eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.2هزار دنبال‌کننده
22.9هزار عکس
16.2هزار ویدیو
111 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻حکایت پیاده و سوار ✂️ روزی بود و روزگاری بود یک مرد بزّاز بود که هر چند وقت یک بار از شهر، پارچه و لباس های گوناگون می‌خرید و به ده های اطراف می‌برد و می فروخت و به شهر برمی‌گشت. ✂️ یک روز این بزّازِ دوره گرد، داشت از یک ده به ده دیگر می‌رفت، وقتی از آبادی خارج شد و به راه بیابانی رسید، مردی اسب سوار را دید که آهسته آهسته می‌رفت. ✂️مرد بزّاز که بسته‌ی پارچه ها را به دوش داشت، بسیار خسته شده بود، به سوار گفت: «آقا، حالا که ما هر دو از یک راه می‌رویم، اگر این بسته را روی اسب خودت بگیری از جوانمردی تو سپاسگزار و دعاگو خواهم». ✂️ سوار جواب داد:«حق با تو است که کمک کردن به همنوع، کار پسندیده ای است و ثواب هم دارد امّا از این متأسّفم که اسب من دیشب، کاه و جو نخورده و چون تاب و توان راه رفتن ندارد، بار گذاشتن روی او بی‌انصافی است و خدا را خوش نمی‌آید» ✂️ مرد بزّاز گفت: «بله، حق با شماست» و دیگر حرفی نزد. همین که چند قدم دیگر پیش رفتند، ناگهان از کنار جاده، خرگوشی بیرون دوید و پا به فرار گذاشت و رفت صد قدم دورتر نشست. اسب سوار وقتی خرگوش را دید، شروع کرد دنبال خرگوش تاختن. خرگوش دوباره شروع کرد به دویدن، او از جلو و اسب سوار از دنبال او رفتند. ✂️ مرد بزّاز وقتی دویدن اسب را دید به فکر فرو رفت و با خود گفت:«چه خوب شد که سوار،کوله بار مرا نگرفت وگرنه ممکن بود به فکر بدی بیفتد و پارچه های مرا بِبَرد و دیگر دستم به او نرسد». ✂️ اتّفاقاً اسب سوار هم پس از اینکه مقداری رفته بود به همین فکر افتاد و با خود گفت:«اسبی به این خوبی دارم که هیچ سواری هم نمی‌تواند به او برسد، خوب بود بسته‌ی بار بزّاز را می‌گرفتم و می‌زدم به بیابان و می‌رفتم». ✂️ سپس سوار، اسب را برگردانید و آرام آرام برگشت تا به پارچه فروش رسید و به او گفت:«خیلی معذرت می‌خواهم، تو را تنها گذاشتم و رفتم خرگوش بگیرم، نشد. راستی چون هنوز تا آبادی خیلی راه داریم، دلم راضی نشد تنها بروم و دیدم خدا را خوش نمی‌آید که تو پیاده و خسته باشی و من هم اسب داشته باشم و به تو کمک نکنم، حالا بسته‌ی پارچه را بده تا برایت بیاورم. اسب هم برای این مقدار بار، نمی‌میرد، به منزل می‌رسد و خستگی از تنش در می‌رود». ✂️ مرد بزّاز گفت:«از لطف شما متشکّرم، راضی به زحمت نیستم. بعد از پیدا شدن خرگوش و دویدن اسب، من هم فهمیدم که باید بار خودم را خودم به دوش بکشم». @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان با آیه های نور الهی وذکرهای گره گشا
اگه یه خونه منظم میخوای؟ بیا اینجا👇👇😎 انواع نظم دهنده و و و.... http://eitaa.com/joinchat/902037521C6d0ec1e6be http://eitaa.com/joinchat/902037521C6d0ec1e6be 👆👆👆👆👆👆
🎊وقتی متوجه می شوید که در موقعیت کمک به کسی قرار دارید شاد باشید و احساس خوشبختی کنید 🎊چرا که خدا دارد دعای او را از طریق شما مستجاب می کند 🎊یادتان باشد هدف ما در دنیا گم شدن در تاریکی نیست 🎊بلکه چراغ راهنما بودن برای دیگران است 🎊تا شاید بتوانند راه را بواسطه ما پیدا کنند... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
📌داستان امشب 🍃🌺 💜اسرار 🌺✨مرحوم حاجى ملاّ احمد فرزندى داشت كه مريض مى شود، به طورى كه از خوب شدن و بهبوديش مايوس مى شود، و بى اختيار و ديوانه وار از خانه خارج مى شود، و در ميان كوچه و خيابانهاى كاشان شروع به قدم زدن مى كند. 🌱ناگهان درويشى با خدا و اهل معنا به حاجى سلام مى كند، و مى گويد: حاجى چرا پريشان و ناراحتى ؟ حاجى مى فرمايد: فرزندم مريض است و از بهبودى او مايوس شده ام . درويش مى گويد: 🌺✨اينكه مطلب سهل و آسانى است ، بعد عصاى نيزه دار خودش را به زمين زد و (سوره حمد) را بدون اعراب خواند و فوت كرد و گفت : حاجى برو كه پسرت شِفا پيدا كرد. 🌺✨حاجى با تعجّب به خانه بر مى گردد، مى بيند فرزندش صحيح و سالم است . خيلى تعجّب مى كند، كه اين درويش ، كه بود كه با يك سوره حمد بى اعراب فرزندش را شفا داد. كسى را دنبال درويش مى فرستد، آن بنده خدا همه كوچه خيابان ها را زيرپا مى گذارد، ولى درويش را پيدا نمى كند. 🌺✨بعد از هفت ، هشت ماه ، يك روز حاجى ، درويش را در كوچه مى بيند. و به او مى گويد: اى درويش تو مرد با خدا و صاحب نفسى هستى ، ولى آن روز كه "سوره حمد" را خواندى درست تلاوت نكردى و قرائتت صحيح نبود، بيا احكام تجويد و مسائل شرعيت را پيش من بخوان و ياد بگير. درويش ناراحت مى شود و مى گويد: 🌺✨اشكال ندارد حالا كه سوره حمد ما را تو نپسنديدى ، ما پس مى گيريم ، بعد عصا را به زمين مى زند و دوباره سوره حمد را تلاوت مى كند و فُوت مى كند و مى گويد: برو. حاجى وقتى به خانه مى آيد، مى بيند همان فرزندش دو باره مريض شده و به همان مرض هم مى ميرد. http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
📌داستان امشب 🍃🌺 💢🌴 مسافری خسته که از راهی دور می‌آمد به درختی رسید و تصمیم گرفت که در سایه آن قدری استراحت کند غافل از این که آن درخت جادویی بود؛ درختی که می‌توانست آن چه که بر دلش می‌گذرد برآورده سازد! وقتی مسافر روی زمین سخت نشست با خودش فکر کرد که چه خوب می‌شد اگـر تختخواب نرمی در آن جا بود و او می‌توانست قدری روی آن بیارامد. فـوراً تختی که آرزویش را کرده بود در کنارش پدیدار شـد! مسافر با خود گفت: «چقدر گرسنه هستم. کاش غذای لذیذی داشتم.»ناگهان میزی مملو از غذاهای رنگارنگ و دلپذیر در برابرش آشکار شد. مرد با خوشحالی غذاها را خورد و نوشید. بعد از سیر شدن، کمی سرش گیج رفت و پلک‌هایش به خاطـر خستگی و غذایی که خورده بود سنگین شدند. خودش را روی آن تخت رها کرد و در حالی که به اتفـاق‌های شگفت‌انگیز آن روز عجیب فکر می‌کرد با خودش گفت: «قدری می‌خوابم. ولی اگر یک ببر گرسنه از این جا بگذرد چه؟» ناگهان ببـری ظاهـر شـد و او را درید. هر یک از ما در درون خود درختی جادویی داریم که منتظر سفارش‌هایی از جانب ماست.ولی باید حواسمان باشد. چون این درخت افکار منفی، ترس‌ها و نگرانی‌ها را نیز تحقق می‌بخشد. بنابر این مراقب آن چه که به آن می‌اندیشید باشید.  💫✨ ↙️↙️↙️ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاشق خدا هستم 💗خُداوندی  کِه داشتِنِ او جُبرانِ هَمهِ 💓نِداشتِه هایِ مَن است، 🌸🍃می سِتایَمَش چون لایِق سِتایِش اَست... ❤️روزمان را با نام او وصلوات برمحمدوآل محمد شروع میکنیم ❣بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ❣ ❤️الهی به امید تو❤️ 🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد ✨و َآلِ مُحَمَّد 🌸و َعَجِّل فَرَجَهُم @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh┅─═इई 🌸✨🌸ईइ═─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✋🌹 عشـق،هر روز به تکرار تو برمی خیـزد اشک هرصبح به دیدار تو برمی خیـزد ای مسافر!به گلاب نگهم خواهم شسٺ گرد و خاکی که ز رخسارتوبرمی خیزد اللهم عجل لولیک الفرج💖 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
⚘﷽⚘ قلبــ مــرا هـواے تو پر مےڪند باهرسلام با حـرمـٺ حال مےڪند دارم یقین ڪه حضرٺِ عالےجنابِ عشق ڪربُـــبَلا نصیــبِ من امسـال مےڪند ⚘السَّلاَمُ عَلَى الْحُسَيْنِ ⚘وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ⚘وَ عَلَى أَوْلاَدِ الْحُسَيْنِ ⚘وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْن ‎‌‌‌‌‌@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
5.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👇 وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيمًا تَذْرُوهُ الرِّيَاحُ ۗ وَكَانَ اللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ مُّقْتَدِرًا مثال زندگی دنیا را برایشان بیان کن که همانند آبی است که از آسمان فرو فرستادیم و آن گاه گیاهان زمین به وسیله ی آن (آب) به صورت انبوه می روید و سپس خشک می شود؛ به گونه ای که باد، آن را به هر سو پراکنده می کند.و الله بر همه چیز تواناست الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ أَمَلًا مال و فرزندان، زیور زندگی دنیا هستند و کارهای نیکِ پایدار، نزد پروردگارت از نظر پاداش بهتر و امیدبخش تر است ٤٥الی۴۶ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ✿◕ ❀◕ ❀ ☆ ❀◕ ❀ ◕✿
🔴 خوردن آب و مایعات سرد و یخ مانند انواع نوشابه، دلستر، دوغ وشربت از بزرگترین علل نابودی کبد است و بسیاری از افرادی که در انتظار "پیوند کبد" هستند به نوشیدن آب یخ علاقه داشته اند. ♻دومین موضوع سریع خوردن و خوب نجویدن غذاست (حداقل چهل مرتبه) که متاسفانه غذا بصورت خام وارد مجاری کبدی شده باعث انسداد و نابودی کبد می گردد. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
زندگی شبیه به یک سلف سرویس است! میگویند "امت فاکس" نویسنده و فیلسوف معاصر ایرلندی در اولین سفر خود به آمریکا برای صرف غذا به رستورانی رفت. او در گوشه‌ای به انتظار پیشخدمت نشست، اما کسی به او توجه نمی‌کرد. از همه بدتر افرادی که بعد از او وارد شده بودند همگی مشغول خوردن بودند. پس از چند دقیقه با ناراحتی از مردی که بر سر میز مجاور نشسته بود پرسید: من ۲۰ دقیقه است که اینجا نشسته‌ام، چرا پیشخدمت به من توجه نمی‌کند؟ درحالی که همه مشغول خوردن هستند و من درانتظار نشسته‌ام؟ مرد پاسخ داد: اینجا "سلف سرویس"است؛ به انتهای رستوران بروید و هرچه می‌خواهید در سینی بگذارید، پول آن را بپردازید و غذایتان را میل کنید. "امت فاکس" بعدها دراین خصوص نوشت: "احساس حماقت می‌کردم؛ وقتی غذا را روی میز گذاشتم ناگهان به ذهنم رسید که زندگی هم در حکم سلف سرویس است. همه نوع رخداد، فرصت، موقعیت، شادی و غم در برابر ما قرار دارد. درحالی که اغلب ما بی‌حرکت روی صندلی خود چسبیده‌ایم و آنچنان محو این هستیم که دیگران در بشقاب خود چه دارند و دچار شگفتی شده‌ایم که او چرا سهم بیشتری دارد! ولی به ذهنمان نمی‌رسد از جای خود برخیزیم و ببینیم چه چیزهایی فراهم است و برداریم ! 🆔 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
خسرو شاهی دوبلور آلن دلون میگفت یه بار ما رفتیم پاسگاه تصادف کرده بودیم و کتک مفصلی هم خورده بودم. افسره به طرف گفت: مرد مومن تصادف کردین دیگه چرا اینقد زدیش؟ طرف گفت: جناب سروان از پشت زده به ماشین ما! پیاده شده برای من ادا آلن دلون در میاره! @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان