eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.2هزار دنبال‌کننده
22.4هزار عکس
15.8هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
🍈با گوجه سبز آب بخورید! گوجه سبز، مقدار زیادی اگزالات دارد و می تواند در سیستم کلیوی بدن تجمع و سنگ های ادراری تولید کند، کسانی که سنگ کلیه دارند بهتر است گوجه سبز🍈 نخورند ! @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨﷽✨ ✨ حرمت هارا نشڪــــنیم شاید روزے،جــــــایي بہ دلیلي مجبور باشيم بہ هم سلام ڪنیم همیشہ بہ حد یڪ سلام هم شده حرمت نڪَہ داریم... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌟الهى اگر جز این در، در دیگر هست نشان بده... 🌙الهى لذت ترك لذت را درکامم لذیذتر گردان... 🌟الهى نماینده ات فرمود القلب حرم الله (قلب حرم خداست) حرمت را حفظ بفرما.. 🌙 🌙 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا بانام توآغاز می کنم شروع هر لحظه را ای که زیباترین علت هرآغـاز تویی 🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 🍃الهی به امیدتو🍃 @shamimrezvan ღـگشا👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا بانام توآغاز می کنم شروع هر لحظه را ای که زیباترین علت هرآغـاز تویی 🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 🍃الهی به امیدتو🍃 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ღـگشا👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽❣ ❣﷽ اے جَمالِ مُنـوّرٺ،قُـربان آیہ آیہ،تَجَـلّــےِ قُــرآن مَنּ بہ شوقِ،تو چَشم وٖا ڪَردَم صُبحِ عالـے،بخیر آقٰا جٰان @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام ارباب من نشود صبح اگر عرض ارادت نکنم نام زيبای تو را صبح تلاوت نکنم سلام دوستان لحظاتتون پر از عشق به امام حسین (ع) و سقاى دشت كربلا حضرت ابولفضل (ع) السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع) وعلی اصحاب الحسین @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ ‍ ‌   ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ 🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙 9⃣ 💠 💠 🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 االلهمّ اجْعَلْ لی فیهِ نصیباً من رَحْمَتِكَ الواسِعَةِ واهْدِنی فیهِ لِبراهِینِكَ السّاطِعَةِ وخُذْ بناصیتی الى مَرْضاتِكَ الجامِعَةِ بِمَحَبّتِكَ یا أمَلَ المُشْتاقین. خدایا قرار بده برایم در آن بهره‌اى از رحمت فراوانـت و راهنمائیم كن در آن به برهان و راه‌هاى درخشانت و بگیر عنانم به سوى رضایت همه جانبه‌ات بدوستى خود اى آرزوى مشتاقان. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
1_9739704.mp3
1.6M
👆☘شرح دعای روزنهم ماه مبارک رمضان همراه بابیان احکام روزه،توسط آیت الله مجتهدی(ره)(واحدفرهنگی مبشر)(13:29) @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ღـگشا⬆️⬆️
☝️ اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز 14 اردیبهشت ماه 1399 🌞اذان صبح: 04:36 ☀️طلوع آفتاب: 06:10 🌝اذان ظهر: 13:01 🌑غروب آفتاب: 19:53 🌖اذان مغرب: 20:12 🌓نیمه شب شرعی: 00:14 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌸 یکشنبه ۱۰۰ مرتبه 💗یا ذَالجَلالِ والاِکرام💐 🌸ای صاحب جلال و بزرگواری 💗این ذکر موجب فتح و نصرت می‌شود 👇 ✍هرڪس این نمازرادر روز1شنبه بخواندازآتش جهنم وعذاب ایمن شود↻2رڪعت ؛ رکعت اول⇦حمدو3ڪـوثر رکعت دوم⇦حمدو3توحید 📚جمال الاسبوع۵۴ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
☝️☝️ دو توصیه برای روزه‌دارانی که تحمل گرسنگی و تشنگی در ماه رمضان براشون خیلی سخت هستش👆 ❣️ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🍃"نهـمین روز رسید و دل من شد بیتاب"🍃 "علقمه" "مشڪ عمو" "فڪر عمو" "طفل رباب(س) 🍃🌸🍃🌸🍃 ❃ کانال ایتایی شمیم رضوان ❃👇👇 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
به نهم رمضان خوش آمدین ازخدامیخواهم خوشی وشادےرانصیبتان کند عافیت وتندرستےرا به شمابپوشاند وخوشبختےوصداقت رادرزندگیتان جارےکند امروزتان پرازنگاه خدا❣ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
به نهم رمضان خوش آمدین ازخدامیخواهم خوشی وشادےرانصیبتان کند عافیت وتندرستےرا به شمابپوشاند وخوشبختےوصداقت رادرزندگیتان جارےکند امروزتان پرازنگاه خدا❣ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌸✨رهایی از غربت و سرگشتگی در امور 🌸✨حضرت علیه السلام فرمودند : 👈به هر کس رخ دهد و از یار و دیار خود دور بیافتد و در حال خویش حیران باشد و سر رشته از دستش بیرون گردد 👈باید روز و وقت ظهر غسل کند و دو رکعت نمازبخواند و با هر انگشت دستهای خود یک بار✨ "یا جامع "✨ 👈بگوید و سپس ببندد زود به مجمع احباب خویش بازمی گردد و گره از کارش باز می شود 📗منبع : بحر الغرائب ص ۱۳۱ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ‎‌‌‌‌‎‌
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡ رمان واقعی آن شب در هم آغوشیِ درد و آیاتِ وصل شده به حنجره ی حسام به خواب رفتم. با بلند شدنِ زمزمه ی اذان از جایی دور و بیرون از پنجره ی اتاقم، چشم به دوباره دیدن گشودم. آسمانِ صبح، هنوز هم تاریک بود.. و که حسامی با قرآنی در آغوش و سری تکیه زده به صندلی در اوج خواب زده گی، آرامشش را دست و دلبازانه، فخرفرشی میکرد. به صورتِ خفته در متانت اش خیره شدم. تمام شب را رویِ همان صندلی به خواب رفته بود؟ حالا بزرگ ترین تنفر زندگیم در لباس حسام، دلبری میکرد محضه خجالت دادنم. اسلامی که یک عمر آن را کثیف و ترسو و وحشی شناختم، در کالبد این جوان لبخند میزد بر حماقت سارا.. زمزمه ی اذان صبح در گوشم، طلوعی جدید را متذکر میشد، طلوعی که دهن کجی میکرد کم شدنِ یک روزِ دیگر ازفرصتِ نفس کشیدن ، و چند در قدمی بودنم با مرگ را.. و من چقدر ته دلم خالی میشد وقتی که ترس مثله آبی یخ زده، سیل وار آوار میکرد ته مانده زندگیم را.. آستین لباسش را به دست گرفتم و چند تکان کوچک به آن دادم.. سراسیمه در جایش نشست. نگاهش کردم.. این جوان مسلمان، چرا انقدر خوب بود؟ (نماز صبحه..) دستی به صورت کشید و نفسی راحت حواله ی دنیا کرد (الان خوبین؟) سوالش بی جواب ماند، سالهاست که مزه ی حال خوب را فراموش کردم ( دیشب اینجا خوابیدین؟) قرآن را روی میز گذاشت (دیشب حالتون خیلی بد بود، نگرانتون شدیم.. منم اینجا انقدر قرآن خووندم، نفهمیدم کی خوابم برد.. ممنون که بیدارم کردین. من برم واسه نماز. شما استراحت کنید، قبل ناهار میام بقیه داستانو براتون تعریف میکنم... البته اگه حالتون خوب بود..) دوست نداشتم فرصتهایِ مانده را از دست بدهم.. فرصتی برایِ خلاء. سری تکان دادم ( من خوبم.. همینجا نماز بخوونید، بعد هم ادامه ماجرا رو بگین..) بعد از کمی مکث، پیشنهادم را قبول کرد. بعد از وضو و پهن کردنِ سج اده به نماز ایستاد. طنین تلفظِ آیات، آنقدر زیبا بود که میل به لحظه ایی چشم پوشی نداشتم.. زمانی، نماز احمقانه ترین واکنش فرد در برابر خدایی بود که نیستی اش را ملکه ی روحم کرده بودم. و حالا حریصانه در آن، پیِ جرعه ایی رهایی، کنکاش میکردم. بعد از اتمام نماز، نشسته بر سجاده کتابی کوچک به دست گرفت و چیزی را زیر لب زمزمه کرد. با دست به سینه گیِ خاص و حالتی ارادتمندانه.انگار که در مقابلِ پادشاهی عظیم کرنش کرده باشد. و من باز فقط نگاهش کردم. عبادتش عطرِ عبادتهایِ روزهایِ تازه م سلمانیِ دانیال را میداد. سر به زیر محجوب رویِ صندلی اش نشست و حالم را جویا شد.. اما من سوال داشتم ( چی تو اون کتاب نوشته بود که اونجوری میخوندینش؟؟). در یک کلمه پاسخ داد (زیارت عاشورا.. ). اسمش را قبلا هم شنیده بودم. زیارتی مخصوصِ شیعیان. زیارتی که حتی نامش هم، پدرم را به رنگ لبو درمیآورد.. نوبت به سوال دوم رسید ( چرا به مهر سجده میکنی؟ یعنی شما یه تیکه خاک وگلِ خشک شده رو به خدایی قبول دارین؟؟) با کف دست، محاسنش را مرتب کرد ( ما "به " مهر سجده نمیکنیم.. ما "روی" سجده میکنیم..) منظورش را متوجه نشدم ( یعنی چی؟؟ مگه فرقی داره؟؟) لبخندِ مخصوصش نشست بر دلم ( فرق داره.. اساسی هم فرق داره.. وقتی "به " مهر سجده کنی، میشی بت پرست.. اما وقتی " روی" مهر سجده کنی اون هم برایِ خدا، میشی یکتا پرست. خاک، نشانه ی خاکساری و بی مقداریه.. بنده ی خدا پنج وعده در شبانه روز پیشونی شو رویِ خاک میذاره تا در کمالِ خضوع به خدا سجود کنه و بگه خاک کجا؟؟ و پروردگار افلاک کجا..؟؟ ما "رویِ" مهر "به" خدایِ آفریننده ی خاک و افلاک سجده میکنیم.. در کمال خضوع و خاکساری..) تعبیری عجیب اما قانع کننده.. هیچ وقت فکرش را هم نمیکردم که تفاوت باش بین "به" و "روی".. اسلامِ حسام همه چیزش اصولی بود.. حتی سجده کردنش بر خدا.. اسلام و خدایِ این جوان، زیادی مَلَس و دوست داشتنی بودند و من دلم نرم میشد به حرفهایش.. بی مقدمه به صورتش خیره شدم ( دلم چای شیرین میخواد با لقمه ی نون و پنیر.. ) هر چند که لحنم بی حال و بی رمق بود. اما لبخندش عمیقتر شد ( چشم.. الان به اکبر میگم واستون بیاره.. دیشب شیفت بود.. ) مدتی بعد اکبر سینی به دست وارد اتاق شد. و با همان کل کل های بامزه و دوستانه اش اتاق را ترک کرد. و باز من ماندم و حسامی که با دقت از تکه های نان، لقمه هایی یک دست میساخت و در سینی با نظمی خاص کنار یکدیگر میچید.. باز هم چای شیرین شده به دستش، طعم خدا میداد.. روسری را روی سرم محکم کردم ( من میخواستم وارد داعش بشم.. اما عثمان نذاشت.. چرا؟؟ ) صدایی صاف کرد ( خیلی سادست. اونا با نگه داشتن طعمه وسط تله، میخواستن دانیال رو گیر بندازن. ادامه دارد..... @tafakornab @shamimrezvan ☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️
☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡ ادامه واقعی پس اول به وسیله ی عثمان مطمئن شدن که شما هیچ خبری ازش ندارین.. تو قدم دوم نوعی امنیت ایجاد کردن که اگر دانیال شما رو زیر نظر داشت، یقین پیدا کنه که هیچ خطری اون و خوونوادشو تهدید نمیکنه و درواقع نمایشِ اینکه سازمان و داعش بی خیالش شده. اینجوری راحت تر میتونستن دانیالو به سمت تله یعنی شما بکشن.. از طرفی با ورود شما به اون گروه، اتفاق خوبی انتظارشونو نمیکشید. حالا چرا؟؟ اونا میدونستن که اطلاعات به دست نیروهای ایرانی رسیده. پس اگه شما عضو این گروه میشدین، یقینا دانیال واسه برگردوندن خواهرش به ما متوسل میشد و اونوقت موضوع، شکل دیگه ایی به خودش میگرفت. یعنی رسانه ایی.. اونا میدونستن که اگه ما جریان رو رسانه ایی کنیم خیلی خیلی واسه وجهه ی خودشون و قدرتشون تو منطقه در برابر ابر قدرتها، گرون تموم میشه.. اینکه تو تمام اخبارها از نفوذ ایران در زنجیره ی اصلی داعش و جمع آوری اطلاعات سری و نظامیشون گفته بشه، نوعی شکست بزرگ و فاجعه محسوب میشد.. پس سعی کردن بی صدا پیش برن...) و من حیران مانده بودم از این همه ساده گی خودم.. ادامه دارد... @tafakornab @shamimrezvan
💎پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: ❌با بخيل مشورت مكن، زيرا او تو را از هدفت باز مى دارد لَا تُشَاوِرِ الْبَخِيلَ فَإِنَّهُ يَقْصُرُ بِكَ عَنْ غَايَتِكَ 📚علل الشرايع ج2 ص559 〰➿〰➿〰➿〰 💎پیامبر خدا صلى الله عليه وآله: ❌با ترسو مشورت مكن، زيرا او راه بيرون آمدن ازمشكل را برتو تنگ مى كند لَا تُشَاوِرْ جَبَاناً فَإِنَّهُ يُضَيِّقُ عَلَيْكَ الْمَخْرَجَ 📚علل الشرايع ج2ص559 〰➿〰➿〰➿〰➿ 💎رسول اكرم صلى الله عليه و آله: ❌با حريص ، مشورت مكن، زيرا بدى آن را(حریص بودن را) در نظرت، زيبا جلوه مى دهد َا تُشَاوِرْ حَرِيصاً فَإِنَّهُ يُزَيِّنُ لَكَ شَرَّهَا 📚علل الشرايع ج2 ص559 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
⁉️ حکم تاخیر انداختن غسل جنابت تا اذان صبح در ماه مبارک رمضان ✅ پاسخ ☝️☝️ ❌ ⁉️ حکم تاخیر انداختن غسل جنابت تا اذان صبح در ماه مبارک رمضان ❓سوال: اگر کسی در شب ماه رمضان، جنب شود و تا نزدیک اذان صبح، غسل را به تأخیر اندازد و سپس تیمم کند، آیا روزه او صحیح است؟ ✅ پاسخ 👇👇 ♦️ همه مراجع (به جز آیات عظام وحید و صافی): هر چند تأخیر غسل، گناه است ولی چنانچه قبل از اذان صبح تیمم کند، روزه او صحیح است. ♦️ آیات عظام وحید و صافی : هر چند تأخیر غسل، گناه است؛ بنابر احتیاط واجب تیمم کند و روزه بگیرد و قضای آن را نیز به جا آورد. *ء*------------------*ء* 📚 منبع: توضیح المسائل ده مرجع، م 679 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh