هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💙سلام به خدای یکتا
❄️سلام به روشنی روز
🌨سلام به شروع وتازگی
❄️سلام به امیدوزندگی
🌨سلام به مهرومهربانی
❄️سلام به دوستان باوفا
💙بسم الله الرحمن الرحیم
❄️الهی به امیدتو
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❄️آخرین روز هفته تون
✨متبرک به ذکر شریف صلوات
❄️بر حضرت محمد ص
✨و خاندان پاک و مطهرش
❄️اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد
✨وعلی آلِ مُحَمَّد
❄️وَعَجِّل فَرَجَهُم
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
💎 #سلام_امام_زمانم💎
❄️دردم بجز وصال تو درمان نمیشود
💧بی تو عذابِ فاصله آسان نمیشود
❄️افسانه نیست آمدنت لیک در عیان
💧این قصه بی حضور تو امکان
نمیشود
💙 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 💙
🦋تعجیل درفرج #پنج صلوات🦋
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 #ارباب_حسیـــنجانم
دِلِ پُرخواهِشِ مَن را
بِه حَریمَٺ وا کُن..
شَبِ جُمعِه ای
هَم نِشینِ مادَرَٺ زهرا کُن
مَن حَرَم لازِمَم اَرباب،
بِطَلَب ڪَربُبَلا
قَلَم وُ کاغَذَش اَزمَن،
تو فَقَط اِمضا کُن
🌹 #صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
🌹 #اللهم_ارزقنا_کربلا
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
26.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تدبردرقرآن☝️
💠"الَّذِی خَلَقَ المَوتَ و الحَیاةَ"
(آن که مرگ و زندگی را خلق کرد!)
دقت کن! این مرگ و زندگی که می بینی، خلق شده است! این یعنی قبل از خلق شدن شان نبوده اند و حیات کیفیتی دیگر داشته است. مرگ و زندگی، مخلوقاتی عَرَضی اند. زیاد جدی شان نگیر. وجودشان ذاتی نیست. هر دو حجاب اند. این مرگ و زندگی دنیوی فقط یک فرصت اند. فرصتی برای شعورمند شدن و دور انداختن حجاب های توهّم. حیات حقیقی که از آن به "حیات طیّبه" نام برده اند، ورای این مرگ و زندگیِ مخلوق است. سالک خود را برای آن کیفیت مهیا می کند. کیفیتی که از همینجا و از فهم همین مرگ و زندگی بدست می آید.
📖بر گرفته از مجموعه نکات قرآنی
مسعود ریاعی
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اولین پنجشنبه اسفندماه و ياد درگذشتگان😔
🌹 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ
❣ #التماس_دعا ❣
میگویند خیرات برای رفتگان😔
مثال نسیم خنکی ست که
در هوای داغ به صورت انسانی می وزد
به همین لذت بخشی
و به همین لطافت🌸
پنجشنبه است😔
خیرات رفتگان فاتحه و صلوات🌸
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
📙📗📕📒📓📔📘📗📕
⚜️#حکایتهایپندآموز⚜️
✨#توشهبردوشبهسویآخرت! ✨
✍️زهری میگوید: در شبی تاریک و سرد، حضرت 🍀لی بن حسین علیهما السلام را دیدم که مقداری آذوقه به دوش گرفته، میرود.
⁉️عرض کردم: - یابن رسول الله! این چیست، به کجا میبرید؟
🍀حضرت علیه السلام فرمودند: - زهری! من مسافرم. این توشه سفر من است. میبرم در جای محفوظی بگذارم (تا هنگام مسافرت دست خالی و بی توشه نباشم! )
🔹 گفتم: - یابن رسول الله! این غلام من است، اجازه بفرما این بار را به دوش بگیرد و هرجا میخواهی ببرد.
🌹فرمودند: - تو را به خدا بگذار من خودم بار خود را ببرم، تو راه خود را بگیر و برو با من کاری نداشته باش!
✴️زهری بعد از چند روز حضرت را دید، عرض کرد: - یا بن رسول الله! من از آن سفری که آن شب درباره اش سخن میگفتید، اثری ندیدم!
🌹حضرت فرمودند: - سفر آخرت را میگفتم و سفر مرگ نظرم بود که برای آن آماده میشدم!
سپس آن حضرت هدف خود را از بردن آن توشه در شب به خانههای نیازمندان توضیح دادند و فرمودند:👇
- آمادگی برای مرگ با دوری جستن از حرام و خیرات دادن به دست میآید.
📚بحار، جلد ۴۶، صفحه ۶۵
#فقرارافراموشنکنیم
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#رهاییازآتشدوزخ
امام زمان عجل الله فرموده،:
زیارت امام حسین علیه السلام در شب جمعه امان از آتش دوزخ در روز قیامت خواهد بود.
📚 بحارالانوار جلد ۵۳ صفحه
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتی #تغذیه
ناشتا #موزنخورید!❌
🍌 زمانی که موز به تنهایی برای #صبحانه مصرف میشود میزان زیادی اسید و قند تولید میکند که باعث بروز مشکلات گوارشی یا تحریک معده میشود.
👈 با این حال توجه کنید که منظورمان حذف کامل موز از صبحانه نیست. میتوان موز را با دیگر مواد غذایی مصرف کرد. در این صورت میزان قند آن ثابتتر و هضم آن کندتر میشود و به این ترتیب احساس سیری طولانی مدت ایجاد میکند.
🔸 شما می توانید موز را به همراه مواد غذایی دیگری مانند غلات یا به صورت اسموتی انرژی زا با مواد دیگر مانند #تخمشربتی میل کنید.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 سلام
پنجشنبه تون پُر برکت
روزتون قشنگ
لحظه هاتون
با یاد خدا
زیبا و زیباتر
امیدوارم آخر هفته تون
پُر از عشق و شادی باشه
🌹 تقدیم با بهترین آرزوها
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#انگیزشی
این ترست چه کمکی بهت میکنه؟
اصلا ترس از چی؟!
خداوند بهترینها رو پشت ترس قرار داده!!!
👈قوی باش👊👊
گاهى، وقتى در يك جاى تاريك هستى، فكر ميكنى دفن شدى، اما درواقع تازه بذرت كاشته شده!✌
🖋با ما همراه باشید...
🎯 ✌
☀️👌@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تزریق انرژی مثبت➕
تکرار کنیم💜
خداوند منشا همه موهبتهاست و همهی انسانها و اوضاع زندگی و جامعه وسیلهای برای رساندن موهبتهای الهی به من هستند.
خداوندا سپاسگزارم❣
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺رسول خدا صلّی الله علیه وآله فرمودند:
📄ما أصابَ المُؤمِنَ مِن نَصَبٍ ولا وَصَبٍ ولا حُزنٍ حتَّی الهَمّ یُهمُّهُ إلّا کَفََّرَ اللهُ بِهِ عَنهُ سَیِّئاتِه.
📜مؤمن را هیچ رنج و بیماری و اندوهی و حتی نگرانیای نرسد مگر آنکه خداوند بدان وسیله گناهان او را بپوشاند.
📚تحف العقول، ص ۳۸
🍁#حدیثگرافی
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫 #موج_احکام / #احکام
1⃣ اگر من در مسیرم و وسیلهای در کوچه و بازار پیدا کردم،وظیفه دارم آن را بردارم؟
🔰پاسخ را در این ویدیو #ببینید
🔈 #گزیده_مراسم_حرم : حجت الاسلام درافشان
📱تلفن پاسخگویی به سؤالات شرعی و اعتقادی حرم مطهر رضوی 👈 ۰۵۱۳۲۰۲۰
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هررویک_آیه
✨أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب(۲۸)
✨همانا با یاد خدا دلها به آرامش میرسد(۲۸)
📚تلاوت سوره مبارکه الرعد
✍آیه ۲۸
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
سه روز پيش خواجه كمال هروى، بازرگان معروف را ديدم، از خانه يكى از بزرگان شهر مى آمد. آشفته بود. علت را پرسيدم
گفت: همه میدانند که من مدتهاست گرفتار یک عارضهی مزاجی هستم که گاه بیاختیار بادی از من خارج میشود. درگذشته که مال و نعمتم سرجایش بود،وقتی این اتفاق میافتاد، اطرافیان میگفتند عافیت باشد، عطسه سلامتی است و دعای عطسه میخواندند و برخی هم آنرا تبرک میدانستند!
امروز که درمانده و مستاصل به تقاضای وامی به خانهی این بزرگ رفته بودم، از قضا بادی ناخواسته از من خارج شد. چند نفر از حاضران که درگذشته آنرا عطسه سلامتی میدانستند، زبان به تعرض و حتی فحاشی گشودند که پیرِ خِرفت شرم نمیکنی در جمع ما محترمین گوز میدهی؟! هرچه جزع و فزع کردم که ناخواسته بوده کسی گوش نکرد!
از كتاب "حافظ ناشنیده پند"
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
سرش کلاه رفت
هنگامی که کسی فریب دیگران را بخورد میگویند: «سرش کلاه رفت » و اگر فریب بزرگی باشد ؛ میگویند: «کلاه گشادی سرش رفت»
در گذشته شاید تا صد سال پیش برای کیفر دادن گناهکاران ، بر سرشان کلاه خنده داری که از آن زنگوله و چیزهای مسخره آویخته بودند و جامهای خنده آور میپوشاندند و در کوچههای شهر در برابر دیدگان مردم رو به دُم خر مینشاندند تا بینندگان به آنان بخندند و این گنهکاران پشیمان و شرمنده شوند و آبرویشان همه جا برود و برای دیگران مایهی اندرز گردند.
از آنجا که در نتیجهی سادگی و غفلت بسیاری از افراد فریب_فریبکاران را میخوردند و گرفتار این کلاه خنده دار میشدند ؛ این سخن در میان مردمان زبانزد شد. هر کس فریب میخورد میگفتند سرش کلاه رفت یا سرش کلاه گذاشتند.
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
فردریک و اعلامیه
فردریک کبیر، که از سال ۱۷۴۰ تا ۱۷۸۶ بر کشور آلمان حکومت میکرد معتقد به آزادی اندیشه بود و رشد فکری مردم را در گرو آن میدانست. مشهور است كه او یک روز سوار بر اسب با همراهانش از یکی از خیابانهای برلین میگذشت، گروهی از مخالفان اعلامیه تند و تیزی علیه او بر دیوار چسبانده بودند.
فردریک آن را به دقت خواند و گفت:
“بی انصافها چقدر اعلامیه را بالا چسباندهاند ما که سوار اسب هستیم آن را به راحتی خواندیم ولی افراد پیاده برای خواندنش به زحمت میافتند. آن را بکنید و پایینتر بچسبانید تا راحت تر خوانده شود”.
یکی از همراهان با حیرت گفت: «اما این اعلامیه بر ضد شما و اساس امپراتوری است».
فردریک با خنده پاسخ داد: “اگر حکومت ما واقعاً به مردم ظلم کرده و آنقدر بیثبات است که با یک اعلامیه چند خطی ساقط شود همان بهتر که زودتر برود و حکومت بهتری جای آن را بگیرد، اما اگر حکومت ما بر اساس قانون و نیک خواهی و عدالت اجتماعی و آزادی بیان و قلم است مسلم بدانید آنقدر ثبات و استحکام دارد که با یک اعلامیه از پا نیفتد..."
🆔 @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
مردى مجوز مهاجرت از آلمان به روسیه را کسب کرد.
هنگام خروج از آلمان در فرودگاه مامور وسایل او را چک کرد یک مجسمه دید از او پرسید: این چیه ؟
مرد گفت: شکل سوالت اشتباهه آقا ؟
بپرس این کیه، این مجسمه هیتلر مرد بزرگ آلمان است که توی تمام کشور عدالت و دموکراسی برقرار کرد. من هم برای بزرگداشت این شخص مجسمه اش همیشه همراهمه... مامور گمرک گفت درسته آقا، بفرمایید.
در فرودگاه روسیه مامور گمرک هنگام تفتیش مجسمه را دید و از مرد پرسید: این چیه ؟ مرد گفت : بگو این کیه ؟ گفت این مجسمه مرد منفور و دیوانه ای است که مرا مجبور کرد از آلمان برم بیرون. مجسمه اش همیشه همرامه که تف و لعنتش کنم.
مامور گمرک گفت : بله درسته آقا، بفرمایید
چند روز بعد که آن مرد توی خونه اش همه فامیل را دعوت کرد؛ پسر برادرش مجسمه را روی طاقچه دید وپرسید: این کیه ؟
مرد گفت پسرم سوالت اشتباهه ، بپرس این چیه؟
این ده کیلوگرم طلای ۲۴ عیاره که بدون عوارض گمرکی از آلمان به اینجا آوردم !!!
«سیاست یعنی اینکه یک حرف را به مردم به صورتهای مختلف بیان کنی» !!!
🆔 @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
حکایت کنند مرد عیالواری به خاطر نداری سه شب گرسنه سر بر بالین گذاشت.
همسرش او را تحریک کرد به دریا برود،
شاید خداوند چیزی نصیبش گرداند.
مرد تور ماهیگری را برداشت و به دریا زد تا نزدیکی غروب تور را به دریا می انداخت و جمع میکرد ولی چیزی به تورش نیفتاد.
قبل از بازگشت به خانه برای آخرین بار تورش را جمع کرد و یک ماهی خیلی بزرگ به تورش افتاد.
او خیلی خوشحال شد و تمام رنجهای آن روز را از یاد برد.
او زن وفرزندش را تصور میکرد که چگونه از دیدن این ماهی بزرگ غافلگیر می شوند؟
همانطور که در سبزه زارهای خیالش گشت و گزاری میکرد،
پادشاهی نیز در همان حوالی مشغول گردش بود.
پادشاه رشته ی خیالش را پاره کرد و پرسید در دستت چیست؟
او به پادشاه گفت که خداوند این ماهی را به تورم انداخته است،
پادشاه آن ماهی را به زور از او گرفت و در مقابل هیچ چیز به او نداد و حتی از او تشکر هم نکرد.
او سرافکنده به خانه بازگشت چشمانش پر از اشک و زبانش بند آمده بود.
پادشاه با غرور تمام به کاخ بازگشت و جلو ملکه خود میبالید که چنین صیدی نموده است.
همانطور که ماهی را به ملکه نشان میداد، خاری به انگشتش فرو رفت،درد شدیدی در دستش احساس کرد سپس دستش ورم کرد و از شدت درد نمیتوانست بخوابد...
پزشکان کاخ جمع شدند و قطع انگشت پادشاه پیشنهاد نمودند، پادشاه موافقت نکرد و درد تمام دست تا مچ و سپس تا بازو را فرا گرفت و چند روز به همین منوال سپری گشت.
پزشکان قطع دست از بازو را پیشنهاد کردند و پادشاه بعداز ازدیاد درد موافقت کرد.
وقتی دستش را بریدند از نظر جسمی احساس آرامش کرد ولی بیماری دیگری به جانش افتاد...
پادشاه مبتلا به بیماری روانی شده بود و مستشارانش گفتند که او به کسی ظلمی نموده است که این چنین گرفتار شده است.
پادشاه بلافاصله به یاد مرد ماهیگیر افتاد و دستور داد هر چه زودتر نزدش بیاورند.
بعد از جستجو در شهر ماهیگیر فقیر را پیدا کردند و او با لباس کهنه و قیافه ی شکسته بر پادشاه وارد شد.
پادشاه به او گفت:
-آیا مرا میشناسی...!؟
-آری تو همان کسی هستی که آن ماهی بزرگ از من گرفتی.
-میخواهم مرا حلال کنی.
-تو را حلال کردم.
-می خواهم بدانم بدون هیچ واهمه ای به من بگویی که وقتی ماهی را از تو گرفتم، چه گفتی ؟
گفت به آسمان نگاه کردم و گفتم :
پروردگارا!
او قدرتش را به من نشان داد،
تو هم قدرتت را به او نشان بده!
این داستان تاریخی یکی از زیباترین سلاحهای روی زمین را به ما معرفی میکند، این سلاح سلاح دعا است!
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
آنجا که کنیز رقاصه ، عابد ساجد می شود❗️
امام موسی بن جعفر(ع ) را هارون رشید با طرز بدی از مدینه به بغداد آورد و زندانی کرد و هر کاری کرد که امام تابع او شود ، امام (ع ) قبول نکرد . سرانجام برای این که قوه شهوانی امام را برانگیزد و بعدا امام را (نعوذ بالله ) رسوا کند ، یکی از کنیزهای رقاصه و زیباروی خود را به عنوان خدمتگزار به زندان فرستاد و از طرفی یکی از خادمان خود را ماءمور کرد تا گزارش بر خورد آن کنیز زیباروی را با امام (ع ) برایش شرح دهد .
کنیز اول که رفت با حالات زنانه و عشوه گری مخصوص خود همانطور که ماءمور بود خواست دل امام را برباید اما . . . روزی ماءمور خلیفه به زندان آمد و دید کنیز به سجده افتاده و با حال خاصی می گوید : قدوس سبحانک سبحانک ای خدا تو از هر عیبی پاک و منزهی و سر از سجده بر نمی دارد . ماءمور این جریان را به هارون گزارش داد . هارون دستور داد کنیز را نزدش آوردند .
در حالی که به آسمان می نگریست و بدنش به لرزه در آمده بود ، هارون گفت : چگونه هستی ؟ حالت چطور است ؟
کنیز گفت : من در زندان کنار امام ایستاده بودم . او شب و روز به نماز و عبادت مشغول بود و تسبیح خدا می گفت و به من اعتنایی نمی کرد و . . . مقام والای او مرا تحت تاءثیر قرار داد ، به سجده افتادم و تسبیح خدا می گفتم که این ماءمور آمد و مرا به اینجا آورد . هارون او را تهدید کرد که جریان را به کسی نگوید ، اما او در هر فرصتی از عبادت بنده صالح خدا امام هفتم سخن می گفت و آنچنان منقلب شده بود که همواره در یاد خدا بود تا چند روز قبل از شهادت امام هفتم (ع ) از دنیا رفت.
🆔 @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
﷽
✅داستان ڪوتاه پند آموز
✍ﺷﺨﺼﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭘﻠﻮﯼ ﻏﺬﺍﯾﺶ ﺭﺍ ﺧﺎﻟﯽ
ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ ﮔــــﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻏﺶ ﺭﺍﻣﯽﮔـــــﺬﺍﺷﺖ
ﺁﺧـﺮ کاﺭ! ﻣﯽگـفت: ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻢ ﺧـﻮﺷﻤﺰﮔﯽﺍﺵ
ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺯﯾﺮ ﺯﺑﺎﻧﻢ ﻫﻤﯿـــﺸﻪ ﻫﻢ ﭘﻠﻮ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ
ﺳﯿﺮ ﻣﯽﺷﺪ، ﮔـــــﻮﺷﺖ ﻭ ﻣـــــﺮﻍ ﻏﺬﺍ ﻣﯽﻣﺎﻧﺪ
ﮔـــــﻮﺷﻪﯼ ﺑﺸــــــﻘﺎﺑﺶ! ﻧﻪ ﺍﺯ ﺧــــﻮﺭﺩﻥ ﺁﻥ ﭘﻠﻮ
ﻟﺬﺕ ﻣﯽﺑﺮﺩ، ﻧﻪ ﺩﯾـﮕﺮ ﻣﯿﻠﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺧـﻮﺭﺩﻥ
ﮔـﻮﺷﺖ ﻭ ﻣـﺮﻏﺶ..!
🔻ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﻮﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﮔﺎﻫﯽ ﺷﺮﺍﯾﻂ
ﻧﺎﺟﻮﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺗﺤﻤﻞ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﻟﺤﻈﻪﻫﺎﯼ
ﺧـﻮﺑﺶ ﺭﺍ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯾﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻌﺪ! ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ
ﻣﺸـﮑﻼﺕ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﺩ ﮐﻤﺘﺮ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭ
ﻟﺤـﻈﻪ ﺭﺍ ﺑﻠﺪ ﺑﺎﺷــــﯿﻢ! ﻫﻤﻪ ﯼ ﺧــﻮﺷﯽﻫﺎ ﺭﺍ
ﺣﻮﺍﻟﻪ میکنیم ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺩﺍﻫﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ
ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﻨﺠﻪ گـرم کرﺩﻥ ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ مشکﻼﺕ ﺍﺳﺖ.
یڪ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﺧـــﻮﺩﻣﺎﻥ ﻣﯽﺁﯾﯿﻢ ﻣﯽﺑﯿﻨﯿﻢ ﯾﮏ
ﻋﻤـــــﺮ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺧـﻮﺭﺩﻥ ﭘُــلوی ﺧﺎﻟﯽ ﺯﻧﺪﮔــﯽ ﻣﺎﻥ
ﺑــﻮﺩﻩﺍﯾﻢ ﻭ ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻍ ﻟﺤﻈﻪﻫﺎ ﺩﺳﺖ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ
ﻣﺎﻧﺪﻩ ﮔـــــﻮﺷﻪﯼ ﺑﺸﻘﺎﺏ.
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
🔴 سعادت ابدی
در زمان رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله در شهر مدينه، شخصى بود بسيار ظاهر الصلاح، به طورى كه كسى در حق او در هيچ موردى، گمان سوء و ظن خلاف نداشت.
شايد بسيارى از مردم در برخورد با او از وى طلب دعا مىكردند، ولى او بدون توجه به ظاهر آراسته خويش، در بعضى از شبها به خانه مردم مدينه، دستبرد مىزد!!
شبى براى دزدى از ديوار خانهاى بالا رفت، اثاث زيادى در آن خانه بود و در ميان خانه به غير از يك زن جوان تنها كسى نبود، عجيب خوشحال شد كه امشب علاوه بر به چنگ آوردن مال فراوان، در رختخواب عيش و عشرت هم شركت خواهم كرد.
همان طور كه در دل تاريكى بر سر ديوار، منظره فريبنده اثاث خانه و چهره دلرباى زن را مىنگريست، به فكر فرو رفت: دزدى تا كى، ننگ تا چه مدت، براى چه بايد زحمات انبيا و اوليا را از ياد برد، عاقبت اين همه گناه و فساد چه خواهد شد، مگر براى من مرگ و برزخ و قيامت و محاكمات الهيه نيست، در پيشگاه حق و در دادگاه عدل، جواب اين همه ظلم و جنايت را چگونه بايد داد؟!!
آرى، با ادامه اين اعمال به روزى خواهم رسيد كه براى من راه گريز و فرار از چنگال عدالت نخواهد بود، آن روز پس از اتمام حجت حق، مبتلا به غضب خداوندى مىشوم و از پس آن به زندان آتش خواهم افتاد و در آن صورت انتقام آلودگىهايم را پس خواهم داد!!
ادامه در پست بعد...
➥ @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
پس از اندكى تأمل و فكر، از دزدى و تجاوز به آن زن، سخت پشيمان شد و با دست تهى به خانه بازگشت.
به وقت صبح خود را به لباس آراستگان و صلحا آراست و به مسجد به محضر مقدس رسول اكرم صلى الله عليه و آله آمد و در حضور آن جناب نشست!
ناگهان ديد، زن صاحب خانهاى كه شب گذشته براى دزدى اثاث آن، در نظر گرفته بود به محضر رسول اكرم صلى الله عليه و آله آمد، عرضه داشت: اى رسول خدا! زن بىشوهرى هستم همراه با ثروتى زياد، پس از چند ازدواج ديگر قصد شوهر كردن نداشتم، اما ديشب به نظرم رسيد كه دزدى به خانهام راه پيدا كرده، گر چه چيزى نبرده، ولى مرا وحشت زده كرده، از اين پس مىترسم در تنهايى ادامه زندگى دهم، اگر صلاح مىدانيد براى من همسرى انتخاب كنيد.
حضرت اشاره به آن مرد- يعنى به دزد شب گذشته- كردند و فرمودند: اگر ميل دارى، تو را به آن شخص تزويج كنم، زن به چهره مرد خيره شد، او را پسنديد و نسبت به او اظهار ميل و رغبت كرد.
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله عقد آن زن را براى آن مرد بست، سپس هر دو به منزل آمدند، دزد در كمال نشاط و شادى داستان خود را براى آن زن تعريف كرد و به او گفت: اگر شب گذشته ثروتت را مىبردم و دامن عفتت را آلوده مىكردم، علاوه بر اين كه يك شب بيشتر در كنار تو نبودم، آتش غضب هميشگى حق را، براى خود برمىافروختم، ولى در عاقبت كار فكر كردم و بر هجوم هواى نفس صبر و استقامت ورزيدم و در نتيجه براى هميشه به ثروت حلال و زوجه صالحه و عاقبت خوش و سعادت ابد رسيدم!!
➥ @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸
#داستان_کوتاه_آموزنده
🔴این متن عالیه با اوضاع الانمون کاملا همخوانی داره!!😂👌
در روزگاران قدیم دو همسایه بودند که همیشه با هم نزاع و دعوا داشتند. یک روز با هم قرار گذاشتند که هر کدام دارویی بسازد و به دیگری بدهد تا یکی بمیرد و دیگری که میماند لااقل در آسایش زندگی کند! برای همین سکه ای به هوا انداختند و شیر و خط کردند که کدام یکی اول سم را بخورد. قرعه به نام همسایه دوم افتاد. پس همسایه اول به بازار رفت و از عطاری قوی ترین سمی که داشت را خرید و به همسایه اش داد تا بخورد.
همسایه دوم سم را سرکشید و به خانه اش رفت. قبلا به خدمتکارانش گفته بود حوض را برایش از آب گرم پر کنند و یک ظرف دوغ پر نمک هم آماده بگذارند کنار حوض. او همینکه به خانه رسید، ظرف بزرگ دوغ را سر کشید و وارد حوض شد. کمی دست و پا زد و شنا کرد و هر چه خورده بود را برگرداند و پس از آنکه معده اش تخلیه و تمیز شد، به اتاق رفت و تخت خوابید.
صبح روز بعد سالم بیدار شد و به سراغ همسایه اش رفت و گفت: من جان سالم به در بردم، حالا نوبت من است که سمی بسازم و طبق قرار تو آن را بخوری.
او به بازار رفت و نمد بزرگی خرید و به خانه برد. خدمتکارانش را هم صدا کرد و به آنها گفت که از حالا فقط کارتان این است که از صبح تا غروب این نمد را با چوب بکوبید!
همسایه اول هرروز میشنید که مرد همسایه که در تدارک تهیه سم است!!! از صبح تا شب مواد سم را میکوبد. با هر ضربه و هر صدا که میشنید نگرانی و ترسش بیشتر میشد و پیش خودش به سم مهلکی که داشتند برایش تهیه میکردند فکر میکرد. کم کم نگرانی و ترس همه ی وجودش را گرفت و آسایشی برایش نماند. شبها ترس، خواب از چشمانش ربوده بود و روزها با هر صدایی که از خانه ی همسایه میشنید دلهره اش بیشتر میشد و تشویش سراسر وجودش را میگرفت. هر چوبی که بر نمد کوبیده میشد برای او ضربه ای بود که در نظرش سم را مهلک تر میکرد.
روز سوم خبر رسید که مرده است. او قبل از اینکه سمی بخورد، از ترس مرده بود!!
🔻این داستان حکایت این روزهای بعضی از ماست. کرونا یا هر بیماری دیگری مادامیکه روحیه ی ما شاداب و سرزنده باشد قوی نیست. خیلی ها مغلوب استرس و نگرانی میشوند تا خود بیماری.لطفا خبرهای بد را نشر ندهیم و تلاشمان فقط آگاهی دادن در مورد پیشگیری و درمان باشد.
یک عزم همگانی برای عبور از این بحران لازم است. بیایید خودمان به فکر باشیم و فقط اخبار و اطلاعات درست را نشر دهیم.
برای شروع همین متن را برای دیگرانی که دوستشان داریم بفرستیم🌹🍃
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh