eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.1هزار دنبال‌کننده
22.8هزار عکس
16.1هزار ویدیو
111 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
⚫️بعد از کربلا چه گذشت...(قسمت 6) 🔥در همین وقت ماموران ابن زیاد وارد شدند و سرها را نزد یزید قرار دادند. 🌺سر حسین علیه السلام درون طشت طلا قرار داشت. سکینه و فاطمه دختران ابی عبدالله قد میکشیدند تا سر پدر را ببینند، همینکه چشمشان به سر پدر افتاد صدای شیونشان بلند شد... ♨️یزید خبیث با خوشحالی با چوب خیزران بر لب و دندان حسین علیه السلام میزد و میگفت: انتقام جنگ بدر را گرفتیم! سپس اشعاری خواند که مضمون اشعار بدین شرح است: 📛آرزو میکند کشته های بدر که به جهنم واصل شده بودند ،حضور داشتند و این روز را میدیدند. 📛 به کشتن پسر پیغمبر افتخار میکند. 📛 تصور میکند دیگر مخالفی ندارد و حکومتش تثبیت شده و تزلزل ناپذیر است. 📛 منکر اصل دین و وحی و رسالت و تمام مسائل الهی میشود! 🌷حضرت زینب سلام الله مظلومانه با اینکه در دست دشمن اسیر است و حامی و پشتیبانی ندارد، اما با یک شجاعت بی نظیر و شهامت بی مثال بیاناتی میفرماید که بینی یزید را به خاک میمالد تا آنجا که میفرماید: 🔥من تورا انسانی بی ارزش و بی مقدار میبینم و بسیار سرزنش و توبیخ میکنم ، 🔥تو هرچه تلاش کنی و خدعه و نیرنگ به کار ببری که نام ما را از سر زبانها برداری ، و محبت مارا از قلبها خارج کنی هرگز نخواهی توانست. ننگ کار پلید تو تا ابد با هیچ آبی شسته نمیشود. 🔥یزید! گمان میکنی از اینکه تمام راههای آسمان و زمین را بر ما بستی و مارا مانند اسیران شهر به شهر میگردانی،نزد خدا بی مقدار شده ایم و تو مورد عنایت پروردگار قرار گرفته ای و مقامت نزد خدا افزون گشته که بر ما پیروز گشتی و این چنین اظهار خوشحالی میکنی؟ 🔥چون دنیا به کام توست و حکومت ما در دست تو قرار گرفته؟ نه چنین نیست! گفته ی خدا را فراموش نکن: ⛔️"کفار گمان نکنند که مهلت دادن به آنها به خیر آنها است،بلکه به آنها مهلت میدهیم تا بر گناهانشان بیفزایند که برای آنان عذابی دردناک است" 🔥 ای پسر آزاد شدگان! آیا رواست که کنیزکان خود را در پس پرده ی حجاب نگه داری و دختران رسول الله را در مسیر دید دشمنان باز بذاری تا به چهره آنان بنگرند در حالیکه مرد و محرمی ندارند تا از آنان حمایت کند؟! ❗️چگونه انتظار حمایت داشته باشیم از کسی که فرزند هند جگرخواره هست و گوشت او از خون شهدای ما روییده! 🔥 کسی که با چوب خیزران بر لب و دندان سید جوانان اهل بهشت میزند .. ♨️صبر کن که بزودی به پدران خود ملحق خواهی شد در حالیکه آرزو میکنی ای کاش فلج و لال بودم و چنین حرفایی نمیزدم.. 🌷هرچند سخن گفتن با تو مصیبتم را تشدید میکند و اندوهم را افزون میسازد اما باید تورا خوار و کوچک سازم و از این گردن فرازی فرود آورم.. 💥 تمام کوشش خود را به کار بگیر ولی بدان بخدا قسم نمیتوانی یاد مارا از میان مردم محو کنی و احکام الهی را نابود سازی، 🔥ننگ عمل پلیدت تا ابدت ماندگار میشود،مدت زندگیت کوتاه و همدستانت اندک است و روز قیامت منادی ندا میدهد: آگاه باش که لعنت خدا بر ستمکاران محقق است... ✍ادامه دارد... 📚 نفس المهموم ص 444 📙حیات الحسین ج 4 📕بحار ج 45 ص133 📘اعلام النسا ج 2 2 504 •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• 🏴http://eitaa.com/joinchat/1068105750Cf2670e35cc ڪـانـال تخصصے دلتنگ ڪــღــربــلا👆
#بسته_سلامتے #درمان_یبوست ✴️⇦انجیر خشک خیسانده شده در شیر بسیار خوشمزه و برای درمان یبوست شدید بسیار مفید 📝⇦و همچنین خوردن انجیر خشک خیسانده در روغن زیتون در صبح ناشتا، برای رفع یبوست موثر است @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨﷽✨ ✨ #پندانـــــــهـــ از پیرے پرسیدم خوشبختےچیست گفت اگه میخواےسلامت باشے موقع بیماری پدرومادرت بهشون برس اگرمیخواهےثروتمندشوی به پدرمادرت کمک مالے کن اگه میخواے خوشبخت باشی با پدر ومادرت مهربان باش @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا قلب‌های مهربان💜 دوستانم رابه تومیسپارم، باشدکه با یادتو به آرامش رسیده وفارغ از دردها و رنجها طلوع صبحی زیبا را به نظاره بنشینند شبتون بخیر💜 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌺🍃با نام خدا سہ شنبہ ۲۶ شهریور ماه را آغاز میکنیم بسم الله الرحمن الرحیم الهی به امیدتو 🌺🍃آخرین سہ شنبہ شهریور ماهتون سرشار از زیبایی یڪ روزقشنگ یڪ شادۍبۍپایان یڪ نور ازجنس امید یڪ زندگۍ عاشقانہ وهزار آرزوۍ زیبا 🌺🍃ازخدا برایتان خواهانم @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌
🌺🍃بر صورت نورانی مهدی بگوئید صلوات 🌺🍃چون می بینی اورا نمی شناسی بگوئید صلوات 🌺🍃جهت خشنودی و سلامتی آن یوسف زهرا 🌺🍃بر ثانیه ثانیه تا ظهور ش بگوئید صلوات 🌺🍃الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ 🌺🍃وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ " @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃❤️🍃 🌹 ❤ السلام ای خالق عشق ❤ و محبت یاحسین(ع) ❤ السلام ای قتیل ❤ دشت غربت یاحسین(ع) ❤ السلام ای گل باغ ❤ علی(ع) وفاطمه(س) ❤ ای صفای آل ❤ عصمت یاحسین(ع) ❤ صلی الله علیک یا ❤ اباعبدالله الحسین(ع) @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ‎‌‌‌‌‌
امام خمینی ره👆 "سه شنبه"﷽" "۱۰۰مرتبه" ✨یا ارحم الراحمین✨ ✨ای مهربان ترین مهربانان✨ 🌙دیگرگناه نمی کنم 🌙 🌻 ✅هرکس نمــازسه‌شنبه را بخواندبرایش هزاران شهرازطلا دربهشت بسازند↯ دورکعت؛ درهر رکعت بعدازحمدیک بارسوره تین توحیدفلق ناس @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
👆 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز 26 شهریور ماه 1398 🌞اذان صبح: 05:23 ☀️طلوع آفتاب: 06:48 🌝اذان ظهر: 12:59 🌑غروب آفتاب: 19:09 🌖اذان مغرب: 19:27 🌓نیمه شب شرعی: 00:17 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🔴 اگر وقت برای صبحانه خوردن ندارید حداقل یک عدد سیب در راه محل کار ، دانشگاه یا مدرسه بخورید فواید مصرف سیب هنگام صبح ← کمک به کاهش استرس ← کمک به کاهش خواب آلودگی ← تنظیم قند خون @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دستهایم آنقدر بزرگ نیست که چرخ دنیا را به کامتان بچرخانم 🌺🍃 اما خــ♡ــدایی دارم که بر همه چیز تواناست در آخرین سہ شنبہ زیـــباے فصل تابستان تمنای لحظه‌ های زیبا و بهترین‌ها را برایتان دارم🌺🍃 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌
°❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀°🌺 📖داستان زیبا ازسرنوشت واقعی 📝 (سنجش یا چالش) 🌷آقای علیمرادی خودش رو جلو کشید، طوری که دید من و آقای افخم روی هم کمتر شد.چقدر سخت می گیری به این جوون،تااینجا که تشخیصش قابل تامل بوده.افخم با همون حالت، نگاهش رو از من گرفت و چرخید سمت علیمرادی– تصمیم گرفتن در مورد رد یا پذیرش افراد، کار راحتی نیست که خیلی راحت، افراد بی تجربه واردش بشن. 🌷قصد اهانت به ایشون یا شخص معرف و پذیرنده رو ندارم، اما میخوام بدونم چی تو چنته داره.پام رو به پایه میز کنفرانس تکیه دادم و صندلی رو چرخوندم تا دیدم نسبت به آقای افخم واضح تر بشه. 🌷– نفر چهارم شدید حالت عصبی داره، سعی می کنه خودش رو کنترل کنه و این حالت رو پشت خنده هاش و ظاهر شوخ طبعش مخفی می کنه. علی رغم اینکه قدرت برقراری ارتباطش خوبه، اما شخصیه که به راحتی کنترلش رو از دست میده. 🌷شما گفتید توی پذیرش به افرادی با دقت نظر بالا نیاز دارید. افرادی که کنترل درونی و موقعیتی داشته باشن. افراد عصبی، نه تنها نمی تونن همیشه با دقت بالا کار کنن و در مواقع فشار و بحران هم دچار مشکل میشن، بلکه رفتار آشفته شون، روی شرایط و رفتار بقیه هم تاثیر می گذاره و افراد زیر دست شون رو هم عصبی می کنن. 🌷لبخند عمیقی چهره علیمرادی رو پر کرد و سرش چرخید سمت افخم. آقای افخم چند لحظه صبر کرد، حالت نگاهش عوض شد. 🌷– از کجا فهمیدی عصبی بودنش موقعیتی نیست؟ طبیعتا برای اومده و یکی از مصاحبه گرها هم از خودش کوچک تره. فکر نمی کنی قرار گرفتن در چنین حالتی هر کسی رو عصبی می کنه؟ و واکنش خندیدن توی این حالت می تونه طبیعی باشه؟ 🌷نمی دونستم، سوالش حقیقیه؟ قصد سنجیدن من رو داره یا فقط می خواد من رو به چالش بکشه؟حالتش تهاجمی بود و فشار زیادی رو روم وارد می کرد. از طرفی چهره اش طوری بود که نمی شد فهمید واقعا به چی داره فکرمیکنه. توی اون لحظات کوتاه، مغزم داشت شرایط رو بالا و پایین می کرد و به جواب های مختلف، متناسب با دریافت های مختلفی که داشتم فکر می کرد، که یکی از اون افراد، سکوت کوتاه بین ما رو شکست.– حق با این جوانه. من، نفر چهارم رو از قبل می شناسم، باهاش برخورد داشتم. ایشون نه تنها عصبیه، که از گفتن هیچ حرف زشتی در قالب کلمات شیک، هیچ ابایی نداره. ولی چیزی که برام جالبه یه چیز دیگه است. 🌷چرخید سمت من:– چطور تونستی اینقدر دقیق همه چیز رو در موردش بفهمی؟ نمی دونستم چی بگم.شاید مطالعه زیاد داشتم،اما علم من، از خودم نبود. به چهره آدم ها که نگاه می کردم، انگار، چیزی برای مخفی کردن نداشتند.چند دقیقه بعد،سری بعدی مصاحبه هاشروع شد. ✍ادامه دارد. °❀°🌺°❀°‌🌺°❀°🌺°❀° (چند مرده حلاجی) 🌷حدودساعت ۸شب،بررسی افرادمصاحبه شده تمام شد. دو روز دیگه هم به همین منوال بود.اصلا فکر نمی کردم بین اون افراد، جایی برای من باشه، علی الخصوص که آقای افخم اونطور با من برخورد کرده بود. هر چند علی رغم رفتارش با من، دقت نظر و علمش، به شدت من رو تحت تاثیر قرار داد. شیوه سوال کردن هاش، و برخورد آرام و دقیق با مصاحبه شونده ها… 🌷از جمع خداحافظی کردم، برگردم که آقای افخم، من رو کشید کنار: – امیدوارم از من ناراحت نشده باشی. قضاوت در مورد آدم ها اصلا کار ساده ای نیست و با سنی که داری، نمی دونستم به خاطر توانایی اینجا بودی یا … بقیه حرفش رو خورد.– به هر حال می بخشی اگر خیلی تند برخورد کردم، باید می فهمیدم چند مرده حلاجی.خندیدم? 🌷– حالا قبول شدم یا رد؟ با خنده زد روی شونه ام – فردا ببینمت ان شاء الله از افخم دور شدم در حالی که خدا رو شکر می کردم. خدا رو شکر می کردم که توی اون شرایط، در موردش قضاوت نکرده بودم. آدم محترمی که وقتی پای حق و ناحق وسط می اومد، دوست و رفیق و احدی رو نمی شناخت. محکم می ایستاد. 🌷روز آخر، اون دو نفر دیگه رفتن. من مونده بودم و آقای علیمرادی، توی مجتمع خودشون. بهم داد، پیشنهادش خیلی عالی بود.– هر چند هنوز مدرک نگرفتی ولی باهات لیسانس رو حساب می کنیم. حیفه نیرویی مثل تو روی زمین بی کار بمونه. 🌷یه نگاه به چهره افخم کردم، آرام بود اما مشخص بود چیزهایی توی سرش می گذره، که حتما باید بفهمم. نگاهم برگشت روی علیمرادی با احترام و لبخند گفتم:– همین الان جواب بدم یا فرصت فکر کردن هم دارم؟به افخم نگاهی کرد و خندید: – اگه در جا و بدون فکر قبول می کردی که تشخیص من جای شک داشت.از اونجا که خارج می شدیم، آقای افخم اومد سمتم. 🌷– برسونمت مهران– نه متشکرم، مزاحم شما نمیشم. هوا که خوبه، پا هم تا جوانه باید ازش استفاده کرد.خندید?– سوار شو کارت دارم.حدسم درست بود. اون لحظات، به چیزی فکر می کرد که حسم می گفت:– حتما بایدازش خبرداربشی. سوار شدم، چند دقیقه بعد، موضوع پیشنهاد آقای علیمرادی روکشیدوسط نظرت درموردپیشنهاد مرتضی چیه؟ قبول کنم یانه ادامه دارد. @tafakornab