هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
🌸به نام او که...
🌸رحمان و رحیم است
🌸به احسان عادت
🌸وخُلقِ کریم است
🌸الهی به امیدتو
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹بر خاتم انبیاءحضرت محمد مصطفی(ص)صلوات
🌹برعلی حیدر کرار داماد پیامبر صلوات
🌹بر فاطمه بنت پیامبر همسر حیدر صلوات
🌹برحسن و حسین آله مطهر صلوات
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
👆 #تلاوت_روزانه_قرآن_کریم
#صفحه_7_سوره_بقره
اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن
اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَة القُرآن
صوت صفحه 7👇
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
4_1360431591087669864.mp3
3.42M
💠 #تلاوت_روزانه_قرآن_کریم👆
🔹 #صفحه_7_سوره_بقره
/ با نوای استاد پرهیزگار
🔅هدیه به پیشگاه مقدس امام مهدی (عج)
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز👆
🌍اوقات شرعی به افق تهران
☀️امروز #جمعه1تیرماه1397
🌞اذان صبح:04:02
☀️طلوع آفتاب:05:49
🌝اذان ظهر:13:06
🌑غروب آفتاب:20:23
🌖اذان مغرب:20:45
🌓نیمه شب شرعی:00:13
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
http://eitaa.com/joinchat/2833907715G36ddf02ee7
حجاب فاطمی مخصوص بانوان👆
🍒داستان واقعی آموزنده 🍒
#مهمانی_تلخ
📍قسمت دوم
✍دم خونشون که رسیدیم....
همش به حسام شوهرم میگفتم کاش نمی اومدیم اصلا حس خوبی ندارم ولی حسام همش بهم میگفت بخاطر حاملگیته وسواس شدی....
به هرحال رفتیم داخل و شبنم خانم اومد در رو باز کرد اما چه در باز کردنی یه لباس پوشیده بود از بالا هرچه کوتاهتر از پایین هرچه کوتاه تر خشکم زد....
به حسام نگا کردم صورتش از شرم قرمز شده بود و من داشتم سکته میکردم اما به هرحال رفتیم داخل اقا داریوش اومد خوش آمد گویی کرد و نشستیم..
ولی از ظاهر اقا داریوش معلوم بود که خوشحال نیست ناهار خوردیم و شبنم خانم کیک آورد و جشنشو شروع کرد و من داشتم لحظه شماری میکردم برای رفتن...
یهو شبنم خانم گفت قبل از بریدن کیک باید منو داریوش برقصیم کلا دیگه یجوری شدم داشتم دیونه میشدم به حسام گفتم من میرم اگه توم خواستی بیا نخواستی بشین رقص شبنمو تماشا کن...
حسام گفت آبرو ریزی نکن نمیخوام پیش دوستم شرمنده شم و به اجبار نشستم هر چی آقا داریوش مخالفت میکرد و میگفت بیخیال رقص شبنم خانم فقط ناز و ادا در میاورد و خودشو ...
چنان به ناز انداخته بود که یجورایی احساس میکردم حسامم زیاد بدش نمیاد غافل از این که شبنم خودشو داره واسه همسر من ناز میکنه.....
اما من دیگه طاقتم سر اومد و بلند شدم گفتم حالم خوب نیست و از خونه زدم بیرون حتی منتظر حسام نشدم و همونجا یه تاکسی گرفتم و رفتم خونه ....
هر چی حسام زنگ میزد جواب نمیدادم احساس خفگی میکردم احساس میکردم خطری برای زندگیم در راه بود....
وقتی رسیدم خونه چند دیقه پشت سرم حسام اومد باهاش دعوا کردم که این چه دوستی هست تو داری دیگه هیچوقت نمیخوام نه اونا بیان اینجا نه ما بریم خونشون....رابطتو با اینا بهم بزن
حسام برگشت بهم گفت چیه چون مثل شبنم خوشگل و با ناز و ادا نیستی دلت گرفته با اینکه من ظاهری زیبا داشتم....
اما همسرم داشت زیبایی های شبنم رو به رخم میکشید اون لحظه واقعا شکستم.....
هیچی نگفتم دو روز با حسام حرف نزدم قبلنا اگه یه ساعت با هم حرف نمیزدیم حسام طاقت نمیاورد و خودش میومد باهام حرف میزد....حتی اگه من مقصر بودم.... اما
👈ادامه دارد⬅️⬅️⬅️
======================
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017
#ذڪرهاےگرـღـگشادرایتا👆👆
======================
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🌴 #حکایت_وصل_مهدی_عج
#حکایات_ملاقات_باامام_زمان_عج_الله.
#ویژه_جمعه
آيـة اللّه آقـاى حاج شيخ "محمد على اراكى " يكى از علماء بزرگ حوزه علميه قم است ، كسى در تـقـوى وعـظـمت مقام علميش ترديد ندارد، مؤ لف كتاب گنجينه دانشمندان در جلد دوم صفحه 64 نقل مى كند :
در شـب سـه شـنـبـه 26 ربـيـع الثـانـى 1393 بـراى مـؤ لف فرمودند :
دخترم كه همسر حجة الاسـلام آقـاى حـاج سـيـّد آقـاى اراكـى اسـت مـى خواست به مكّه مكرّمه مشـرّف شود و مى ترسيد نتواند، در اثر ازدحام حجاج طوافش را كامل و راحت انجام دهد .
من به او گفتم :
اگر به ذكر " #ياحفيظُ #ياعليم " مداومت كنى خدا به تو كمك خواهد كرد .
او مـشـرّف بـمـكـّه شـد و بـرگـشت ، در مراجعت يك روز براى من تعريـف مـى كـرد كـه مـن بآن ذکر
مـداومـت مـى كـردم و ب حـمـداللّه اعمالم را راحت انجام مى دادم ، تا آنكه يك روز در موقع طواف ، جمعى از سودانيها که ازدحام عجيبى را در مطاف ایجادکرده بودند مشاهده كردم .
قبل از طواف با خود فكر مى كردم كه من امروز چگونه در ميان اين همه جمعيت طواف مى كنم ، حيـف كـه من در اينجا محرمى ندارم ، تا مواظب من باشد، مردها بمن تنه نزنند ناگهان صدائى شنيدم ! كسى بمـن مـىگويد :
متوسل به "امام زمان " (عليه السلام ) بشو تا بتوانى راحت طواف كنى گفتم :
"امام زمان " كجا است ؟ گفت :
همين آقا است كه جلو تو مى روند .
نگاه كردم ديدم ، آقاى بزرگوارى پيش روى من راه مى رود و اطراف او بقدر يك متر خالى اسـت و كسـى درآن حريم وارد نمى شود .
همان صدا بمن گفت :
وارد اين حريم بشو و پشت سر آقا طواف كن .
مـن فـوراً پـا در حـريـم گـذاشـتـم و پـشـت سر حضرت ولى عصر (عليه السلام ) مى رفتم و بقدرى نزديك
بودم كه دستم به پشت آقا مى رسيد !! آهـسـتـه دسـت بـه پـشـت عـباى آنحضرت گذاشتم و بصورتم ماليدم، و مى گفتم آقا قربانت بروم ، اى "امام زمان " فدايت بشوم ، و بقدرى مسرور بودم ، كه فراموش كردم ، بـه آقا سلام كنم .
خـلاصـه هـمـيـن طـور هـفـت شـوط طواف را بدون آنكه بدنى به بدنم بخورد و آن جمعيت انبوه براى من مزاحمتى داشته باشد انجام دادم .
و تـعـجـب مـى كـردم كه چگونه از اين جمعيت انبوه كسى وارد اين حريم نمى شود و چون او تنها خواسـته اش همين بود سؤال و حاجت ديگرى از آن حضرت نداشته است
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
📋مـطالـب کـانـال را بـراے دوسـتان وگـروهـهاے خـود ارسـال کنـــــید 🌹
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
⛅️ أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج ⛅️
︻︻︻︻︻︻︻︻
⇱ ڪلیــک ڪنــید ⇩⇩⇩
@shamimrezvan
@tafakornab
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🍃🍂🍃🍂🍃🍃🍂🍃🍂
🍒داستان واقعی آموزنده🍒
#مهمانی_تلخ
📍قسمت سوم
اما روزها گذشت.....
و رابطم با حسام درست در حد یک چشم بهم زدن سرد شده بود ازم فاصله میگرفت هر چی بهش نزدیک میشدم ازم دور میشد....
فقط سرش تو گوشی بود میدونستم شبنم وارد زندگیم شده اما چون مدرکی نداشتم سکوت میکردم...
یه شب نشستم با حسام حرف زدم گفتم چته تو که تا دیروز به من افتخار میکردی من زن رویاهات بودم چی شده که در مدت یک ماه همه چی تغییر کرد و دیگه من برات روناک قبل نیستم.....
بهم گفت زندگی همینه گاهی شیرین گاهی تلخ بهش گفتم با شبنم رابطه داری اگه داری بگو همین الان از زندگیت میرم بیرون بدون هیچ حرفی فقط راستشو بهم بگو تو بعد دیدن شبنم باهام سر دشدی....
مثل دیونه ها رفتار کرد حتی قصد زدنمو کرد....صبر کردم تا بخوابه وقتی خوابید کیفمو برداشتم و رفتم خونه خواهرم...
حتی بهم زنگم نزد بعد یه هفته به خواهرم گفتم بر میگردم خونه اگه حسام رفتارش عوض نشه درخواست طلاق میدم....
طرفای ظهر برگشتم خونه دم در ماشین شبنم رو دیدم که تو کوچست دنیا رو سرم آوار شد بعد با خودم گفتم شاید آقا داریوش و شبنم باهم اومدن...
یواشکی رفتم داخل وقتی در هال رو باز کردم با ترس رفتم تو اما کسی تو هال نبود در اتاق خوابم یکم باز بود از اونجا صدای شبنمو شنیدم....
آروم رفتم جلو و با صحنه ای روبرو شدم که هرگز هیچ زنی نبینه فقط خدا میدونه چه حالی شدم....
هیچ عکس العملی نشون ندادم همون لحظه گوشیه حسام رو روی میز دیدم شماره آقا داریوش رو برداشتم و زنگ زدم و گفتم هر جا هستی خودتو فوری برسون خونه ما پرسید چی شده بهش گفتم فقط بیا....
می ترسیدم حسام و شبنم بیرون بیان و آقا داریوش نرسه 15 دیقه آقا داریوش به گوشی حسام زنگ زد زود جواب دادم گفت:
دم درتونم......
👈ادامه دارد⬅️⬅️⬅️
=====================💫http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017
#ذڪرهاےگرـღـگشادرایتا👆👆
======================
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز
#امام_علی_علیه_السلام :
🔹 في الحِكَمِ المَنسوبَةِ إلَيهِ: لا تَطلُبِ الحَياةَ لِتَأكُلَ، بَلِ اطلُبِ الأَكلَ لِتَحيا.
🔸 در حكمت هاى منسوب به ايشان ـ :براى خوردن ، زندگى مكن ؛ بلكه براى زنده ماندن بخور.
📚 شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج ٢٠ ص ٣٣٣ ح ٨٢٤
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز
#پیامبر_اکرم(ص) :
🔹أقرَبُ النّاسِ مِن دَرَجَةِ النُّبُوَّةِ أهلُ الجِهادِ و أهلُ العِلمِ .
🔸 نزديكترين مردم به درجه پيامبرى، مجاهدان و دانشمندانند.
📚 كنز العمّال : ١٠٦٤٧ .
@shamimrezva