eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.2هزار دنبال‌کننده
22.9هزار عکس
16.2هزار ویدیو
111 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
✨💫✨💫✨💫✨ 💢سوال : ❓❔ رد مظالم چیست و چگونه باید آنرا اداء کرد؟ ✅ پاسخ: 👇👇 ❇حکم فقهي مظالم که از دو صورت برخوردار است، از اين قرار است: ♦صورت اوّل: صاحب حق و مظلمه را مي‌شناسید در اين صورت واجب است با مراجعه به او يا حق او را بپردازد و يا از او رضايت بگيرید به اين معنا که صاحب حق، او را بريء الذمه کند و حق خود را ببخشد. 💠البته اگر پرداخت حق به طور مستقيم به او محذوري دارد مانند اينکه موجب آبروريزي مي‌شود مي‌توانید به هر کيفيتي حق او را به او برسانید و لو به اينکه به عنوان بدهي بابت قرض به او پرداخت کنید يا به حساب بانکي او واريز کنید. ♦صورت دوم:صاحب حق را نمي‌شناسید در اين صورت واجب است آن را از طرف صاحبش به فقير صدقه دهید و به احتياط واجب به اجازه مرجع تقلید باشد.  💠و نسبت به مقدار آن، اگر اطمينان ندارید، پرداخت مقدار متيقّن کافي است(یعنی هر مقدار که یقین دارد برعهده شماست) 👈 و نسبت به مقدار مشکوک وظيفه‌اي ندارید. ----------------------
رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ ✨وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً ✨لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا‌ ✨إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ﴿۱۲۸﴾ ✨پروردگارا ما را تسليم فرمان خود قرار ده ✨و از نسل ما امتى فرمانبردار خود پديد آر ✨و آداب دينى ما را به ما نشان ده ✨و بر ما ببخشاى كه تويى توبه‏ پذير مهربان (۱۲۸) 📚سوره مبارکه البقرة آیه ۱۲۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی!...🤲 از پیش خطر و از پس راهم نیست، دستم گیر که جز تو پناهم نیست... الهی! دستم گیر که دست آویز ندارم... و عذرم بپذیر که پای گریز ندارم...
🌸🍃🌸🍃 مردی ثروتمند که زن و فرزند نداشت تمام کارگرانی که پیش او کار می‌کردند برای صرف شام دعوت کرد و جلوی آنها یک نسخه قرآن مجید و مبلغی پول گذاشت و هنگامی که از صرف شام فارغ شدند از آنها پرسید قرآن را انتخاب می‌کنید یا آن مبلغ پولی که همراه آن گذاشته شده است اول از نگهبان شروع کرد پس گفت: انتخاب کنید؟ نگهبان بدون اینکه خجالت بکشد جواب داد: آرزو دارم که قرآن را انتخاب کنم ولی تلاوت قرآن را بلد نیستم لذا مال را می‌گیرم چرا که فایده آن با توجه به وضعیت من بیشتر هست و مال را انتخاب کرد بعداً از کشاورزی که پیش او کار می‌کرد سؤال کرد گفت اختیار کن!؟ کشاورز گفت: زن من خیلی مریض است و نیاز به مال دارم تا او را معالجه کنم اگر مریضی او نبود قطعاً قرآن را انتخاب می‌کردم ولی فعلاً مال را انتخاب می‌کنم بعد از آن سؤال از آشپز بود که آیا قرآن یا مال را انتخاب می‌کنید پس آشپز گفت: من تلاوت را خیلی دوست دارم ولی من پیوسته در کار هستم وقتی برای قرائت قرآن ندارم بنابراین پول را بر می‌گزینم و در سری آخر از پسری که مسئول حیوانات بود پرسید این پسر خیلی فقیر بود پس گفت: من به طور قطعی می‌دانم که تو حتماً مال را انتخاب می‌کنی تا اینکه غذا بخری یا اینکه به جای این کفش پاره پاره خود کفش جدیدی بخری پس آن پسر جواب صحیح داد: درسته من نیاز شدیدی دارم که کفش نو خرید کنم یا اینکه مرغی بخرم تا همراه مادرم میل کنم ولی من قرآن را انتخاب می‌کنم چرا که مادرم گفته است: یک کلمه از جانب الله سبحانه و تعالی ارزشمندتر از هر چیز است و مزه و طعم آن از عسل هم شیرین تر است قرآن را گرفت و بعد از اینکه قرآن را گشود در آن دو کیسه دید در اولین کیسه مبلغی ده برابر آن مبلغی بود که بر میز غذا بود وجود داشت و کیسه دوم یک وثیقه بود که در او نوشته بود: به زودی این مرد غنی را وارث می‌شود پس آن مرد ثروتمند گفت: هر کسی گمانش نسبت به الله خوب باشد پس الله او را ناامید نمی‌کند http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
💕 چه زیباميشداين دنيا اگرشاه وگدا کم بود اگربرزخم هرقلبي همان اندازه مرهم بود چه زيباميشداين دنيا اگردستےبگيرددست اگرقدرےمحبت را به ناف زندگانےبست چه زيباميشداين دنيا کمےهم باوفاباشیم http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
🐝🍯🐝🍯🐝🍯🐝🍯🐝🍯🐝 حكايت جوان و عسل پسر جوانی مریض شد. اشتهای او کور شد و از خوردن هر چیزی معده‌اش او را معذور داشت. حکیم به او عسل تجویز کرد. جوان می‌ترسید باز از خوردن عسل دچار دل‌پیچه شود لذا نمی‌خورد. حکیم گفت: بخور و نترس که من کنار تو هستم. جوان خورد و بدون هیچ دردی معده‌اش عسل را پذیرفت. حکیم گفت: می‌دانی چرا عسل را معده تو قبول کرد و پس نزد و زود هضم شد؟ جوان گفت: نمی‌دانم. حکیم گفت: عسل تنها خوراکی در جهان طبیعت است که قبل از هضم کردن تو، یک‌بار در معده زنبور هضم شده است. پس بدان که عسل غذای معده توست و سخن غذای روح توست. اگر می‌خواهی حرف تو را بپذیرند و پس نزنند و زود هضم شود، سعی کن قبل سخت گفتن، سخنان خود را مانند زنبور که عسل را در معده‌اش هضم می‌کند، تو نیز در مغزت سخنان خود سبک سنگین و هضم کن سپس بر زبان بیاور. 🌹🍯🌹🍯🌹🍯🌹🍯🌹 http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
💕هيچکس را در زندگي مقصر نميدانم ازخوبان"خاطره" واز بدان "تجربه" ميگيرم بدترين ها "عبرت "ميشوند وبهترين ها "دوست" http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
🌷🌷🌷🌷🌷 روزی مردی در بیابان در حال گذر بود که ندایی را از عالم غیب شنید: « ای مردهرچه همین الان آرزو کنی، به تو داده میشود.» مرد قدری تأمل کرد، به آسمان نگاه کرد و گفت: میخواهم کوهی روبرویم قرار گرفته، به طلا تبدیل شود. در کمتر از لحظه ای کوه به طلا تبدیل شد. ندا آمد: « آرزوی دیگرت چیست؟ مرد گفت: کور شود هرکه آرزو و دعای کوچک داشته باشد بلافاصله مرد کور شد! نکته : وقتی منبع برآورده کردن آرزوهایت خداست، حتی خواستن کوهی از طلا نیز کوچک است. خدا بزرگ است، از خدای بزرگ چیزهای بزرگ بخواهید. ♡• •♡ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
💕وقتی پول تو دستت باشه فراموش میکنی که کی هستی ولی وقتی پول تو دستت نباشه همه ی دنیا تو را فراموش میکنند ! زندگی همینه.... http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
🔰 که ۳۰ سال مرتب ذکر می گفت: استغفر الله مریدی به او گفت: چرا این همه استغفار می کنی، ما که از تو ندیدیم. جواب داد: سی سال استغفار من به خاطر یک الحمد لله نابجاست! روزی خبر آوردند بازار بصره گرفته، پرسیدم: من چه؟ گفتند: مال شما نسوخته… گفتم: الحمدلله… معنیش این بود که مال من نسوزد مال مردم به درک! آن الحمدلله از سر بود نه خداخواهی چه قدر از این الحمدلله ها گفتیم و فکر کردیم شاکریم؟ @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
‼گدایی ٣٠ سال کنار جاده ای می‌نشست. یک روز غریبه ای از کنار او گذر کرد. گدا طبق عادت کاسه خود را به سمت غریبه گرفت و گفت : بده در راه خدا غریبه گفت : چیزی ندارم به تو بدهم؟ آنگاه از گدا پرسید : آن چیست که رویش نشسته ای ؟؟ گدا پاسخ داد: هـیچی یک صندوق قدیمی ست . تا زمانی که یادم می آید ، روی همین صندوق نشسته ام . غریبه پرسید : آیا تاکنون داخل صندوق رادیده ای؟ گدا جواب داد: نه !! برای چه داخلش راببینم ؟؟ دراین صندوق هیچ چیزی وجود ندارد . غریبه اصرار کرد چه عیبی دارد؟ نگاهی به داخل صندوق بینداز . گدا کنجکاو شد و سعی کرد در صندوق را باز کند. ناگهان در صندوق باز شد و گدا باحیرت و ناباوری و شادمانی مشاهده کرد که صندوقش پر از جواهر است. من همان غریبه ام که چیزی ندارم به تو بدهم اما می گویم نگاهی به درون بیانداز. نه درون صندوقی، بلکه درون چیزی که به تو نزدیکتراست {درون خویش} صدایت را می شنوم که می گویی: اما من گدا نیستم !! گدایند همه ی کسانی که ثروت حقیقی خویش را پیدا نکرده اند. !!❤️
☝️ 🔸 اثرات کم خوابی بر بدن 🔹 شاید برایتان عجیب باشد، ولی کم خوابی و بی‌خوابی به هر دلیلی که باشد، به سلامتی و ایمنی شما آسیب می‌رساند. ♡• •♡• •♡