هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایکه زیباترین علت هرآغاز تویی
امروزمان راباتلاش ومهربانی
به تومیسپاریم
یارویاورمان باش
ای مهربانترین مهربانان
🌙بسم الله الرحمن الرحیم🌙
✨الهی به امیدتو✨
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام🌸🍃
روزتون معطر به عطر صلوات بر
محمد و آل محمد (ص)
🌸🍃اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّدوعَجِّل فَرَجَهُم🌸🍃
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
👆 #تلاوت_روزانه_قرآن_کریم
#صفحه_63_سوره_آل_عمران
جزء3
اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن
اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَة القُرآن
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
👇صوت صفحه
هدایت شده از درمان با آیه های نور الهی وذکرهای گره گشا
4_5904454733388578921.mp3
1.06M
💠 #تلاوت_روزانه_قرآن_کریم👆
🔹 #صفحه_63_سوره_آل_عمران
#جزء3
/ با نوای استاد پرهیزگار
🔅هدیه به پیشگاه حضرت علی (ع) وحضرت فاطمه س
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
ذکرروزیکشنبه💯(یاذالجلال والاکرام)
به انجام کارهای نیک ادامه دهید
حتی اگردیگران آنهارابه نام خویش ادعاکنند
کارهای شماپیشکشی ست به خدا
وهیچکس نمیتواندخدارافریب دهد
@tafakornab
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
یکشنبه تون آباد
امروزازخدامیخوام
به آرزوهاتون برسید
احوالتون خوب
روزی تون پربار
موفق وپاینده باشیدوثانیه ثانیه امروزوبه خوشی سپری کنید
#روزتون_بخیرونیکی❣
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍒داستان واقعی و آموزنده
بانام 👈 #سودابه 🍒
👈قسمت دوم
تو رویاهام شدم عکاس حرفه ایی
و خودمو به سهیل رسوندمو اونم عاشقم شده
یک ماه از فوت مادر بزرگ سهیل گذشت
جواب کنکور هم همرو نا امید کرده بود
یه روز از اتاقم اومدم بیرون
گفتم مامان بچه ها میگن کار عکاسی و فتوشاپ خیلی درامد داره
برم سر کوچه این اموزشگاه عکاسی یاد بگیرم
مامان مشغول تمیز کردن میز بود
گفت نه
گفتم یعنی چی؟ چرا نه؟
مامان گفت عرضه داشتی دانشگاه میرفتی
پول دور ریختن
صبر کن یه خری پیدا بشه بگیرتت ببرتت
ناراحت شدم یک هفته از من گفتن بودو از مامان نه گفتن
راضی شد
به بابا گفت یه پولی بده این دور بریزه
خانم میخوان فتوشاپ کار کنه عکس ننه منو تغییر بده
خوب تو کلاس حواسمو جمع کردم
سه ماه طول کشید تا یاد گرفتم
نیم کیلو شیرینی خامه ای گرفتم رفتم خونمون
مدرک گذاشتم رو میز
گفتم دیدی دیدی تونستم
اصلا رشته درسیم اشتباه بوده من هنر تو خونم هست
مامان نگاه کرد به مدرکم
یه شیرینی برداشت گفت ایشاالله عکسای عروسیتو فتوشاپ کنی
گفتم از فردا میگردم دنبال کار
مامان گفت لازم نکرده کجا بری
معلوم نیست کی هستن تو از صبح تا شب بری مغازه کار کنی
افرین اما مدرکت و نگهدار
شوهر کردی هر کاری خواستی بکن
ادرس هم از سهیل نداشتم
مونده بودم فقط اسم خیابونی که توش کار میکردو میدونستم
مامانم دید خیلی تو خونه بیکارم خودش برام دنبال کار گشت
نزدیک خونمون یه اتلیه بود
یه پیرمرد که بیشتر تو کار گرفتن عکس سه در چهار بود و کپی گرفتن
یه مغازه تاریک و زشت
اونجا بیکار بودم کسی برای گرفتن عکس اونجا نمی اومد
کسی به اون دکور پوسیده نگاه هم نمیکرد
به اصرار من یکم اتاق ودکور تغییر دادم
بعد هم یکم تبلیغ کردیم
مشتری میومد
بیشتر بچه بود
روزا همش دنبال راه حل بودم
سهیل و باید یه جوری پیدا میکردم
دوتا دختر اومدن برای گرفتن عکس
از فیس بوک و دوستاشونو و اینکه همه دیگه توش هستن میگفتن
یکم ازشون سوال کردم
پیش خودم گفتم شاید سهیل هم داشته باشه
رفتم خونه با هزار بدبختی
یه اکانت ساختمو شروع کردم گشتن
نه اسم سهیل نبود
نا امید بودم
گشتم دنبال بقیه فامیل
خیلی هاشون بودن
پسر خاله سهیل هم بود
تو فرنداش …..
خودشه سهیل
اسم عکاسیشو گذاشته بود شمیم
ادرسش هم بود
و کلی عکس از مشتریهاش
انقدر دختر خوشگل توش بود که حق دادم منو اصلا نبینه
خواهرم زایمان کرد
به مامانم پیشنهاد دادم یه مهمونی زنونه بگیره به جای تیکه تیکه اومدن یه جا بیان
مامان قبول کرد
نشست اسم فامیلو می نوشت
من گاهی یه اسم میگفتم
رسیدم به اسم فرزانه خانم مادرش
مامان اولش مکث کرد
میخواستم داد بزنم کل لیستو پاره کنم
اما نوشت
یه دست لباس خوشگل خریدم و کلی هم به مامان کمک کردم تا روز مهمونی..
ادامه دارد⬅️⬅️⬅️
======================
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
💫💫💫💫💫💫💫
http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017
#ذڪرهاےگرـღـگشادرایتا👆👆
======================
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز
امام باقر ع:
هرگاه كسى از دختر شما خواستگارى كرد
و ديندارى و امانتدارى او را پسنديديد،
به او همسر دهيد
كه «اگر چنين نكنيد فتنه و فساد بزرگى در روى زمين پديد آيد
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
گهی به زخم زبان قلب حضرتش خستند
گهی به خانهاش ازکینه خصم بردهجوم
بسان مادروآباءرنج دیدهی خویش
همیشه بودزحقّ وحقوق خودمحروم
شهادت امام باقرع تسلیت🏴
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍂🍃🍂🍃
🍒 #داستانک🍒
🌺سلام ،
بهتر است بوی اخلاق و انسانیت بدهد🌸 نه بوی نفت و نیاز😱
یکی از بزرگان میگفت: ما یک گاریچی در محلمان بود، که نفت میبرد و به او عمو نفتی میگفتند.
یک روز مرا دید و گفت: سلام. ببخشید خانه تان را گازکشی کرده اید!؟
گفتم: بله!
گفت: فهمیدم. چون سلام هایت تغییر کرده است!
من تعجب کردم، گفتم: یعنی چه!؟
گفت: قبل از اینکه خانهات گازکشی شود، خوب مرا تحویل میگرفتی، حالم را میپرسیدی. همه اهل محل همینطور بودند. هرکس خانهاش گازکشی میشود، دیگر سلامعلیک او تغییر میکند…
از اون لحظه، فهمیدم سی سال سلامم بوی نفت میداد. عوض اینکه بوی انسانیت و اخلاق بدهد.
سی سال او را با اخلاق خوب تحويل گرفتم. خیال میکردم اخلاقم خوب است. ولی حالا که خانهام را گازکشی کردم ناخودآگاه فکر کردم نیازی نیست به او سلام کنم.
🍒یادمان باشد، سلاممان بوی نیاز ندهد!🍒
======================
======================
😄بی مصرف ترین روزها
☺️روزی است كه
😃در آن نخندیده باشیم
😍لبخند بزن دوست من
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
پادشاهی با وزیر و سرداران و نزدیکانش به شکار می رفت. همین که آن ها به میان دشت رسیدند پادشاه به یکی از همراهانش به نام جاهد گفت:جاهد حاضری با من مسابقه اسب سواری بدهی؟
جاهد پذیرفت و لحظه ای بعد اسب هایشان را چهار نعل به جلو تاختند تا از همراهانشان دور شدند.
در این هنگام پادشاه به جاهد گفت: هدف من اسب سواری نبود ، می خواستم رازی را با تو در میان بگذارم، فقط یادت باشد که نباید این راز را با کسی در میان بگذاری .
جاهد گفت: به من اطمینان داشته باش ای پادشاه.
پادشاه گفت: من حس می کنم برادرم می خواهد مرا نابود کند و به جای من بنشیند. از تو می خواهم شبانه روز مواظب او باشی و کوچکترین حرکتش را به من خبر بدهی.
جاهد گفت: اطاعت می کنم سرور من.
دو سه ماه گذشت و سر انجام یک روز جاهد همه چیز را برای برادر پادشاه گفت و از او خواست مواظب خودش باشد.
برادر پادشاه از جاهد تشکر کرد و پس از مدتی پادشاه مرد و برادرش به جای او نشست.
جاهد بسیار خوشحال شد و یقین کرد که پادشاه جدید مقام مهمی به او می دهد. اما پادشاه جدید در همان نخستین روز حکومت، جاهد را خواست و دستور کشتن او را داد.
جاهد وحشت زده گفت: ای پادشاه من که گناهی ندارم، من به تو خدمت بزرگی کردم و راز مهمی را برایت گفتم.
پادشاه جدید گفت: تو گناه بزرگی کرده ای و آن فاش کردن راز برادرم است، من به کسی که یک راز را فاش کند، نمی توانم اطمینان کنم و یقین دارم تو روزی رازهای مرا هم فاش می کنی.
🔰🔰🔰🔰
@shamimrezvan
@tafakornab
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#بسته_سلامتی🍹عرق بهارنارنج
🔹رفع تپش نامنظم قلب، تشویش واضطراب
✍افرادی که مشکل اختلال خواب دارند،
میتوانندپیش ازخواب،مقداری عرق بهارنارنج باچای میل کنند
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#درسنامه
میان این همه سنگ دنیا
آنکه گوهر می شود
دوخصلت دارد ...
🔸اول آنکه ...
✨شفاف است کینه نمی گیرد
🔸دوم آنکه ....
✨تراشه زندگی راتاب می آورد
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهم نیست
که قفلهادست کیست
مهم اینست
که کلیدها دست خداست
دراین شب زیبای تابستانی ازته دل
دعامیکنیم شاه کلیدتمام قفلها را
ازخداوندهدیه بگیرید
#شب_بخیر
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫سـر آغاز
هر نامه نام خداست
که بی نام او
نامه یکسر خطاست
✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم✨
💫الهی به امید تو💫
#سلام_صبح_بخیرونیکی✨
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا به حرمت:
صلوات برمحمدوآل محمد
دلهامان راآرام کن
وکمکمان کن درهجوم
دردوغم های زندگیمان
هرگزتورا از یادنبریم
خدایاگرفتاریهای همه را
برطرف بفرما
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
👆 #تلاوت_روزانه_قرآن_کریم
#صفحه_64_سوره_آل_عمران
جزء4
اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن
اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَة القُرآن
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
👇صوت صفحه
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
4_5908958333015949313.mp3
1.02M
💠 #تلاوت_روزانه_قرآن_کریم👆
🔹 #صفحه_64_سوره_آل_عمران
#جزء4
/ با نوای استاد پرهیزگار
🔅هدیه به پیشگاه حضرت امام حسن وامام حسین (ع)
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز👆
🌍اوقات شرعی به افق تهران
☀️امروز #دوشنبه29مردادماه1397
🌞اذان صبح:04:56
☀️طلوع آفتاب:06:27
🌝اذان ظهر:13:08
🌑غروب آفتاب:19:48
🌖اذان مغرب:20:07
🌓نیمه شب شرعی:00:22
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#ذکرروز👆
#نماز_روز_دوشنبہ
✍هرکس نمــاز2شنبه رابخواندثواب۱۰حج و۱۰عمره
برایش نوشته شود
2رکعت ؛
درهر رکعت بعدازحمد
یک آیةالکرسی ،توحید ،فلق وناس
بعدازسلام۱۰ استغفار
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
سلام دوستان💖
دوشنبه تون پرازافکارمثبت
امروزتون شاد
لحظه هاتون قشنگ
زندگیتون پربرکت
عاقبتتون تابناک
دستاتون سرشارازنعمت
وروزگارتون پرازموفقیت
🍳🍪🍶☕
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍒داستان واقعی و آموزنده
بانام 👈 #سودابه 🍒
👈قسمت سوم
مهمونا اومدن سعی میکردم خیلی خانم و با وقار باشم
وسط مهمونی اکرم خانم بلند گفت خوب سودابه جان چیکارا میکنی
ظرف شیرینی برداشتم شروع کردم به تعارف کردن
گفتم تو اتلیه کار میکنم
مامان سهیل شنید
گفت وای چه خوب سهیل منم عکاسی داره
گفتم اااا چه خوب کجا هستن؟
مامانش ادرس داد
دنبال ادامه حرفم بودم
اما حرفی نداشتم مامانش هم مشغول حرف زدن با بقیه شد.خیلی منتظر بودم از من بار بپرسه یا از سهیل بگه
گیج بودم
اخر سر هم همه رفتن و منم با عصبانیت رفتم تو اتاقم
هر کاری میکردم انگار از سهیل دور تر میشدم
عکسای فیس بوکش روز به روز قشنگتر میشد
من حرصم بیشتر که بهش برسم
راز دلمو به دختر خالم نسرین گفتم
وقتی شنید داشت با مداد ابرو ابروهای تا به تاشو درست میکرد
همون حالت برگشت گفت
واقعا؟ تو عاشق سهیل شدی؟ خری؟
گفتم این چه طرز حرف زدنه ؟ چرا خر؟
مدادو ول کرد رو میز
اومد سمتم دستشو گذاشته بود رو کمرش
پیش خودم گفتم شبیه افتابه شده
گفت دختر کل فامیل از هوس بازی سهیل خبر دارن
میدونی چند تا دختر هر روز دورش لخت میشن تا عکس اتلیه بگیره
ادرس فیس بوکشو دیدی...
گفتم اره
دیدی پس .احمق نشو .
رفت از اتاق بیرون
رو تختم ولوو شدم
لخت شدن دخترا تو اتلیه سهیل
خوب شغلش اون خوبه پاک
تو خارج هم کلی لختن
روزا میگذشت تو اتلیه کثیف و خاکی اقای شهبازی بودم
و مثل زیبای خفته هنوز کشف نشده بودم
کار زیاد هم نداشتم
کلا از کارم هم خوشم نمی اومد
گیر کرده بودم.سهیل هدفم بود که حالا ازم خیلی دوره
یه چند ماهی از مهمونی گذشته بود
از سر کار اومده بودم .
موقع شام مامان گفت راستی فرزانه خانم زنگ زده بود
قاشق غذام رو هوا مونده بود دهنم باز
چشام سمت مامان
قاشق و گذاشتم تو بشقاب گفتم
خوب چی گفت
مامان داشت با سبزی ها ور میرفت
گفت فتوشاپ کار پسرش از اونجا رفته
دنبال کسی بوده
مامانش هم یاد تو افتاده
گفتم تو چی گفتی
گفت هیچی گفتم سودابه کار داره راضی هم هست
گفتم نه کجا راضیم
خوب به من میگفتی بد حرف میزدی
مامان نگام کرد گفت تو کار داری
این همه راه کجا میخوای بری...
ادامه دارد⬅️⬅️⬅️
======================
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
💫💫💫💫💫💫💫
http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017
#ذڪرهاےگرـღـگشادرایتا👆👆
======================
💕انعکاس چیزی باش که
میخواهی در دیگران ببینی.
اگر عشق میخواهی؛
عشق بورز
اگر صداقت میخواهی؛
راستگوباش
واگراحترام میخواهی
احترام بگذار
@shamimrezvan
#ذڪرهاےگرـღـگشا👆👆
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍂🍃
🍒 #داستانک🍒
سال ﺍﻭﻝ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ، ﺷﯿﺮﺍﺯ ﺑﻮﺩﻡ...
ﺳﺎﻝ ١٣٤٠،
ﻭﺳﻄﺎﯼ ﺳﺎﻝ ﺍﻭﻣﺪﯾﻢ
ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﯾﮏ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺍﺳﻤﻢ ﺭﺍ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ.
ﺷﻬﺮﺳﺘﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩﻡ، ﻟﻬﺠﻪ ﻏﻠﯿﻆ
ﺗﺮﮐﯽ ﻗﺸﻘﺎﯾﯽ، ﺍﺯ ﺷﻬﺮﯼ ﻏﺮﯾﺐ...
ﻣﺎ ﮐﺘﺎﺑﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﺍ ﺍﻧﺎﺭ ﺑﻮﺩ،
ﻭﻟﯽ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﺁﺏ ﺑﺎﺑﺎ...
ﻣﻌﻀﻠﯽ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ، ﻫﯿﭽﯽ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ!
ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺗﻮ ﺷﻬﺮ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻫﻢ ﻫﻤﭽﯿﻦ ﺧﺒﺮﯼ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺍﻭﻝ ﺑﻮﺩﻧﻢ ﻧﺒﻮﺩ
ﻭﻟﯽ ﺑﺎ ﺳﺨﺘﯽ ﻭ ﺑﺪﺑﺨﺘﯽ ﺩﺭﺳﮑﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﺪﻡ.
ﺗﻮ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﺷﺪﻡ ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺗﻨﺒﻞ ﮐﻼﺱ!
ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﭘﯿﺮ ﻭ ﺑﯽ حوﺻﻠﻪﺍﯼ
ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺷﺪ ﺩﺷﻤﻦ ﻗﺴﻢ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻣﻦ!
ﻫﺮ ﮐﺲ ﺩﺭﺱ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ
ﻣﯽﮔﻔﺖ: ﻣﯽﺧﻮﺍﯼ ﺑﺸﯽ ﻓﻼﻧﯽ ﻭ ﻣﻨﻈﻮﺭﺵ ﻣﻦِ ﺑﯿﻨﻮﺍ ﺑﻮﺩﻡ!
ﺑﺎ ﻫﺰﺍﺭ ﺯﺣﻤﺖ ﺭﻓﺘﻢ ﮐﻼﺱ ﺩﻭﻡ!
ﺁﻧﺠﺎ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺑﺨﺖ ﺑﺪ ﻣﻦ، ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻢ
ﺷﺪ ﻣﻌﻠﻤﻤﺎﻥ!!!
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺗﻪ ﮐﻼﺱ ﻣﯽ ﻧﺸﺴﺘﻢ ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ﻫﻢ ﭼﻮﺑﯽ
ﻣﯿﺨﻮﺭﺩﻡ ﮐﻪ ﯾﺎﺩﻡ ﻧﺮﻭﺩ ﮐﯽ ﻫﺴﺘﻢ!
ﺩﯾﮕﺮ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﻢ ﺑﺎﻭﺭﻡ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺗﻨﺒﻠﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ!
ﮐﻼﺱ ﺳﻮﻡ ﯾﮏ ﻣﻌﻠﻢ ﺟﻮﺍﻥ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺁﻣﺪ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻣﺎﻥ!
ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﯼ ﻗﺸﻨﮓ ﻣﯽﭘﻮﺷﯿﺪ ﻭ ﺧﻼﺻﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﮐﺎﺭ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﻮﺩ.
ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻼﺱ ﻣﺎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ.
ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺭﻓﺘﻢ ﺗﻪ ﮐﻼﺱ ﻧﺸﺴﺘﻢ.
ﻣﯿﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﺟﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﻭﻧﺠﺎﺳﺖ!
ﺩﺭﺱ ﺩﺍﺩ، ﻣﺸﻖ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻓﺮﺩﺍ ﺑﯿﺎﺭﯾﻦ.
ﺍٓﻧﻘﺪﺭ ﺑﻪ ﺩﻟﻢ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﻤﯿﺰ ﻣﺸﻘﻢ ﺭﺍ ﻧﻮﺷﺘﻢ،
ﻭﻟﯽ ﻣﯽﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺗﻨﺒﻞ ﮐﻼﺱ ﭼﯿﺴﺖ!
ﻓﺮﺩﺍﺵ ﮐﻪ ﺍﻭﻣﺪ، ﯾﮏ ﺧﻮﺩﻧﻮﯾﺲ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﮔﺮﻓﺖ ﺩﺳﺘﺶ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ
ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺍﻣﻀﺎ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﺸﻖ ﻫﺎ...
ﻫﻤﮕﯽ ﺷﺎﺥ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ!!
ﺁﺧﻪ ﻣﺸﻘﺎﻣﻮﻥ ﺭو ﯾﺎ ﺧﻂ ﻣﯿﺰﺩﻥ ﯾﺎ ﭘﺎﺭﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻥ!
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺭﺳﯿﺪ ﺑﺎ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪﯼ ﻣﺸﻘﺎﻣﻮ ﻧﺸﻮﻥ ﺩﺍﺩﻡ...
ﺩﺳﺘﺎﻡ ﻣﯽﻟﺮﺯﯾﺪ ﻭ ﻗﻠﺒﻢ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﻣﯽﺯﺩ...
ﺯﯾﺮ ﻫﺮ ﻣﺸﻘﯽ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﻣﯽنوﺷﺖ...
ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺑﺮﺍ ﻣﻦ ﭼﯽ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻪ؟
ﺑﺎ ﺧﻄﯽ ﺯﯾﺒﺎ ﻧﻮﺷﺖ: ﻋﺎﻟﯽ!
ﺑﺎﻭﺭﻡ ﻧﻤﯽ ﺷﺪ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﻪ ﺳﺎﻝ ﺍﯾﻦ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﮐﻠﻤﻪ ﺍﯼ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﺸﻮﯾﻖ
ﻣﻦ ﺑﯿﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ...
ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩ ﻭ ﺭﺩ ﺷﺪ.
ﺳﺮﻡ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺩﻓﺘﺮﻡ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ.
ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﯽﮔﺬﺍﺭﻡ ﺑﻔﻬﻤﺪ ﻣﻦ ﺗﻨﺒﻞ ﮐﻼﺳﻢ...
ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻗﻮﻝ ﺩﺍﺩﻡ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺑﺎﺷﻢ...
ﺁﻥ ﺳﺎﻝ ﺑﺎ ﻣﻌﺪﻝ ﺑﯿﺴﺖ ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺍﻭﻝ ﺷﺪﻡ ﻭ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﺳﺎﻝﻫﺎﯼ ﺑﻌﺪ...
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺍﻭﻝ ﺑﻮﺩﻡ.
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻨﮑﻮﺭ ﺩﺍﺩﻡ ﻧﻔﺮ ﺷﺸﻢ ﮐﻨﮑﻮﺭ ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺭﻓﺘﻢ.
ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻣﺮﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﺍﺩ...
ﭼﺮﺍ ﮐﻠﻤﺎﺕ ﻣﺜﺒﺖ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺩﺭﯾﻎ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ؟
ﺑﻪ ﻭﯾﮋﻩ ﻣﺎ
ﭘﺪﺭﺍﻥ، ﻣﺎﺩﺭﺍﻥ، ﻣﻌﻠﻤﺎﻥ، ﺍﺳﺘﺎﺩﺍﻥ، ﻣﺮﺑﯿﺎﻥ، مسئولیت و ﺭوسا و ...
🍃ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺍﻣﯿﺮﻣﺤﻤﺪ ﻧﺎﺩﺭﯼِ ﻗﺸﻘﺎﯾﯽ - ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺳﯽ ﻭ ﻋﻠﻮﻡ
ﺗﺮﺑﯿﺘﯽ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻛﻨﺖ ﺍﻧﮕﻠﺴﺘﺎﻥ🍃
======================
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
======================