eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.2هزار دنبال‌کننده
22.8هزار عکس
16.1هزار ویدیو
111 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در آخرین پنجشنبه اسفندماه 🌺 🤲دعامیکنم🤲 خدا، هیچوقت 🌺 چشم ازتون برنداره🌺 روز و روزگارتون موفق🌺 خوبیهاتون مستدام🌺 در پناه خدا 🌺 زندگیتون سرشار از برکت و آرامش باشه🌺 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 سلام روز زیباتون بخیر روزی بی نظیر صبحی دلنشین لبخند رضایت امام زمان (عج) نگاه لطف خدا با هزار آرزوی زیبا و موفقیت و سربلندی را براتون آرزومندم امروزتون پُرخیر و برکت 🌹 تقدیم به شما 🌹 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تزریق انرژی مثبت➕ تکرار کنیم❣ حال من عالی‌ست. من سر و پا شور و نشاط هستم و خداوند همواره با من است و هرآنچه نیاز داشته باشم را در اختیارم قرار می دهد. خدایا سپاسگزارم❣ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💎امام على عليه السلام : از زشت ترين ستمها ، ستم كردن به مردمان بزرگوار است مِن أفحَشِ الظُّلمِ ظُلمُ الكِرامِ غررالحكم حدیث 9272 چقدر این تصویر تلخه . . . کسانی که ماسک ودستکش های خودشون یا هر گونه زباله رو روی زمین می اندازند اگه پدر خودشون هم باشه کاری می کنند که خم شه و دستکش های رها شده رو اینجوری از روی زمین جمع کنه؟؟ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✳️ ☝️ آیا پدر و مادر می توانند مبالغی را که بابت عیدی به فرزندان توسط اقوام داده می شود، در امور جاری زندگی مصرف کنند؟ ﷽ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ ✨عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا ﴿۸۲﴾ ✨آيا در معانى قرآن نمى‏ انديشند ✨اگر از جانب غير خدا بود قطعا ✨در آن اختلاف بسيارى مى‏ يافتند (۸۲) 📚 سوره مبارکه النساء ✍ آیه ۸۲ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
❣🔆❣ هر کس مجموعه ای کامل از افکار خویش است. حال چگونه باید افکار مثبت را پرورش داده و افکار منفی را از خود دور کنیم؟ اگر نمی توانیم جلوی ورود افکار منفی را به ذهنمان بگیریم، پس حداقل سعی کنیم آن ها را پرورش ندهیم. زمانی که افکار برگرفته از خشم و حسادت و ترس و اضطراب به ذهنتان نفوذ می کند، بلافاصله سعی کنید تا افکار دیگری را جانشین آن سازید. برای خلاصی از ظلمت و تاریکی، نیاز به نور و روشنایی است و برای مهار کردن افکار منفی، نیاز به جانشینی افکار مثبت و سازنده داریم. ❤️🔆❤️ ‌@tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
مردی در زمستان وارد دهی شد و توی برف دنبال منزلی می گشت ولی غريب بود. مردم هم غريبه توی خانه‌هاشان راه نمی‌دادند. همين‌جور كه توی كوچه‌‌های روستا می گشت ديد مردم به يك خانه زياد رفت و آمد می كنند از کسی پرسيد،اينجا چه خبره؟ گفت: زنی درد زايمان دارد و سه روزه پيچ و تاب ميخوره و تقلا ميكنه ولی نمیزاد، ما دنبال دعا نويس می گرديم ازبخت بد دعانويس هم گير نمياريم مرد تا اين حرف را شنيد گفت: بابا دعانويس را خدا براتون رسونده، من بلدم، هزار جور دعا ميدونم فورا مرد مسافر را باعزت فراوان وارد كردند و خرش رابه طويله بردند،خودش را هم زير كرسی نشاندند،بعد قلم و كاغذ آوردند تا دعا بنويسد. مرد روی کاغد چیزهایی نوشت و به آنها گفت: اين كاغذ را در آب بشوريد و آب آنرا بدهید زائو بخورد. ازقضا تا آب دعا را به زائو دادند زائيد و بچه صحيح و سالم به دنيا آمد. ازطرفی کلی پول و غذا به او دادند وبعد از چند روز که هوا خوب شد راهیش کردند. بعد از رفتنش یکی از دهاتی ها کاغذ دعا را که کناری گذاشته بودند برداشت وخواند دید نوشته: خودم بجا، خرم بجا، ميخوای بزا، ميخوای نزا @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
💎چرا استاد شهریار از پزشکی انصراف داد؟ یکی از خاطراتش مربوط به همان دوران دانشجوی پزشکی بودنش هست که می‌گفت: در زمان دانشجویی مطبی در تهران دایر کرده بودم و مریض می‌دیدم. روزی دختری به مطبم آمد و گفت: "آقای دکتر دستم به دامنت پدرم دارد می‌میرد!" می‌گفت سریع وسایل پزشکی‌ام را برداشتم و از در مطب بیرون زدم. وقتی آنجا رسیدم دیدم خانه‌ی مخروبه‌ای است که کف آن معلوم بود که گلیمی یا زیلویی بوده که از نداری برده‌اند و فروخته‌اند. یک گوشه اتاق پیرمردی وسط لحاف شندره‌ای دراز کشیده بود و ناله می‌کرد. پدر را معاینه کردم. و چند قلم دارو نوشتم و دست دخترک دادم و گفتم برو فلان جا از آشناهای من هست. این داروها را مجانی بگیر و بیاور. همه این کارها را کردم و نشستم بالای سر بیمار زار زار گریه کردن. می‌گفت صاحب مریض (همان دخترک) آمده بود بالای سرم دلداری‌ام می‌داد که: "عیب نداره آقای دکتر! خدا بزرگه، انشالله خوب می‌شه!" می‌گفت خب من با این روحیه چطور می‌تونستم پزشک بشم؟ راست هم می‌گفت. سید محمد حسین بهجت تبریزی نیامده بود که دکتر باشد! آمده بود تا شهریار شعر ایران شود ... @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
شخصی كه پیله پروانه را با بخار دهانش گرم کرد، تا آن پروانه زیبا سریع‌تر پر بگشاید، “نیکوس کازانتزاکیس” نویسنده کتاب معروف “زوربای یونانی” بود! و او این داستان غمناک را از روزگار کودکی خودش، چنین تعریف کرد. “چون خروج پروانه از پیله طول میکشد، پس تصمیم گرفتم به این فرآیند شتاب ببخشم. با حرارت دهانم پیله را گرم کردم، اما مدتی بعد از بیرون آمدن، پروانه که بال‌هایش هنوز بسته بود تاب نیاورد و مُرد. بلوغی صبورانه با یاری خورشید لازم بود، اما من انتظار کشیدن نمی‌دانستم. آن جنازه کوچک، تا به امروز یکی از سنگین‌ترین بارها بر روی وجدانم بوده، اما باعث شد بفهمم که فقط یک گناه بزرگ در این دنیا وجود دارد، و آن فشار آوردن بر قوانین کیهان و طبیعت است. بردباری لازم است و صبر، و نیز انتظار کشیدن و با اعتماد راهی را دنبال کردن که کائنات برای زندگی هریک از ما برگزیده است. اگر صبر کردن ندانیم، هزینه سنگینی خواهیم پرداخت … “ @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
واعظی منبری رفت و سخنرانی جالبی ارائه داد؛ کدخدا که خیلی لذت برده بود به واعظ گفت: روزی که می خواهی از این روستا بروی بیا سه کیسه برنج از من بگیر. واعظ شادمان شد و تشکر کرد. روز آخر در خانه‌ی کدخدا رفت و از کیسه‌های برنج سراغ گرفت؛ کدخدا گفت: "راستش برنجی در کار نیست! آن روز منبر جالبی رفتی من خیلی خوشم آمد و گفتم من هم یک چیزی بگویم که تو خوشت بیاید!"   ‌@tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان