eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.2هزار دنبال‌کننده
22.4هزار عکس
15.8هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
دستورالعمل مجرب آقا امام صادق علیه السلام برای گشایش بخت و ازدواج👇 1️⃣ وضو بگیرید 2️⃣ نیت کنید که این اعمال رو برای ازدواج و گشایش بخت انجام میدین. 3️⃣ آیه ۱ تا ۳۳ سوره یوسف رو یکبار بخونید. 4️⃣ آیه ۳۴ سوره یوسف رو ۱۴ مرتبه بخونید. (روایت تا همینجاست اما دو مورد زیر رو هم علامه لاری به این دستور اضافه کردن که بهتر است انجام بدین:) 5️⃣ چهارده مرتبه صلوات بفرستید 6️⃣ به سجده بروید و به تعداد جمع عدد ابجد کبیر اسم خودت و مادرت بگو "یا سریع الرضا" 🔴 نکته ۱: برای محاسبه عدد ابجد اسم خودتون و مادرتون میتونید اپلیکیشن "محاسبه گر ابجد" رو دا..نلود کنید و استفاده کنید. 🔴 نکته۲: اگر سختتون بود تا در سجده به اون تعداد یا سریع الرضا بگید به تعداد جمع عدد ابجد صغیر اسم خودتون و مادرتون بگید. حتما واسطه خیر بشید و این پ...ست رو‌ استو..ری کنید و بفر..ستید برای عزیزانی‌ که فکر میکنید لازمه بدونن🙏😊 ✍️ منابع: کتاب خواص ، عبدالحی لاری، 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
☸سنگسار(رجم) درزمان خلافت امیرالمومنین زنی به پیشگاه حضرت علی می آید ودرحضور جمع یاران واصحاب که درمسجد جمع بودند اظهارمیدارد واعتراف میکند که زنا کرده! امام علی اصلا توجهی به زن نمی کند! زن باردوم حرف خود را تکرار کرده وطلب مجازات برای خودش میکند بازامام توجهی نمی کند! بارسوم باز زن حرف خودرا تکرار میکند ومی گوید مجازات این جهان مرا ازاین گناه پاک خواهد کرد لطفا مجازات کنید امام بامکثی طولانی به اومیگوید برو خانه ات وفردا بیا! زن میرود وفردایش دوباره همان سخنان را می گوید! امام دوباره او را حواله به فردا میدهد تا بلکه ازاین اعتراف منصرف شده ونیاید! زن برای روز سوم باز همین سخنان را درحضور همه اعتراف میکند اصحاب متعجب ومنتظر حکم امام هستند امام اززن می پرسد آیا بارداری؟ زن جواب میدهد بله امام میفرماید برو و کودکت را به دنیا بیاور! زن میرود وبعداز ماهها دوباره برمیگردد وهمان سخنان را عرض میکند که مراز گناهم پاک گردان! امام میفرماید برو ودوسال به کودکت شیر بده! زن میرود وبعداز دوسال دوباره برمیگردد ومصرّ به اجرای حکم است! اعتراض مردم حاضر که خواهان اجرای حکم سنگسار بودند امام را بر آن داشت تا حکم را اجرا کند! امام علی ،حسنین را باخود میبرد!! وروبه جمعیت کرده ومیگوید فقط کسانی میتوانند به این زن سنگ بزنند که خود دچار گناه کبیره نباشند جمعیت یک به یک سنگها را برزمین میریزند! امام علی دوسنگ ریزه برداشته وبه دست امام حسن وامام حسین میدهد واین دوسنگ ریزه به سمت زن توبه کار پرتاب میشود ! زن به خانه نزد کودکش برمیگردد! 🌹این چهره ی واقعی اسلام واحکام پاک الهیست 🔴مبتلا ی به تبلیغات کثیف واسلام هراسی دشمنان اسلام نشوید! 📚منبع: داستان راستان نوشته مرحوم مرتضی مطهری ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌ 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
👹شیطان می گوید👹 👈کسی که صدای اذان را می شنود و نماز نمی خواند پدرمن است 👈کسی که اسراف می کند برادر من است 👈کسی که زودتر از امام به رکوع می رود پسر من است 👈خانمی که باآمدن مهمان اعصاب خرابی می کند مادر من است 👈خانمی که بدون حجاب می گردد خانم من است 👈کسی که بدون بسم الله غذا می خورد اولاد من است 👈 کسی که این حرفها را به دیگران برساند دشمن من است. ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌ 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃 ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﻫﺎﯾﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﻓﺮﮐﺎﻧﺲ ﺷﺎﺩﯼ ﺗﻨﻈﯿﻢ ﮐﻨﯿﺪ ﺗﺎﺑﻬﺸﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﮐﻨﯿﺪ .. ﺍﻧﻌﮑﺎﺱ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯿﺪ ﺩﺭ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ . . . ﺍﮔﺮ ﻋﺸﻖ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯿﺪ، ﻋﺸﻖ ﺑﻮﺭﺯﯾﺪ . . . ﺍﮔﺮﺻﺪﺍﻗﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯿﺪ، ﺭﺍﺳﺘﮕﻮ ﺑﺎﺷﯿﺪ . . . ﺍﮔﺮ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯿﺪ، ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ . . . ﺩﻧﯿﺎﭼﯿﺰﯼ ﺟﺰ ” ﭘﮋﻭﺍﮎ ” ﻧﯿﺴﺖ. 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃 این‌که بگوییم انسان اختیاری ندارد، بهشت و جهنم بی‌معنی می‌شود. اگر بگوییم تام‌الاختیار و «فعال ما یشا و ترید» است، آن زمان انسان اگر از خدا نترسد، با این اختیار کامل چه جنایات و ظلم‌هایی که نمی‌کند. چرا؟ چون این دنیا عالمِ غیب نیست که انسان به حقیقت برسد و حقیقت را همه ببینند و ایمان بیاورند و بترسند. این دنیا عالم ناسوت است و شهوت‌ها همراهِ شیطان در جستجوی انسان هستند. پس واجب است انسان هم مختار باشد اما تام‌الاختیار هم نباشد، چون خداوند می‌فرماید: إنَّ الاْءِنسَانَ لَیطْغَی أَن رَآهُ اسْتَغْنَی. انسان اگر بی‌نیاز شود، طغیان و ستم می‌کند. در اعتقاد کلامیون، حضرت حق به هر بنده اختیاری محدود عنایت می‌کند. اگر انسان از این اختیار سوءاستفاده کرد و به دیگران آسیب رساند، خداوند دامنه‌ی اختیار او را محدودتر می‌کند؛ چون در صورت داشتن اختیارِ زیاد، این انسان دست در اختیار دیگران برده و آن‌ها را محدود خواهد کرد. مثال: کسی که اُوباش و کَلاش است، اگر اختیارش محدود نشود، به ناموس مردم دست برده و اختیار مردم از ناموس خود را سلب خواهد کرد. پس هر عقل سلیم می‌طلبد که اختیار این انسان٬ محدود شود. چنان‌چه به ندرت این‌گونه انسان‌ها به سن پیری می‌رسند، انسان کلاش و زورگو یا کسی را می‌کُشد و از طریق قانون کشته می‌شود یا به دست ظالم دیگری کشته می‌شود. اما این بشر اگر از اختیاراتی که خدا به او داده در راستای خدمت به بندگانِ خدا استفاده کند، حضرت حق اختیارات او را می‌افزاید. مانند انسانی که برای فقرا کمک جمع می‌کند و به نیت فقرا موسسه‌ای راه می‌اندازد، خداوند اختیارات و نفوذ کلام او را زیاد می‌کند، چون این اختیارات زیاد برای دیگران مفید است. به عبارت بهتر هر کسی نزد خدا اختیارات بسیاری دارد، اگر از این اختیارات به نفع مردم بهره ببرد، خداوند به او اختیارات ببشتری می‌دهد و اگر ضرر برساند، این اختیاراتِ کم را هم از او می‌گیرد. در حقیقت این‌که گفته می‌شود انسان اختیاری ندارد، درست نیست؛ بلکه اختیارش محدود و در حد بشر است. مگر بخواهد به دیگران نفعی از این اختیارات خود برساند. ‎🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃 پیش از اسلام، قبایل مختلف اطراف مکه، هر کدام بتی مخصوص به خود داشتند و آنرا به آیین و شیوه ای خاص می پرستیدند. در این میان بت قبیله حنیفه از همه خاص تر بود، زیرا این بت، از خرما و آرد ساخته شده بود، اما در سالی، خشکسالی و قحطی بر مردم قبیله حنیفه آنچنان فشار آورد، که مجبور شدند، بتشان را تکه تکه کنند و در میان مردم قبیله آنرا تقسیم کنند. این عمل در میان مردم بت پرست عملی مذموم بود، زیرا معبود به دست بندگان خویش خورده شده بود، در نتیجه شعری ساخته شده و در میان مردم آن دوران رواج پیدا کرد، با این مضمون "اکل ربه زمن المجاعة "یعنی هم خدا را می خواهد و هم خرما را. شعر "هم خدا را می خواهد و هم خرما را "به صورت مثل در آمد و حتی وارد زبان فارسی نیز شد و کنایه است از افراد حریص و طماع که می خواهند، از دو چیز که کاملا مغایر هم هستند سود و بهره ببرند و همچنین حاضر نباشند از یکی به نفع دیگری چشم پوشی کنند به کار می رود. 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃 شبی یک کشتی گرفتار توفان شد. مسافران وحشت زده شده بودند و فریاد میکشیدند. دختر ۸ ساله ی ناخدا هم در کشتی بود. سر و صدای بقیه بیدارش کرد. از مادرش پرسید: مادر چه شده؟ مادر گفت که توفانی عظیم آمده است. دخترک: آیا پدر پشت سکان است؟ مادر: بله‌. دخترک با شنیدن این پاسخ، دوباره به رختخوابش بازگشت. دخترک دیگر نمیترسید، چون به سکاندار ایمان داشت. پ.ن: تا وقتی خدا سکاندار ماست، نگرانی برای چه؟ 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃 سه داستان زیبای 3 ثانیه ای برای یادآوری : 1⃣روزى روستاييان تصميم گرفتند براى بارش باران دعا كنند در روزيكه براى دعا جمع شدند تنها يك پسربچه با خود چتر داشت ، این یعنی ایمان... 2⃣كودك يك ساله اى را تصور كنيد زمانيكه شما اورابه هوا پرت ميكنيد او ميخندد زيرا ميداند اورا خواهيد گرفت اين يعنى اعتماد... 3⃣هر شب ما به رختخواب ميرويم ما هيچ اطمينانى نداريم كه فردا صبح زنده برميخيزيم با اين حال هر شب ساعت را براى فرداكوك ميكنيم اين يعنى اميد... برايتان "ایمان ، اعتماد و امید به خدا" را آرزو ميکنم .. 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃 مرحوم میرزا محمد تنکابنی در کتاب «قصص العلماء» می نویسد: «شاه عباس روزی به دیدن ملا عبدالله تونی آمد و آخوند مدرسه ‌ای ساخته بود ولی خالی از طلاب بود. سلطان در بازدید مدرسه از ملا عبدالله سؤال کرد: چرا مدرسه شما از طلاب خالی است؟. ملا عبدالله در جواب گفت: پاسخ این سؤال را بعداً به شما خواهم گفت. پس روزی آخوند ملا عبدالله به بازدید شاه عباس رفت، پس از طی تعارفات و گفتگوها پادشاه به ملا عبدالله گفت: چیزی از من خواهش کن! آخوند گفت: من مطلبی ندارم. سلطان اصرار کرد!. آخوند گفت: اکنون که شما اصرار دارید، یک حاجت دارم و آن این که من سواراسب شوم و شما در پیش روی من پیاده در میدان شاه حرکت کنید!. سلطان گفت: حکمت این کار چیست؟. آخوند گفت: جوابش را بعداً می گویم. آخوند ملا عبدالله سواراسب شد و شاه عباس در پیش روی او پیاده حرکت کرد و قدری راه رفته و همه اهل شهر این منظره را دیدند. سپس آخوند از سلطان خداحافظی کرد و به منزل آمد. بعد از مدتی سلطان بار دیگر به دیدن آخوند ملا عبدالله آمد و دید که مدرسه آخوند پُر از جمعیت طلاب است. وی از آخوند سؤال کرد: مدتی قبل مدرسه شما از طلاب خالی بود، اکنون مدرسه مملو از طلبه گردیده، دلیلش چیست؟ آخوند گفت: دلیلش به آن روز که از شما خواهش کردم شما پیاده و من سواره بین مردم برویم، مرتبط است. دلیلش آن است که مردم در ابتدای امر، فضیلت علم و عالم را نمی دانستند و ظاهربین بودند لذا ابتدا در مدرسه من کسی جمع نشد و در آن زمان که من سواراسب شدم و شما پیاده در جلو راه رفتید، مردم ارزش علم را فهمیدند که ارزش علم آن قدر زیاد است که پادشاه پیاده و در پیش رویِ عالم راه می ‌‌رود؛ لذا به جهت عزت دنیا و طلب جاه و جلال مال دنیا در مدرسه جمع شده و مشغول تحصیل می ‌‌باشند و چون بعضی از مراتب علم را طی کنند، نیت آن ها خالص خواهد شد و قصد قربتی که مقصود اصلی در علم و جمیع عبادات است، حاصل خواهد شد. 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃 سر تا پایم را خلاصه کنند می شوم "مشتی خاک" که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه یا "سنگی" در دامان یک کوه یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس شاید "خاکی" از گلدان‌ یا حتی "غباری" بر پنجره اما مرا از این میان برگزیدند : برای" نهایت" برای" شرافت" برای" انسانیت" و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای : " نفس کشیدن " " دیدن " " شنیدن " " فهمیدن " و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمید من منتخب گشته ام : برای" قرب " برای" رجعت " برای" سعادت " من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده: به" انتخاب " به" تغییر " به" شوریدن " به" محبت " وای بر من اگر قدر ندانم… 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃 مردی از سفر حج برگشته، سرگذشت مسافرت خودش و همراهانش را برای‏ امام صادق تعريف می‏كرد، مخصوصا يكی از همسفران خويش را بسيار می‏ستود كه، چه مرد بزرگواری بود، ما به معيت همچو مرد شريفی مفتخر بوديم. يكسره مشغول طاعت و عبادت بود، همينكه در منزلی فرود می‏آمديم او فورا به گوشه‏ای می‏رفت، و سجاده خويش را پهن می‏كرد، و به طاعت و عبادت‏ خويش مشغول می‏شد. امام : «پس چه كسی كارهای او را انجام می‏داد؟ و كه حيوان او را تيمار می‏كرد؟» مرد: «البته افتخار اين كارها با ما بود. او فقط به كارهای مقدس خويش‏ مشغول بود و كاری به اين كارها نداشت». امام: «بنابر اين همه شما از او برتر بوده ايد». 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃 در زمان خلافت علی -عليه‏السلام- در كوفه، زره آن حضرت گم شد. پس‏ از چندی در نزديك مرد مسيحی پيداشد. علی او را به محضر قاضی برد، و اقامه دعوی كرد كه: "اين زره از آن من است، نه آن را فروخته‏ام و نه‏ به كسی بخشيده‏ام. و اكنون آن را در نزد اين مرد يافته‏ام". قاضی به‏ مسيحی گفت: "خليفه ادعای خود را اظهار كرد، تو چه می‏گويی ؟" او گفت: "اين زره مال خود من است ، و در عين حال گفته مقام خلافت را تكذيب نمی‏كنم (ممكن است خليفه اشتباه كرده باشد)". قاضی رو كرد به علی و گفت: "تو مدعی هستی و اين شخص منكر است، عليهذا بر تو است كه شاهد برمدعای خود بياوری". علی خنديد و فرمود: "قاضی راست می‏گويد، اكنون می‏بايست كه من شاهد بياورم، ولی من شاهد ندارم". قاضی روی اين اصل كه مدعی شاهد ندارد، به نفع مسيحی حكم كرد، و او هم‏ زره را برداشت و روان شد. ولی مرد مسيحی كه خود بهتر می‏دانست كه زره مال كی است، پس از آنكه‏ چند گامی پيمود وجدانش مرتعش شد و برگشت، گفت: "اين طرز حكومت و رفتار از نوع رفتارهای بشر عادی نيست، از نوع حكومت انبياست"، و اقرار كرد كه زره از علی است. طولی نكشيد او را ديدند مسلمان شده، و با شوق و ايمان در زير پرچم علی‏ در جنگ نهروان می‏جنگد. ٦٣ ٩ص٥٩٨ 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃 امام باقر (علیه السلام) : خداوند هرشب جمعه تا صبح از عرش ندا میدهد : آیا بنده مؤمنی نیست که قبل از طلوع فجر مرا برای دنیا و آخرتش بخواند ، تاجوابش دهم ؟ آیا بنده مؤمنی نیست که ازگناهانش توبه کند تا توبه او را بپذیرم ؟ آیا بنده مؤمنی نیست که ازنظر روزی درتنگنا باشد و ازمن درخواست افزایش کند تا رزقش را زیاد کنم ؟ آیا مؤمن بیماری نیست که شفای خود را بخواهد ، تا شفایش دهم ؟ ٥ص٧٣ 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃 این ضرب‌المثل را عموما در مواقعی به کار می‌برند که کار از کار گذشته باشد. گاه اتفاق می‌افتد که هریک از ما برای رسیدن به مقصود و حصول یک نتیجه مشخص، همه نوع تلاشی می‌کنیم. در واقع به هر دری می‌زنیم تا آن اتفاق بدی که ممکن است نیفتد. آنچه به دست می‌آید، نیک باشد و آنچه که ما می‌خواهیم. اما خب از آن‌جا که «همیشه آن طور نمی‌شود که ما فکر می‌کنیم»، توفیق حاصل نمی‌شود و علی‌الظاهر متحمل ضرر و زیانی هم می‌شویم. حال اگر در این هنگام که همه‌چیز رو به ناکامی و نامرادی رفته، راه گشایش و فرجی پیدا شود که امکان رسیدن به مقصود را فراهم آورد، چون دیگر آن نفع و فایده اولیه را ندارد و آرزوها دیگر بر باد رفته، می‌گویند که «نوشداروی پس از مرگ سهراب» است. ضرب ‌المثلی که مربوط می‌شود به داستان رزم میان پدر و پسر، رستم و سهراب که جریان این رزم را همگان می‌دانیم. نبردی که در آن، در هنگامه مرگ، نوشدارو به سهراب می‌رسد اما دیگر کار از کار گذشته و او در آغوش پدر جان می‌سپارد. نبردی که استاد سخن فردوسی نامدار در شاهنامه، این شاهکار ادبی والامقام، به خوبی و با جزئیات خواندنی و شنیدنی به نظم کشیده است. 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد خداش در همه حال از بلا نگه دارد حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست که آشنا سخن آشنا نگه دارد دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای فرشته‌ات به دو دست دعا نگه دارد 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
وقتی گذشته با شما تماس می گیره جوابشو ندین !!!! چون چیز تازه ای برا گفتن نداره... 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
َ چنان باش كه ديگران نتوانند تو را به درون طوفانهايشان بكشانند، بلكه اين تو باشی كه آنها را به دايره آرامش وجودی ات بكشانی... 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
عطارنیشابوری میگوید:📚 عبادت ده جزء اسـت نُـه جزء آن دوری از خلق است و يك جزء آن خاموشی است پس زیاد خودتـون رو درگیر حـرف مردم نکنید..‌..... 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
هیچ کس تو را در غل و زنجیر نمیکند جز ناآگاهی خودت پس آگاه باش و ذهنت را از بردگی افکار منفی رها کن چرا که تو شایسته بهترینها هستی ومیتوانی همیشه رها ودر آرامش باشی. 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃 ازعارفى ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ : ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ دعا ﺑﻪ درگاه ﺧﺪﺍوند ، ﭼﻪ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﯼ!!؟ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﻫﻴﭻ ! ﺍﻣﺎ ، ﺑﻌﻀﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ ! ﺧﺸﻢ ، ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ، ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ، ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ ، ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻋﺪﻡ ﺍﻣﻨﯿﺖ ، ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﯼ ﻭ ﻣﺮﮒ. ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺣﺎلمان ﺧﻮﺏ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮔﺎﻫﯽ با ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻧﻬﺎ ، خيال ﺁﺳﻮﺩﻩ تري داریم. 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
📣 تکذیب احتمال ائتلاف قالیباف با لاریجانی کانال تلگرامی «شبکه رسمی هواداران قالیباف»: 🔸خبری که امروز روزنامه اعتماد مبنی بر احتمال ائتلاف قالیباف و لاریجانی منتشر کرده است، به صورت کامل و قطعی تکذیب می‌شود/ مشرق
🌸🍃🌸🍃 یزگرد اول پادشاه ساسانی، فرزندان پسرش پس از تولد بعد از مدت کوتاهی می مردند، تا اینکه بهرام متولد شد، شاه برای آنکه این پسر را هم از دست ندهد او را به نزد "نعمان" پادشاه عرب "حیره" می فرستد تا کودک در آب وهوای خوش و پاکیزه آن ناحیه پرورش یابد . نعمان چون دوستی نزدیکی با حکومت ساسانی داشت، قبول می کند تا سرپرستی بهرام را برعهده گیرد، به این منظور نعمان دستور ساخت قصری ویژه را می دهد تا در خور شاهزاده ی پارسی باشد از این رو معمار معروف رومی" سنمار" را به خدمت می گیرد. سنمار بنا به روایتی پنج سال در ساخت این کاخ عظیم همت گماشت ، نام این کاخ را "خورنق" نهادند و در زیبایی و بلندی این کاخ نظیر نداشته و حتی در ساعت مختلف شبانه‌روز دیوارهای آن به رنگی های مختلف در می آمد. بعد از پایان ساخت بنا، نعمان چنان از دیدن آن همه زیبایی شگفت زده شد که دستور داد، مال و سرمایه ی بی اندازه به سنمار ببخشند. سنمار ساده دل با دیدن سخاوت نعمان می گوید:" یا امیر، اگر می دانستم شما تا این حد سخاوتمند هستید، کاخی زیباتر و بزرگتر بنا می کردم ." نعمان پس از شنیدن این سخن به فکر فرو می رود و با خود می اندیشد، شاید شاهی دیگر پول و ثروت بیشتری به سنمار دهد و او قصری زیباتر از خورنق بسازد و قصر او دیگر در دنیا به زیبای یگانه نباشد، پس نعمان دستور می دهد معمار زبردست بیچاره را از بالای ساختمانش به زمین پرتاب کنند تا دیگر نتواند قصری به آن زیبای بنا کند. اصطلاح "جزای سنمار " که در میان اعراب به صورت مثل درآمده ، به این معناست که شخص پس از انجام کاری درخور پاداش و توجه به جای آنکه از او تقدیر شود ،تنبیه گردد و خدمت او را با جنایت و خیانت پاسخ دهند. 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃 شخصی باهيجان و اضطراب، به حضور امام صادق(ع) آمد و گفت: «درباره من دعايی بفرماييد تا خداوند به من وسعت رزقی بدهد، كه‏ خيلی فقير و تنگدستم». امام : «هرگز دعا نمی‏كنم» . شخص: «چرا دعا نمی‏كنيد؟!» امام: «برای اينكه خداوند راهی برای اينكار معين كرده است، خداوند امر كرده كه روزی را پی‏جويی كنيد، و طلب نماييد. اما تو می‏خواهی در خانه‏ خود بنشينی، و با دعا روزی را به خانه خود بكشانی!» ٢ص٥٢٩ 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃 حکیم ژاپنی در صحرایی روی شن ها نشسته و در حال مراقبه بود. مردی به او نزدیک شد و گفت مرا به شاگردی بپذیر! حکیم با انگشت خطی راست بر روی شن کشید و گفت: کوتاهش کن. مرد با کف دست نصف خط را پاک کرد. حکیم گفت برو یک سال بعد بیا. یک سال بعد باز حکیم خطی کشید و گفت کوتاهش کن. مرد این بار نصف خط را با کف دست و آرنج پوشاند. حکیم نپذیرفت و گفت برو یک سال بعد بیا! سال بعد باز حکیم خطی روی شن کشید و از مرد خواست آن را کوتاه کند. مرد این بار گفت: نمی دانم و خواهش کرد پاسخ را بگوید. حکیم خطی بلند کنار آن خط کشید و گفت حالا کوتاه شد. این حکایت فرهنگ ژاپنی ها را نشان می دهد. نیازی به دشمنی و درگیری با دیگران نیست. با رشد و پیشرفت دیگران شکست می خورند. به دیگران کار نداشته باش کار خودت را بکن 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔸 🔹 ✍روزي فقيري به در خانه مردي ثروتمند مي‌رود تا پولي را به عنوان صدقه از او بخواهد. هنوز در خانه را نزده بود که از پشت در شنيد که صاحب خانه با افراد خانواده خود بحث و درگيري دارد که چرا فلان چيز کم ارزش را دور ريختيد و مال من را اين طور هدر داديد؟! 🔹مرد فقير که اين را مي‌شنود قصد رفتن مي‌کند و با خود مي‌گويد وقتي صاحب‌خانه بر سر مال خود با اعضاي خانواده‌اش اين طور دعوا مي‌کند، چگونه ممکن است که از مالش به فقيري ببخشد؟! از قضا در همان زمان در خانه باز مي‌شود و مرد ثروتمند از خانه بيرون مي‌زند و فقير را جلوي خانه مي‌بيند. از او مي‌پرسد اينجا چه مي‌کند؟ 🔹مرد فقير هم مي‌گويد کمک مي‌خواسته اما ديگر نمي‌خواهد و شرح ماجرا مي‌کند. مرد غني با شنيدن حرف‌هاي او، لبخندي مي‌زند، دست در جيب مي‌کند مقداري پول به او مي‌بخشد، و مي گويد: 🔸، از آن زمان اين ضرب المثل را در مورد افرادي به کار مي برند که حواسشان به حساب و کتابشان هست، اما در زمان مناسب هم بي حساب و کتاب مال خود را مي‌بخشند. 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝