هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨💖
💖✨خواهی که در
پناه کرامات سرمدی
ایمن شوی ز فتنه و
💖✨ایمن زِ هر بدی
لبریز کن زِ عطر گل
نور سینه را
با ذکر یک صلوات
💖✨بر نبی وآل نبی
💖✨اللّهُمَّصَلِّعَلي
💖✨مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد
💖✨وَعَجِّلفَرَجَهُــم
💖
💖✨
💖✨💖
💖✨💖✨💖
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
﷽
#سلام_اربابم✋
حرم امنِ تو #ارباب تماشا دارد
قبر شش گوشہ ے تو در دلمان جا دارد
هر ڪه برگشٺ دلش پیش تو جا میماند
بح ڪه ارباب عجب #گنبد_زیبا دارد
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله
#روزم_بنام_شما☀️ 🕘
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام_امام_زمانم
#صبحت_بخیر
تُـو را مَن چَشـم دَر راهَـم...❤️
گُـلِ نَرگـس 🍃🌼
ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج💚
#جمعه_های_انتظار 😔
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
001.mp3
204.9K
#صوت_قرآن
💠 صوت صفحه ۱
🎼 با صدای دلنشین #استاد_منشاوی
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#با_قرآن
📖 صفحه ۱
💠 به نیت فرج حضرت بقیة الله ( عجل الله تعالی فرجه الشریف )
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#آیه_روز👆
#خداوندمتکبرمغرور_رادوست_ندارد
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #جمعه 23 آبان ماه 1399
🌞اذان صبح: 05:12
☀️طلوع آفتاب: 06:39
🌝اذان ظهر: 11:49
🌑غروب آفتاب: 16:58
🌖اذان مغرب: 17:18
🌓نیمه شب شرعی: 23:05
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
♦ عملى به من بياموز كه مرا بهشتى كند:
🔹باديه نشينى به نزد رسول خدا صلى الله آمد و گفت:
مرا به عملى راهنمايى فرما كه به وسيله آن، داخل بهشت شوم.
🌸 حضرت صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند:
گرسنه را طعام ده و تشنه را سيراب كن.
امر به معروف و نهى از منكر كن
پس زبانت را نگاهدار مگر از (گفتن) خير
كه به يقين تو با آن بر شيطان غالب می آيى.
📚 تنبيه الخواطر ص ۱۰۶ - ۱۰۵
🌸 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ و
🌸 آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
اللهم صل علی محمدوال محمد...
ذکر روز جمعــه... صـد مرتبـه...
🍃 #نماز_روزجمعه:
،،پس ازنمازظهرجمعه
🌺دورکعت نماز گذارد و درهر رکعت
بعد از حمد ۷ توحید بخواند
🍃 #ذکر_روزجمعه،100مرتبه
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
🍃وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
این ذکر بهترین داروی ،معنوی است
📚 مفاتیح الجنان
أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
#جوان_گنهکار
🔹در زمان «مالك دينار» جوانى از زمره اهل معصيت و طغيان از دنيا رفت. مردم به خاطر آلودگى او جنازهاش را تجهيز نكردند، بلكه در مكان پستى و محلّ پر از زبالهاى انداختند و رفتند.
🔹 شبانه در عالم رؤيا از جانب حق تعالى به مالك دينار گفتند: بدن بنده ما را بردار و پس از غسل و كفن در گورستان صالحان و پاكان دفن كن. عرضه داشت: او از گروه فاسقان و بدكاران است، چگونه و با چه وسيله مقرّب درگاه احديّت شد؟
🔹جواب آمد: در وقت جان دادن با چشم گريان گفت:
يا مَنْ لَهُ الدُّنيا وَ الآخِرَةُ إرْحَمْ مَن لَيْسَ لَهُ الدُّنيا وَ الآخرَةُ.
اى كه دنيا و آخرت از اوست، رحم كن به كسى كه نه دنيا دارد نه آخرت.
🔹 مالك، كدام دردمند به درگاه ما آمد كه دردش را درمان نكرديم؟ و كدام حاجتمند به پيشگاه ما ناليد كه حاجتش را برنياورديم؟» .
📚 كتاب انيس الليل
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
هدایت شده از اطلاع رسانی رهپویان🌼
📣#مهم 🔺#رایگان
👌ارائه مباحث آخرالزمانی کاربردی
🔸چقدر ظهور را نزدیک حس می کنید❓
🔸آیا تا به حال از تقویم حوادث ۶ماه پایانی پیش از ظهور شنیده اید❓
🔸بارش باران های شدید، زلزله و.... ارتباطی با ظهور دارد❓
🔸از سفیانی، یمانی و نشانه ها و پرچم های آنان اطلاعی دارید❓
🔸وضعیت ایران و جهان در آستانه ظهور چگونه است❓
🔸آیا ما هم می توانیم در جبهه یاران امام زمان باشیم❓
🚨مدعیان دروغین مهدویت را بشناسیم
✅پاسخ به پرسش ها و شبهات شما در زمینه مهدویت، آخرالزمان و علائم ظهور را از اینجا مشاهده بفرمایید 👇:
🆔https://eitaa.com/joinchat/1107361815C4a965d8ac7
هدایت شده از درمان با آیه های نور الهی وذکرهای گره گشا
توجه❗️ توجه❗️
🔸آیا شیوع ویروس کرونا با حوادث و ابتلائات قبل ظهور ارتباطی دارد❓
🔸آیا دو سوم مردم دنیا از بین خواهند رفت❓
🔸آیا در آستانه ظهور کشتار وسیعی شکل خواهد گرفت❓
⭕️ اگه میخوای بررسی دقیق و علمی را بدانی، بدو بیا قرارگاه تخصصی مهدویت:👇👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/1107361815C4a965d8ac7
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتی
🅾️ افراد دارای درد سیاتیک
در وعده های غذایی خود به ویژه وعده صبحانه
یا میان وعده های صبح و عصر ازشیره انگور و مغز گردو
که در گروه مواد غذایی باطبع گرم هستند، استفاده کنند.
👇👇
هدایت شده از درمان با آیه های نور الهی وذکرهای گره گشا
یکی از طلبهها زده تو کار ساعتمچی ، با قیمت های منصفانه (بسیار پایین تر از بازار) به سراسر کشور پست میکنه
تنوع بالا
ارسال رایگان
جعبه و باتری رایگان
گارانتی سلامت فیزیکی
عضو شو یه روز به کارِت میاد...👇🏻
http://eitaa.com/joinchat/4268556317Ca833371164
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 سلام
آدینه تون بخیر و شادی
امیدوارم
امروز پنجره آرزوهاتون
به سمت باغ اِجابت باز بشه
و امیدوارم
در سایه عنایت حق تعالی
دلهاتون غرق در شادی بشه
الهی آمین🤲
🌸 در کنار خانواده و عزیزان
🌸 آدینه تون شاد و پرخاطره
💖 تقدیم به شما خوبان 💐
💖 آدینه تون پر خیر و برکت
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○
#رمان " #رویای_من "بر اساس داستان واقعی
#قسمت_پنجاه و پنجم ✍ بخش سوم
🌸براش تعریف کردم …
گفت : همین که گفتی حدس زدم می دونستم آخر کاره خودشو می کنه …
خوب برام تعریف کن ببینم چی میگه ؟ …..من براش تعریف کردم حتی به ایرج گفتم که می خواد عمه و عمو رو از نیومدنش از انگلیس بترسونه …..
🌸گفت : تو بهش قول دادی چیکار کنی ؟
گفتم خودمم نمی دونم هر چی تو بگی من همون کارو می کنم …. بیا با هم تصمیم بگیریم …..
ایرج مدتی تو فکر بود و من احساس کردم اوقاتش تلخه با منم زیاد حرف نزد و بعدم خوابید ولی متوجه بودم که از این دنده به اون دنده میشه و خوابش نمی بره ….
تا از صدای در دستشویی فهمیدیم که تورج برگشته …..
🌸ایرج فکر می کرد من خوابم آهسته بلند شد و لباس پوشید و رفت سراغ تورج …….
هر چی صبر کردم اون نیومد….دو ساعتی طول کشید …..
دیگه کلافه شده بودم ساعت از سه گذشته بود که بازم آهسته در باز کرد و اومد تو دید من نشستم ….گفت آخ ببخش عزیزم بیدارت کردم ….
🌸گفتم نگران نباش من اصلا نخوابیده بودم …. گفت : چرا تو صبح باید بری دانشگاه بخواب صبح حرف می زنیم دراز کشیدم پرسیدم عیب نداره من فردا پنجشنبه اس و ساعت یازده تعطیل میشم …. فقط بگو حالا تو نظرت چیه؟ …..
اونم اومد تو تخت و گفت : باید خودتو حاضر کنی برای اینکه مامان و بابا رو راضی کنیم دیگه راهی نداریم ……
فردا تورج میاد بعد از نهار حرف بزنیم ..ببینیم چی میشه حالا ……………
راستش دلم نمی خواست از دانشگاه برگردم خونه بیشتر از عمو از عمه می ترسیدم اون اصلا به این وصلت رضا نبود اگر هوا اونقدر سرد نبود می رفتم تو یک پارک تا حرفای اونا تموم بشه و بعد بیام خونه …….
🌸اون روز ساعت دوم تشریح داشتیم؛؛؛ حالم خوب نبود و نمی دونستم چرا دارم می لرزم یعنی من اینقدر ضعیفم که نمی تونم تشریح یک حیوون رو تماشا کنم ….
اونجا که خودمو کنترل می کردم ….چون همیشه اولین کسی بودم که مطالب رو می گرفت استاد مرتب به من نگاه می کرد نباید اون می فهمید من دارم می لرزم ….. کلاس که تموم شد …
🌸دلم نمی خواست از ساختمون دانشگاه برم بیرون و از سرما بدم میومد احساس می کردم از تو یخ زدم …. با هر زحمتی بود خودمو به اسماعیل رسوندم ….
وقتی رسیدم خونه طبق معمول رفتم تو آشپز خونه تا عمه رو ببینم فورا رو یک صندلی نشستم پالتومو روی سینه ام جمع کردم عمه از بس دلش پر بود از دیدن من خوشحال شد و همین جور که برنج رو آبکش می کرد شروع کرد به قول خودش از بلایی که داشت سرش میومد حرف می زدن ولی یک غیضی تو وجودش بود…
🌸همه چیز رو بهم می کوبید و یا محکم می زد بهم انگار می خواست با این کار غیضشو خالی کنه و هر لحظه صداشو بیشتر می برد بالا ، به خدا رویا اگر تورج این دختر رو بگیره من نیستم بهت گفته باشم … بهش بگو تا آخر عمرم تو روش نیگاه نمی کنم آخه اونا رو چه به ما؟ یعنی به امام رضا قسم اون اصلا به تورج نمی خوره ، بهش بگو دختر یک نگاه تو آینه بکن بعد خودتو به تورج بچسبون … ببین کی بهت گفتم فردا تورج یکی دیگه بهتر پیدا می کنه و اینو ول می کنه؛ یا بهش خیانت می کنه …..به فاطمه ی زهرا … واسه ی خودشم میگم ……تو بهش بگو بره یکی هم سطح خودش پیدا کنه از نظر شکل ، حالا خانواده هیچی …….
🌸وای تورج چی بهت بگم ، آخه اون چی داره که عاشقش شدی؟ خدا بگم چیکارت کنه بچه ؛؛حالا ببین کی بهت گفتم این کار آخر و عاقبت نداره امروز قراره بشینم حرف بزنیم ………
بعد زیر گاز رو کم کرد و به مرضیه گفت دست به جنبون الان میان .
میز رو هم شروع کرد به چیدن و چشمش افتاد به من …با تعجب گفت: تو چته عمه ؟ گفتم هیچی سردمه …
🌸گفت اینجا که سرد نیست ببینم و دستشو گذاشت روی پیشونی منو گفت : تو تب داری … ای وای چرا نمیگی حالت خوب نیست؟ فکر کنم سرما خوردی الان بهت قرص میدم پا شو بریم تو اتاق من دراز بکش گفتم نه میرم بالا بهتره …..
گفت : نه نمیشه من هی نمی تونم از اون پله ها بیام بالا …… مرضیه برو یک لباس راحت براش بیار همین جا بخوابه …بعد دوتا قرص به من داد….
#ادامه_دارد
○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○
#رمان " #رویای_من "بر اساس داستان واقعی
#قسمت_پنجاه و پنجم ✍بخش چهارم
🌼و من توی تخت عمه در حالیکه چند تا پتو روم کشیده بود ولی هنوز می لرزیدم دراز کشیدم … وقتی لرز بدنم بند اومد و تبم رفت بالا خوابم برد …..
ایرج که اومد چنان شلوغ کرد و دستپاچه شد…. که انگار من بیماری لاعلاجی گرفتم و اصرار داشت دکتر بیاد ….
عمه گفت : از دکتر ایزدی که بدش میاد اگر می خوای ببریمش پیش یک دکتر دیگه ….
گفتم: ایرج جان من خوبم فقط تب دارم به خدا سرما خوردم چیزیم نیست…… قرص خوردم ، یک کم دیگه بهتر میشم … صبر داشته باش ….
🌸اونا بدون من جلسه شونو برگزار کردن و چقدر من خدا رو شکر کردم که تو اون جلسه نیستم ….. و بیهوش خوابیدم و هیچی نفهمیدم وقتی ایرج منو صدا کرد عرق کرده بودم و حالم بهتر بود یک بشقاب سوپ برام آورده بود اونو با میل خوردم و خواستم بریم بالا ایرج خواست منو بغل کنه …گفتم تو رو خدا ایرج جان نمی خوام مگه پام شکسته سرما خوردم این طوری می کنی پر رو میشم اگر پر رو نشم پر توقع که میشم ……
گفت مثلا چجوری پر توقع میشی دلم می خواد بدونم ؟ گفتم هر روز سر پله ها می شینم تا تو منو بغل کنی ببری بالا …..
🌼داشتیم می خندیدم که تورج اومد …و گفت : چطوری شنیدم سرما خوردی ؟ بهت بگم زن داداش زود خوب شو فردا میریم خواستگاری …..
گفتم واقعا ؟
بلند خندید و گفت : واقعا …..تو باید باشی لطفا خوب شو …..
گفتم باشه چشم خوب میشم …. سه تایی از پله ها رفتیم بالا … عمه هی به ایرج سفارش می کرد که مراقب من باشه ….
از ایرج پرسیدم خوب نتیجه چی شد ؟ گفت : هیچی ، بابا که میگه اگر کردین روی من حساب نکنین مامانم که معلومه…….
🌸تورج گفت :مامان که خودش خوب میشه وقتی ببینه مینا چقدر خوبه عقیده اش عوض میشه من مطمئنم….. بابام برام مهم نیست می خواد بیاد می خواد نیاد ….
گفتم عمه چی میگه ایرج؟
گفت : بنده خدا چی داره بگه تورج بچه اش میگه باشه ولی ازم نخواه که دوستش داشته باشم …این کارم می کنم تا بفهمی اشتباه کردی ؟
🌼گفتم تورج تهدید کردی که میری بر نمی گردی ؟ گفت : آره باورت نمیشه هر دو استقبال کردن و گفتن برو و بر نگرد … بهتر از اینه که مینا رو بگیری ……
و به این ترتیب ما فردا بعد از ظهر حاضر می شدیم که برای خواستگاری بریم خونه ی مینا …..
در حالیکه من هنوز حالم خوب نشده بود …. عمو زودتر از همه حاضر شد تا بره پیش دوستاش… موقع رفتن ایرج بهش گفت : بابا توام بیا به خاطر تورج بریم ….
🌸گفت:من اصلا دخالتی نمی کنم اختیار خودمو که دارم دوست ندارم ، تو به جای من برو هر کاری کردی منم قبول دارم ……
عمه هم با خلق تنگ و اوقاتی تلخ راه افتاد که بریم ….
🌼تورج تو ماشین بهش گفت مامان جون اگر دوست نداری می خوای برگردیم این طوری نکن قربونت برم من نمی خوام شما ناراحت بشین فکر می کنی من عقل ندارم خوب لابد یک چیزی می فهمم که دارم این کارو می کنم تو رو خدا آبرومو نبر دل اون دختر و نشکن خواهش می کنم …
#ادامه_دارد
○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_مهدوی
💚 امام صادق(ع)
🔸زمانی که مهدی ظهور کند،
🔸خداوند درد و بیماری را از هر مومنی
🔸برطرف خواهد کرد.☘️
📒الغیبه للنعمانی؛ ص661
➖〰➖〰➖〰➖〰➖〰
💚حضرت مهدی(ع):
✨اَنَا خاتِمُ الأوصیاءِ وَ بی یدفَعُ اللهُ البَلاءَ
عَن اَهلی و شیعَتی🍃
✨من ختمکنندة راه اوصیا هستم
و به وسیلة من خدا بلاها را از اهل بیت من
و شیعیانم دفع مینماید.🍃
📒غیبت شیخ طوسی، ص ٢٤٦
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#احکام_شرعی #احکام_غسل
❓پرسش:
مثلا سمت راست بدنو داري غسل ميدي بعد آب چن ثانيه قطع ميشه و وصل ميشه .... آيا بايد غسلو ادامه داد؟
✅پاسخ:
سلام
موالات درغسل شرط نیست و واجب نیست که اعضای بدن در غسل پی درپی و بدون فاصله شسته شوند بلکه اگر با فاصله باشد اشکال ندارد/.
اگر هنگام غسل آب قطع شود خللی به غسل وارد نمی شود بعداز اینکه آب وصل شود غسل را ادامه دهید ولازم نیست از اول شروع کنید.
منتشر کنید👇
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
💕وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ؛💕
🌹و ما تو را(حضرت محمد ص) جز رحمتى براى جهانيان نفرستاديم.🌹
📚 سوره مبارکه انبیاء
✍آیه ۱۰۷
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🍀#یک_سؤال:
⁉️ بزرگترین کشور اسلامی در جهان اندونزی است، جمعیت مسلمانان بیش از ۲۵۰ میلیون نفر است ، اسلام در ابتدای قرن ۱۵ میلادی در زمان خلافت عباسی در آنجا رواج یافت!
👈 چیزی که عجیب است که این کشور هیچ فاتحی ندارد و هیچ ارتش اسلامی به آن وارد نشده است،اما بیش از ۹۰ درصد ساکنان آن سرزمین مسلمان شده اند،در واقع اسلام به وسیله تاجران مسلمان و به دلیل اخلاق وتمدن والای مسلمانان در معاملات،بسرعت در آنجا منتشر شده است و نه با زور!
حالا یک سوال ؟
❓ این شمشیری که باعث انتشار اسلام شده است و همه در مورد آن صحبت می کنند کجاست ؟
📖 (يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ)
☀️ آنها میخواهند نور الله را با دهان خود خاموش کنند، ولی الله متعال کاملکننده ای نور خویش است، هر چند کافران خوش نداشته باشند!
#احتیاط در باور
💎 شخصی به شهری وارد شد که دید مردم آن شهر در جلوی کاخ پادشاه جمع شده بودند. وقتی از آنها علت را جویا شد، گفتند؛
از گنجینه پادشاه دزدی شده.
در این میان مردی که بر پنجه ی پا راه میرفت از آنجا عبور کرد.مرد پرسید او کیست؟
گفتند: این عارف شهر است و برای اینکه خدای نکرده مورچهای را زیر پا له نکند، روی پنجه ی پا راه می رود.
آن مرد گفت بخدا دزد را پیدا کردم مرا پیش پادشاه ببرید.
او به پادشاه گفت؛
عارف همان کسی است که گنجینه تورا دزدیده است.
عارف پس از بازجویی به دزدی اعتراف کرد
پادشاه از مرد پرسید:
چطور فهمیدی که او دزد است؟
مرد گفت: "تجربه به من آموخت وقتی در احتیاط افراط شود و در بیان فضیلت زیاده روی شود بدان که این سرپوشی است برای یک جرم".
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
💙💙💠💠💙💙💠💠💙💙💠💠💙💙
🌺داستان 🌺
✳️ﺩﺍﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺗﻤﺸﮏ!!
ﺭﻭﺯﯼ پلنگی وحشی مرﺩﯼ ﺭﺍ ﺩنباﻝ کرد.
البته داستان مربوط به زمانی است که هنوز پلنگ ها منقرض نشده بودند و می توانستند آزادانه دنبال مردم کنند، نه این که مردم دنبال آن ها بدوند تا پوستشان را بکنند و آن ها سر به بیابان بگذارند!
مرﺩ ﺩﻭﺍﻥ ﺩﻭﺍﻥ خوﺩ ﺭﺍ به گوﺩﺍلی بزﺭﮒ ﺭساند ﻭ وارد شیب گوﺩﺍﻝ شد. ناگهاﻥ متوجه شد تمساﺣﯽ ﺩﺭ ﺍنتهاﯼ گوﺩﺍﻝ با ﺩهاﻥ باﺯ منتظر ﺍﻭست.
مرﺩ در حال قل خوردن، ﺩستش ﺭﺍ به بوته تمشکی گرفت ﻭ شک کرد باﻻ برﻭد یا ﭘایین؟ در حالی که داشت با خودش کلنجار میرفت که خوراک پلنگ شود یا طعمه تمساح، چشمش به ﭼند ﺩﺍنه تمشک خوشرنگ که از بوته ﺁﻭیزﺍﻥ بود افتاد.
مرد که بر اثر دویدن، دچار افت قند شده بود دهانش آب افتاد و با خودش گفت: «بگذﺍﺭ قبل از. بلعیده شدن کمی تمشک بخورم. بعد به آن دو جانوری که برایم کمین کرده اند فکر خواهم کرد. تازه شاید این دو حیوان، گوشت با طعم تمشک دوست نداشته باشند!»
مرد ﺩﺍنه هاﯼ تمشک ﺭﺍ با لذﺕ ﺩﺭ ﺩهاﻥ میگذﺍشت ﻭ سعی می کرد به آن دو فکر نکند تا تمشک ها زهرمارش نشود.
وقتی تا حد ترکیدن خورد، نگاهی به بالای سر و پایین پایش کرد و دید که خبری از پلنگ و تمساح نیست.
با خود اندیشید که لابد جریان آن داستان است که می گویند «به گذشته و آینده فکر نکن و از لحظه لذت ببر» برای همین دوباره شروع کرد به خوردن باقیمانده تمشک ها.
ولی از بس زیاد خورد سنگین شد و به درون گودال افتاد و دید تمساح گوشه ای کمین کرده و پلنگ هم از بالا شیرجه زد و دو نفری از خجالتش درآمدند تا دیگر کسی در این موقعیت ها هوس تمشک نکند و به فکر رهایی خودش باشد، شکمو!
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
💙💙💠💠💙💙💠💠💙💙💠💠
✨﷽✨
🌷مرحوم دولابی
✨به یک دسته گوسفند که کنار نهر آب میخورند، اگر دقّت کنی میبینی آخرین گوسفندی که پایین دست گوسفندها ایستاده است، کمی که آب خورد، نهر را رها میکند و گوسفندها را دور می زند و بالا دست همه گوسفندها میایستد و مشغول آب خوردن میشود. گوسفندهای دیگر هم به همین ترتیب، یکی یکی میروند بالاتر تا آب زلالتر بخورند، تا اینکه بالأخره به سرچشمه قنات میرسند. در سرچشمه قنات هم چندتا گوسفند را میبینی که سرشان را بردهاند داخل مظهر قنات. همه طالب آب صافتر و زلالترند. این سایه عالَم انسانیت است که به عالَم طبیعت افتاده است. گوسفندها در خوردن آب طبیعت بر هم سبقت میگیرند و مؤمنان در خوردن آب حیات، در ذکر خدا و در انجام هر کار خیر.
✨قرآن فرمود: وَ السّٰابِقُونَ السّٰابِقُونَ أُولٰئِكَ الْمُقَرَّبُونَ: سبقت گیرندگان، همانها مقرّبان درگاه
الهی هستند.
✨و فرمود: سٰابِقُوا إِلىٰ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ: به سوی مغفرتی از جانب پروردگارتان و به سوی بهشت سبقت بگیرید.
✨و فرمود: فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرٰاتِ: در کارهای خیر سبقت بگیرید.
📗 مصباح الهدی 242
↶【به ما بپیوندید 】↷
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆