که حس سبکی کردم.. حسی از جنس نبودن.. حسی از جنس ایستادن و تماشای فریادهای حسام و دست پاچگیِ دکتر و پرستاران برای برگرداندنم.. حسی که لحظه به لحظه دهانم را تلختر میکرد..
مرگ هم شیرین نبود.. و دستی مرا به کالبدم هل داد..
پرستاران رفتند و حسام ماند.. با قرآنی در دست و صدایی پریشان کنار گوشم ( سارا خانووم.. مقاومت کن.. به خاطر برادرتون.. نه اون دانیالی که صوفی ازش حرف میزد.. )
روحم آتش گرفت و او قرآن خواند.. آرام و آهنگین.. اینبار کلماتش چنگ نشد.. سنگ نشد .. اینبار خنک شدم درست مثله کودکیم که برفهای آدم برفیم را دردهانم میگذاشتم و دندانم درد میگرفت از شیرینیِ سرما..
نمیدانم چقدر گذشت اما تنها خاطرات به یاد مانده از آن روزهایم آوای قرآن خواندنِ حسام بود و حس ملسِ آرامش..
بهوش آمدم.. رنجورتر از همیشه.. اما حالا گوشهایم به کلماتی عربی عادت داشت که از بزرگترین دشمن زندگیم، یعنی خدا بود وصدایی که صاحبش جهنم زندگیم را شعله ورتر کرده بود..
و این یعنی عمقِ فاجعه ی زندگی..
ادامه دارد....
@tafakornab
@shamimrezvan
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز
💎 #امام_سجاد_علیه_السلام :
🔸 ألا و إنَّ أبغَضَ النّاسِ إلَی اللهِ مَن يَقتَدي بِسُنَّةِ إمامٍ و لا يَقتَدِي بِأعمالِهِ .
🔹 هشدار كه منفورترين مردم نزد خداوند كسی است كه سيره امامی را برگزيند ولی از كارهاى او پيروى نكند .
📚 الكافی ، ج 8 ، ص 234
➖〰➖〰➖〰➖〰➖〰➖〰
🔅 #امام_باقر_علیه_السلام :
🔸 « إنَّ الرَّجُلَ لَيُذنِبُ الذَّنبَ فَيُدرَأُ عَنهُ الرِّزقُ. و تَلا هذِهِ الآيَةَ : « إِذْ أَقْسَمُواْ لَيَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِينَ * ... .»
🔹«هر آينه، آن گاه كه انسان گناهى را مرتكب مىشود، روزى از او روى مىگرداند». آنگاه امام اين آيه را تلاوت فرمود: «ما آن ها را بيازموديم، چنان كه صاحبان آن بوستان را آزموديم؛....» .
📚 الكافي ج ٢ ص ٢٧١، * سوره مبارکه القلم، آیه ١٧﴾
➖〰➖〰➖〰➖〰➖〰➖
💎 #امام_صادق_عليه_السلام:
هر كه بد اخلاق باشد، خودش را عذاب دهد
مَن ساءَ خُلقُهُ عَذّبَ نَفْسَهُ
📚الکافی ج ۲ ص ۳۲۱
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#احکام_شرعی #احکام_روزه #مناسبتی
⭕️حکم روزه ماه مبارک رمضان در ایام کرونا
مرجع .ایت الله سبحانی
⁉️سوال: در آستانه ماه مبارک رمضان و با توجه به شیوع ویروس کرونا، لطفا حکم روزه در این ماه را بیان فرمایید؟
✅ پاسخ: ⬇️
فعلاً نمی توان تصمیم قطعی گرفت تا وضع در آینده روشن تر شود، احیاناً ممکن است برخی بخواهند این موضوع را بهانه ای برای روزه خواری قرار دهند.
------------------
✅ استفتاء از دفتر آیت الله سبحانی
لطفا حداقل به یک نفر بفرستین
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هروزیک_آیه
✨وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ
✨وَإِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ
✨كُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَتَوَكَّلْ عَلَيْهِ
✨وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿۱۲۳﴾
✨و نهان آسمانها و زمين از آن خداست
✨و تمام كارها به او بازگردانده مى شود
✨پس او را پرستش كن و بر او توكل نماى
✨و پروردگار تو از آنچه
✨انجام مى دهيد غافل نيست (۱۲۳)
📚سوره مبارکه هود
✍آیه ۱۲۳
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#احسن_القصص
#داستان_کوتاه_آموزنده
لقمان ، در میان سایر غلامان در خدمت خواجه ای قرار داشت . خواجه ، غلامان خود را برای چیدن میوه به باغ می فرستاد. لقمان نیز در میان آنان بود و با رنگ سیاهش ، شاخص بود . غلامان از میوه های چیده شده مقداری را خود می خوردند و هنگامی که خواجه به این موضوع پی بُرد . گفتند : لقمان میوه ها را خورده است .
خواجه بر لقمان خشمگین شد و وقتی لقمان ، سبب خشم و پریشانی خواجه را دریافت . نزد او رفت و گفت : ای خواجۀ من ، بندۀ خیانت پیشه ، هیچ امیدی در درگاه خداوند ندارد . بر تو خیانتی رفته است و برای کشف این خیانت همه ما را امتحان کن .
بفرمای تا آبی نیم گرم بیاورند و همه ما از آن بنوشیم . سپس ما را در هامونی فراخ بِدَوان . در این وقت است که خادم را از خائن باز خواهی شناخت . این پیشنهاد لقمان مورد قبول خواجه قرار گرفت و همین پیشنهاد را اجراء کرد .
وقتی هر کدام از غلامان ، مقداری آب نیم گرم خوردند و به دویدن افتادند . حالت تهوع بر آنها چیره شد و ناچار قی کردند . غلامانی که میوه های باغ را خورده بودند . همه میوه ها را همراه با «قی» بیرون آوردند ولی هرچه که از دهان لقمان بیرون می آمد چیزی جز آب صاف نبود .
📚بحارالانوار
وقتی حکمت لقمان، رازها را فاش کند، پس فاش نمودن حکمت خدا چقدر آشکارتر است؟
پس غافل مباش که روز قیامت نیز مجرمان از پاکان این گونه مشخص می گردند و رازها فاش می شوند.
حكمت لقمان چو تاند اين نمود
پس چه باشد حكمت رَبِّ الوجو
يوم تبلى السرائر كلها
بان منكم كامِن لا يشتهى
✨این داستان اشاره به آیه 9 سوره طارق دارد
🌼 يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ
☘روزى كه اسرار آشكار شود...
دعا قضا را بر می گرداند
هر چند آن قضا و قدر شما محکم شده باشد
پس سرنوشت خودتون را با دعا تغییر دهید
@tafakornab
@shamimrezvan
همه ی چیزهای از دست رفته،
یک روز برمیگردند!
اما درست وقتی که یاد میگیریم چطور
بدون آن ها زندگی کنیم...
👤ژوزه ساراماگو
🖋☕️
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🌱داستان کوتاه
وقتی قطار که از فرانسه به انگلیس می رفت، پر شد، خانمی کنار یک مرد انگلیسی نشست. خانم فرانسوی خیلی نگران و پریشان بود. مرد انگلیسی پرسید چرا نگرانید؟ مشکلی هست؟
وی گفت من با خودم 10000 یورو دارم که بیش از مقدار مجاز برای خارجی است.
مرد انگلیسی گفت خب بیا نصفشان کنیم. اگر پلیس شما را گرفت، اقلا نصفشان حفظ شود. آدرستان در انگلیس را به من بدهید تا به شما برگردانم.
همین کار را کردند.
در بازرسی مرزی خانم فرانسوی جلوی مرد انگلیسی بود و چمدانش را نگشتند. نوبت مرد انگلیسی شد. مرد انگلیسی شروع به داد و قال کرد و گفت سرکار! این خانم ده هزار با خودش دارد. نصفش را داده به من تا رد کنم. نصف دیگرش با خودش است. بگیریدش. من به وطنم خیانت نمی کنم. من با شما همکاری کردم تا ثابت کنم چقدر بریتانیای کبیر را دوست دارم.
زن را دوباره بازرسی کردند و پول را گرفتند. افسر پلیس از میهن دوستی سخن گفت و اینکه چقدر یک قاچاق ساده به اقتصاد کشور ضرر می زند. و از مرد انگلیسی تقدیر کرد. قطار به راهش ادامه داد و به انگلیس رفت.
زن فرانسوی بعد از دو روز دید مرد انگلیسی جلوی منزلش است. با عصبانیت گفت آدم پر رو چی می خواهی از جان من؟
انگلیسی پاکتی حاوی 15000 یورو به وی داد و گفت این پول شما و این هم جایزه شما!
تعجب نکنید. من می خواستم حواس آنها از کیف من که حاوی 3 میلیون یورو پول بود پرت شود! مجبور شدم همچین حیله ای به کار ببرم!
نتیجه: ممکن است کسی که ادعای وطن دوستی می کند، دزد حقیقی باشد!
🖋☕️
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
اشتباه نکنید..
انسانهای خوشبین و بدبین
هر دو برای جامعه مفیدند
خوشبین
هواپیما اختراع میکند و
بدبین...
چتر نجات!
👤جرج برنارد شاو
🖋☕️
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
داستان ومثل👆👆
🌱حکایت
تاجری انگلیسی هر روز اشیا تاریخی مصر را بار شتر می کرد تا به کشتی برساند و به انگلیس ببرد . افسار شتر را هم مرد عربی می کشید که از این که تاریخش به تاراج می رفت ناراحت بود و مدام به زمزمه به تاجر انگلیسی فحش می داد ولی برای مزد هنگفتی که می گرفت راهنمای کاروان هم بود!
تاجر از مترجمش پرسید مرد عرب چه می گوید؟
مترجم گفت :
به شما فحش می دهد و نفرین می کند
تاجر گفت این فحش و نفرین بر کارش هم خللی وارد می کند؟ مترجم پاسخ داد : نه کارش را به خوبی انجام میدهد
تاجر لبخندی زد و گفت بگذار هر چه می تواند نفرین کند و چند نفرین انگلیسی هم یادش بده!
🖋☕️
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان👆
برای اداره کردن خویش از سرت استفاده کن ، و برای اداره کردن دیگران از قلبت ...!
👤دالامی لاما
🖋☕️
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان👆
🌱حکایت
ناصرالدین شاه به روسیه سفارش توپ داد. توپ را آوردند و در برابر چشمان همایونی شلیک کردند.
از قضا لوله توپ روسی تحمل گلوله باروت را نداشت و منفجر شد و زمین زیر پایه توپ هم تبدیل به چاله ای شد!
ملازمان شاه که اوضاع را خراب دیدند
برای چاره آن گفتند :
قربان خاک خودی را که چنین می کند
ببینید خاک دشمن را چه خواهد کرد!
🖋☕️
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان👆
الهـی
اگـر می آزمایی
توان وتحملمان را زیـاد کن
اگـر می آموزی،
اِدراکمان را وسعت بـده
اگـر می بخشایی،
ظرفیتمان را افـزایش بـده!
http://eitaa.com/joinchat/3088580610Cb6b882f8f7
#ذکرهای_گره_گشا👆👆
هدایت شده از خانواده بهشتی
#احسن_القصص
#داستان_کوتاه_آموزنده
✅نیڪے ڪنندہ بہ پدر و مادر همنشینے با انبیاست
روزے حضرت موسے (ع) در ضمن مناجات خود عرض ڪرد: خدایا مےخواهم همنشین خود را در بهشت ببینم. جبرئیل بر حضرت موسے نازل شد و عرض ڪرد: یا موسے، فلان قصاب در فلان محلہ همنشین تو خواهد بود. حضرت موسے (ع) بہ آن محل رفت و مغازہ قصابے را پیدا ڪرد و دید ڪہ جوانے مشغول فروختن گوشت است.
شامگاہ ڪہ شد، جوان مقدارے گوشت برداشت و بہ سوے منزل خود روان شد. حضرت موسے (ع) از پے او تا در منزلش آمد و سپس بہ او گفت: مهمان نمےخواهے؟ جوان گفت: خوش آمدید. آنگاہ او را بہ درون منزل برد.
حضرت موسے (ع) دید ڪہ جوان غذایے تهیہ نمود، آنگاہ زنبیلے از سقف بہ زیر آورد و پیرزنے ڪهنسال را از درون آن خارج ڪرد او را شستشو دادہ و غذایش را با دست خویش بہ او خورانید. موقعے ڪہ جوان مےخواست زنبیل را در جاے اول بیاویزد، پیرزن، ڪلماتے ڪہ مفهوم نمےشد ادا ڪرد. بعد از آن جوان براے حضرت موسے (ع) غذا آورد و خوردند. حضرت پرسید: حڪایت تو با این پیرزن چگونہ است؟
جوان گفت: این پیرزن مادر من است. چون مرا بضاعتے نیست ڪہ براے او ڪنیزے بخرم، ناچار خودم ڪمر بہ خدمت او بستهام. حضرت پرسید: آن ڪلماتے ڪہ بر زبان جارے ڪرد چہ بود؟ جوان گفت: هر وقت او را شستشو مےدهم و غذا بہ او مےخورانم،
میگوید:
«غفراللہ لڪ و جعلڪ جلیس موسے یوم القیامة فے قبّتہ و درجته»
یعنے خداوند، تو را ببخشد و همنشین حضرت موسے (ع) در بهشت باشے، به همان درجہ و جایگاہ او.
حضرت موسے (ع) فرمود: اے جوان بشارت مےدهم بہ تو ڪہ خداوند دعاے او را دربارهات مستجاب گردانیدہ است. جبرئیل بہ من خبر داد ڪہ در بهشت، تو همنشین من هستے...
📔اندرزها و حڪایات
@tafakornab
@shamimrezvan
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#بسته_سلامتے👆
💠عوارض کمبود ویتامین D
درد و ضعف ماهیچهها
سردرد و سرگیجه
عفونتهای مکرر
مشکلات گوارشی
عرق بیش از حد
احساس افسردگی
ریزش مو
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
هـیچگاه خودت و زندگیـت
را با کسی مقایسه نکن!!!
""مـقایسه فـلاکت مـیآورد""
ثـروتمند واقعی کسی هست که ،
بدون مـقایسه زندگی میکند و از
آنچه هست و آنچه دارد، خـشنود است....
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#سوره_درمانی
#درمان_بیخوابی
🍃رهایے از
دغدغهها واضطرابها🍃
✨امام صادق ؏ ؛
هرڪس اضطراب شدید دارد
ویاشب بیدارے سراغش آمده
سوره تحریم رابخواند مجربست
📘تفسیرالبرهان ۴۱۷/۵
#شبتون_خدایی
مطالب مشابہ↩️
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از تبادلات لیستی بنری سنتری ۱۱۰ تبادل
ناب ترین ڪاناݪ هاے ایتا را دنبال کنید✅
➖➖➖🔷🔶🔹🔸🔷🔶➖➖➖
💢نجات ازپرتگاه شبهات وشایعات باعضویت در👇
✅ eitaa.com/joinchat/271908868Cfa339de8a5
💟۱۱۴ نکته درباره نماز از آقای قرائتی
eitaa.com/joinchat/332070913C6cfce71bab
💟اسرار الهی آرامش (استاد شجاعی، پناهیان، عالی، رائفی پور)
eitaa.com/joinchat/3278307328Cea4aca301a
💟تلنگر مذهبی
eitaa.com/joinchat/1740898305C1b457154a7
💟ذڪرهاےگرـღـگشا وبخت گشایی وخانه خریدن
eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017
💟راهکارهای عزیزشدن_نزدشوهــر
بیا و ترفند های خانه داری رو یادبگیر
eitaa.com/joinchat/3459514378Ca66f30224f
💟اگه توی زندگیت مشکل داری و
هیشکے نمیتونه مشکلتو حل کنہ عضو شو
eitaa.com/joinchat/897908738C30a1928237
💟مـتـن هــایے ازجنس طلا وداستان آموزنده
eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
💟حـس آرامـش نـاب بـا یـاد پـروردگار
eitaa.com/joinchat/1993277442Ce1e0ec17d2
💟«پیج حل اختلافات زن و شوهرے با ذکر ودعا»
eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
💟*تا حالا به شهادت فکر کردی؟ شهدا چجوری مدافع حرم شدن؟!*
eitaa.com/joinchat/3491823617Cd3c6186126
💟هنرهای رایگان ویژه ی بانوان
eitaa.com/joinchat/2441150474Cc4e356ef47
💟《آرایشگر خودت باش》 خودآرایی مخصوص عید ☆
eitaa.com/joinchat/2196701201Cc5cd2f46c8
💟آشپزے با عشـ♡ـق، انواع حلوا، شله زرد با فیلم آشپزے
eitaa.com/joinchat/5636108Ce03add5e68
💟ڪـــانال حـــال خــــوب
eitaa.com/joinchat/3421896714C2047c3338a
💟تلنگرهای قرآنی
eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e
💟تنها کانالی صوتی نهج البلاغه"صوت دلنشین
eitaa.com/joinchat/2855665682Cc04673bf9f
💟آسیب_شناسی_مهدویت
eitaa.com/joinchat/3596812291C5bffef7aba
💟♡آموزش گام به گام نقاشی ♡
eitaa.com/joinchat/2020212752Cfd93523493
💟تلنگرها/تمثیلات و ضرب المثلهای قرآنی
eitaa.com/joinchat/505479184C4108af7ddd
💟اگه واقعا امام زمانی هستے روی لینڪ زیر بزن
eitaa.com/joinchat/1894776834Cd88d3cf6c9
💟 نقاشی با کودک ☆به همراه نکات تربیتی
eitaa.com/joinchat/456523794C65fe4146e6
💟آموزش0&100قلاببافی با فیلم فارسی
eitaa.com/joinchat/2161508362Cfe22d17555
💟گنجـــــهاے معنـــــوے
eitaa.com/joinchat/3198681104C2fc8fb24a4
💟احادیث۱۴معصومعلیهالسلام، تفسیرقرآن
eitaa.com/joinchat/2067857410C2adc10030d
💟مرڪز مشاوره خانواده به سبڪ اسلامے
eitaa.com/joinchat/3784441859Cfa68065d23
💟مناسبتـــــــــــــهاے مذهبـــــے
eitaa.com/joinchat/3681681410C3e9cfb4859
💟پیـامهـاے قـرآنـیِ تکان دهنده جـذاااب با زبـان سـاده
eitaa.com/joinchat/1262092289C1a30cab0ac
💟مسائل شرعی #اتاق_خواب" ویژه متاهلین
eitaa.com/joinchat/2371223552Ca5be77fd53
🔰 تلاوت 30جزء #قـرآن از قاریان برتر+ تفسیرکوتاه آیات/ #کنترل_ذهن #پیشنهادویژه👇
💞 eitaa.com/joinchat/2994601997C52c0bdbc8a
➖➖➖ 🔷🔶🔹🔸🔷🔶 ➖➖➖
لیست ویژه27فروردین؛ @Listi_Baneri_110
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🍃بسم الله الرحمن الرحیم
🌹🍃الهی به امیدتو
🌹🍃خـــــدایا تو راسپاس که زیباییهای آفرینش را، برای ما برگزیدی و مواهب پاک خود را، به سویمان روان داشتی . سپاس تو را که درِ تمامی نیازهامان ما را از غیر خود ببستی.
🌹🍃مهــــربانا دستان نیازمندمان خالی به سویت بلند شده آنها را از نعمت، رحمت و لطفت پر کن ...
🌹🍃پروردگارا دل نا آراممان را آرام کن ای آرامش دهندهی دلهای بیقرار و گرفتاریهای ما را برطرف بفرما و نور ایمانت را در قلب ما منور بفرما، ما را زیر سایه خودت قرار ده و باران رحمتت را بر ما ببار
🍃🌹الهی آمین
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸به آیه آیه
🍃🌸قرآن احمدی صلوات
🍃🌸به بهترین گل
🍃🌸گلزار سرمدی صلوات
🍃🌸به اهل بیت
🍃🌸رسول گرامی اسلام
🍃🌸به غنچه غنچه
🍃🌸باغ محمدی صلوات
🍃🌸چهارشنبه زیبای بهاری مان
🍃🌸را پر برکت میکنیم
🍃🌸با صلوات بر حضرت محمد ص
🍃🌸و خاندان پاک و مطهرش
🍃🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ
🍃🌸وَآلِ مُحَمَّدٍ
🍃🌸وَعَجِّلْ فَرَجَهُم
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
❤️ #سلام_امام_زمانم
💚 #سلام_آقای_من
💝 #سلام_پدر_مهربانم
کاش میشد یکبار از ته دل بگوییم
↫برای بدبختی و بیچارگی ما، نه
↫برای درمان دردهای ما، نه!!!
↫برای خوب شدن حال واوضاع ما، نه!
فقط برای دل تنگی ما بیا ...
دلمان برایت تنگ شده مهدی جان!
اما اوضاع دلهایمان
خرابتر از این حرف هاست ...
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز☝️
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #چهارشنبه 27 فروردین ماه 1399
🌞اذان صبح: 05:03
☀️طلوع آفتاب: 06:31
🌝اذان ظهر: 13:04
🌑غروب آفتاب: 19:38
🌖اذان مغرب: 19:56
🌓نیمه شب شرعی: 00:20
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_رهبری☝️
🌸 #ذکرروز چهارشنبه ۱۰۰ مرتبه
🌼اى زنده ، اى پاينده
🌺يــا حــيُّ يــا قَــيّــوم
🌼این ذکر موجب عزت دائمی
میشود
#نماز_روز۴شنبہ
✍هرڪس این نماز راروز4شنبه بخواندخداوندتوبه
اورا ازهرگناهےباشد مےپذیرد4رکعتست
درهر رکعت بعدازحمد1توحیدو1قدر
📚مفاتیح الجنان
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتے
✅ بدانید از خواص معجزه آسای خرما☝️
صبح که بیدار شدید
با #معده_خالی ، #خرما بخورید.
مطالعات جدید نشان میدهد
مصرف خرما با معده خالی
باعث" سوخت و ساز بدن "
در طول روز شده و برای
" لاغری " بسیار عالی است .
خوردن خرما با معده خالی
باعث میشود تمام مواد مغذی
در خرما جذب بدن شود !
📚 طب اسلامی
♡• •♡
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چهارشنبه تون گلباران
شادی هاتون بی پایان
دلتون پر از امید
وهزارآرزوی زیبا
نصیب لحظه هاتون
🍃🌹چهارشنبه تون زیبا و شاااد🌹🍃
❤️🌺الهی
💕🌺که امروز تون
❤️🌺پر از انرژی مثبت
💕🌺شادی و
❤️🌺آرامش باشه
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✍رمان #فنجانی_چای_باخدا
#قسمت_چهل_هشتم
❤️بهوش بودم.. اما فرقی با مردگان نداشتم.. چرا که ته مانده ایی از نیرو حتی برای درست دیدن هم نبود.
صدایشان را شنیدم.. همان دکتر و قاریِلحظه های دردم.. ( آقای دکتر شرایطش چطوره؟) موج صدایش صاف و سالخورده بود ( الحمدالله خوبه.. حداقل بهتر از قبل.. اولش زود خودشو باخت.. اما بعد از ایست قلبی، ورق برگشت.. داره میجنگه.. عجیبه اما شیمی درمانی داره جواب میده.. بازم توکلتون به خدا ..)
دکتر رفت و حسام ماند.. (سارا خانووم.. دانیال خیلی دوستتون داره.. پس بمونید..).
معنی این حرفها چه بود؟ نمیتوانستم بفهمم.. دوست داشتن دانیال و حرفهای صوفی هیچ هم خوانی با یکدیگر نداشتند.. صوفی میگفت که دانیال در مستی اش از رستگار کردن من با جهاد نکاح در خدمتِ داعش حرف میزد.. یعنی حسام به خواستِ برادرم، محضه اینکار تا به اینجا آمده؟؟ یان مرا به این کشورِتروریست خیز هُل داد.. اما چرا؟؟ اصلا رابطه اش با این مرد چیست؟ و عثمان.. همان مسلمانِ ترسو مهربان.. نقش او در این ماجراها چه بود؟؟ اگر هدفش اهدای من به داعش بود که من با پای خودم عزم رفتن کردم و او جلویم را گرفت.. سرم قصدِ انفجار داشت .
و حسام بی خبر از حالم، خواند.. صدایش جادویی عجیب را به دوش میکشید.. این نسیم خنک از آیاتِ خدایش بود یا تارهایِ صوتی خودش؟ حالا دیگر تنها منبع آرامشم در اوجِ ناله هایِ خوابیده در شیمی درمانی و درد، صوتِ قرآنِ جوانی بود که روزی بزرگترین انتقام زندگیم را برایش تدارک دیده بودم. صاحب این تارهای صوتی، نمیتوانست یک جانی باشد.. اما بود.. همانطور که دانیالِ مهربان من شد.. این دنیا انباری بود از دروغهای ِ واقعی.
در آن لحظات فقط درد نبود که بی قرارم میکرد.. سوالهایی بود که لحظه به لحظه در ذهنم سلامی نظامی میداد و من بی توانتر از همیشه، نایی برایِ یافتنِ جوابش نداشتم. در این مدت فقط صدا بود و تصویری مه گرفته از حسام..
مدتی گذشت و در آن عصر مانند تمام عصرهای پاییز زده ی ایران، جمع شده در خود با چشمانی بسته، صدایِ قدمهایِ حسام را در اتاقم شنیدم. نشست. روی صندلی همیشگی اش، درست در کنار تختم.. بسم اللهی گفت و با باز شدنِ کتاب، خواندن را آغاز کرد. آرام، آرام چشمهایم را گشودم. تار بود.. اما کمی بهتر از قبل. چند بار مژه بر مژه ساییدم. حالا خوب میدیدم.. خودش بود.. همان دوست..
همان جوان پر انرژی و شوخ طبعِ عکسهای دانیال.. با صورتی گندمگون.. ته ریشی مشکی.. و موهایی که آرایشِ مرتب و به روزش در رنگی از سیاهی خود نمایی میکرد. چهره اش ایرانی بود، شک نداشتم. و دیزاینِ رنگها در فرمِ لباسهایِ شیک و جذابِ تنش، شباهتی به مریدان و سربازان داعش نداشت.. این مرد به هر چیزی شبیه بود جز خونخواری داعش پسند.. کتاب به دست کنار پنجره ایستاد و به خواندنش ادامه داد.. قدش بلند بود و چهارشانه و به همت آیه آیه ایی که از دهانش بیرون میآمد انگار در این دنیا نبود..
در بهبه ی غروب خورشید، نم نمِ باران رویِ شیشه مینشست و درختِ خرمالویِ پشت اش به همت نسیم، میوه ی نارنجی نشانش را به رخ میکشید.. نوای اذان بلد شد.. حالا دیگر به آن هم عادت کرده بودم.. عادتی که اگر نبود روحِ پوسیده ام، پودر میشد محضه هدیه به مرگ.. حالا نفرت انگیز ترین های زندگیم، مسکن میشدند برایِ رهاییم از درد و ترس..
صدایش قطع شد. کتاب را بست و بوسید. به سمت میزِ کنارِتختم آمد. ناگهان خیره به من خشکش زد.. (سا.. سارا خانوم.. ) ضعف و تهوع همخوابه های وجودم شده بودند. کتاب را روی میز گذاشت و به سرعت از اتاق خارج شد. چند ثانیه بعد چند پرستار وارد اتاق شدند. اما حسام نیامد..
چند روز گذشت و من لحظه به لحظه اش را با تنی بی حس، چشم به در، انتظارِ آوازه قرآنِ دشمنم را میکشیدم و یافتن پاسخی از زبانش برای سوالاتم. اما باز هم نیامد.. حالا حکم معتادی را داشتم که از فرط درد از خود میپچید و نیازش را طلب میکرد و من جز سه وعده اذان از مسکن اصلیم محروم بودم. این جماعت ایدئولوژی شان محتاج کردن بود.
بعد از مدتی حکم آزادیم از بیمارستان صادر شد. و من با تنی نحیف بی خبر از همه جا و همه کس آویزان به پروین راهی خانه شدم.
او با قربان صدقه های مادرانه اش مرا به اتاقم برد. به محض جا گیری روی تخت و خروج پروین از اتاق با دستانی لرزان گوشی را از روی میز قرض گرفتم. باید با یان یا عثمان حرف میزدم. تماس گرفتم اول با عثمان. یک بار.. دو بار.. سه بار.. جواب نمیداد و این موضوع عصبیم میکرد.. شماره ی یان را گرفتم.. بعد از چندین بار جواب داد ( سلام دختر ایرانی..) صدایم ضعیف بود ( بگو جریان چیه؟ تو کی هستی؟ ) لحنش عجیب شد ( من یانم.. دوست سارا.. ) دوست داشتم فریاد بزنم و زدم، هرچند کوتاه (خفه شو.. من هیچ دوستی ندارم.. من اصلا کسی رو تو این دنیا ندارم..)آرام بود ( داری.. تو دانیالو داری..)
ادامه دارد...
@tafakornab
@shamimrezvan
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث
💚امام موسی کاظم علیه السلام:
💕محبت کردن به مردم
نیمی از عقل است🌹
📚تحف العقول، ص ۴۰۳
➖〰➖〰➖〰➖〰➖〰➖
🔅#امام_رضا_علیه_السلام :
إنَّ اللَّهَ أمَرَ بِالشُّكرِ لَهُ و لِلوالِدَينِ ، فَمَن لَم يَشكُر والِدَيهِ لَم يَشكُرِ اللَّهَ
▫️خداوند به سپاسگزاري از خود و پدر و مادر فرمان داده است ؛ پس هر كه از پدر و مادرش سپاسگزاري نكند ، خداوند را سپاس نگفته است
📚الخصال ، ص ۱۵۶ .
➖〰➖〰➖〰➖〰➖〰➖
🔅 #امام_جواد_علیه_السلام
🔸 إعلَم أنَّكَ لَن تَخلُوَ مِن عَينِ اللّهِ فَانظُر كَيفَ تَكونُ؛
🔹 بدان كه از ديده خدا پنهان نيستى. پس بنگر كه چگونه اى.
📚 گزیده تحف العقول، ص ٦٣
➖〰➖〰➖〰➖〰➖〰➖
🔅 #امام_هادی_(علیهالسلام) :
🔸 مَن جَمَعَ لَكَ وُدَّهُ و رَأيَهُ فَاجمَع لَهُ طاعَتَكَ .
🔹 هر كه تمامت دوستى خود را براى تو فراهم آورْد ، تو نيز تمامت طاعت خود را برايش فرآهم آور .
📚 تحف العقول، ص483
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
سؤال: در این شرایط که جهان شاهد شیوع ویروس کرونا است، از دیدگاه مراجع حکم روزه داری برای مکلّفی که از ابتلای به بیماری کرونا در صورت روزه گرفتن ترس دارد، چیست؟
#پاسخ_آیت_الله_مکارم_شیرازی: « تکلیف مردم و کادر درمان برای روزه ماه مبارک رمضان چیست. جواب:در صورتی که واقعاً روزه گرفتن خوف ضرر داشته باشد (آن هم به تصدیق اطبای حاذق و متدین)، در این صورت می توانند روزه نگیرند، البته مبادا اشخاص این موضوع را بهانه ای برای روزه خواری قرار دهند.»
#پاسخ_دفترآیت_الله_بشیرنجفی: « اگر بداند که روزه داری او منجر به ابتلای به بیماری کشنده (کرونا) می شود، باید روزه خود را باز کند. امّا با این حال، از تحقیقات پزشکان متخصص دریافتیم که هیچ ارتباطی بین روزه گرفتن و بیماری وجود ندارد و مسلمانان(شیعه و سنی) از نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت کرده اند که فرمود: «روزه بگیرید تا سالم بمانید»، پس باید از روزه داری در این ماه شریف استفاده کنیم تا از تمامی بیماری ها به ویژه این بیماری سخت در امان بمانیم»
#پاسخ_آیت_الله_مهدی_هادوی_تهرانی: « روزه در ماه رمضان واجب است؛ مگر در صورتی که به گفته کارشناسان مورد اعتماد روزه گرفتن، احتمال ابتلا به کرونا را به مقدار عقلایی و قابل توجه افزایش دهد یا تشدید عوارض بیماری در مبتلایان را در پی داشته باشد که در این صورت حرام و باطل خواهد بود و ظاهرا هنوز بررسی های تخصصی چنین چیزی را تایید نمی کند.»
#پاسخ_آیت_الله_سیستانی: « وجوب روزه در ماه رمضان از کسی ساقط میشود که عذر شرعی داشته باشد، مانند بیمار و کسی که به خاطر نصیحت پزشک ـ مثلاً ـ بر خود بترسد که روزه گرفتن موجب ابتلایش به بیماری شود و اقدامات پیشگیرانه و احتیاطی که او را از ابتلا به بیماری ایمن سازند برایش میسّر نباشد، و در غیر این صورت باید این اقدامات را انجام دهد و مجاز به ترک روزه نیست»
#احکام_شرعی #احکام_روزه #احکام_مناسبتی
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
✨وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا
✨إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۱۸﴾
✨و اگر نعمت هاى خدا را شماره كنيد
✨آن را نمى توانيد بشماريد
✨قطعا خدا آمرزنده مهربان است (۱۸)
📚سوره مبارکه النحل
✍آیه ۱۸
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh