✍#عبد_الله_بن_أبی
چون نبوت پیامبر اکرم در مدینه بالا گرفت، عبدالله بن اُبی که از بزرگان یهود بود حسدش در باره پیامبر بیشتر شد و در صدد قتل آن حضرت بر آمد. آن گاه پیامبر و علی (ع) و سایر اصحاب را برای ولیمه عروسی دخترش، دعوت کرد، سپس در خانه ی خود چاله ای حفر کرد و روی آن را با فرش پوشاند و میان آن را پر از تیر و شمشیر و نیزه کرد، همچنین غذا را به زهر آلوده کرد و جماعتی از یهودیان را با شمشیرهای زهرآلود در مکانی پنهان کرد تا آن حضرت و اصحابش پا بر گودال گذاشته، در آن فرو روند و یهودیان با شمشیرهای برهنه بیرون آیند و پیامبر (ص) و اصحابش را به قتل برسانند یا اگر این نقشه بر آب شد، غذای زهرآلود را بخورند و بمیرند. جبرئیل از طرف خدای متعال این دو کید را که از حسادت بود به پیامبر (ص) رساند و گفت: خدایت میفرماید: خانه ی عبدالله بن ابی برو و هر جا گفت بنشینید، قبول کن و هر غذایی آورد تناول کنید که من شما را از شر و کید او حفظ میکنم. پیامبر و امیر المؤمنین علیهما السلام واصحاب وارد منزل عبدالله شدند، تکلیف به نشستن در صحن خانه کرد، همگی روی همان گودال نشستند و اتفاقی نیفتاد و عبدالله تعجب کرد. وقتی طعام را آوردند، پیامبر (ص) به علی (ع) فرمود: پس از خواندن این تعویذ، غذا را بخورید: «بسم الله الشافی بسم الله الکافی بسم الله المعافی بسم الله الذی لا یضر مع اسمه شیء و لاداء فی الأرض ولا فی السماء وهو السمیع العلیم. » پس همگی غذا را میل کردند و از مجلس به سلامت بیرون آمدند. عبدالله بسیار تعجب کرد، گمان کرد زهر ص: 141 در غذا نکرده اند. دستور داد یهودیانی که شمشیر به دست داشتند از غذاها میل کنند، پس خوردند و مردند. دخترش که عروس بود فرش روی گودال را کنار زد، دید زمین سخت و محکمی شده است، پس روی آن فرش نشست و در گودال فرو رفت و کشته شد. وقتی این خبر به پیامبر رسید، از عبد الله حسود، علت را پرسید؟ گفت: دخترم از پشت بام افتاد و آن جماعت دیگر به علت بیماری مردند. [1]
----------
[1]: یکصد موضوع، پانصد داستان 199/1 - 200؛ به نقل از: خزینة الجواهر / 344.
✍
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
✍#عکس_العمل_در_مقابل_تمجید
حجت الاسلام و المسلمین سید محمد صادق طباطبایی نقل میکند: داییام آقای عباس معتمدی نقل کردند که در رمضان سال 1318 هجری شمسی در بروجرد طبق روال همیشگی، حضرت آیت الله بروجردی در ماههای مبارک رمضان منبر میرفتند. یکی از شبهای احیا که مسجد مملو از جمعیت بود و همه منتظر ورود آقا بودند بعد از مدتی با ذکر صلوات از طرف مردم، دیدم که آقا تشریف آوردند. شخصی به نام آقای سوفی شروع کردند به مداحی، به محض ورود آقای بروجردی، اشعاری در مورد علم و علما خواندند تا این که ایشان به منبر رسیدند، مردم قیام کرده بودند و آیت الله بروجردی روی منبر نشستند و آقای سوفی داشت مداحی میکرد تا این که به اشعاری در مدح خود آیت الله بروجردی رسید. آقا در این موقع مانند کسی که هنگام شنیدن مصیبت باشند دست شان را روی صورت گرفتند و بعد از تمام شدن مداحی، بدون مقدمه فرمودند: مگر من به آقایان چه کردهام که به من توهین میکنند [همهمه ای بین حضار به وجود آمد و متعجب از این که چه کسی به ایشان توهین کرده است؟ آیا بین راه کسی آقا را اذیت کرده؟! ] آقا با اشاره ی دست، مردم را ساکت کردند و فرمودند: این آقا (مداح) مطالبی را به من نسبت دادند که با من واجدم یا فاقد، اگر فاقد باشم اتصاف شخصی به وصفی که فاقد است عین اهانت است و اگر احیانا واجد باشم، بنده هر کس که باشد به جز ذوات ائمه معصومین علیهم السلام در پیشگاه خداوند مقصر است، شما کجا دیدید که از شخص مقصر تعریف کنند؟ بعد از این، شاهد چنین مطالبی نباشم. جلسه منقلب شد و بدون هیچ گونه مطلب دیگری همگی ناله و ضجه میزدند و گریه میکردند!
✍
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
✍#روباه_مکّار!
خدای تعالی در باره ی حضرت داوود میفرماید: «وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَالْحِکْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا یَشَاءُ [1] »؛ خداوند، حکومت و دانش را به حضرت داوود بخشید و از آنچه میخواست، به او تعلیم داد. ملا فتح الله کاشانی در تفسیر منهج الصادقین مینویسد: ضحاک از ابن عباس نقل کرده است که منظور از دانشی که خداوند به حضرت داوود تعلیم فرمود، زنجیری بود که حق تعالی در روز قضاوت برای او از آسمان میفرستاد تا هرکه مُحِق (حق دار) بود دست او به آن زنجیر میرسید و اگر مبطل (ناحق) بود هر چند کوشش میکرد دست او به زنجیر نمی رسید و چون از آسمان حکمی نازل میشد آن زنجیر به حرکت در میآمد و از آن آواز شنیده میشد، آن گاه داوود آن حکم را اجرا میکرد. سر آن زنجیر به مجمره بسته شده بود و به آن بالای سر داوود بود. در محکمی مانند آهن بود و رنگش مانند آتش و حلقههای آن گرد بود و با جواهرات تزیین شده بود. هر مریضی و علیلی که به آن دست میزد فورا شفا مییافت. روزی مردی جواهری گران قیمت نزد کسی به امانت نهاد، چون از او مطالبه کرد، امانتدار گفت: من ودیعه را به تو پس داده ام. مرافعه را به داوود دفع کردند. مردی که ودیعه نزد وی بود عصایی را تو خالی کرده و آن جواهر را میان عصا نهاده بود. داوود به مدعی گفت: برخیز و دست به زنجیر برسان. مرد برخاست و گفت: خدایا! تو میدانی که من در این دعوی صادقم و جواهر نزد این کس است، دست مرا به زنجیر رسان تا حق به مرکز خود قرار گیرد. پس دست کرد به زنجیر و آن را بگرفت. داوود به دیگری گفت: تو نیز برخیز و دست به زنجیر برسان، وی برخاست و آن عصا را به دست گرفت و صاحب ودیعه، مدعی را گفت که این عصای مرا نگه دار تا من این زنجیر را بگیرم، آن گاه عصای خود را به مدعی داد تا مدعی موقتأ عصا را برایش نگه دارد و گفت: بار خدایا! دست مرا به زنجیر رسان که تو عالمی به آن که من ودیعه را به او رد کردم. این بگفت و زنجیر را بگرفت. داوود در این کار متعجب ماند. جبرئیل [2] ( (علیه السلام) ) فرود آمد و کیفیت این نقشه را به داوود خبر داد. حضرت داوود آن مرد را فرا خواند و جواهر را از او گرفت و مکر او بر مردمان آشکار گشت و حق تعالی به جهت زشتی آن مکر، زنجیر را به آسمان برد. [3]
----------
[1]: بقره / 25.
[2]: نام فرشته ی وحی در برخی از قرائتهای هفت گانه ی قرآن مجید به شکل «جبریل» (با کسر جیم و بدون همزه) آمده؛ همانند قرائت عاصم، نافع، ابن عامر و ابوعمرو و در برخی دیگر به شکل «جبرئیل» (با فتح جیم و با همزه) فرائت شده؛ همانند: قرائت حمزه و کسائی و تنها در قرائت ابن کثیر به شکل «جبریل» (با فتح جیم و بدون همزه) خوانده شده است. تهذیب القرائه 125/1 و ج 2/ 70.
[3]: منهج الصادقین 2/ 72 - 73؛ ذیل تفسیر آیه ی 251 سوره ی مبارکه ی بقره.
✍
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️
♡• •♡
#داستان_کوتاه👌
هیچوقت یادم نمیره...
ده - یازده سالم که بود تو بازی با بچه های فامیل پام گیر کرد به پای یکیشون و افتادم... ساق پای راستم خورد به لبه ی آجر و زخم شد... بدجور زخم شد... خیلی درد کشیدم...خیلی طول کشید تا کم کم جای اون زخم یکم بهتر شد و کمتر اذیتم کرد... اون روزا فقط یه دوست صمیمی داشتم... دوستی که مثل خانوادم بود... دوستی که بهش اعتماد داشتم... تو مدرسه فقط اون می دونست ساق پای راستم زخم شده...اون تنها کسی بود که جای زخمم رو بلد بود...
چند روز بعد از این اتفاق با دوستم بحثمون شد...یادم نمیاد سر چی...یادم نمیاد کی مقصر بود... فقط یادمه زنگ ورزش بود و داشتیم فوتبال بازی می کردیم...وسط فوتبال وقتی داشتم شوت می زدم با کف پا اومد ساق پای راستم رو زد...کاری به توپ نداشت... اومد که زخمم رو بزنه... زخمم دوباره تازه شد! دوباره درد و درد و درد... چند روز بعدش دوباره با هم رفیق شدیم...ولی دیگه هیچوقت نذاشتم بفهمه دردم چیه...زخمم کجاست... از این اتفاق سال ها می گذره ولی هروقت کسی رو می بینم که درد داره، زخم داره، بهش میگم
هیچوقت هیچوقت هیچوقت نذار کسی بفهمه جای زخمت کجاست... نذار بفهمه چی نابودت میکنه شاید یه روز زخم شد رو زخمت ! زخمت رو...دردت رو واسه خودت نگه دار...
میگم مراقب اونایی که جای زخمت رو بلدن باش...اونا می تونن با یه حرف... با یه کنایه... با یه خاطره کاری کنن که دوباره زخمت سر باز کنه... دوباره تو می مونی و درد و درد و درد...
👤 حسین حائریان
❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پیام_سلامتی☝️
#سالم_خوری
🍈طالبی به دلیل آب، املاح، فیبر و ویتامینهایی که داره
یه میوه فوقالعاده برای این روزهاست؛
که هم به تقویت ایمنی بدن کمک میکنه
و هم برای تامین آب بدن در زمان روزهداری عالیه.
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
✅ در حوالی این دنیا؛
نه صادق به زندگی هدایت شد،
نه فروغ از ناامیدی به امید رسید،
و نه سهراب قایقی ساخت تا به شهر رویاهایش رسد!
قلم و کاغذ کارشان بازیست با ذهن،
تا روزمان را به شب و ماهش دلخوش کنند!
خوشبخت باشید...
همان باشید که میخواهید.
اگر دیگران آن را دوست ندارند.
بگذارید دوست نداشته باشند.
ولی تو همیشه همانی باش که خودت دوست داری...
♡• •♡
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
☝️کارگران معدنی در ترکیه در حال افطار در عمق ۶۳۰ متری زمین
#خلوت_دونفره
✍صدا میزنم خدا را
جوابم را که میدهد...
خوب میدانم؛
باز هم ، تو میانجی گری کرده ای آقا ... 💚
*| وَاسْتَجِبْ بِهِ دَعْوَتَنا | *
* فرازی از دعای افتتاح*
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ #خدایـا
🌙در این شب های
✨ ماه مبارک رمضان
🌙 هرچه صفای دل,
✨ سلامت تن,
🌙 عشق پاک,
✨ و اجابت دعاست
🌙 و هر آنچه که به بهترین
✨ بندگانت عطا میفرمایی
🌙به عزیزان و دوستانم عطا فرما🤲
✨ #شبتونپرازمهرخدا
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃✨🌸آغاز سخن ياد خدا بايد كرد
خود را به اميد او رها بايد كرد
اى با تو شروع كارها زيباتر
اغاز سخن تو را صدا بايد كرد😇🌹
💞 بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ 💞
🌸 الهی به امید تو 🌸
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺یکشنبه ای پُر برکت
با صلوات بر حضرت محمد( ص )💖
و خاندان پاک و مطهرش 🌺
🌺الّلهُمَّ
🍃صلّ
🌺علْی
🍃محَمَّد
🌺و آل
🍃محَمَّدٍ
🌺وعَجِّل
🍃فرَجَهُم
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهدی جانم 🌸🍃
فروردین دارد تمام می شود🌸🍃
اولین باران بهار را که نبوده ای🌸🍃
خودت را
به اولین شکوفه اردیبهشت برسان🌸🍃
میدانی که ، اردیبهشت بی تو🌸🍃
بهشت نمی شود🌸🍃
یامهدی ادرکنی❣
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#آیه_روز☝️ #بگواگرخدارادوست_دارید
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #یکشنبه 29 فروردین ماه 1400
🌞اذان صبح: 04:59
☀️طلوع آفتاب: 06:28
🌝اذان ظهر: 13:04
🌑غروب آفتاب: 19:40
🌖اذان مغرب: 19:59
🌓نیمه شب شرعی: 00:19
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh