eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.2هزار دنبال‌کننده
22.4هزار عکس
15.8هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹━━⊰✹🔷✹━━⊰🔹 🌹گردیده شعار هر مسلمان صلوات   ❤️تاریخچه عترت و قرآن صلوات 🌹برشیعه بودنشانه حق طلبی   ❤️از اول عمرتا به پایان صلوات @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh 🔹━━⊰✹🔷✹━━⊰🔹
به رسم ادب و دست به سینه سلامی میدهیم به آقا وسرورشهیدان‌ آقا اباعبدالله اَلسلام علی الحُسین وعلی علی بن الحسین وعلی اولاد الـحسین وعلی اصحاب الحسین @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
#آیه_روز👆 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز #دوشنبه2مهرماه1397 🌞اذان صبح:04:30 ☀️طلوع آفتاب:05:54 🌝اذان ظهر: 11:56 🌑غروب آفتاب:17:59 🌖اذان مغرب:18:17 🌓نیمه شب شرعی:23:14 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
#ذکرروز👆یاقاضی الحاجات×صد #نماز_روز_دوشنبہ ✍هرکس نمــاز2شنبه رابخواندثواب۱۰حج و۱۰عمره برایش نوشته شود 2رکعت ؛ درهر رکعت بعدازحمد یک آیة‌الکرسی ،توحید ،فلق وناس بعدازسلام۱۰ استغفار @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🔶کله پاچه بدترین صبحانه برای افرادزیر 🔴بیماران قلبی 🔴افرادی که عضوپیوندی دارندوتازه جراحی کردند 🔴افراد دارای قند،چربی وکلسترول بالا 🔴افرادعصبی @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پـــــاییز جـــــان🍁🍂 زیبایی هایت را عـزیز میداریم تو نیز دعـــــا ڪن چـرخ روزگارمـــــان در حضـــــور تــــــــو به سلامتی و خیر بگردد🍂🍁 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🍒سرگذشت و غم انگیز دختری بانام 👈 🍒 👈 آن لحظات که مادر سعی می کرد خودش را نزدم تبرئه کند، احساس بدی داشتم. حس می کردم حسابی باخته ام، همه چیز را باخته ام!. مادر از چشمم افتاده بود. دیگر نه می خواستم او را ببینم و نه صدایش را بشنوم. باور نمی کردم که او تا این حد بی عاطفه باشد. در چنین اوضاع و احوالی نه انگیزه درس خواندن داشتم و نه شوقی برای زندگی. دلم می خواست به جایی بروم که هیچ کس نباشد و آن وقت زار زار به حال خودم گریه کنم. خودم را از همه چیز و همه کس کنار کشیدم. احساس کمبود می کردم و خودم را پائین تر از دیگران می دیدم. به همین خاطر هم در مدرسه با دوستانم قطع رابطه کردم. نمی خواستم کسی به راز زندگی مان پی ببرد. آنقدر آشفته و بهم ریخته بودم که یک شب قرص های آرام بخش مادربزرگ را در یک لیوان آب حل کردم و سرکشیدم. دلم می خواست بمیرم و از آن همه فکر مشوش رهایی بیابم اما از بدشانسی ام پدرم که آن روزها تلاش می کرد خودش را بیشتر به من نزدیک کند، متوجه شد و فوری مرا به بیمارستان رساند. بعد از آن اتفاق رابطه ام با پدر بهتر شد. پیدا بود که او بیشتر از مادر مرا دوست دارد. و من چقد در اشتباه بودم یک شب به او گفتم: »مادرم هرچقدر ازت کتک خورد نوش جونش، مادر به خاطر اون مردک زندگی مون رو بهم زد و منو به این حال و روز انداخت. تو جوونی بابا، دلم نمی خواد تنها باشی. دلم می خواد ازدواج کنی. اصلا خودم برات یه مورد خوب درنظر گرفتم! « پدر آن شب هر چند با ازدواج مجدد، مخالفت کرد اما از حرف هایش می فهمیدم که آنچنان بی میل هم نیست. من سمانه را که زنی مطلقه بود برای پدر انتخاب کرده بودم. ظاهرا پدر هم او را پسندیده بود. پدر و سمانه خیلی زود با هم ازدواج کردند. سمانه اوایل با من مهربان بود و سعی می کرد رابطه ایی دوستانه با من برقرار کند اما رفته رفته او هم چهره واقعی اش رانشان داد..... ادامه دارد⬅️⬅️⬅️ @tafakornab @shamimrezvan http://eitaa.com/joinchat/2767126539Cf9cc9852b1 حجاب فاطمی مخصوص بانوان👆آقا❌
هدایت شده از خانواده بهشتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شادباشی یاغصه بخوری راضی باشی از زندگیت یانه لحظه ها میگذرن پس دوست من ازامروز تصمیم بگیر برای هرچیزبیخودی خودتو داغون نکنی @zendegiasheghaneh💞
🌸 🔸گفتند سلسله اعصابش ضعیف شده، باید یک دکتر خوب او را ببیند. دکتر خوب در لندن او را دید. داروهایی برای سلسله اعصابش نوشت و وقتی چشم‌هایش را معاینه کرد، گفت: پرده‌ای روی آن‌هاست که باید جراحی کرد و برداشت وگرنه دید از بین می‌رود. قرار شد همان روزها و همان‌جا عملش کنند. مثل هر جراحی‌ای در هر جای دنیا، دکتر گفت او را بی‌هوش کنند اما اجازه نمی‌داد بی‌هوشش کنند و کسی نمی‌دانست چرا. می‌گفت: من خودم هر چند دقیقه که لازم باشد، چشمم را باز نگه می‌دارم، بدون پلک زدن. موضوع را به دکتر گفتند ولی راضی نمی‌شد. بعد سعی کردند برایش توضیح بدهند که این پیرمرد با آدم‌های دیگر فرق دارد. گفتند او حکیم است، philosopher است. دکتر این را که شنید، لبخند زد و گفت: اگر فیلسوف است، بی‌هوشی لازم نیست. 🔸می‌گفت: " لباس را هیچ وقت پرت نکنید بیفتد یک گوشه، حتما آویزان کنید یا تا کنید. " کلی از این کارهای ریز ریز هست که مقید بود آن‌ها را انجام دهد و دست‌هایش را قبل از کار و قبل و بعد از غذا بشوید. قبل از غذا کمی نمک بخورد، بعدش هم همین‌طور. وقتی سرش را شانه می‌کند، بنشیند و چیزی پهن کند. ایستاده چیز نخورد. توی در ننشیند. سبزه و گیاه _ اگر شده کم _ دور و برش باشد و …. به بچه‌ها می‌گوید: " کسی که مقید باشد به چیزهای کوچک، کم کم آماده چیزهای بزرگ هم می‌شود. این‌ها خودش آدم را می‌کشد به سمت حقیقت. " 🔸فقط روز عاشورا دست از کار می‌کشید. حتی هر صفحه از تفسیر را که می‌نوشت بدون نقطه بود. نقطه‌ها را بعدا می‌گذاشت چون این‌طوری هر صفحه یکی‌، دو دقیقه جلو می‌افتاد اما وقتی خان جون(همسرش) مریض شد کارها را رها کرد و نشسته بود بالاسرش. 👈اینها همه ی محمد حسین طباطبایی نبود، علامه ای واقعی و بدون ادعا، آرام بود و خداپرست. تا جایی که میتوانست با قلم نی مینوشت. میگفت: "قلم آهنی از تاثیر مطلب کم میکند، چون بنای آهن بر جنگ و خونریزی است. و انزلنا الحدید فیه باس شدید. بہ ڪانـــال ღگشا بپیوندید 👇 👇 👇 👇 http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 🍃🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀🍃 http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
شلغم یک آنتی بیوتیک طبیعی است ! امادقت کنید ،👇 درپخت شلغم به هیچ عنوان سر و ته آن را نزنید چون خاصیت آنتی بیوتیکی آن ازبین میرود ! @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🍃⇨﷽ 🌷حکایت ❄️⇦ می‌گویند روزی مرد کشک سابی نزد شیخ بهائی رفت و از بیکاری و درماندگی شکوه نمود و از او خواست تا اسم اعظم را به او بیاموزد، چون شنیده بود کسی که اسم اعظم را بداند درمانده نشود و به تمام آرزوهایش برسد. شیخ مدتی او را سر گرداند و بعد به او می‌گوید اسم اعظم از اسرار خلقت است و نباید دست نااهل بیافتد و ریاضت لازم دارد و برای این کار به او دستور پختن فرنی را یاد می‌دهد و می‌گوید آن را پخته و بفروشد بصورتی که نه شاگرد بیاورد و نه دستور پخت را به کسی یاد دهد. ❄️⇦ مرد کشک ساب می‌رود و پاتیل و پیاله ای خریده شروع به پختن و فروختن فرنی می‌کند و چون کار و بارش رواج می‌گیرد طمع کرده و شاگردی می‌گیرد و کار پختن را به او می‌سپارد. بعد از مدتی شاگرد می‌رود بالا دست مرد کشک ساب دکانی باز می‌کند و مشغول فرنی فروشی می‌شود به طوری که کار مرد کشک ساب کساد می‌شود. ❄️⇦ کشک ساب دوباره نزد شیخ بهائی می‌رود و با ناله و زاری طلب اسم اعظم می‌کند. شیخ چون از چند و چون کارش خبردار شده بود به او می‌گوید: «تو راز یک فرنی‌پزی را نتوانستی حفظ کنی حالا می‌خواهی راز اسم اعظم را حفظ کنی؟ تو برو کشکت را بساب.» 💟← « بہ ما بپیونید » 💟
اگرشمایک سیب بدطعم را خورده باشید میتوانید طعم یک سیب خوب را درک کنید پس ، ازتلخی های زندگی درس بگیرید تابتوانید آن را درک کنید @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫 بہ ﻣﺎﺑﯿﺎﻣﻮﺯڪہ🌟 ﺣﺮﻣﺖ ﺩﻝﻫﺎﺭﺍ ﺍﺯﯾﺎدﻧﺒﺮﯾﻢ بہ ﻣﺎبیاﻣﻮﺯڪہ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺭﺍﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻨﯿﻢ ﻭﺁﻧﺎنڪہ ﺩﻭﺳﺘﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺭﺍ ﺍﺯﺧﺎﻃـﺮﻧﺒـﺮﯾﻢ 🌟 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
 🌸✿﷽✿🌸 🍃الهی به امیدتو🍃 سلام💐صبح را بانام خدایی که محتاج یاری و رحمت او توجه وعشق او گذشت وعفو اوهستیم آغازمیکنیم رحمت خداشامل حالتون🌸🍃 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم حضرت محمّدص برمن زیادصلوات فرستید که صلوات برمن نوردرقبرودرپل صراط ونوری دربهشت خواهدبود. 📚بحارالانوار،ج۷۹ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹روبه۶گوشه ترین قبله ی عالم هرصبح 🌹بردن نام حسین بن علی میچسبد 🌹اَلسلام علی الحسین 🌹وعلی علی بن الحسین 🌹وعلی اولادالحسین 🌹وعلی اصحاب الحسین @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
👆 جزء5 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَة القُرآن @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh 👇صوت صفحه 96
1_510170247077036501.MP3
950.3K
💠 👆 🔹 / با نوای استاد پرهیزگار 🔅هدیه به پیشگاه حضرت امام سجاد وامام باقر وامام صادق (ع) @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
#حدیث_روز👆 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز #سه شنبه 3 مهر ماه 1397 🌞اذان صبح: 04:31 ☀️طلوع آفتاب: 05:54 🌝اذان ظهر: 11:56 🌑غروب آفتاب: 17:57 🌖اذان مغرب: 18:15 🌓نیمه شب شرعی: 23:14 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
👆×💯 ✅هرکس نمــازسه‌شنبه را بخواندبرایش هزاران شهرازطلا دربهشت بسازند↯ دورکعت؛ درهر رکعت بعدازحمدیک بارسوره تین توحیدفلق ناس @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
⚠️هرگزچای کهنه دم نخورید! ☕️نوشیدن چای کهنه موجب افزایش خستگی درفردمیشود چای کهنه دم ترشح اسید معده راتحریک می کند وبه دلیل ماهیت اسیدی دربروز زخم معده موثراست. @tafakornab @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹سه شنبه3مهرماهتون بخیر🌹 🌼ازخدامیخواهم 🌸خوشی وشادی را 🌺نصیبتان کند 🌼عافیت وتندرستے رابه 🌸شمابپوشاند 🌺وموفقیت وکامیابے را 🌼درمسیرتان قراردهد @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🍒سرگذشت و غم انگیز دختری بانام 👈 🍒 👈 سمانه اوایل با من مهربان بود و سعی می کرد رابطه ایی دوستانه با من برقرار کند اما رفته رفته او هم چهره واقعی اش رانشان داد. یکبار که با هم بحث می کردیم گفت: »من به خاطر اینکه خودم رو تو دل پدرت جا کنم، حاضر شدم با اون کارم رابطه م رو با بهترین دوستم مادرت بهم بزنم! « سمانه نمی خواست من با آنها زندگی کنم. مدام به پدرم می گفت: »چرا دخترت باید با ما زندگی کنه؟ چرا نمیره پیش اون مادر خیانت کارش؟ من یه زنم، می خوام بچه داربشم اما تا وقتی دخترت پیش ما باشه تو به بچه من محبت نمی کنی! « طرز فکر سمانه واقعا خنده دار بود. هرچند پدر بارها او را قانع کرده بود که در صورت بچه دارشدنشان چنان مسئله ایی پیش نخواهد آمد اما سمانه دست بردار نبود. البته من هم دختربی زبان و تو سری خوری نبودم و چندین بار با سمانه دعوا کردم و کارمان به کتک کاری کشید! پدرم هم در این میان هاج و واج مانده بود و نمی دانست از کداممان طرفداری کند! سمانه که باردار شد، حساسیت هایش بیشتر شد. دیگر روزی نبود که در خانه جنگ اعصاب نداشته باشیم. پدرم هم که نمی توانست آن وضعیت را تحمل و یا از سمانه و فرزندش بگذرد مرا نزد مادربزرگم فرستاد! روزهای بیچارگی ام از همان زمان آغازشد، دیگر مدرسه نرفتم و از طرفی تحمل ماندن در خانه و بداخلاقی ها و غرزدن های مادربزرگم را نداشتم. مادربزرگم می گفت: »هر کدومشون رفتن پی زندگی شون و تو رو خراب کردن سر من بدبخت! بابات هر ماه یه گونی برنج و دو سه تا مرغ میاره می ندازه سر من که مثلا بگه آره، من خرج دخترم رو میدم. دیگه نمی دونه که یه دختر جوون مراقبت می خواد اونم دختر همچین مادری رو که باید چهار چشمی مراقبش باشی!. « نیش و کنایه های مادربزرگ دلم را می سوزاند اما حق با او بود. پدر و مادرم بی توجه به نیازها و احساسات و شخصیت من که دوران مهم و حساسی را طی می کردم، هر کدام رفتند پی راهی که دلشان نشان شان داده بود! خب، در این شرایط کاملا واضح بود که چه بر سرم خواهدآمد. برای فرار از نق زدن های مادربزرگ هرروز چند ساعتی را بیرون از خانه می گذراندم. همان روزها بود که با پسری بنام »فرزان« آشنا شدم و به پیشنهاد او از خانه گریختم😔..... ادامه دارد⬅️⬅️⬅️ 👇 http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017 ღـگشا⬆️⬆️⬆️ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
#حدیث_روز 🔹قالَ الْحُسَيْنُ(ع) إِنَّ أَجْوَدَالنَّاسِ مَنْ أَعْطَى مَنْ لَايَرْجُوهُ. 🔻امام حسین(ع)فرمود: بخشنده‌ترین مردم آن است که به کسی ببخشدکه امیدی به اوندارد. 📚بحارالانوار،ج۷۱،ص۴۰۰ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh