هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا فکر میکنید که
خدا صدای شما رونمیشنوه...
حتماببینید عااااااالیه👌
🌷الا بذکر الله تطمئن القلوب🌷
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 ســـــــــــلام
صبح زیباتون بخیر
الهی که امروزتون پر برکت
کسب و کارتون پر رونق باشه
و آرامش و سلامتی، همیشه
در زندگیتون جاری باشه
🌹 تقدیم به شما
🌹دوشنبه تون زیبا
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تزریق انرژی مثبت➕
تکرار کنیم🌼
من امروز با تمام وجود خوشبختیام را جشن میگیرم؛زیرا هدفی برای زیستن،دلی برای دوست داشتن و مهربان خدایی برای پرستیدن دارم.
خدایا سپاسگزارم❣
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عصرتون به رنگ آرامش☕️😇✨
دلتون پر از شادی❤️
لبهاتون همیشه خندون☺️
منتظر بهترین اتفاقات باشین☕️🍩
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#احادیثعذرخواهی
💎امام على عليه السلام:
عذرخواهى، نشانه ی خردمندى است
💎امام زين العابدين عليه السلام:
از آنچه كه باعث عذرخواهى مى شود، بپرهيز
💎امام على عليه السلام:
هر كس بدون ارتكاب گناهى عذرخواهى كند، خود را گنهكار قلمداد كرده است.
💎امام على عليه السلام:
از كارى كه با آن خداوند سبحان را فرمان برده اى عذرخواهى مكن؛ زيرا آن كار براى تو افتخارى بزرگ است
💎امام حسن عليه السلام:
گناه را زود كيفر مده، بلكه ميان گناه و كيفر، راهى براى عذرخواهى باقى بگذار
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
☝️📰 #عکس_نوشته📰☝️
#احکام_شرعی #احکام_حقالناس
چند نکته درباره آزار و اذیت دیگران
حداقل برای یک☝نفر جهت تبلیغ دین ارسال کنید
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
✨إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتَابَ
✨وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ ﴿۱۹۶﴾
✨بى ترديد سرور من آن خدايى است
✨كه قرآن را فرو فرستاده و همو
✨دوستدار شايستگان است (۱۹۶)
📚سوره مبارکه الأعراف✍آیه ۱۹۶
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
#زندگینامه_لقمان_حکیم
لقمان حکیم، غلام سیاهی بود که در سرزمین سودان چشم به جهان گشود. گرچه او چهره ای سیاه و نازیبا داشت،ولی از دلی روشن، فکری باز و ایمانی استوار برخوردار بود.
او که در آغاز جوانی برده ای مملوک بود، به دلیل نبوغ عجیب و حکمت وسیعش آزاد شد و هر روز مقامش اوج گرفت تا شهره ی آفاق شد. او مردی امین بود، چشم از حرام فرو می بست، از ادای حرف ناسزا و بی مورد پرهیز می کرد و هیچگاه دامن خود را به گناه نیالود و همواره در امور زندگی شرط عفت و اخلاص را رعایت می کرد. اوقات فراغت خود را به سکوت و تفکر در امور جهان و معرفت حق تعالی می گذراند و برای گذراندن امور زندگی به حرفه خیاطی و یا درودگری مشغول بود. (بعضی گویند لقمان بنده ای بود حبشی که از راه شبانی معیشت خود را می گذراند.) لقمان از خنده بی مورد و استهزاء دیگران پرهیز می کرد و هیچگاه اراده خود را تسلیم خشم و هوای نفس نمی کرد. از کامیابی در دنیا مغرور و از ناکامی اندوهگین نمی شد و صبر و شکیبایی او به حدی بود که با از دست دادن چند فرزند، از سر زبونی دیدگان خود را به سرشک غم نیالود. در اصلاح امور مردم و حل نزاع و مرافعه آنها سعی وافر داشت و هرگز به دو کس که با یکدیگر مخاصمه و منازعه یا مقاتله داشتند نگذشت، مگر آن که در میان ایشان اصلاح کرد. بیشتر وقت خود را در همنشینی با فقها و دانشمندان و پادشاهان می گذراند و مسئولیت خطیر آنها را گوشزد می کرد و آنها را از کبر و غرور برحذر می داشت و خود نیز از احوال ایشان عبرت می گرفت. در این شرایط بود که لقمان شایسته پوشیدن جامه حکمت شد و سپس در نیمروزی گرم که مردم در خواب قیلوله بودند جمعی از فرشتگان که لقمان قادر به رؤیت آنها نبود، نظر لقمان را در مورد خلافت و پیغمبری خدا جویا شدند.
لقمان در پاسخ فرشتگان گفت: اگر خدای متعال مرا به قبول این امر خطیر امر کند، فرمان او را با دیده منت خواهم پذیرفت و امید و یقین دارم که در آن صورت او مرا در این کار یاری خواهد کرد و علم و حکمتی که لازمه این وظیفه باشد به من عطا خواهد کرد و مرا از خطا و اشتباه حفظ می کند، ولی اگر اختیار رد یا قبول این امر با من باشد، از پذیرش این مسئولیت بزرگ عذر خواهم خواست و عافیت را اختیار می کنم. چون فرشتگان علت امتناع لقمان از پذیرش این مسئولیت را جویا شدند، لقمان گفت: حکومت بر مردم اگر چه منزلتی عظیم دارد، ولی کاری بس دشوار است و در جوانب آن فتنه ها و بلاها و لغزشها و تاریکی های بیکرانی وجود دارد که هر کس را خدا به خود واگذارد گرفتار آن شود و از صراط مستقیم و راه رستگاری منحرف گردد و هر کس از آنها برهد به فلاح و رستگاری نائل خواهد شد. خواری و گمنامی دنیا در برابر عزت و بزرگواری آخرت گوارا است ولی اگر هدف کسی جاه و جلال دنیوی باشد، دنیا و آخرت هر دو را از کف خواهد داد، زیرا عزت و نعمت دنیا موقت و عاریه است و چنین کسی به نعمت و عزت جاودان اخروی نیز دست نخواهد یافت. فرشتگان که به عقل سرشار لقمان پی بردند او را تحسین کردند و خدای تعالی او را مورد لطف و عنایت قرار داد و سرچشمه حکمت خود را بر لقمان روان ساخت تا سیل حکمت و نور معرفت بر زبان و بیان لقمان جاری گردد و تشنگان حقیقت را در خور استعدادشان از زلال معرفت و حکمت خود سیراب سازد و در این میان فرزند برومند لقمان که نظر پدر را به خود معطوف داشته بود، بیشتر مورد خطاب او قرار می گرفت گرچه نصایح لقمان بیشتر جنبه عمومی داشت.
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
#حکایت
سپاسگزارى و حقشناسى لقمان
لقمان حكيم، آن پير روشنضمير و باتجربه، مدتى برده شخص ديگرى بود كه هم چندين غلام داشت. ولى در ميان غلامان، لقمان را بسيار دوست داشت، تا آن جا كه هرگاه مىخواست غذا بخورد، نخست آن را نزد لقمان برده، تا او ميل كند و بعد به عنوان تبركجويى، نيم خورده لقمان را با ميل و اشتياق مىخورد.
در يكى از روزها خربزهاى براى ارباب لقمان به هديه آوردند، ارباب در محضر لقمان نشست و آن خربزه را پاره كرد و قطعه قطعه نمود و به لقمان داد، لقمان آن قاچهاى خربزه را از اربابش مىگرفت و مىخورد، و وانمود مىكرد كه بسيار شيرين است و از روى ميل و اشتها مىخورد.
وقتى ارباب مشاهده كرد كه لقمان با علاقه مىخورد، همه خربزه را كه به صورت 18 قاچ نموده بود جز يك قاچ، به لقمان داد، و لقمان همه را خورد، و ارباب همان يك قاچ را براى خود نگه داشت.
چون بريد و داد او را يك برين همچو شكر خوردش و چون انگبين
از خوشى كه خورد داد او را دوم تا رسيد آن كِرچها تا هفدهم
ماند كِرچى، گفت اين را من خورم تا چه شيرين خربزهست اين بنگرم
او چنين خوش ميخورد كز ذوق او طبعها شد مشتهى و لقمهجو
وقتى كه ارباب همان يك قاچ ته مانده خربزه را به دهان گذاشت، دريافت كه مثل زهر، تلخ است. از تلخى آن، زبانش آبله زد و گلويش سوخت و حالش به هم خورد.
چون بخورد از تلخيش آتش فروخت هم زبان كرد آبله هم حلق سوخت
ساعتى بيخود شد از تلخى آن بعد از آن گفتش كه اى جان و جهان
نوش چون كردى تو چندين زهر را لطف چون انگاشتى اين قهر را
ارباب به لقمان گفت: اين قاچهاى بسيار تلخ را چگونه خوردى؟ با اين كه همه تلخ بود، چرا از خوردن آن خوددارى نكردى، مىخواستى عذر و بهانهاى بياورى و اين قاچهاى تلخ را نخورى؟!
لقمان در پاسخ گفت: ماهها و سالها تو به من غذاهاى شيرين و گوارا و مطبوع دادهاى، اينك كه يك بار تلخ شده آيا سزاوار است من آن را نخورم و به آن اعتراض كنم، و نمك خور و نمكدان شكن گردم، بلكه رسم حقشناسى و سپاسگزارى اقتضا كرد تا همان نيشها را نوش بدانم و چهره در هم نگيرم.
شرمم آمد كه يكى تلخ از كفت من ننوشم اى تو صاحبمعرفت
چون همه اجزام از انعام تو رستهاند و غرق دانه و دام تو
گر ز يك تلخى كنم فرياد و داد خاك صد ره بر سر اجزام باد
لذت دست شكربخشت بداشت اندرين بطيخ تلخى كى گذاشت
آرى:
از محبت تلخها شيرين شود از محبت مسها زرين شود
از محبت خارها گل مىشود وز محبت ديو حورى مىشود
از محبت خارها گل مىشود وز محبت سركهها مُل مىشود
از محبت سقم صحت مىشود وز محبت قهر رحمت میشود
پس اى بنده خدا تو غرق نعمتهاى خداوند هستى، هرگاه در زندگى، مختصر تلخى ديدى ناشكرى نكن.
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
#حکایت
داغ برادر
لقمان به سفر رفت، و سفر او چندين سال طول كشيد، هنگام بازگشت در نزديكى وطن با غلام خود ملاقات كرد، و بين آنها گفتگوى زير رخ داد:
لقمان: از پدرم چه خبر؟
غلام: او از دنيا رفت.
لقمان: بر امور خودم مالك شدم، از همسرم چه خبر؟
غلام: او نيز از دنيا رفت.
لقمان: بسترم تجديد شد (ناگزير بايد با همسر ديگر ازدواج كنم) از خواهرم چه خبر؟
غلام: او نيز از دنيا رفت.
لقمان: ناموسم پوشيده شد، از برادرم چه خبر؟
غلام: او نيز از دنيا رفت.
لقمان: اِنقَطَعَ ظَهرِى؛ پشتم شكست.
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
سام به معنای مرگ است. یهودی آمد و به جای سلام گفت: سام علیکم. صدا برخاست: مرگ و غضب و لعنت بر شما ای یهودیان! ای برادران میمون ها و خوک ها! این را عایشه گفت. پیامبر فرمود: ای عایشه! فحش اگر مجسم شود، شکل و صورت ناخوشایندی دارد، ولی مدارا و ملایمت به هر چیز ضمیمه شود، آن را زینت می بخشد.
عایشه گفت: آیا نشنیدی؟ فرمود: تو نیز نشنیدی. ناسزاشان را محترمانه به خودشان برگرداندم و گفتم: علیکم؛ یعنی بر شما باد.
بحارالانوار، ج 16، صص 258 و 259
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان