eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.2هزار دنبال‌کننده
22.4هزار عکس
15.8هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت چهارم👆 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍒 داستان 🍒 👈قسمت پنجم دیدم یه کیف سامسونت روی صندلی عقب افتاده بابامو صدا کردم و گفتم این دیگه چیه بابام برگشت نگاه کرد و گفت وای این دیگه مال کیه گفتم نمیدونم نشستم تو ماشین و برش داشتم یه نگاهی به بالا و پایینش انداختم و تا اومدم بازش کنم یه دفعه بابام داد زد چکار می کنی اون مال مردمه نباید بازش کنی گفتم خب باید بدونم مال کیه گفت تو نمی خواد بدونی می بریمش همون کلانتری که ماشین رو پیدا کردن اونا خودشون میدونن باهاش چکار کنند رفتیم همون کلانتری و کیف رو تحویل دادیم افسر نگهبان یه نگاهی به بالا و پایین کیف انداخت و خواست که بازش کنه نتونست آخه رمز داشت بعد گوشی رو برداشت و یه شماره گرفت بعد از چند لحظه گفت آقای صادقی سلام من افسر نگهبان کلانتری هستم یه کیف سامسونت پیدا شده شبیه همون کیفی که شما گم کرده بودید لطفا یه سر بیاین شاید کیف شما باشه بابام گفت پس با اجازتون ما دیگه میریم افسر نگهبان گفت نه یه چند لحظه صبر کنید تا صاحب کیف بیاد فعلا نمی تونید برید من گفتم آخه برای چی ما که کیف رو تحویل دادیم افسر نگهبان یه نگاه خشن به من کرد از نگاهش فهمیدم که نباید حرفی بزنم چند دقیقه ای طول کشید تا صاحب کیف اومد تا چشمش به کیف افتاد گفت این کیف منه رمزشو زد و کیف رو باز کرد یه کم چیزایی که توش بود رو بالا و پایین کرد و گفت همه چیز سر جاشه هیچی کم نشده ممنون جناب سرهنگ این کیف خیلی برام مهم بود افسر نگهبان به طرف ما اشاره کرد و گفت این کیف تو ماشین این آقایون پیدا شده دیروز تو همون ساعتی که کیف شما رو ازتون زدن ماشین این آقا رو هم دزدین بعد از اینکه ماشین پیدا شد کیف شما هم توش بوده برای خود من که خیلی قضیه جالب بود اصلا معلوم نبود کی به کیه اون آقا از ما تشکر کرد و از ما خواست که برای ناهار بریم شرکتش تو همون ساختمونی که من برای استخدام رفته بودم خلاصه اونجا بود که فهمیدم خیلی هم خنگ نیستم چون یادم افتاد اون آقای صادقی که رییس اون شرکت بود همین آقای صادقی هستش وقتی که رفتیم توی دفترش به منشی دستور داد تا برای ما غذا سفارش بدن بعد با خوشحالی تو شرکت داد می زد که کیفم پیدا شده خلاصه دیگه خیلی خسته تون نمی کنم الان چهار سال از اون روز می گذره من الان مدیر بازرگانی این شرکت هستم. تو این چهار سال شرکت خیلی پیشرفت کرده و بزرگ شده . امیدوارم از این داستان لذت برده باشید . 👈پایان 🍃همراه ماباشید بابهترین داستانهای واقعی وآموزنده🍃 ====================== http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆 💫💫💫💫💫💫💫 http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 ღـگشادرایتا👆👆 ======================
#هرروزیک_آیه جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَالْبَيْتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنَّاس خداوندكعبه‌بيت الحرام را وسيله اى برای استوارى وسامان بخشيدن به كار مردم قرارداده است 📚سوره مبارکه مائده ✍آیه۹۷ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
سپری می شوداین ظلم ،عدو می بازد می رسد آنكه خداوند بر او ، می نازد باشدآنروزببینند همه عالمیان دربقیع حضرت مهدی حرمی می سازد
✔️ سفارشات و هدایای امام زمان علیه‌السلام 🌟آیة اللّه نجفی مرعشی می گوید: «در اقامتم در سامرّاء شبهایی را در سرداب مقدّس بیتوته کردم؛ آن هم شبهای زمستانی. در یکی از شبها آخر شب، صدای پایی شنیدم با این که درب سرداب بسته بود و قفل بود ترسیدم... زیرا عدّه ای از دشمنان اهل بیت علیه السلام به دنبال کشتن من بودند. ➖▪️شمعی که همراه داشتم نیز خاموش شده بود. 🌟ناگاه صدای دلربایی شنیدم که سلام داد به این نحو: «سلامٌ علیکم یا سیّد» و نام مرا برد. ➖▪️جواب داده گفتم: «شما کیستید؟» 🌟فرمود: «یکی از بنی اعمام تو.» گفتم: «درب بسته بود از کجا آمدی؟» فرمود: «خداوند بر هر چیزی قدرت دارد.» پرسیدم: «اهل کجایید؟» فرمود: «حجاز.» ➖▪️سپس سیّد حجازی فرمود: «به چه جهت آمده ای اینجا در این وقت شب؟» گفتم: «به جهت حاجتهایی.» فرمود: «برآورده شد.» 🌟سپس سفارش فرمود بر نماز جماعت و مطالعه در فقه و حدیث و تفسیر. و تأکید فرمود در صله رحم و رعایت حقوق استاد و معلّمین و نیز سفارش فرمود به مطالعه و حفظ نهج البلاغه و حفظ دعاهای صحیفه سجّادیّه... ➖▪️از ایشان خواستم درباره من دعا فرماید. پس دست بلند کرده به این نحو دعایم کرد: 🌟«خدایا به حقّ پیغمبر و آل او، موفّق کن این سیّد را برای خدمت شرع و بچشان بر او شیرینی مناجاتت را و قرار بده دوستی او را در دلهای مردم و حفظ کن او را از شرّ و کید شیاطین، مخصوصاً حسد.» در بین گفتارش فرمود: «با من تربت سیّد الشّهداء (علیه السلام) است، تربت اصل که با چیزی مخلوط نشده.» ➖▪️پس چند مثقالی کرامت فرمود و همیشه مقداری از آن نزد من بود. 🌟چنانکه انگشتری عقیق نیز عطا فرمود که همیشه با من هست و آثار بزرگی را از اینها مشاهده کردم. بعد از این، آن سیّد حجازی از نظرم غایب شد.» 📚منتخبات ابن العلم 📚منتقم حقیقی 🌤الّلهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
دنیــا دردستان توست ... بلنــد شو، قدمی بردار به صــــدای خداوند کـــــه در قلبـــــت نجوا می کند اعتماد کن ... تو حاکم بر سرنوشتت هستی. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا❣ زیرآسمان تو چه آزادانه میگردیم دلمان قرص است تو هوای ماراداری دلمان نمیخواهد آنی شویم که توآنی رهایمان کنی @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
خدایا سرآغازصبحم رابا نام تومیگشایم پنجره های قلبم راخالصانه بسویت بازمیکنم تانسیم رحمتت به آن بوزد وناپاکی‌های آنرا بزداید ❁﷽❁الهی به امیدتو @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آغازهفته‌ای پربرکت باذکرصلوات 💗اللّهُمَّ ✨🌸صَلِّ ✨✨💗عَلَی ✨✨✨🌸مُحَمَّد ✨✨✨✨💗وَ آلِ ✨✨✨✨✨🌸مُحَمَّد ✨✨✨✨💗وَ عَجّلْ ✨✨✨🌸فَرجَهُمْ ✨✨💗وَ اَهْلِکْ ✨🌸اَعْدَائَهُمْ 💗اجمعین @shamimrezvan
. *«بسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ»* ─═हई🌷ذڪرروزانه🌷ईह═─ 💠🍂💠🍂💠🍂💠🍂💠 *فراموشی غدیر، انسان ها را از صراط مستقیم هدایت و سعادت به سراشیبی گمراهی و سقوط سوق داد و فاجعه عاشورا میوه تلخ آن بود.* 💠🍂💠🍂💠🍂💠🍂💠 📖 ─ঊঈ*موضوع*ঊঈ─ ✍🏻 *ﺍﺗﻤﺎم ﺣﺠﺖ*📋 *«بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ»* *أَن تَقُولُوا إِنَّمَا أُنزِلَ الْكِتَابُ عَلَىٰ طَائِفَتَيْنِ مِن قَبْلِنَا وَإِن كُنَّا عَن دِرَاسَتِهِمْ لَغَافِلِينَ* ┄┉┉❈۩(انعام/١۵٦)۩❈┉┉┄ [ ﺁﺭﻱ ، ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩﻳﻢ ] ﺗﺎ [ ﺷﻤﺎ ﻣﺸﺮﻛﺎﻥ ] ﻧﮕﻮﻳﻴﺪ : ﻛﺘﺎﺏ ﺁﺳﻤﺎﻧﻲ ﻓﻘﻂ ﺑﺮ ﺩﻭ ﮔﺮﻭﻩ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﻣﺎ [ ﻳﻬﻮﺩ ﻭ ﻧﺼﺎﺭﻱ ] ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪ ﻭ [ ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﻟﻐﺖ ﻣﺎ ﻧﺒﻮﺩ ] ﺍﺯ [ ﻳﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﻦ ] ﻗﺮﺍﺋﺖ ﺁﻧﺎﻥ ﻭ ﺁﻣﻮﺯﺷﺸﺎﻥ ﺑﻲ ﺧﺒﺮ ﻣﺎﻧﺪﻳﻢ -----•≈•≈•🌸تفسیرمہر🌸•≈•≈•----- 📌ﻣﻤﻜﻦ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻣﺸﺮﻛﺎﻥ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺑﮕﻴﺮﻧﺪ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﺳﺮﭘﻴﭽﻲ ﻛﺮﺩﻳﻢ، ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺁﻥ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻛﺘﺎﺏ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﺎ ﻧﺮﺳﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩ. ﻭﻟﻲ ﺧﺪﺍﻱ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﺩﺭ ﺁﻳﻪ ﻱ ﻓﻮﻕ ﭘﺎﺳﺦ ﻗﺎﻃﻌﻲ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺟﻮﻳﻲ ﻫﺎ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ ﻭ ﻳﺎﺩﺁﻭﺭ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﻣﺎ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﻓﺮﻭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻳﻢ ﺗﺎ ﻛﺴﻲ ﻧﺘﻮﺍﻧﺪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺗﺮﺍﺷﻲ ﻛﻨﺪ. 📌«ﺩﺭﺱ» ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﻣﺮﺍﺣﻞ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﻛﺘﺎﺏ ﻫﺎﻱ ﺍﻟﻬﻲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻋﻨﺎﺻﺮﻱ ﻫﻢ ﭼﻮﻥ ﺑﻘﺎﻱ ﺍﺛﺮ، ﺗﻤﺮﻳﻦ، ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻱ ﻣﻜﺮﺭ ﻭ ﻛﻬﻨﻪ ﺷﺪﻥ ﻣﻄﻠﺐ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻧﻬﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ. 📌ﺑﺎ ﻧﺰﻭﻝ ﻗﺮﺁﻥ، ﺣﺠﺖ ﺑﺮ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﺗﻤﺎم ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺗﺮﺍﺷﻲ ﺳﻮﺩﻱ ﻧﺪﺍﺭﺩ. 📌ﺍﺯ ﺩﺭﺱ ﻭ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻱ ﻣﻜﺮﺭ ﻛﺘﺎﺏ ﻫﺎﻱ ﺍﻟﻬﻲ ﻏﺎﻓﻞ ﻧﺸﻮﻳﺪ 🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🍃 ✋🏻هرروزبه رسم ادب🏻 *اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائڪَ عَلَیْڪَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِڪُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعلے اولاد الحسين وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ* 🌘🌗🌖🌕🌔🌓🌒 🗓امروز:شنبہ 🗓٢٧/مرداد/١٣٩٧/٠۵ 🗓٠٦/ذی الحجه/١٤٣٩/١٢ 2018/08/Aug/18🗓 🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🍃 🌹👈ذڪــــــــــرروز *یارَبَّ الْعالَمین*«💯مرتبه» ای پروردگار جهانیان 🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🍃 -----≈•≈•🌸حدیث روز🌸•≈•≈•----- 🌹🍃 *امام عسکری علیه السلام* المومن بركة علی المومن و حجة و علی الكافر ✨🍃🌹🍃✨ مومن برای مومن بركت و برای كافر، اتمام حجت است. 📚✍🏻تحف العقول صفحه ٤٨٩ -----≈•≈•🌸احکام شرعی🌸•≈•≈•----- 🔷سوال2227:❓ من دو سال قبل ساعتی از اماکن تفریحی خارج از شهر پیدا کردم و تا الآن آن را نگه داشته‌ام، آیا می‌شود آن را به برادرم فروخته و پولش را صدقه دهم؟ ✅جواب:✍🏻 باید در محلی که آن را یافته اید، به مدت یک سال اعلام کنید و پس از آن می توانید اقدام کنید، مگر آنکه قبل از پایان این مدت، از یافتن مالک ناامید شوید. 📗أجوبة الاستفتائات امام خامنه ای(مدظله العالی) 💠🔷💠🔷💠🔷💠🔷💠 *اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ اَعْدٰاءَهُمْ أجمعين* 💠🔷💠🔷💠🔷💠🔷💠 💠همیشه‌‌ یادخداباشیم💠 🔷اللهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ🔷 💠یاعلے💠 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ أَلَابِذِڪْرِاللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ 💫💫💫💫💫💫💫 http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 ღـگشادرایتا👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷شنبه۲۷مردادماهتون بخیر🌷 🌺یک روزبی‌نظیر 🌼هفته ای دلنشین 🌸لبخندی ازته دل 🌺خدایی همیشه همراه 🌼باهزار آرزوے زیبا 🌸وموفقیت را 🌺برایتان آرزومندم @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
👆 🌸✨هرکس نمــازسه‌شنبه را بخواندبرایش هزاران شهرازطلا دربهشت بسازند↯ دورکعت؛ درهر رکعت بعدازحمدیک بارسوره تین توحیدفلق ناس @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
ازپوکی استخوان میترسید، صبحانه املتقارچ بخورید سرشارازکلسیم،ویتامینD وفسفراست که به افزایش استحکام استخوانها کمک وازابتلا به پوکی آن جلوگیری میکند @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷شنبه۲۷مردادماهتون بخیر🌷 🌺یک روزبی‌نظیر 🌼هفته ای دلنشین 🌸لبخندی ازته دل 🌺خدایی همیشه همراه 🌼باهزار آرزوے زیبا 🌸وموفقیت را 🌺برایتان آرزومندم @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍒داستان واقعی وآموزنده با نام 👈 🍒 👈قسمت اول نمیدونم چرا اما دوسش داشتم اسمش تو فامیل میومد تنم مور مور میشد از عشقش قلبم تند تند میزد اما عشق یک طرفه چه فایده دعا میکردم یکی تو فامیل بمیره یا عروسی کنه من اونو ببینم بارها تو رویاهام باهاش حرف زدم همیشه یه دختر سر زبون دار بودم که با حرف زدنم و عشوهام عاشقم میشد اما واقعیت…… یه دختر خجالتی ساده یکی که تو مهمونی ها لال هست و کلا دست راست و چپمو گم میکنم اصلا فکر کنم منو هم نمیشناسه چون نوه عموی بابام هست یه نسبت فامیلی خیلی دور این یاداش های یه دختر ده شصت عاشق است بالاخره مادر بزرگش بعد ۹۰ سال عمر فوت کرد زودتر از همه حاضر شدم برم بهشت زهرا جلوی خانواده عادی بودم اما تو دلم غوغا بود تو راه انواع تسلیت گفتنو تمرین کردم رسیدم بهشت زهرا تو قطعه های جدید مادر بزرگشو خاک کرده بودن همه جا پر گل بود حواسم پرت کفشای براقم شد که یه مشت گل بهش چسبیده بود _سلام خانم زحمت کشیدید سرمو بلند کردم خودش بود سرش پایین بود شلوار اونم یکم گلی بود هول شدم پشت مامان نیمه قایم شدم و گفتم سلام تسلیت میگم مثل جوجه اردک که دنبال مادرشون میره پشت سر مامانم رفتم سمت فامیل یه اقا شروع کرد از مادر خوندن گریش گرفته بود جیگرم ریش شد تو دلم گفتم سهیل گریه نکن همه تالار دعوت شدن بعد کلی تعارف تیکه پاره کردن مامانم برای نرفتن به تالار راضی شد بریم کلی حرص خوردم تو تالار که رسیدیم فهمیدم زنونه مردونه جدا هست اعصاب برام نمونده بود بچه خواهرش وسط تالار راه میرفت فکر کنم سه سالش بود بغلش کردم _ انیسا خوشگلم با من دوست میشی بچه مدام تکون میخورد که از بغلم در بیاد اخر سر تسلیم شدم گذاشتمش زمین مامان سهیل اومد پیش ما نشست با مامان شروع کرد به حرف زدن خیلی مودب نشستم و خوب حواسمو جمع کردم ببینم چی میگه حتی درد ارتروز مامانش هم برام جالب بود یهو مامانش گفت سهیل هم عکاسی زده خیلی بچم کارش سخته فهمیدم نزدیک ما محل کارش هست تصمیم گرفتم برم تو کار عکاسی ادامه دارد⬅️⬅️⬅️ ====================== http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆 ✨✨✨✨✨✨✨ http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 ღـگشا⬆️⬆️⬆️ ======================
#حدیث_روز 🌹 #پیامبر_اکرم_(ص) : 🔹 أمْقَتُ اَلنَّاسِ اَلْمُتَكَبِّرُ وَ أَشَدُّ اَلنَّاسِ اِجْتِهَاداً مَنْ تَرَكَ اَلذُّنُوبَ 🔸 مبغوض‌ترين مردم متكبّر است، و سرسخت‌ترين جهادكننده كسى است كه گناهان را ترك كند 📚 من لا يحضره الفقيه , ج 4 , ص 394 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
مردی نزد امام جواد(علیه السلام) آمد که بسیار خوشحال و خندان به نظر می رسید. امام علت خوشحالی اش را بپرسید، و گفت: یابن رسول اللّه! از پدرت شنیدم که فرمود: شایسته ترین روز برای شادی یک بنده روزی است که در آن، انسان توفیق نیکی و انفاق به دوستانش را به دست آورد و امروز ده نفر از دوستان و برادران دینی که فقیر و عیالوار بودند، از فلان شهرها به نزد من آمدند و من هم به هر کدام چیزی بخشیدم. به همین خاطر خوشحال شدم. آن حضرت فرمود: لعمری انّک حقیق بان تسرّ ان لم تکن احبطته او لم تحبطه فیما بعد؛ به جانم سوگند! شایسته است که خوشحال باشی، امّا ممکن است که اثر کار خود را از بین برده باشی یا بعداً از بین ببری! او با شگفتی پرسید: چگونه عمل نیک من بی فایده می شود و از بین می رود؟ در حالی که من از شیعیان خالص شما هستم. امام فرمود: با همین سخنی که گفتی، کارهای نیک و انفاق های خود را در حق دوستان از بین بردی. او توضیح خواست و آن حضرت، این آیه را تلاوت کرد: یا ایّها الّذین آمنوا لاتبطلوا صدقاتکم بالمنّ و الاذی؛ ای مؤمنان صدقه ها و بخشش های خود را با منّت و اذیّت کردن باطل نکنید. مرد گفت: من که به آن افراد منّت نگذاشتم و آزارشان ندادم. امام فرمود: همین که گفتی: چگونه عمل نیک من بی فایده می شود و از بین می رود؟ و یقیناً خود را جزء شیعیان خالص ما قرار دادی، ما را آزردی! آن مرد بعد از اعتراف به تقصیر خود پرسید: پس چه بگویم؟ امام فرمود: بگو من از دوستان شما هستم. دوستان شما را دوست دارم و دشمنان شما را دشمن میدارم. مرد قبول کرد و امام جواد فرمود:  الآن قد عادت الیک مثوبات صدقاتک و زال عنها الاحباط؛ اکنون پاداش بخشش هایت به تو برگشت و حبط و بی اثر بودن آن زایل شد... 📚بحارالانوار، ج 68، ص 159. http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
#هرروزیک_آیه 🌼وَلَا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ ✨إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴿۲۳۷﴾ 🌼و در ميان يكديگر بزرگوارى را فراموش مكنيد ✨زيرا خداوند به آنچه انجام میدهيد بيناست(۲۳۷) 📚 سوره مبارکه البقرة ✍ آیه ۲۳۷ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
❣حتما بخونید بسیار زیبا 🌼🍃زن جوانی در جاده رانندگی می کرد برف کنار جاده نشسته بود و هوا سرد بود. ناگهان لاستیک ماشین پنچر شد و زن ناچار شد از ماشین پیاده شود تا از رانندگان دیگر کمک بگیرد. حدود ﭼﻬﻞ ﻭ ﭘﻨﺞ ﺩﻗﻴﻘﻪ ﺍﻱ ﻣﻲ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺳﻮﺯ ﺳﺮﻣﺎ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ . 🌼🍃ﺯﻥ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﺎﺩﻩ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﮐﻤﮏ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ . ﻣﺎﺷﻴﻦ ﻫﺎ ﻳﮑﻲ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺭﺩ ﻣﻲ ﺷﺪﻧﺪ . ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺑﺎ ﺁﻥ ﭘﺎﻟﺘﻮﻱ ﮐﺮﻣﻲ ﺍﺻﻼ ﺗﻮﻱ ﺑﺮﻑﻫﺎ ﺩﻳﺪﻩ ﻧﻤﻲ ﺷﺪ . ﺑﻪ ﻣﺎﺷﻴﻨﺶ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺭﻭﻳﺶ ﺣﺴﺎﺑﻲ ﺑﺮﻑﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ . ﺷﺎﻟﺶ ﺭﺍ ﻣﺤﮑﻢ ﺗﺮ ﺩﻭﺭ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﭘﻴﭽﻴﺪ ﻭ ﮐﻼﻩ ﭘﺸﻤﻲﺍﺵ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺭﻭﻱ ﮔﻮﺵ ﻫﺎﻳﺶ ﮐﺸﻴﺪ . 🌼🍃 بالاخره ﻳﮏ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﻗﺪﻳﻤﻲ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﺎﺩﻩ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩ ﻭ ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻧﻲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭘﻴﺎﺩﻩ ﺷﺪ . ﺯﻥ ، ﮐﻤﻲ ﺗﺮﺳﻴﺪ ﺍﻣﺎ ﺑﺮ ﺧﻮﺩﺵﻣﺴﻠﻂ ﺷﺪ ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ﺟﻠﻮ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺳﻼﻡ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻣﺸﮑﻠﺶ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﻴﺪ . 🌼🍃ﺯﻥ ﺗﻮﺿﻴﺢ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﻣﺎﺷﻴﻨﺶ ، ﭘﻨﭽﺮ ﺷﺪﻩ ﻭ ﮐﺴﻲ ﻫﻢ ﺑﻪ ﮐﻤﮏ ﺍﻭ ﻧﻴﺎﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ . ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺳﺮﻣﺎﻱ ﺁﺯﺍﺭ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻭ ﺗﺎ ﺍﻭ ﭘﻨﭽﺮﮔﻴﺮﻱ ﻣﻲ ﮐﻨﺪ ﺯﻥ ﺩﺭ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﺑﻤﺎﻧﺪ . ﺍﻭ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺘﺸﮑﺮ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍی کمکش ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ . ﺩﺭ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ﺗﻖ ﺗﻖ ﺑﻪ ﺷﻴﺸﻪ ﺯﺩ و اشاره کرد که لاستیک درست شد. 🌼🍃ﺯﻥ ﭘﻮﻟﻲ ﭼﻨﺪ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﭘﻮﻝ ﭘﻨﭽﺮﮔﻴﺮﻱ ﺩﺭ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺭﺍ ، ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺎﺷﻴﻦﭘﻴﺎﺩﻩ ﺷﺪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺍﺯ ﻭﻱ ﺗﺸﮑﺮ ﮐﺮﺩ ، ﭘﻮﻝ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﺮﻓﺶ ﮔﺮﻓﺖ. 🌼🍃ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ، ﺑﺎ ﺍﺩﺏ ، ﭘﻮﻝ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺍﻳﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﻱ ﺭﺿﺎﻱ ﺧﺎﻃﺮ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ : " ﺩﺭ ﻋﻮﺽ ، ﺳﻌﻲ ﮐﻨﻴﺪ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﮐﺴﻲ ﻧﺒﺎﺷﻴﺪ ﮐﻪ ﮐﻤﮏ ﻣﻲ ﮐﻨﺪ . ﺍﺯ ﻫﻢ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﻲ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺯﻥ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﻃﺮﻑﺍﻭﻟﻴﻦ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ . 🌼🍃ﺍﺯ ﻓﻬﺮﺳﺖ ﻏﺬﺍﻱ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﻳﮑﻲ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺯﻥ ﺟﻮﺍﻧﻲ ﮐﻪ ﻣﺎﻩ ﻫﺎﻱ ﺁﺧﺮ ﺑﺎﺭﺩﺍﺭﻱ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻲ ﮔﺬﺭﺍﻧﺪ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ گارسونی ﺑﻪ ﻃﺮﻓﺶ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭼﻪ ﻣﻴﻞ ﺩﺍﺭﺩ . 🍂🍂🍂🍂🍂 🌼🍃ﺯﻥ ، ﻏﺬﺍﻳﻲ 80 ﺩﻻﺭﻱ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺩﺍﺩ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﮑﻪ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺮﺩ ، ﻳﮏ ﺍﺳﮑﻨﺎﺱ ﺻﺪ ﺩﻻﺭﻱ ﺑﻪ ﺯﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﺩﺍﺩ . ﺯﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﺑﻴﺴﺖ ﺩﻻﺭ باقی مانده ﺭﺍ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪ . 🌼🍃ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﻲ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺧﺒﺮﻱ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺯﻥ ﻧﺒﻮﺩ . ﺩﺭ ﻋﻮﺽ ، ﺭﻭﻱ ﻳﮏ ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ ﮐﺎﻏﺬﻱ ﺭﻭﻱ ﻣﻴﺰ ﻳﺎﺩﺩﺍﺷﺘﻲ ﺩﻳﺪﻩ ﻣﻲ ﺷﺪ . 🌼🍃ﺯﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﻳﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ . ﺩﺭ ﻳﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺑﻴﺴﺖ ﺩﻻﺭ ﺑﻪ ﻋﻼﻭﻩ ﻱ ﭼﻬﺎﺭﺻﺪ ﺩﻻﺭ ﺯﻳﺮ ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ ﮐﺎﻏﺬﻱ ﺑﺮﺍﻱ ﻭﻱ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﺯﺍﻳﻤﺎﻥ ﺩﭼﺎﺭ ﻣﺸﮑﻞ ﻧﺸﻮﺩ . ﻳﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻥ ﺯﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ : " ﺳﻌﻲ ﮐﻦﺁﺧﺮﻳﻦ ﻧﻔﺮﻱ ﻧﺒﺎﺷﻲ ﮐﻪ ﮐﻤﮏ ﻣﻲ ﮐﻨﺪ . " 🌼🍃ﺷﺐ ﮐﻪ ﺷﻮﻫﺮ ﺯﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ، ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﺤﺰﻭﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﭘﻮﻝ ﺑﻴﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﭼﻮﻥ ﻧﺰﺩﻳﮏ ﺯﻣﺎﻥ ﺯﺍﻳﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻥ ﻫﺎ ﺁﻫﻲ ﺩﺭ ﺑﺴﺎﻁ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ . 🌼🍃ﺯﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﻣﺎﺟﺮﺍﻱ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﮐﺮﺩ : ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻱ ﺯﻧﻲ ﺑﺎ ﭘﺎﻟﺘﻮﻱ ﮐﺮﻡ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﻪ ﻣﺒﻠﻎ ﮐﺎﻓﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩ . 🌼🍃ﻗﻄﺮﻩ ﻱ ﺍﺷﮑﻲ ﺍﺯ ﮔﻮﺷﻪ ﻱ ﭼﺸﻢ ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ﻓﺮﻭ ﺭﻳﺨﺖ ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺻﺒﺢ ﺩﺭ ﺟﺎﺩﻩ ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺯﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﺭﺿﺎﻱ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮐﻤﮏ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ . ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻦ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺩﺳﺖ ﺑﺪﯼ ﺍﺯ ﻫﻤﻮﻥ ﺩﺳﺘﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ ... 🌼🍃گاهی دلم می‌سوزد که چقدر می‌توانیم مهربان باشیم و نیستیم ! چقدر می‌توانیم باگذشت باشیم و نیستیم ! 🌼🍃گاهی دلم می‌سوزد که چقدر می‌توانیم کنار هم باشیم و از هم فاصله می‌گیریم ! چقدر می‌توانیم دل به‌دست آوریم اما دل می‌سوزانیم ! ❣""سعی کن آخرین نفر نباشی که میخونی"" ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
💕 دوستی های پاک مدیون صداقت اند صداقتی که هرگز به دروغ تبدیل نمی شوند. صداقت هایی که بوی وفاداری حقیقت،و اعتماد می دهند.... http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
✅ماجرای واقعیه یک 《ساحر》 توبه ڪار 🔻روزی یڪی اومد پیشم و گفت فلانی رو سحر و طلسم ڪن، منم جنهایی از شیاطین ڪه ھمیشه میفرستادم رو سراغ اون فرد مورد نظر فرستادم. ڪمی گذشت، برگشتن! گفتن اون شخصی ڪه مارو فرستادی دنبالش اصلا پیداش نمیڪنیم و حتی نمیتونیم ببینیمش! ازشون پرسیدم چطور چنین چیزی ممڪنه؟ گفتن: صداش رو میشنویم وقتی حرف میزنه ولی نمیتونیم ببینیمش، یا اگه بتونیم خیلی از دور قابل دیدنه ڪه چیزی معلوم نیست و وقتی بهش نزدیڪ بشیم جلوی چشمامون تیرہ و تار میشه و چیزی مشخص نمیشه! ⚪️وقتی این ماموریتم شڪست خورد، چند جن قوی تر از نوع مَرَدَہ = جن مارِد ، فرستادم سراغش! چون 《جنهای مارد》 میتونن چیزایی ببینن ڪه شیاطین عادی قادر به دیدنشون نیستن… اونا رفتن سراغش و اون شخص مومن رو دیدن! ولی اونا ھم میتونستن از مسافت ۱۰متری یا ۵متری ببیننش و اگه جلو میرفتن قادر به دیدنش نبودن! پیشم برگشتن و گفتن: نمیتونستیم از این نزدیڪتر بریم چون دور و برش یه حرارتی داشت اگه نزدیڪتر میرفتیم قطعا نابود میشدیم! این جنها بهم گفتن: ما پی بردیم ڪه فلان شخص مجهز به اذڪار صبح و شامگاہ است یا آیات قرآنی رو تلاوت ڪردہ ڪه ازش مواظبت میڪنه.( آیت الڪرسی و سوره های قُل و … ) ⚪️وقتی جنهای مارد ھم نتونستن ڪاری انجام بدن، جنهای عفریت رو فرستادم ڪه از 《جنهای مارد》 به مراتب قوی ترن. رفتن سراغ مومن مجهز به اذڪار، ولی بازم اونا ھم برگشتن… چرا!؟ بهم گفتن:وقتی رسیدیم اونجا، ملائڪی رو دیدیم ڪه ازش محافظت میڪنن و ما ھم جایی ڪی ملائڪه حضور داشته باشه نمیتونیم به اونجا پا بزاریم. ✔️پایان سخنان ساحر توبه ڪار👇 🔹ستایش خدایی را ڪه نعمت اذڪار رو بر مسلمین عطا فرمود، با این اذڪار ھر شیطانی در ھر پست و مقامی خوار و ذلیل است به اذن اللہ. 🌹پس ای برادرم و ای خواھرم ھرجا ڪه حضور داشتی اذڪارت را بخوان، زیرا ھم عبادت است و ھم حفاظت🌷 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
💕6 اصل زندگی 1. قبل از پرستش باور کن 2. قبل از صحبت گوش کن 3. قبل از خرج‌کردن بدست آور 4. قبل از نوشتن فکر کن 5. قبل از تسلیم شدن تلاش کن 6. قبل از مردن زندگی کن @tafakornab داستان وضرب المثل 👆
✨﷽ 💠✨ ✍🏻در کتاب هزار و یک حکایت اخلاقی آمده است، امام صادق فرمودند: عابدی در زمان های قدیم در میان غاری خدا را عبادت می کرد. و شب و روز و تمام سال، از درخت اناری تغذیه می کرد که در جلوی غار او قرار داشت. عابد شب و روز در حال عبادت بود. ✍🏻در روز قیامت خداوند به این عابد می فرماید، از فضل و رحمتم او را وارد بهشت کنید. عابد می گوید: من سالها است که تو را عبادت کرده ام ، مرا به خاطر اعمال و عباداتم وارد بهشت کنید. خداوند به فرشتگان پا در رکابش امر می کند، بنده من از من درخواست ترازوی عدالت مرا کرد. ترازو را بر پا کرده و اعمال او را بسنجید. ✍🏻ترازوی حق بر پا می شود، تمام اعمال عابد را در یک کفه ترازو می گذارند و یک حبه و دانه از انار در کفه دیگر ترازو، کفه عبادات عابد به آسمان می رود و یک حبه نعمت انار خدا بر زمین می چسبد. عابد شرمگین شده و سر به پایین می اندازد تا ترازوی عدالت را که در آن نعمت ها ی خدا و عبادات انسان است، دیگر نبیند. ✨« اَللّهم عاِملنا بِفَضلِک وَ لا تُعامِلنا بِعَدلِک » ✨ @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
برای کاهش حمله قلبی طالبی بخورید ! 👈طالبی مانند سیر و پیاز دارای آدنوزین است که رقیق کننده خون و ضد انعقاد خون بوده ، به همین علت باعث کاهش خطرحمله های قلبی میشه @zendegiasheghaneh
✨🌙✨🌙✨🌙✨✨ #درسنامه زشت ترین قسمت بدن بینی بد فرم یاشکم برآمده نیست 💫زشت ترین قسمت ذهنیست پراز افکار منفی،خشم،بد بینی و... 💫اگرذهن آدمی زشت باشد باهزار عمل جراحی زیبایی ذهن اوهمچنان زشت خواهد بود.... 💫اللهمَّ‌عَجّل‌لِوَلیکَ‌ِالفَرَج‌💫 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
کسی که بود شکافنده‌ی تمام علوم هزارحیف که از زهرکینه شد مسموم سر تو بادسلامت یا رسول ‌الله وصّی پنجم تو کشته شد، ولی مظلوم ⚫️شهادت امام محمدباقرتسلیت⚫️ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh