eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.3هزار دنبال‌کننده
22.6هزار عکس
15.9هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ 🌷مرحوم دولابی ✨به یک دسته گوسفند که کنار نهر آب می‌خورند، اگر دقّت کنی می‌بینی آخرین گوسفندی که پایین دست گوسفندها ایستاده است، کمی که آب خورد، نهر را رها می‌کند و گوسفندها را دور می زند و بالا دست همه گوسفندها می‌ایستد و مشغول آب خوردن می‌شود. گوسفندهای دیگر هم به همین ترتیب، یکی یکی می‌روند بالاتر تا آب زلال‌تر بخورند، تا اینکه بالأخره به سرچشمه قنات می‌رسند. در سرچشمه قنات هم چندتا گوسفند را می‌بینی که سرشان را برده‌اند داخل مظهر قنات. همه طالب آب صاف‌تر و زلال‌ترند. این سایه عالَم انسانیت است که به عالَم طبیعت افتاده است. گوسفندها در خوردن آب طبیعت بر هم سبقت می‌گیرند و مؤمنان در خوردن آب حیات، در ذکر خدا و در انجام هر کار خیر. ✨قرآن فرمود: وَ السّٰابِقُونَ السّٰابِقُونَ أُولٰئِكَ الْمُقَرَّبُونَ: سبقت گیرندگان، همان‌ها مقرّبان درگاه الهی هستند. ✨و فرمود: سٰابِقُوا إِلىٰ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ: به سوی مغفرتی از جانب پروردگارتان و به سوی بهشت سبقت بگیرید. ✨و فرمود: فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرٰاتِ: در کارهای خیر سبقت بگیرید. 📗 مصباح الهدی 242 ↶【به ما بپیوندید 】↷ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
🌷شهید آیت الله بهشتی🌷 در زندگی دنبال کسانی حرکت کنید که هر چه به جنبه های خصوصی تر زندگی ایشان نزدیک شوید تجلی ایمان را بیشتر ببینید. http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
🏖روباهي از شتري پرسيد: عمق اين رودخانه چقدر است؟ شتر جواب داد: تا زانو ولي وقتي روباه توي رودخانه پريد ، آب از سرش هم گذشت! روباه همانطور که در آب دست و پا مي زد و غرق مي شد به شتر گفت: تو که گفتي تا زانووووو! و شتر جواب داد: بله ، تا زانوي من ، نه زانوي تو! هنگامي که از کسي مشورت مي گيريم بايد شرايط طرف مقابل و خودمان را هم در نظر بگيريم. «لزوماً هر تجربه اي که ديگران دارند براي ما مناسب نيست» @tafakornab @shamimrezvan ─┅─═इई 🌺🌼🌺ईइ═─┅─
🍃 تصفیه کننده خون و مولد خون پاک است فشار خون را پایین می آورد درد کبد را از بین میبرد درمان کننده یبوست است @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
شادمان‌ترین مردم، بهترین چیزها را در زندگی ندارند بلکه آنها بهترین "برداشت" را از زندگی دارند به امید برداشت های خوب از زندگی.🌾 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
مهم نیست بیرون چه خبر است دشمنند یا دوست مهربان یا نامهربان به گشوده شدن تمام گره‌ها ایمان داشته باشيدوقتي كارتان را به خدامی‌سپاريد شبتون خوش🌙✨ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
الهی..! هر بامدادت؛ رودخانه حیات جاری می شود... زلال و پاک... پس چون خورشید مهربان و گرم وخالصمان ساز... 🕊بسم الله الرحمن الرحیم🕊 🍃الهی به امیدتو🍃 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌴ای راز شکفته و نهانی،صلوات 🌻ای عطر زمینی آسمانی، صلوات 🌴پوشیده نماندهیچ رازی چون تو 🌻در عمق دل و ورد زبانی صلوات ♥️اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم♥️ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
👆 جزء6 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَة القُرآن @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh 👇صوت صفحه115
#حدیث_روز👆 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز #پنجشنبه 24 آبان ماه 1397 🌞اذان صبح: 05:13 ☀️طلوع آفتاب: 06:40 🌝اذان ظهر: 11:49 🌑غروب آفتاب: 16:58 🌖اذان مغرب: 17:17 🌓نیمه شب شرعی: 23:05 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
#ذکرروز👆 🌸ذكر روز پنجشنبه🌸 لٰا اِلٰهَ اِلَّا اللهُ المَلِكُ الحَقُّ المُبين 💥معبودي جز خدا نيست💥 💥پادشاه برحق آشكار💥 ➖➖➖➖➖➖➖➖ #سوره_درمانے 💎روز۵شنبه۲رڪعت نمازبـہ نیت ڪسب مال وثروت بخواندوسپس《سوره یاسین》بخواندواین عمل راتا۳روزانجام دهدبهتراست  📚گوهر شب چراغ۱۵۷/ ۲ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
پنجشنبه و یاد آدم های رفته پنجشنبه و عکس های یادگاری دلتنگی های اجباری پنجشنبه و دوست داشتن های زیاد میان این همه خاطره ها روحشون شاد . 🌹فاتحه وصلواتی نثار خفتگان در خاک🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃☔️ خدایا! در این صبح زیبای بارانی آرامش نابت و عطر مهربانیت را همچون دانه های باران آرام و بی صدا بر سرزمین قلب دوستان و عزیزانم ببار و صبحشان را به طراوت وپاکی باران قرار ده 🍃☔️
🔻✨ ماجرای آیت‌الله بهجت و جن ⭕️◁یکی از شاگردان ایشان درباره وی خاطره ای را نقل کرده اند که خواندن آن خالی از لطف نیست. ⭕️◁میگویند از آیت الله درباره جن سوال پرسیده شده که آیا انها  میتوانند به انسان آسیبی برسانند یا خبر؟ و ایشان فرموده اند که خیر انها با مومنین کاری ندارند ⭕️◁و بعد در خاطره ای که نقل نموده است فرموده که روزی به خانه عمویم در کربلا رفتم و خواستم به اتاقی بروم و استراحت کنم و عمویم گفت که به آن اتاق نرو آنجا جن دارد! ⭕️◁من هم گفتم که اشکالی ندارد آنها با من کاری ندارند و رفتم آنجا دراز کشیدم و عمامه ام را کنارم گذاشتم و عبایم را نیز بر روی صورتم کشیدم و خوابیدم ⭕️◁نصف شب که شد صداهایی عجیب و غریبی را میشنیدم و صدای پایشان هم می امد که گویا یک لشکر در حال حرکت بودند. ⭕️◁لحظه به لحظه صداها به من نزدیک تر میشد و به یکباره یکی از آنها وارد اتاق شد و من و عبایم را نگاه کرد و دید که من خوابیده ام و به افراد پشت سرش گفت: “این لشکر خداست” ⭕️◁از ایشان پرسیدم که جن ها مگر در بین انسانها زندگی میکنند؟ او فرمود که اجنه نیز همانند انسان مخلوقات خداوند هستند و نه تنها انسان و جن بلکه خداوند موجودات زیادی را آفریده اند که ما قادر به درک آنها نیستیم. ⭕️◁جن ها هم خوب و بد دارند آنها در یک عالمی دیگر زندگی میکنند و با  آدمها کاری ندارند آنها از جنس آتش هستند. ___ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
تزریق انرژی مثبت➕ ﺗﮑﺮﺍﺭ کنیم🌹 من پر از شور و شوق و امیدم ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺗﻮﻓﯿﻖ ﺍﻟﻬﯽ ﺍﺳﺖ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﻣﯽﺁﯾﺪ ﻭ ﺷﮕﻔﺘﯽﻫﺎ ﺍﺯ ﺣﺮﻛﺖ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﻰﺍﻳﺴﺘﻨﺪ. پروردگارا سپاسگزارم❣ @tafakornab داستان وضرب المثل👆
🍒 داستان واقعی و آموزنده با نام 👈 🍒 👈 کیا روزگارم رو سیاه می کرد. کیا پسربچه سرکش و شروری بود که همه اهل محل و همکلاسی ها و اولیای مدرسه از دستش به ستوه اومده بودن. من چون خودم زیر دست نامادری بزرگ شده بودم، تلاش می کردم هر طور شده کیا رو از اون شرایطی که داشت نجات بدم. بهش محبت می کردم و همه بدخلقی هاش رو نادیده می گرفتم. از اونجائیکه محبت حتی یه حیوون وحشی رو هم رام می کنه چه برسه به انسان، محبتم روی کیا اثر کرد و روز به روز آرومتر شد. وضع درس و مشقش هم از قبل بهتر شده بود. حاجی هر چند از این قضیه خوشحال بود اما از اینکه بعد از شش سالی که از ازدواج مون می گذشت و هنوز نتونسته بودم براش فرزندی بیارم پکر و بهم ریخته بود. وقتی ده سال گذشت و دعا و نذر و نیاز کارگر نیفتاد و دکترا هم گفتن من توانایی بچه دار شدن رو ندارم، حاجی پیشنهاد داد که از پرورشگاه یه بچه بی سرپرست رو به فرزندی قبول کنیم. همون لحظه اولی که دیدمت، مهرت به دلم نشست. تو از همه بچه هایی که تو پرورشگاه دورم جمع شده بودن نازتر و تو دل بروتر بودی. با کلی دوندگی تونستیم تو رو که یه دختر بچه شش ساله بودی به فرزند خوندگی قبول کنیم و برات شناسنامه بگیریم.  با اومدن تو، زندگی مون رنگ و بوی تازه یی گرفت. تو با شیرین زبونی ها و شیطنت های خودت طراوت خاصی به خونه مون بخشیده بودی. دو سال از ورودت به خونه مون می گذشت که لطف خدا شامل حال مون شد و من باردار شدم. این دیگه واقعا معجزه بود. حاج جواد تا چند شبانه روز سور می داد و از خوشحالی سر به آسمون می سائید. با اومدن خواهرت «مریم»، دیگه خوشبختی مون تکمیل شد. کیا که حالا پسر بزرگی شده بود و حاج جواد سربازی ش رو هم خریده بود بیشتر کارای مربوط به حجره رو انجام می داد و حاج جواد همه وقتش رو با دختراش می گذروند. اون روزا از هر نظر که فکرش رو بکنی شاد و خوشبخت بودیم اما از اونجائیکه روزگار چشم دیدن خوشبختی آدما رو نداره، زندگی مون بهم ریخت. مریم دو ساله بود که حاجی مریض شد و دکترا تشخیص سرطان ریه دادن. حاجی خیلی زود و در عرض چند ماه از پا در اومد و ما رو تنها گذاشت. با فوت حاجی، کیا اداره همه امور رو به عهده گرفته و از هیچ تلاشی برای راحتی ما فرو گذار نکرد. الحق که خون اون خدابیامرز تو رگ های کیا جریان داره. تو این چهارده پونزده سالی که خودش رو وقف ما کرده حتی از گل نازکتر هم بهمون نگفته. خودت شاهد بودی و دیدی که بارها بهش گفتم از وقت ازدواجش گذشته، بهتره به فکر زندگی خودش باشه اما کیا در جواب گفته که تا خواهرام رو عروس نکنم خودم ازدواج نمی کنم. من که از کیا راضی ام. دستمزد زحماتی که براش کشیده بودم رو خیلی خوب داد و محبت هام رو جبران کرد. کیا با شما مهربونه و خیلی دوستتون داره. فقط کافی برای خواستن چیزی لب تر کنین اون موقع ست که هر چی بخوایین براتون مهیا می کنه. فقط نمی دونم تو چرا باهاش اینطوری رفتار می کنی؟ یادمه از وقتی که یه دختر نوجوون شدی همش ازش فرار می کردی. الان هم که ماشاا... خانمی شدی برای خودت و لیسانست رو هم گرفتی، اما بازهم ازش گریزونی.... 👈 ادامه دارد⬅️⬅️⬅️ 🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃 💥برای دیدن بهترین پستها وداستانها به ما 👇 @tafakornab @shamimrezvan 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 http://eitaa.com/joinchat/2767126539Cf9cc9852b1 حجاب فاطمی مخصوص بانوان👆آقا❌❌❌
#حدیث_روز 💠امیرالمؤمنین(علیه السلام): اگرنمازگذارمیدانست‌تاچه‌حد مشمول‌رحمت‌الهی‌است‌،هرگز سرازسجده‌برنمیداشت. 🍃اِلٰهـي وَ رَبّے مَنْ لے غَــیْرُکَ..🍃 📚غررالحکم،ح۷۵۹۲ 💠💠💠 💠پیامبر،صل الله علیه وآله،: خداوندتبارک وتعالی به عددهرنفسی که می کشی ودرمسجدنشسته ای، درجه ای دربهشت به توپاداش می دهد! 📚بحارالانوار,ج۸۳،ص۳۷۰ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
👆 (شوخی با نامحرم) و ❓سوال: آیا ، نشر و تایید مطالبی مانند( زدن، کردن، و و ...) که در می شود، جایز است ؟ ♦️ پاسخ: خواندن، نشر و تایید اینگونه از مطالب جایز نیست.[1] 🍃 : 🌸 امام کاظم علیه السّلام فرمودند: ♦️ «مَن ذَکَرَ رَجُلاً مِن خَلفِهِ بِما هُوَ فیهِ، مِمّا عَرَفَهُ النّاسُ لَم یَغتَبهُ، وَ مَن ذَکَرَهُ مِن خَلفِهِ مِمّا لا یَعرِفُهُ النّاسُ، إغتابَهُ، وَ مَن ذَکَرَهُ بِما لَیسَ فیهِ فَقَد بَهَتَهُ؛» «هرکس چیزی بگوید که در او هست و هم آن را می دانند، نکرده است، هر کس پشت سر دیگری چیزی بگوید که در او هست، ولی مردم دانند، غیبت او را کرده است، و هر کس چیزی درباره کسی بگوید که در او نیست، به او بهتان زده است.[2] ♦️ امام صادق علیه السلام فرمودند: 🌸 «هرکس برادر ایمانی خود را بزند و او را کند از اهل خواهد بود.[3] ✔️ پی نوشت 👇 1-فقه و زندگی - احکام رایانه و اینترنت ص 110 2- اصول کافی، ج2، ص358 3- بحارالانوار،ج75،ص260،ح58 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
📚داستان کوتاه📚 🏔روزی روزگاری، عابد خداپرستی بود که در عبادتکده ای در دل کوه راز و نیاز خدا میکرد، آنقدر مقام و منزلتش پیش خدا زیاد شده بود که خدا هر شب به فرشتگانش امر میکرد تا از طعام بهشتی، برای او ببرند... و او را بدینگونه سیر نمایند. ❕بعد از ۷۰ سال عبادت ، روزی خدا به فرشتگانش گفت: امشب برای او طعام نبرید، بگذارید امتحانش کنیم. 🌌آن شب عابد هر چه منتظر غذا شد، خبری نشد، تا جایی که گرسنگی بر او غالب شد. 🔥طاقتش تمام شد و از کوه پایین آمد و به خانه آتش پرستی که در دامنه کوه منزل داشت رفت و از او طلب نان کرد، 🍞آتش پرست ۳ قرص نان به او داد و او بسمت عبادتگاه خود حرکت کرد. 🐕سگ نگهبان خانه آتش پرست به دنبال او راه افتاد، جلوی راه او را گرفت... مرد عابد یک قرص نان را جلوی او انداخت تا برگردد و بگذارد او براهش ادامه دهد، سگ نان را خورد و دوباره راه او را گرفت، مرد قرص دوم نان را نیز جلوی او انداخت و خواست برود اما سگ دست بردار نبود و نمی گذاشت مرد به راهش ادامه دهد. مرد عابد با عصبانیت قرص سوم را نیز جلوی او انداخت و گفت : ای حیوان تو چه بی حیایی! صاحبت قرص نانی به من داد اما تو نگذاشتی آنرا ببرم؟ 🐕به اذن خدای عز و جلٌ ، سگ به سخن آمد و گفت: من بی حیا نیستم، من سالهای سال سگ در خانه مردی هستم، شبهابی که به من غذا داد پیشش ماندم ، شبهایی هم که غذا نداد باز هم پیشش ماندم، شبهایی که مرا از خانه اش راند، پشت در خانه اش تا صبح نشستم... تو بی حیایی، تو که عمری خدایت هر شب غذای شبت را برایت فرستاد و هر چه خواستی عطایت کرد، یک شب که غذایی نرسید، فراموشش کردی و از او بریدی و برای رفع گرسنگی ات به در خانه یک آتش پرست آمدی و طلب نان کردی...
💫💥💫 بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الرحیم قصه ها و داستان ها برای بیدار کردن ما از خواب نوشته شده اند ، ولی ما یک عمر از آنها برای خوابیدن استفاده کرده ایم . . . بشنوید ای دوستان این داستان خود حقیقت نقد حال ماست آن 💥این حکایت : تدبیر امام حسین (ع)💥 مرد بيابان نشينى حضور امام حسين عليه السلام شرفياب شد. پس از عرض سلام، اظهار حاجت كرد ... در اين موقع امام حسين عليه السلام فرمود: اكنون حاجتت چيست؟ اعرابى حاجتش را روى زمين نوشت. امام حسين عليه السلام فرمود: پدرم، على عليه السلام فرمود: ارزش آدمى در خور چيزى است كه از آن به خوبى بهره ور میشود. و از جدّم، حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله، شنيدم كه میفرمود: كار شايسته و بخشش براى كسى انجام دادن بايد در حدّ معرفت و شناخت او باشد. اينك سه سؤال از تو میكنم، اگر يكى از آنها را به خوبى پاسخ دادى يك سوم از آنچه در حال حاضر در اختيار دارم به تو میدهم، و اگر به دو پرسش پاسخ دادى دو سوم از آنچه را در اختيار دارم به تو میدهم و اگر هر سه سؤال را به خوبى پاسخ دادى تمام آنچه را در اختيار دارم، كه همانا كيسه هاى سر به مهر شده است كه از عراق برايم فرستاده اند، به تو خواهم بخشيد. مرد اعرابى گفت: سؤال بفرمائید، آنگاه «لا حول و لا قوّة بالله» گفت. امام حسين عليه السلام از وى پرسيد: بهترين كارها چيست؟ اعرابى گفت: ايمان به خدا. سؤال دوم: نجات بنده از هلاكت چيست؟ در پاسخ گفت: اطمينان و اعتماد به خدا. سؤال سوم: چه چيز براى مردان زينت است؟ در پاسخ گفت: دانش همراه با بردبارى. امام عليه السلام فرمود: اگر خطائى در آن واقع شد و به آن نرسيد؟ در پاسخ گفت: ثروت توأم با بخشش. فرمود: اگر در اين هم به خطا برخورد كرد و به آن دست نيافت؟ به عرض رسانيد: بينوائى همراه با شكيبائى. فرمود: اين را نداشته باشد و به خطا برود؟ معروض داشت: سزاوار است بر چنين شخصى صاعقه هایی از آسمان فرود بيايد و او را بسوزاند! امام حسين عليه السلام از پاسخ او خنديد و همه كيسهٔ سر به مهر شده را به او مرحمت فرمود. منبع : جامع الاخبار صفحه ۱۳۷ 💫💥💫🌟💫💥💫🌟💫 🕯✨🕯✨🕯 💐🌸💫🌸💐
🌷 داستان کوتاه ❄️⇦ روزی، سنگتراشی كه از كار خود ناراضی بود و احساس حقارت می‌كرد، از نزدیكی خانه بازرگانی رد می‌شد. در باز بود و او خانه مجلل، باغ و نوكران بازرگان را دید و به حال خود غبطه خورد و با خود گفت: این بازرگان چقدر قدرتمند است! و آرزو كرد كه مانند بازرگان باشد.در یك لحظه، او تبدیل به بازرگانی با جاه و جلال شد. تا مدت‌ها فكر می‌كرد كه از همه قدرتمندتر است. تا این كه یك روز حاكم شهر از آنجا عبور كرد، او دید كه همه مردم به حاكم احترام می‌گذارند. حتی بازرگانان. ❄️⇦ مرد با خودش فكر كرد: كاش من هم یك حاكم بودم، آن وقت از همه قوی‌تر می‌شدم!در همان لحظه، او تبدیل به حاكم مقتدر شهر شد. در حالی كه روی تخت روانی نشسته بود، مردم همه به او تعظیم می‌كردند. احساس كرد كه نور خورشید او را می‌آزارد و با خودش فكر كرد كه خورشید چقدر قدرتمند است.او آرزو كرد كه خورشید باشد و تبدیل به خورشید شد و با تمامی نیرو سعی كرد كه به زمین بتابد و آن را گرم كند.پس از مدتی ابری بزرگ و سیاه آمد و جلو تابش او را گرفت. ❄️⇦ پس با خود اندیشید كه نیروی ابر از خورشید بیشتر است، و تبدیل به ابری بزرگ شد.كمی نگذشته بود كه بادی آمد و او را به این طرف و آن طرف هل داد. این بار آرزو كرد كه باد شود و تبدیل به باد شد. ولی وقتی به نزدیكی صخره سنگی رسید، دیگر قدرت تكان دادن صخره را نداشت. با خود گفت كه قوی‌ترین چیز در دنیا، صخره سنگی است و تبدیل به سنگی بزرگ و عظیم شد همان‌طور كه با غرور ایستاده بود، ناگهان صدایی شنید و احساس كرد كه دارد خرد می‌شود. نگاهی به پایین انداخت و سنگتراشی را دید كه با چكش و قلم به جان او افتاده است! (نتیجه اخلاقی اینکه آنچه که هستیم شکرگزارباشیم) 💟← « بہ ما بپیونید » →💟 http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
روزی جوانی نزد حضرت موسی علیه‌السلام آمد و گفت: ای موسی علیه‌السلام خدا را از عبادت من چه سودی می‌رسد که چنین امر و اصرار بر عبادتش دارد؟ حضرت موسی علیه‌السلام گفت: یاد دارم در نوجوانی از گوسفندان شعیب نبی چوپانی می‌کردم. روزی بز ضعیفی بالای صخره‌ای رفت که خطرناک بود و ممکن بود در پایین آمدن از آن صخره اتفاقی بر او بیفتد. با هزار مصیبت و سختی به صخره خود را رساندم و بز را در آغوش گرفتم و در گوشش گفتم: ای بز، خدا داند این همه دویدن من دنبال تو و صدا کردنت برای برگشتن به سوی من، به خاطر سکه‌ای نقره نیست که از فروش تو در جیب من می‌رود. می‌دانی موسی از سکه‌ای نقره که بهای نگهداری و فروش تو است، بی‌نیاز است. دویدن من به دنبال تو و صدا کردنت به خاطر، خطر گرگی است که تو نمی‌بینی و نمی‌شناسی و او هرلحظه اگر دور از من باشی به دنبال شکار توست. ای جوان بدان که خدا را هم از عبادت من و تو سود و زیانی نمی‌رسد، بلکه با عبادت می‌خواهد از او دور نشویم تا در دام شیطان گرفتار آییم. 🍀و مَنْ یعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمٰنِ نُقَیضْ لَهُ شَیطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ و هر کس از یاد خدا روی‌گردان شود شیطان را به سراغ او می‌فرستیم پس همواره قرین اوست (زخرف آیه 36) 📚منبع. الانوار النعمانیه @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🔺پازل دل کسی رو بهم ریختن هنر نیست! هر وقت تونستی با تیکه های شکستۀ دل یک نفر ، یک پازل جدید و قشنگ براش بسازی هنر کردی http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
طلا باش .... تا اگر روزگار آبت کرد، روز به روز طرح‌های زیباتری از تو ساخته شود سنگ نباش تا اگر زمانی خردت کرد لگدکوب هر رهگذری شوی @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨🌙💫 شب بخیر یعنی سپردن خود به خدا... و آرامش در نگاه خدا یعنی سیراب شدن در دستان و آغوش خدا... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️از داغ امام عسکری دلها شکسته ◾️در ماتم بابای خود مهدی نشسته ◾️گَرد مصیبت چهره ی عالَم گرفته ◾️زهرا ز داغ لاله اش ماتم گرفته ▪️⬛️شهادت اباالمهدی(عج)؛ غریب سامرا، حضرت امام حسن عسکری(ع) تسلیت باد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ بسم الله الرحمن الرحیم 🔸الهی به امیدتو 🔸 یک روز دیگـر... 🔸 یک سجده شکر دیگر 🔸 و فرصت دیگری براے زندگے 🔸 خداے مهربانم تو را سپاس 🔸 بخاطر روزے دیگر و آغازے نو @tafakornab @zendegiasheghaneh