هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 سلام صبحتون بخیر
🌹 پنجشنبه تون زیبا
دعای امروزم 🤲
برای همه شما عزیزان
تن سالم ، دلی شاد
آرامشی بی پایان
و تعطیلاتی پر از اتفاقات خوب
🌹 تقدیم با بهترین آرزوها
🌹 آخر هفته تون عالی
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#دعوای_زرگری
در روزگاران قدیم هر گاه مشتری به ظاهر پولداری وارد بعضی از دکانهای زرگری میشد و از کم و کیف و عیار و بهای جواهر پرسشی میکرد، زرگر فوراً بهای جواهر مورد پرسش را چند برابر بهای واقعی آن اعلام میکرد و به شکلی (مانند علامت یا چشمک و فرستادن شاگردش)، زرگر مغازه همسایه را خبر میکرد تا وارد معرکه شود. زرگر دوم که به بهانهای خود را نزدیک میکرد به مشتری میگفت که همان جواهر را در مغازهاش دارد و با بهای کمتری آن را میفروشد. بهای پیشنهادی زرگر همسایه کمتر از بهای زرگر اولی اما هنوز بسیار بالاتر از بهای اصلی جواهر بود.
در این حال زرگر اولی جنگ و جدلی با زرگر دومی آغاز میکرد و به او دشنام میداد که: «داری مشتری مرا از چنگم در میآوری» و از این گونه ادعاها.
زرگر دوم هم به او تهمت میزد که: «میخواهی چیزی را که این قدر میارزد به چند برابر بفروشی و سر مشتری محترم کلاه بگذاری.»
خلاصه چنان قشقرقی به راه میافتاد و جنگی درمیگرفت که مشتری سادهلوح که این صحنه را حقیقی تلقی میکرد بیاعتنا به سر و صدای زرگر اول، به مغازه زرگر دوم می رفت و جواهر موردنظر را بدون کمترین پرسش و چانهای از او میخرید و نتیجه آن بود که مشتری ضرر میکرد و دو زرگر، سود به دست آمده را میان خود تقسیم میکردند.
این جنگ که یکی از حیلههای برخی زرگران برای فریفتن مشتری و فروختن زیورآلات به او بوده است، رفته رفته از بازار طلافروشان فراتر رفته و در ادبیات فارسی به صورت اصطلاح درآمده است.
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
#کم_فروشی
مرد فقیرى بود که همسرش از ماست کره مى گرفت و او آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت، آن زن کره ها را به صورت توپ های یک کیلویى در می آورد. مرد آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید. روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى فروختى در حالى که وزن آن ۹۰۰ گرم است. مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت: ما ترازویی نداریم، بنابراین یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر شما را به عنوان وزنه قرار دادیم. مرد بقال از شرمندگی نمیدانست چه بگوید.
یقین داشته باش که: به اندازه خودت برای تو اندازه گرفته می شود.
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی از چراها و ای کاش های زندگیمون
و خیلی از سردرگمی هامون
بخاطر اینه که میگیم خدا حکیمه!
اما حکمت خدا را باور نداریم؛
واسه همین بیشتر در حال اعتراض و غر زدنیم؛
هی میگیم:
کاش اینطور میشد
کاش اونطور نمیشد...
باید به رحمت و مهربانی خدا اعتماد کنیم،
وقتی حکمت خدا را باور کنیم،
اگه سختی و مشکلی باشه،تحمل و گذر از سختیها آسون میشه.
صبر بیشتر میشه.
صبر نه از سر ناچاریها،
بلکه صبر با رضایت...
به خدا بگو:
خدایا من مطمئنم این شرایط به نفعمه.
حتما قراره رشد کنم.
حتما قراره بهتر از اینکه می خوام نصیبم کنی.
خدا دل می سپارم به حکمتت.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❗️میگه حجابم به شما چه مربوطه
دکتر رحیم پور ازغدی مثل همیشه کامل و محکم جواب میده 👌
#جهاد_تبیین
#دختــران_انقلــاب
#حجاب
↙️به مابپیوندید↙️
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#انگیزشی #طبیعت_بسیار_زیبا
💕این آهنگ تقـدیم ڪن به ڪسی ڪه دوسـش داری💕
#سلامعصرتونبخیرونیکی☕️🍪
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حدیث_روز
💎 امام حسن عسکری (ع):
✍ جدال مکن که ارزشت می رود و شوخی نکن که بر تو دلیر شوند.
📚 تحف العقول، ص ۴۸۶
#جدالشوخی
〰➿〰➿〰➿〰➿〰
💎 امام عسكرى (ع):
✍ هر كه برادرش را در خلوت پند دهد او را آراسته است وهر كس برادرش رادر جمع پند دهداو راسرشكسته كرده است
📚 تحف العقول،ص۴۸۹
#پند
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#احکام_شرعی #عکس_نوشته👆
🔴نیّت نماز مسافر 🔴
🔶در مسافرت، نمازهاى شكسته را به چه نیّتى باید بخوانیم؛ مثلاً بگوییم چهار ركعت
نمازظهر، یا دو ركعت نمازظهر، یا چهار ركعت نمازظهر شكسته یا...؟
❗ به زبان آوردن نیّت نماز لازم نیست. بنابراین، وقتى كه مسافر براى خواندن
نمازظهر یا عصر یا عشا به نماز میایستد و تكبیر میگوید و به قصد قربت، نماز را
دوركعتى میخواند، صحیح است؛ ولى اگر بخواهد نیّت را به زبان آورد، میتواند بگوید
نمازظهر به جا می آورم قربة الی الله یا دو ركعت نمازظهر به جا می آورم، قربة الی الله یا نمازظهر شكسته به جا می آورم، قربة الی الله
📒توضح المسائل مراجع م ۹۴۳.
#احکام_نمازمسافر_نیت
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
✨وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْجِبَالِ
✨فَقُلْ يَنْسِفُهَا رَبِّي نَسْفًا ﴿۱۰۵﴾
✨و از تو در باره كوهها مى پرسند
✨بگو پروردگارم آنها را در قيامت
✨ريز ريز خواهد ساخت (۱۰۵)
📚سوره مبارکه طه✍آیه ۱۰۵
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#داستان_آموزنده
دکتر ویکتور فرانکل از معدود کسانی بود که موفق شد از زندان آشويتس در لهستان، معروف به قتلگاه آدمسوزی زنده بیرون آید.
او در نامهای خطاب به معلمان سراسر جهان برای تمام تاریخ این گونه مینویسد:
چشمان من چیزهایی دیده است که چشم هیچ انسانی نباید ببیند؛
من اتاقهای گازی را ديدم كه توسط بهترين مهندسين طراحی میشدند؛
من پزشكان ماهری را ديدم كه کودکانی معصوم و بیگناه را براحتی مسموم میكردند؛
من پرستارانی کاربلد را دیدم که انسانها را با تزریق یک آمپول به قتل میرسانند؛
من فارغالتحصیلان دانشگاهی را دیدم که میتوانستند انسان دیگری را در آتش بسوزانند.
و مجموع این دلایل مرا به آموزش مشکوک کرد!
از شما تقاضا میکنم که تلاش کنید قبل از تربیتِ دانشآموزانتان، به عنوان یک دکتر یا یک مهندس، از آنها یک انسان بسازید تا روزی تبدیل به جانوران روانی دانشمند نشوند!
پزشک یا مهندس شدن کار چندان دشواری نيست و هرکسی میتواند با چند سال تلاش به آن برسد اما به دانشآموزان خود بیاموزید که بهترین و بزرگترين ثروت هرکدام از آنها "انسانیت" است كه با هيچ مدرک تحصیلی در جهان قابل مقايسه نيست...
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#بسته_سلامتے
پودرسنجدباهسته برای پوکی استخوان
وتقویت استخوانها مفیداست
وبخاطرغنی بودن املاح
کلسیم ومنیزیم میباشد
1قاشق پودر سنجد1قاشق عسل1لیوان شیر بعد از شام میل شود...
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
⛱شش آیین زندگی:
قبلِ دعا ایمان داشته باش
قبلِ صحبت کردن گوش کن
قبلِ خرج کردن بهدست بیار
قبلِ نوشتن فکر کن
قبلِ از تسلیم شدن تلاش کن
و قبلِ مُردن زندگی کن
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
همنشینی با نادان !
خواجه نظام الملک وزیر ملکشاه سلجوقی به عللی به زندان افتاد. بعد از مدتی نظام حکومت دچار آشفتگی شد و مجددا از او خواستند به شغل سابق خود برگردد. خواجه فرمان را قبول نکرد و زندان و گوشه گیری را به وزارت ترجیح داد. دربار ملکشاه دنبال چاره ای بودند تا خواجه را راضی به قبول شغل سابقش کنند. در این بین شخصی گفت خواجه دانشمند است و هیچ چیز برای او بدتر از همنشینی با انسان نادان نیست.
پس فکری کردند و چوپانی که گله ای را به سبب سهل انگاری و نادانی به باد داده بود و در زندان به سر میبرد به نزد خواجه فرستادند. خواجه مشغول خواندن قرآن بود. چوپان وارد شد وجلو خواجه نشست. ساعتی به او نگریست و بعد حالش منقلب شد و شروع به گریه کرد. خواجه گمان کرد تازه وارد عارفی است آشنا به معارف قران.
رو به چوپان کرد و پرسید: چرا گریه میکنی؟
چوپان آهی کشید و گفت:
داغ مرا تازه کردی.
خواجه گفت: چرا؟
چوپان گفت: من بزی داشتم که پیشاهنگ گله من بود و ریشش هم رنگ و اندازه ریش شما بود و هروقت علف میخورد مثل ریش شما که موقع خواندن تکان میخورد، تکان تکان میخورد. برای همین یاد بزم افتادم و دلم سوخت. خواجه با شنیدن این سخن حساب کار دستش آمد واز شدت ناراحتی کاغذ و قلم طلبید و به حاکم نوشت:
صد سال به کُند و بند زندان بودن
در روم و فرنگ با اسیران بودن صد قافله قاف را به پا فرسودن بهتر که دمی همدم نادان بودن و مجددا قبول وزارت کرد و به سر شغل سابق برگشت.
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
خر ما از کُرّگی دم نداشت
مردی خری را دید که در گِل مانده بود . رفت تا صاحب خر را یاری کند . کمک کرد و زور زد . نمیدانست کجای خر را بگیرد و زور بزند . یک بار سرش و یک بار دمش و بار دگر پای خر را میکشید . از بخت بد وقتی دم خر را کشید ؛ دم کنده شد . صاحب خر تاوان خواست.
مرد یاری رسان که دید گرفتار شده به کوچهای گریخت که بن بست بود. خود را به خانهایی انداخت. زن بارداری آنجا بود با دیدن مرد گریزان ترسید و بار بینداخت ( سقط جنین کرد.) شوهر زن باردار نیز با او هم آواز شد و در پی مرد نهاد.مردِ گریزان بر بام خانهای دوید. راهی نیافت، از بام به کوچهایی جهید که در آن پزشکی خانه داشت.جوانی پدر بیمارش را به انتظار نوبت در سایه دیوار خوابانده بود؛ مرد بر آن پیر بیمار فرود آمد، چنان که بیمار در جای بمُرد. پدر مُرده نیز به آن دو نفر پیوست .
مَرد، هم چنان گریزان، در پیچ کوچه با مردی یهودی سینه به سینه شد و بر زمینش افکند.پاره چوبی در چشم یهودی رفت و او را کور کرد. او نیز نالان و خونریزان به گروه دنبال کنندگان پیوست .مردگریزان، به ستوه از این همه، خود را به خانه قاضی افکند و گفت : ” پناه به تو میبرم. “. قاضی در آن ساعت با زنی شاکیه خلوت کرده بود. چون رازش فاش دید، چاره رسوایی را در جانبداری از او یافت و دنبال کنندگان را به درون فراخواند .نخست از رهگذر کور شده پرسید .
گفت : این مرد یک چشم مرا نابینا کرده است. قصاص میخواهم .
قاضی گفت : دیه مسلمان بر یهودی نیم است. باید آن چشم دیگرت را نیز نابینا کند تا بتوان از او یک چشم برکند !
و چون یهودی سود خود را در انصراف از شکایت دید، به پنجاه دینار جریمه محکومش کرد .جوانِ پدر مرده را پیش خواند .گفت :
این مرد از بام بلند روی پدر بیمار من افتاد و او را درجا کشت . برای قصاص آمدهام.قاضی گفت : پدرت بیمار بوده است، و ارزش زندگی بیمار نیمی از ارزش فرد سالم است.حکم این است که پدر او را زیر همان دیوار بگذاریم و تو بر او فرود آیی، چنان که نیمهای جانش را بستانی .
و جوان پدر مُرده را نیز که مصلحت در گذشت دیده بود، به پرداخت سی دینار جریمه شکایت بی مورد محکوم کرد .
وقتی نوبت به شوهر آن زن رسید که از ترس بار افکنده بود، گفت:
قصاص شرعاً هنگامی روا است که راهِ جبران از دست رفته بسته باشد. میتوان آن زن را به حلال در عقد ازدواج این مرد کرد تا کودکِ از دست رفته را جبران کند. باید زنت را طلاق دهی.مرد بینوا فریاد برآورد و با قاضی ستیزه میکرد، که ناگاه صاحب خر برخاست و به جانب در دوید . قاضی با صدای بلند گفت : هان ! بایست که اینک نوبت تو رسید .صاحب خر با ترس و لرز گفت :
شکایتی ندارم . میخواهم بروم چند شاهد بیاورم که خر من از کُرگی دم نداشته است .
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
#زن_بدکاره
در زمان حضرت صادق علیه السلام زن زانیه ای بود که هر وقتی بچه ای از طریق نامشروع می زائید به تنور می انداخت. و آنها را می سوزاند، تا این که اجلش رسید و مرد.
اقربا و خویشان او زن را غسل و کفن کردند و نماز برایش خواندند و به خاکش سپردند، ولی یک وقت متوجّه شدند زمین جنازه این زن بد کاره را قبول نمی کند و به بیرون انداخت، آن عده که در جریان دفن این زن بد کاره شرکت داشتند احساس کردند شاید اشکال از زمین و خاک باشد جنازه را در جای دیگری دفن کردند، دوباره صحنه قبل تکرار شد، یعنی زمین جسد را نپذیرفت و این عمل تا سه مرتبه تکرار شد.
مادرش متعجب شد آمد محضر مقدّس آقا امام صادق علیه السلام و گفت:
ای فرزند پیامبر به فریادم برس. . .
و جریان را برای حضرت بازگو کرد و متمسک و ملتجی به حضرت گردید، وجود مقدّس آقا امام صادق علیه السلام وقتی جریان را از زبان مادرش شنید متوجّه شد کار آن زن زنا و سوزاندن بچه های حرام زاده بود، فرمود:
هیچ مخلوقی حقّ ندارد مخلوق دیگر را بسوزاند، و سوزاندن به آتش فقط به دست خالق است.
مادر آن زن بد کاره به امام عرض کرد: حالا چه کنم. حضرت فرمود:
مقداری از تربت جدّم سیدالشهداء ابی عبداللّه الحسین علیه السلام را همراه جنازه اش در قبر بگذارید زیرا تربت جدّم حسین علیه السلام مشکل گشای همه امور است مادر زن زانیه مقداری تربت کربلا تهیه نمود و همراه جنازه گذاشت، و دیگر تکرار نشد.
📚 كشكول النور ج 2 ص 18
🆔 @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
هر وقت دلش می گرفت به کنار رودخانه می آمد. در ساحل می نشست و به آب نگاه می کرد. پاکی و طراوت آب، غصه هایش را می شست. اگر بیکار بود همانجا می نشست و مثل بچه ها گِل بازی می کرد.
آن روز هم داشت با گِل های کنار رودخانه، خانه می ساخت. جلوی خانه باغچه ایی درست کرد و توی باغچه چند ساقه علف و گُل صحرایی گذاشت.
ناگهان صدای پایی شنید برگشت و نگاه کرد. زبیده خاتون (همسر خلیفه) با یکی از خدمتکارانش به طرف او آمد. به کارش ادامه داد. همسر خلیفه بالای سرش ایستاد و گفت:
- بهلول، چه می سازی؟
بهلول با لحنی جدی گفت: بهشت می سازم.
همسر هارون که می دانست بهلول شوخی می کند، گفت:
- آن را می فروشی؟!
بهلول گفت:
- می فروشم.
- قیمت آن چند دینار است؟
- صد دینار.
زبیده خاتون گفت:
- من آن را می خرم.
بهلول صد دینار را گرفت و گفت:
- این بهشت مال تو، قباله آن را بعد می نویسم و به تو می دهم.
زبیده خاتون لبخندی زد و رفت.
بهلول، سکه ها را گرفت و به طرف شهر رفت. بین راه به هر فقیری رسید یک سکه به او داد. وقتی تمام دینارها را صدقه داد، با خیال راحت به خانه برگشت.
زبیده خاتون همان شب، در خواب، وارد باغ بزرگ و زیبایی شد. در میان باغ، قصرهایی دید که با جواهرات هفت رنگ تزئین شده بود. گلهای باغ، عطر عجیبی داشتند. زیر هر درخت چند کنیز زیبا، آماده به خدمت ایستاده بودند. یکی از کنیزها، ورقی طلایی رنگ به زبیده خاتون داد و گفت:
- این قباله همان بهشتی است که از بهلول خریده ای.
وقتی زبیده از خواب بیدار شد از خوشحالی ماجرای بهشت خریدن و خوابی را که دیده بود برای هارون تعریف کرد.
صبح زود، هارون یکی از خدمتکارانش را به دنبال بهلول فرستاد. وقتی بهلول به قصر آمد، هارون به او خوش آمد گفت و با مهربانی و گرمی از او استقبال کرد. بعد صد دینار به بهلول داد و گفت:
- یکی از همان بهشت هایی را که به زبیده فروختی به من هم بفروش.
بهلول، سکه ها را به هارون پس داد و گفت:
- به تو نمی فروشم.
هارون گفت:
- اگر مبلغ بیشتری می خواهی، حاضرم بدهم.
بهلول گفت:
- اگر هزار دینار هم بدهی، نمی فروشم.
هارون نارحت شد و پرسید:
- چرا؟
بهلول گفت:
- زبیده خاتون، آن بهشت را ندیده خرید، اما تو می دانی و می خواهی بخری، من به تو نمی فروشم!
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❏الحمداللهالحمداللهالحمدالله❏
✦بے بضاعت هستم امّا باز خوشحالم ، حسین
لا اقل ، عُمرِ خودم را صرفِ هیئت مے ڪنم..
#شبجمعهشبزیارتےاربابحسین_ع🖤
#اللهمالرزقنازیارتالحسین_ع🤲
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
قبل از خواب
همه را ببخش ...
و به خــــــدا بسپار
بعد بخواب...
برای شروع یک روز نو
باید آرام و سبک باشی...
بار سنگین اشتباهات
اطرافیان را بر دوش نگیر...
#شبتون_درپناه_خــــدا✨💫
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨الهی به امیدتو
🌺آدینه روشروع میکنیم با صلوات برمحمد ص وآلش
🍃اللهم صل علیٰ محمّد🍃
🍃و آل محمّد و عجّل فرجهم🍃
ﷺ 💖
ﷺ ﷺ💖
ﷺ ﷺ ﷺ💖
ﷺﷺﷺﷺ 💖
صلوات باعث عزیز شدن می شود
ﷺﷺﷺﷺ💖
ﷺﷺﷺ 💖
ﷺﷺ 💖
ﷺ 💖
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤نامٺ شروع مبحث زیباے عاشقی سٺ
❤️حا سین و یا و نون الفباے عاشقے سٺ
🖤هرکس کہ عاشقت شده فهمیده سٺ کہ
❤️تنہا فقط حســـــین ، معـناے عاشقے ست
🖤 #یا_ابا_عبداللہ_ع
❤️اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْن
ِ🖤وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن
ِ❤️وَ عَلى اَولادِ الْحُسَیْن
🖤وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🌼 #سلام_امام_زمانم 🌼
#ما قرنها منتظر يار غائب ايم
بر ديوِ يأس با #سپر صبر غالب ايم
درپشت ابر #پرتو خورشيدديده ايم
شب تاسحر منتظر صبح صاحب ايم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_بحق_زینب
🌻تعجیل درفرج #پنج صلوات🌻
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫#تدبردرقران
🌺آیه خطاب به زنان پیامبر(ص)
با ارسال این پست برای دیگران در ثواب نشر قرآن شریک شوید🌹
🎬| فرازی از
🎙| استاد مرحوم راغب مصطفی غلوش
✍♡••♡••♡••♡••♡
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
﷽؛
👈 #گناهبزرگان از دیدگاه #روایات
#امامصادق علیهالسلام در ضمن گفتارى فرمود :
« یغفر للجاهل سبعون ذنباً قبل ان یغفر للعالم ذنب واحد
هفتاد گناه از #جاهل ، بخشیده مىشود قبل از آنكه یك گناه از #عالم ، بخشیده گردد » .
#كافىجلد1صفحه47
#رسولاكرم صلىاللهعلیهوآله در ضمن گفتارى فرمود :
« اگر #عالمان دین و زمامداران فاسد شدند ، #مردم نیز فاسد مىشوند » .
#بحارچاپبیروتجلد74صفحه154
و در #سخن دیگر فرمود :
« #عوامامت من اصلاح نمىشوند مگر با اصلاح #خواصامتمن !
#شخصى پرسید : #خواصامت چه كسانى هستند ؟
#فرمود : « خواص امتى اربعة : الملوك و العلماء و العباد و التجار
#خواصامت من چهار دستهاند :
1⃣ #زمامداران
2⃣ #دانشمندان
3⃣ #عابدان
4⃣ #تاجران
#شخصىدیگر پرسید : چگونه ؟ #پیامبر صلىاللهعلیهوآله فرمود :
#زمامداران چوپانان مردمند ، وقتى چوپان گرگ شود ، گوسفندان چگونه بچرند ؟
و #علما طبیبان مردمند ، وقتى طبیب بیمار باشد ، بیماران را چه كسى درمان كند ،
#بندگانِعابدخداوند راهنماى مردمند ، اگر راهنما گمراه شد ، چه كسى راه رونده را هدایت مىكند ؟
و #تاجران امین مردمند ، وقتى كه امین خیانت كرد ، به چه كسى باید اطمینان نمود ؟ » .
#المواعظالعددیهصفحه125
📚 کتاب گناه شناسی
#أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی #مُحَمَّدٍ وَ #آلِمُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
﷽؛
#امامصادق علیهالسلام
« مسافرت خود را با #صدقهدادن آغاز کن و هر گاه خواستی بیرون برو ؛ زیرا با #صدقهدادن سلامت سفرت را میخری » .
#میزانالحکمهجلد5صفحه309
#أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی #مُحَمَّدٍ وَ #آلِمُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh