eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.2هزار دنبال‌کننده
22.4هزار عکس
15.8هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖 علی اصغر اصـغر ای شهزادۀ نیکو لقا ای دودست کوچکت مشکل گشا ای که نامت اصغر اما اکبری گرچه طفلی لیک عین حیدری 💖 ميلاد كوچكترين سردار 💖 كربلا مبارکــــــــَ باد
شورش_نان در تهران تورم پول ناشي از چاپ بي رويه اسكناس، ارسال غله محصول ايران به شوروي جنگزده و سودجويي چند معامله گر با احتكار خواربار مورد نياز مردم و افزودن موادي ديگر به آرد و نامرغوب شدن نان مصرفي، ۱۷ آذر ۱۳۲۱ و ۱۵ ماه پس از اشغال نظامي ايران به دست متفقين، تهران گرفتار يك شورش بزرگ شد. از بامداد اين روز گروهي از مردم و عمدتا جوانان و دانشجویان در ميدان بهارستان جمع شده بودند تا با نماينگان مجلس ملاقات و درد جامعه را با آنان در ميان بگذارند. اين گروه که هر لحظه هم بر شمار آنان افزوده مي شد پس از ورود به ساختمان مجلس، ضمن گفتگو با نمايندگان چون به حرفهاي آنان قانع نشدند به مشاجره پرداختند و تني چند از نماينگان را كتك زدند و سرگرم خراب کردن وسائل مجلس شدند و .... همزنان با این وضعیت، گروهي ديگر به خانه احمد قوام نخست وزير وقت واقع در خيابان قوام السلطنه حمله بردند و آنجا را غارت و تخريب كردند و ديگران هم به غارت مغازه ها پرداختند و به بازار حمله بردند و .... پليس تهران نخواست و يا نتوانست از ادامه عصيان جلوگيري كند. قوام كه چنين ديد اميراحمدي (سپهبد) را كه به سختگيري شهرت داشت فرماندار نظامي تهران كرد و همه روزنامه هاي پايتخت را بست تا از انتشار اين واقعه كه باعث تحريك ديگران مخصوصا در ساير شهرهاي کشور مي شد جلوگيري کرده باشد. اميراحمدي ظرف دو روز با خشونت تمام عصيان تهراني ها را سركوب كرد كه ضمن آن شماري هم كشته، زخمي و دستگير شدند .  قوام پس از پايان يافتن آشوب نيز روزنامه ها را به بهانه دردست تنظيم بودن لايحه تازه قانون مطبوعات باز نكرد و به جاي آنها يك روزنامه دولتي به نام «اخبار روز» را منتشر ساخت. لايحه مطبوعات كه توسط احمد قوام به مجلس داده شد پايه قوانين مطبوعات بعدي در ايران شده است كه تا به همين امروز ايرادات فراوان به آنها وارد آمده است. بسياري از مسائل ايران از همين قوانين مطبوعات ناشي شده است كه در كشورهاي ديگر نظير اين قوانين وجود ندارد. @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
شخصی که خود را امام زمام(عج) معرفی کرد! علی محمد شیرازی که به «باب» معروف است در محرم سال ۱۲۳۵ قمری در شهر شیراز به دنیا آمد. وی که از خانواده تجار بود، پدر خود را هنگام طفولیت از دست داد و تحت تکفل دایی اش قرار گرفت. برای تحصیل علم به مکتب خانه ملایی به نام «شیخ عابد» رفت که از پیروان و شاگردان مکتب شیخیه بود. علی محمد از همان دوران نوجوانی دارای شخصیتی غیرعادی بود. در سال ۱۲۵۷ قمری برای تکمیل معلومات خود به کربلا رفت و در درس سید کاظم رشتی، شاگرد و جانشین شیخ احمد احسایی - رهبر فرقه شیخیه - حضور یافت و برای مدتی شاگرد وی شد. مدتی پس از فوت شیخ احمد خسایی او خود را جانشین معرفی کرد. محمد شیرازی که خود را باب امام زمان معرفی کرده بود با کمال تعجب مدعی مهدویت شد و خود را امام زمان مهدی موعود (عج) خواند. او چنین اعلام کرد: من همان قائم موعودی هستم که هزار سال منتظر او هستید. نام مرا در اذان و اقامه داخل کنید و بگویید اشهد ان علی محمداً بقیه الله ! پس از این ماجرا گروهی به او پیوستند و از آن جا که تعدادشان به همراه باب به نوزده نفر می رسید بر اساس حروف ابجد به «حروف حی» معروف شدند. علی محمد باب برای گسترش اهدافش یاران خود را بر ای ابلاغ ادعای باب یا موعود بودن، به مناطق مختلفی از کشور (خراسان و شرق کشور) فرستاد. البته انتخاب این نقاط بر اساس احادیثی بود که مضمونشان بر افراشته شدن پرچم یاران امام زمان (عج) در این مناطق است. در آن زمان مشکلات معیشتی و فقر اقتصادی و فرهنگی گریبان گیر مردم بود. آنان جریان ظلم و جور حاکمان و جنگ های ایران و روسیه و شکست ایران از روسیه را از علائم ظهور امام زمان می دانستند. از این رو ادعای باب را که توسط فرستاده اش ملاحسین بشرویه ای به آنها رسیده بود، باور کردند. البته بیشتر افراد این طبقه، بی سواد و از روستاییان ساده دل بودند. پس از این جریانات باب که در بوشهر سکنی گزیده بود به دستور حسین خان والی شیراز ، باب را از بوشهر به شیراز آوردند و در آنجا مورد محاکمه قرار دادند. بعد از این جریان، مدتی در خانه خود در شیراز حبس بود تا اینکه در فارس مرض وبا منتشر شد. «منوچهر خان» والی اصفهان وی را به آن جا دعوت کرد و باب مدتی در آن جا و تحت حمایت والی اصفهان بود. او مدتی را گوشه گیر بود و فعالیتی نداشت ولی بعد از مدتی که ظاهرا دست استعمار انگلستان هم در آن نقش داشت شروع به فعالیت کرد ، فعالیت های او ناآرامی های زیادی را ایجاد کرد و اینبار دولت او را به قلعه چهریق تبعید کرد. این نا آرامی ها بسیار ادامه داشت تا اینکه در سال ۱۲۶۶_۱۲۶۴ قمری او را به جوخه اعدام در تبریز سپردند ! @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🌺 🔻طبیعت زعفران ، گرم و خشک است . مناسب برای مزاجها 🔹زعفران ، ضد افسردگی است . 🔸باعث هضم بهتر غذا می شود . 🔹اثر مسکن دارد. 🔸 قاعده آور است . 🔹خون ساز است 🔸گردش خون را آسان می سازد . 🔹قوای جنسی را تقویت می کند . 🔸کبد را تصفیه و قوی می سازد . 🔹و مقوی قلب و مغز است .
✨﷽✨ ✨ اجازه نده دنیا ۵ چیز را از تو بگیرد: ❶ لحظہ پاڪ بودنت باخدا. ❷ نیڪے بہ والدین. ❸ محبت بہ خانواده‌ات. ❹ احسان ونیڪے بہ اطرافیانت. ❺ اخلاص در ڪردارت. ‌۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖 یا جوادالائمه ادرکنی 🌹امام جواد علیه السلام فرمودند : 🔹سه چیز است که هر کس آن را مراعات کند ، پشمیان نگردد : 🔸 اجتناب از عجله ، 🔸مشورت کردن ، 🔸و توکل بر خدا در هنگام تصمیم گیری . 📚مسند الامام الجواد، ص 247 🌹 ولادت امام جواد علیه السلام مبارک 🌸✨🌸✨🌸✨🌸 🌸 امام جواد عليه السلام فرمودند : 🔸 نيكوكاران ، به نيكى كردن ، نيازمندترند تا كسانى كه به آنها نیکی می‌شود؛ زيرا پاداش و نيكنامي ، نصیب نیکوکار می‌شود. 🔸بنابراين، آدمى هر کار خوبى كه كند، نخست به خود كرده است. پس، نبايد به خاطر خوبی هایی كه به خود كرده، از ديگران انتظار سپاسگزارى داشته باشد. 📚كشف الغمّة ، جلد ۳ ، صفحه ۱۳۷ 🌹 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـد 🌹 و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭐️    در این شب زیبا و نورانی شفای تمام بیمارانمان سلامتی همه مردم ایران رفع گرفتاری گرفتاران آمرزش تمام گناهانمان و عاقبت بخیری همه را از درگاه لطفت تمنا داریم ما را ناامید از لطفت مگردان 🌹 ⭐️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ ‍ ‍ ‍ ﷽🌹﷽🌹﷽ 🌹﷽🌹﷽ ﷽🌹﷽ 🌹﷽ ﷽ 🍃🌹الهی به امیدتو 🍃🌹شروع روزتون 🍃🌹پُر برکت 🍃🌹با صلوات بر حضرت مُحَمَّدٍ (ص) 🍃🌹و خاندان مطهرش 🍃🌹الّلهُمَّ 🍃 🌹صلّ 🍃 🌹علْی 🍃🌹محَمَّد 🍃 🌹وآلَ 🍃 🌹محَمَّدٍ 🍃🌹وعَجِّل 🍃🌹 فرَجَهُم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 سلام روز زیباتون بخیر سه شنبه تون معطر به عطر خوش صلوات بر حضرت محمد (ص) و خاندان  پاک و مطهرش 🌸 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ 🌸 وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ در پناه لطف حق تعالی و عنایت اهل بیت علیهم السلام عاقبت بخیر باشید ان شالله 🌸 سه شنبه تون پر خیر و برکت 🌷⚘🌷⚘🌷⚘🌷⚘🌷⚘ ⁉ «اگر چیزى براى جبران گناهان خود پیدا نکردید صلوات بفرستید.» 🔹 چنین روایتی از امام رضا(ع) نقل شده است: هر که نمی‌تواند کارى کند که به سبب آن گناهانش زدوده شود بر محمّد و خاندان او بسیار درود فرستد؛ زیرا صلوات گناهان را ریشه‌کَن می‌کند. 🔹طبیعی است که چنین صلواتهایی زمانی کارساز خواهد بود که و ، پشتوانه آن بوده و صلوات را به عنوان عمل صالح بعد از توبه در نظر بگیریم و معنایش آن نیست که همچنان تصمیم بر ادامه گناه داشته و گمان کنیم که با صلوات می‌توان اثر آن را برداشت. 📚 ابن بابویه(شیخ صدوق)، محمد بن على، الأمالی، ص۷۳، تهران، کتابچى، چاپ ششم،۱۳۷۶ش. 🌹 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ 🌹و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 سلام بر تو ای مولایی که دستگیر درماندگانی. بشتاب ای پناه عالم که زمین و زمان درمانده شده! 🌼 السَّلامُ عَلَیکَ اَیُّهَا العَلَمُ المَنصوبُ 🌼 ...وَ الغَوثُ وَ الرَّحمَةُ الواسِعَةُ و 🌼 سلام بر تو اي پرچم برافراشته 🌼 سلام بر تو ای فريادرس 🌼 و ای رحمت گسترده 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج
☝️ 🌎اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز 5 اسفند ماه 1399 🌞اذان صبح: 05:18 ☀️طلوع آفتاب: 06:42 🌝اذان ظهر: 12:18 🌑غروب آفتاب: 17:54 🌖اذان مغرب: 18:12 🌓نیمه شب شرعی: 23:36
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 ؟‌ 🌸 قرآن از كسانی كه به هنگام خطر یاد خدا می كنند ولی همین كه نجات یافتند او را فراموش می كنند، به شدّت انتقاد كرده و می فرماید: «اذا رَكِبوا فی الفُلك دَعَوا اللّه» گروهی به هنگام غرق شدن خدا را می خوانند، امّا چون نجات می یابند، خدا را فراموش می كنند. 📖 سوره عنكبوت، آیه۶۵ 🔸 اصولاً ارزشی ندارد، فرعون نیز هنگامی كه دید در دریا غرق می شود، ایمان آورد و گفت: «آمنتُ» كه این گفتار دیگر ارزشی نداشت. خداوند فرمود: «الان و قد عصیتَ» اكنون دیگر توبه و ایمان سودی ندارد. 📖 سوره یونس، آیه۹۱ 🌸 در قرآن از ایمانی ستایش شده كه همراه با پایداری و استقامت باشد. «قالوا ربّنا اللّه ثمّ استَقاموا» 📖 سوره فصّلت، آیه 30 👈 در زندگی نیز تنها ازدواج مهم نیست، همسرداری مهم است. زایمان مهم نیست، تربیت فرزند مهم است. 📚 پرسش‏های مهم پاسخ‏های كوتاه . ج1، ص: 112 🌸 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃💙🍃_________________ 🌹 آیینه ی تمام نمای خدا علی اسٺ پس جانشین بی مثل مصطفی علی اسٺ گسترده اسٺ در همہ عالــم ولایتـش برجن‌و‌انس وحور و مَلَڪ مقتدا علی اسٺ ڪعبه بہ یمـن مقْـدَم او قبلـہ گـاه شد یعنی مسیـر قبلـہ و قبلـه نمـا علیسٺ در لحظه ی مواجهـه با سختی و بلا ذکر مدام روی لـبِ انبیـا علی اسٺ وارونه کرد با سر انگشٺ قلعــه را با جراٺ وشجاعٺ و خیبرگشا علی اسٺ 🌹 🌹 🍃💙🍃_________________
"سه شنبه"﷽" "۱۰۰مرتبه" ✨ ✨ ✨ای مهربان ترین مهربانان✨ 🌙دیگرگناه نمی کنم 🌙 🌻 ✅هرکس نمــازسه‌شنبه را بخواندبرایش هزاران شهرازطلا دربهشت بسازند↯ دورکعت؛ درهر رکعت بعد از حمد یک بارسوره تین توحید فلق ناس
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 🌸امیرالمومنین علی علیه السلام در مورد دلایل زیر را ذکر می کند: ۱ـ : گاهی خدا اجابت نمی کند که ایمان بنده را بسنجد. ۲ـ دعا کننده در اجابت دعا نیست. شخص دعا کننده ، چون تمام جوانب مسئله را نمی دانند، گاهی دعاهایی را انجام می دهند که به صلاح انها نیست. ۳ـ عوض اجابت نشدن. گاهی خدا دعا را اجابت نمی کند و در آخرت ثواب آن دعاها را می دهد. 🌸در روایتی دارد که در قیامت انسان ها دعا می کنند: که ای کاش هیچ دعایشان در دنیا اجابت نمی شد و در عوض ثواب آخرت را به آنها می دادند. 👤 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 فرشته ای است از جنس عشق❤️ که گرمای نگاهش می تواند یخ سرد ترین آدم ها را با مهربانی باز کند 🌹 : معنی آرامش دنیای ناآرام ماست ! 🌹 پدر مهربانم تا همیشه دوستت دارم 💖 پیشاپیش روز پدر مبارک
✍ خرما، علاج سـرطان 🌷آیت الله العظمی بهجت گفته اند: 🔹«تعجب است که با این همه پیشرفت های علمی و طبّی هنوز نتوانسته اند سرطان را علاج کامل و یا از آن جلوگیری کنند و یا این که بفهمند از چه حاصل می شود. 🔹می گویند: عراق و مناطقی که نخلستان دارد و خرماخیز است، مبتلایان به سرطان خیلی کم و نادر هستند. یکی از اطبّاء مدّعی بود که دارویی کشف کرده است که می تواند سرطان  را درمان کند و گفته است که آن را از «قانون» شیخ ابن سینا برگرفته و عمده ی اجزای آن .» 📚 در محضر آیت الله بهجت، ج۳،ص۱۵۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 در این صبح زیبا 🌸 سلام به خدا سلام به زندگی سلام به قلبهای مهربان سلام به شما خوبان صبح همگی بخیر روزی سرشار از عشق پر از خیر و برکت برای شما عزیزان آرزومندم 🌸 امیدوارم سه شنبه تون 🌸 پر از اتفاقهای قشنگ و 🌸 سر ریز ازنعمتهای الهی باشه..
☘🍁☘🍁☘🍁☘🍁☘ ‌ 🍒 داستان آموزنده و واقعی با نام 👈 ....🍒 👈 گفت اون شب که بیرونم کردن با هر قدمی که برمی‌داشتم انگار پا روی میخ می‌گذاشتم خیلی سرد بود لباسهام که خیس خیس بود چند تا کوچه که رفتم پایین انگار یکی داشت باهام حرف میزد می‌گفت داری کجا میری؟ نه دوستی نه فامیلی برات نمونده برگرد خونه بیگانه که نیست پدرته بگو ببخش تموم میشه.... قانعم کرد که برگردم رو به خونه کردم که برگردم بگم پدر جان ببخش ولی یه دفعه به خودم گفتم احسان مرد باش تو در مدرسه اگر شلوغی می‌کردی تنبیهت که میکردن اعتراض نمی‌کردی نمی‌گفتی من نبودم می‌گفتی آقا من کردم و از تنبه نمی‌ترسیدی حالا تو مدرسه‌ی خدای تنبل بودی شلوغی کردی خدا داره تنبیهت میکنه پس مرد باش بگو خدایا تنبیهت قبول دارم و برگشتم چند تا کوچه که رفتم پایین چند تا سگ تو کوچه سرشان رو توی سطل اشغال کرده بودن منم رفتم یه جفت دمپای توشون بود که پاره شده بود برداشتم ولی از هیچی که بهتر بود... رفتم طرف مسجد ولی بسته بود بدنم داشت یخ میزد از سرما تو خیابان بودم که چشمم خورد به پمپ بنزین یواشکی رفتم تو دستشویی ولی خیلی سرد بود لباسم یخ گرفته بود پیرهنم رو در آوردم دلداری خودم رو می‌دادم می‌گفتم اگر یه کمونیست بتوانه سه سال تو یه جنگل ورزش کنه منم میتونم طاقت بیارم ولی بخدا آنقدر سرد بود که داشتم بی هوش میشدم با مشت می‌زدم به سینم که قلبم گرم بشه ولی تاثیری نداشت تا نماز صبح تو دستشویی بودم صدای اذان که اومد رفتم مسجد ولی خجالت کشیدم با اون سرو وضع برم داخل.... تو حیاط مسجد یه اتاق بود که مُرده هارو اونجا غسل میدادن رفتم تو بعد نماز همه رفتن امام جماعت مسجد به خادم مسجد گفت در رو نبند الان هوا روشن میشه رفتم تو پیرهنم رو که همه خونی بود شستم وضو گرفتم ولی تو نماز نمیدونستم دارم چی میگم از بس سردم بود... پیرهنم رو انداختم رو بخاری خودمم دراز کشیدم خوابم برد تا ساعت 10 که خادم مسجد اومد گفت چرا اینجایی؟ پاشو برو بیرون ببینم رفتم به فلان جا که آشغال های شهر رو می‌بردن اونجا دنبال کفش می‌گشتم که یه جفت پیدا کردم با یه کت کهنه ولی پاره بودن از هیچی بهتر بود... آمدم داخل شهر گشنه‌م شده بود داشتم تو شهر می‌گشتم هرکی منو میدید بهم یه جوری نگاه می‌کرد مثل گداها انگار آدم نبودم همه با تعجب نگام می‌کردن کت پاره کفش پاره... تا رسیدم یه جایی خیلی مردم جمع شده بودن گفتم چه خبره گفتن هیچی اینجا همه کارگرن برای کار جمع میشم اینجا منم یه گوشه ایستادم ولی بخدا داشتم از خجالت آب میشدم ولی کسی بهم نگاه نمی‌کرد... دو روز رفتم غیر از آب چیزی نداشتم بخورم تا ظهرش رفتم برای نماز تو مسجد بعد نماز همه رفتن من موندم و چند تا طلبه ؛ یکیش تعارفم کرد برم پیششون گفتم ممنون نمی‌خورم ولی قسمم داد بزور رفتم سر سفره ولی چهار یا پنج لقمه بیشتر نخوردم که یکی از طلبه ها اومد گفت این گدا گشنه کیه آوردید...؟؟!! اون یکی گفت خجالت بکش این چه حرفیه گفت برو بابا اینا چه میدونن خدا کیه گشنشه آمده مسجد شکمش رو سیر کنه بلند شدم که بزنمش ولی شیطان رو نفرین کردم اومدم بیرون... گفتم خدایا خودت میدونی که میتونستم طوری بزنمش که نتونه روی پاهاش بیسته ولی بخاطر حرمت خونه‌ت چیزی نگفتم....رفتم بیرون شهر آرزوی مــــرگ می‌کردم ، دوست داشتم بمیرم بخدا... 👈 ادامه دارد⬅️⬅️⬅️ 🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃 💥برای دیدن بهترین پستها وداستانها به ما 👇
☘🍁☘🍁☘🍁☘🍁☘ ‌ 🍒 داستان آموزنده و واقعی با نام 👈 ...🍒 👈 گفت ولش کن چرا میخوایی خودت و ناراحت کنی تو از مادر برام بگو دلم براش تنگ شده گفتم مریض شده از دوریت چرا بر نمیگردی؟ گفت بخدا یه روز یه اتفاقی افتاد خیلی دلم براش تنگ شد خواستم برگردم ولی کجا بیام جایی که بیرونم کردن....😔 گفتم چه اتفاقی افتاد؟ گفت یک جا کار می‌کردم برای استام سیمان درست می‌کردم صاحب خونه یه پیرزن بود که یه پسر جوانی داشت دو روز بود اونجا کار می‌کردم تو این دو روز اون پیرزن هر چی به پسرش میگفت پسرش سرش داد و هوار میکشید.... روز دوم پیرزن تو حیاط داشت بشقاب هارو می‌شست گفتم مادر جان چرا تو آشپزخانه نمی‌شوری؟ گفت شیرش خراب شده، گفتم به پسرت بگو درستش کنه آخه تو این سرما شما نباید تو حیاط ظرفها رو بشورید.... گفت بخدا زبونم مو در آورده آنقدر بهش گفتم میگه حوصله ندارم شب تا صبح جلو ماهواره هست میخوابه چی بهش بگم.... بخدا آنقدر از پسرش بدم آمد وقتی پسرش اومد بیرون به مادرش گفت آهای پیرزن دستات شکسته بود که لباسامو بشوری...؟ بهش گفتم به کی میگی؟ آهای چرا درست با مادرت حرف نمیزنی بهم گفت به تو چه تو به کارت برس گفتم اگر مردی بیا بیرون ببینم... اومد یقش رو گرفتم کوبیدم به دیوار بی‌غیرت از ترس رنگش پریده بود بهش گفتم تا من اینجا باشم نشنوم صداتو رو مادرت ببری بالا... مادرش گفت ولش کن پسرم رو چکارش داری؛ ولش کردم که مادرش رو هل داد گفت همه چیز تقصیر توست کی میمیری از دستت خلاص بشم گفتم مادر جان بزار بخدا برات ادبش می‌کنم... گفت بچه‌مه پاره‌ی تنمه چکارش کنم؟ گفتم مادر جان بخدا این پسر قدر شما رو نمیدونه گریه کرد گفت چیکار کنم آخه دوستش دارم... 😔یاد حرفای مادرم افتادم که همیشه می‌گفت الهی من بمیرم ولی اشک شمارو هیچ وقت نبینم واقعا محبت مادر به فرزند تا چه حد...؟ شبش آنقدر گریه کردم برای مادرم دوست داشتم مادرم و ببینم ازش حلالیت بگیرم... گفتم داداش مادر تورو خیلی دوست داره... گفت چه فایده اون که منو حلال نکرده اون روز یادته که گفت اگر به حرف عموهات گوش ندی حلالت نمی‌کنم... گفتم حلالت کرده گفت داری بهم دروغ میگی تا با گوشهای خودم نشنوم باور نمی‌کنم... گفت بخدا فقط به خاطر مادرم تو این شهر موندم وگرنه می‌رفتم... گفت روسری مادرم رو آوردی؟ گفتم ببخش یادم رفت گریه کرد گفت دلم براش یه ذره شده کاش ببینمش و ازش حلالیت بطلبم... گفت پاشو بریم دیره تا برسیم تو شهر وقت نماز ظهره بیا سوار شو گفتم این موتور مال کیه؟ گفت مال اوستا کارمه ازش امانت گرفتم آدم خوبیه همیشه از زنش تعریف میکنه میگه تنها کسی که دوست دارم قبل خودم به بهشت بره زنمه همیشه براش دعا میکنه میگه تا میرسم خونه برام چایی میاره پاهام و ماساژ میده خیلی از زنش راضی هست الحمدالله.... موتور روشن نمی‌شد گفت باید هُل بدی رو موتور نشسته بود من هل می‌دادم می‌گفت هل بده تنبل زود باش می‌خندید ، خسته شدم گفتم بابا این آهن پاره روشن نمیشه خسته شدم... گفت خواهر باهات شوخی کردم اصلا سیوچ نذاشتم رو موتور منم ازش ناراحت شدم اون داشت می‌خندید تا که گفت ببخش بابا باهات شوخی کردم گفتم نمی‌بخشمت گفت دلت میاد چیکار کنم تا منو ببخشی؟؟ بشین پاشو برم صدتا یا دویست یا سیصد تا هر چند تو بگی... گفتم نخیر باید شنا کنی گفت سرده شنای چی الان ؟ اذیت نکن گفتم تو منو اذیت کردی منم تلافیش رو سرت در میارم... گفت اگر میخوای باشه یه خواهر بیشتر برام نمونده ولی بخدا دلم نمی‌اومد فقط براش نقشه داشتم تا لباساشو در بیاره... شروع کرد به لباس در آوردن پیرهنش رو که در آورد خدایا بعد این همه مدت هنوز خوب نشده بود. گفتم الهی دستاتون بشکنه الهی فلج بشید گریه‌م گرفته بود گفت گریه نکن فدات بشم چیزی نیست زود خوب میشن بابا ناسلامتی من ورزشکارم، داشت دلداریم میداد.... 👈 ادامه دارد⬅️⬅️⬅️ 🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃 💥برای دیدن بهترین پستها وداستانها به ما 👇
وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا ✨إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا ✨أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا ﴿۲۳﴾ ✨و پروردگار تو مقرر كرد كه جز او را مپرستيد ✨و به پدر و مادر خود احسان كنيد اگر يكى از آن دو ✨يا هر دو در كنار تو به سالخوردگى رسيدند ✨به آنها حتى اوف مگو و به آنان پرخاش مكن ✨و با آنها سخنى شايسته بگوى (۲۳) 📚 سوره مبارکه الإسراء ✍ آیه ۲۳
💢✨ثواب بوسیــدن پای مـادر✨💢 ✍پیامبر(ص) فرمود: «کسی که پای مادرش را ببوسد؛ مثل این است که آستانه کعبه را بوسیده است». 📚گنجینه جواهر ✨💠✨💠✨💠 و نیز فرمود:«هر کس پیشانی مادر خود را ببوسد از آتش جهنم محفوظ خواهد ماند». 📚نهج الفصاحة ✨💠✨💠✨💠 روزی مردی نزد پیامبر(ص) آمد و عرض کرد: من تمام گناهان را انجام داده ام،ایا راه توبه برای من هست؟ فرمود:ایا پدر و مادرت زنده اند؟گفت:تنها پدرم زنده است. فرمود:به پدر خود احترام و نیکی کن؛ تا خداوند تو را ببخشد. وقتی که آن مرد رفت، حضرت به اطرافیانش فرمود: «ای کاش مادرش زنده بود». 📚بحارالانوار، ج 71 ✨💠✨💠✨💠 🔰حضرت محمد(ص) فرمودند: همانگونه که دعای پیامبران در مورد امت خودشان مستجاب است، دعای پدران نیز در حق فرزندانشان مستجاب است». 📚نهج الفصاحه
👆 آیا شخص مى‏تواند بدون تقلید، بر اساس عقل و درایت خود، به تكلیف شرعى عمل كند؟ ▪▪▪▪▪
🌹 فارغ از مدرک تحصیلی اگر پلی ساخته اید برای عبور از شما یک مهندس هستید. 🌹پنجم اسفند 🌹 بر شما خوبان مبارک
حكايت شيرين📗 خر سلطان جنگل شد! ♦️خر همه ی حیوانات را مجبور کرد که ساعت ۶ صبح بیدار شده و ۶ عصر بخوابند! در هنگام توزیع غذا دستور داد که هر کدام از چارپایان و پرندگان و سایر حیوان ها فقط حق دارند ۶ لقمه غذا بخورند. وقتی خواستند پینگ پنگ بازی کنند، هر تیم ۶ بازیکن داشته باشد، و زمان بازی نیز ۶ دقیقه باشد. کارها خوب پیش می رفت و خر قوانین ششگانه یی وضع کرد در یک روز دل انگیز پاییزی، خروس ساعت ۵ و ۲۰ دقیقه صبح بیدار شد و آواز خواند. خر خشمگین شد و در یک سخنرانی جنجالی گفت: قوانین ما از همه قوانین دیگران کامل تر است و خروج از اینها و تخلّف از قانون های ششگانه جرم محسوب و منجر به اشدّ مجازات می شود، و طی مراسمی خروس را اعدام کرد. همه ی حیوان ها از اعدام خروس ترسیدند و از آن پس با دقّت بیشتر قوانین را اجرا می کردند. بعد از گذشت چندین سال، خر بیمار شد و در حال مرگ بود. شیر به دیدارش رفت و گفت: من و تعدادی دیگر از حیوان ها می توانستیم قیام کنیم، ولی نخواستیم نظم جنگل به هم بریزد، حال بگو علّت ابلاغ قوانین ششگانه چه بود؟ و چرا در این سال ها سختگیری کردی؟ خر گفت: حالا من به خاطر خرّیت یک چیزهایی ابلاغ کردم، شماها چرا این همه سال عین بُـز اطاعت کردید ؟ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆