eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.2هزار دنبال‌کننده
22.4هزار عکس
15.8هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
✅پنج خوراکى براى پیشگیرى از دیابت و همچنین برای افزایش قواى جنسى 🔸 ماهی سالمون 🔹 دارچین 🔸 گیاه جنسینگ 🔹 سیر 🔸 پیاز @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨ ✨ گاهی اعتماد کن💚 گاهی فراموش کن گاهی زندگی کن گاهی باور کن💛 گاهی فرشته باش گاهی فریاد کن❤️ گاهی دریا باش گاهی برکه و گاه همه چیز اما همیشه انسان باش💙 این است رسالت تو: انسانیت💜 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙خورشیـد ⭐️جایش را به ماه میدهد 🌙روز به شب ⭐️آفتاب به مهتاب 🌙ولی مهـرخدا ⭐️همچنان با شدت میتابد 🌙امیدوارم قلب هاتون ⭐️پر از نور درخشان 🌙لطف و رحمت خدا باشه ⭐️شبتون بخیر و شادی @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣عاشق خدا هستم 💗خُداوندی  کِه داشتِنِ او جُبرانِ هَمهِ 💓نِداشتِه هایِ مَن است، 🌸🍃میسِتایَمَش چون لایِق سِتایِش اَست... ❤️روزمان را با نام او وصلوات برمحمدوآل محمد شروع میکنیم ❣بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ❣ ❤️الهی به امید تو❤️ 🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد ✨و َآلِ مُحَمَّد 🌸و َعَجِّل فَرَجَهُم ─┅─═इई 🌸✨🌸ईइ═─┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨سلام امام زمانم ✨ 💚عالم بہ عشق روے تو بیدار میشود هر روز عا‌شقان تو بسیار میشود 💚وقتے سلام می دهمت در نگاہ من تصویر مهربانی تو تڪرار میشود ✨أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج ✨ ‎‌‌‌‌
⚘﷽⚘ قلبــ مــرا هـواے تو پر مےڪند باهرسلام با حـرمـٺ حال مےڪند دارم یقین ڪه حضرٺِ عالےجنابِ عشق ڪربُـــبَلا نصیــبِ من امسـال مےڪند ⚘السَّلاَمُ عَلَى الْحُسَيْنِ ⚘وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ⚘وَ عَلَى أَوْلاَدِ الْحُسَيْنِ ⚘وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْن #ســلام_ارباب_خوبم ‎‌‌‌‌‌‌
#باید_نقاط_نفوذ_دشمن_را_شناخت☝️ 🌸 #ذکرروز یکشنبه ۱۰۰ مرتبه 💗یا ذَالجَلالِ والاِکرام💐 🌸ای صاحب جلال و بزرگواری 💗این ذکر موجب فتح و نصرت می‌شود #نماز_آمرزش👇 ✍هرڪس این نمازرادر روز1شنبه بخواندازآتش جهنم وعذاب ایمن شود↻2رڪعت ؛ رکعت اول⇦حمدو3ڪـوثر رکعت دوم⇦حمدو3توحید 📚جمال الاسبوع۵۴
#حدیث_روز☝️ #مال_بهتر_بذر_کشاورز 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز #یکشنبه 24 آذر ماه 1398 🌞اذان صبح: 05:36 ☀️طلوع آفتاب: 07:06 🌝اذان ظهر: 11:59 🌑غروب آفتاب: 16:52 🌖اذان مغرب: 17:12 🌓نیمه شب شرعی: 23:14
#پیام_سلامتی 🔴 #کبد ♻ خوردن آب و مایعات سرد و یخ مانند انواع نوشابه، دلستر، دوغ وشربت از بزرگترین علل نابودی کبد است و بسیاری از افرادی که در انتظار "پیوند کبد" هستند به نوشیدن آب یخ علاقه داشته اند. ♻دومین موضوع سریع خوردن و خوب نجویدن غذاست (حداقل چهل مرتبه) که متاسفانه غذا بصورت خام وارد مجاری کبدی شده باعث انسداد و نابودی کبد می گردد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷آخرین یکشنبه پاییزیتون زیبا و شاد 🌸الهی غرق 🌷خوشبختی بشین 🌸الهی بی دلیل دل 🌷مهربونتون شاد شه 🌸الهی کاراتون 🌷بروفق مراد باشه 🌸الهی تنتون سالم و 🌷عاقبتتون بخیر باشه 🌸روزتون زیبا و در پناه خدا
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ {داستان دنباله داراز سرنوشت واقعی} 🔥 🔥 : ✍این تازه اولش بود 🌹یه سال دیگه هم همین طور گذشت … کم کم صدای بچه ها در اومد … اونها هم می خواستن مثل کین برن سراغ دزدی مسلحانه، یه عده هم می خواستن برن سراغ پخش مواد … از دزدی های پایین شهر چیز خاصی در نمی اومد … . 🌹برادر جاستین توی یکی از باندهای مواد بود … پول خوبی می دادن … قرار شد واسطه دبیرستان ها بشیم … پلیس کمتر به رفت و آمد یه نوجوون بین بچه های دبیرستانی شک می کرد … . .🌹همون روز اول به همه مون چند دست لباس جدید و مرتب دادن … و من بعد از چند سال، بالاخره جایی برای خوابیدن پیدا کرده بودم … جایی که نه سرد بود نه گرم … اما حداقل توی روزهای بارونی خیس نمی شدم … . .🌹اوایل خیلی خوشم اومده بود اما فشار روانی روز به روز روم بیشتر می شد … کم کم خودم هم کشیده شدم سر مواد … . .بیشترین فروش بین بچه ها مال من بود … خیلی از کارم راضی بودن … قرار شد برم قاطی بالاتری ها … روز اول که پام رو گذاشتم اونجا وحشت همه وجودم رو پر کرد … 🌹 یه مشت آشغال هیکل درشت که همه بدن شون خالکوبی بود و تنها دمخورشون مواد، مشروب و فاحشه ها بودن … اما تازه این اولش بود … . رئیس باند تصمیم گرفت منطقه اش رو گسترش بده … گروه ها با هم درگیر شدن … بی خیال و توجه به مردم … اوایل آروم تر بود … 🌹ریختن توی یکی از خونه های ما و همه رو به گلوله بستن … بچه های گروه ما هم باهاشون درگیر شدن … ✍ادامه دارد .... @tafakornab @shamimrezvan 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 http://eitaa.com/joinchat/2767126539Cf9cc9852b1 حجاب فاطمی مخصوص بانوان👆آقا❌❌❌ ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
💎امام على عليه السلام : 🔹بر اثر معاشرت با نابخردان، اخلاق فاسد مى شود و بر اثر همدمى با خردمندان، اخلاق به درستى مى گرايد 📚ميزان الحكمه ج6 ص191 ‎‌‌‌‌‌ ┅✿♡☆◇❀♡❀◇☆♡✿┅ 💎 : 🔸 لم يَمُت مَن تَرَكَ أفعالاً يُقتَدى بِها مِنَ الخَيرِ، [ و] مَن نَشَرَ حِكمَةً ذُكِرَ بِها . 🔹«كسى كه كارهاى نيكى از خود بر جاى نهاده كه سرمشق ديگران قرار مى‌گيرند، هرگز نمرده است [و] كسى كه حكمتى [ يا دانشى ]را نشر دهد، به سبب آن، نامش ماندگار مى‌شود.». 📚 كنزالفوائد : ج ١ ص ٣٤٩ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🙌🌝💦حکم شستن صورت و دست ها از پایین به بالا در وضو💦🌝🙌 ⁉️ : اگر کسی صورت و دست ها را از پایین به بالا بشوید، وضویش صحیح است؟ $پاسخ: اگر کسی صورت و دست ها را عمدا از پایین به بالا بشوید، وضوی او باطل است.❌ ✅البته در صورتی که این کار را با قصد وضو انجام ندهد و فقط در اثر تماس دست با صورت یا دست دیگر (اشتباهی و ناخواسته)، آب به طرف بالا حرکت کند، اشکالی ندارد و تنها در صورتی موجب باطل شدن وضو می شود که به قصد وضو آب را به طرف بالا حرکت دهد... ☘منبع: توضیح المسائل ده مرجع،‌با استفاده از م 243؛ بهجت: استفتائات، ج1، س 439، 446 و 504؛ خامنه ای: استفتا؛ سبحانی، توضیح المسائل، م 240؛ صافی، هدایه العباد، ج1، م 91. >>> برگرفته از کتاب «رساله مصور»، ج1، ص 155. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وَآمَنَ ✨وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَى ﴿۸۲﴾ ✨و به يقين من آمرزنده كسى هستم ✨كه توبه كند و ايمان بياورد و كار شايسته نمايد ✨و به راه راست راه سپر شود (۸۲) 📚سوره مبارکه طه ✍آیه ۸۲ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
هدایت شده از خانواده بهشتی
بهم نزدیکتر شد و درست سینه به سینم ایستاد و گفت : مصلحتش اینه که نمی خوام با یه مرد هر روز پنج ساعت از عمرت رو بگذرونی در حالی که اون فک کنه صاحبی نداری و با وجود اعتمادی که بهش دارم شیطون بره تو جلدش و برا خودش خیالاتی داشته باشه . اینطوری خیال منم از پشت اون در راحت می شه . مصلحتش اینه .همین . گفتم : مگه بهش اعتماد نداری ؟ مگه به من اعتماد نداری ؟ چرا همه رو با یه چوب می زنی ؟ در ضمن اینکه اون در مورد من خيالاتي داشته باشه به شما چه ارتباطی داره . من که همیشه اینجا موندگار نیستم . داشت دیوانه می شد . منم همین رومی خواستم . من خنگ نبودم . فهمیده بودم اون چرا باهام خوب رفتار می کنه . اون نسبت به من تعصب خاصی داشت . یه جور حس مالکیت . این حس می تونست نشأت گرفته از یه احساس باارزش باشه . اگه اینطور می بود باید همین امشب ازش اعتراف می گرفتم. گفتم : بلاخره نه با این دوست درازتون بلکه با یه بنده خدایی ازدواج می کنم . نکنه اون موقع هم باید از پشت در خیالتون راحت باشه ؟ من دوست ندارم پشت سرم حرف باشه . رفتار من همیشه سنگین و متین بوده و دلم نمی خواد وقتی واقعأ اسم کسی روم نیست ، متاهل فرض بشم . این کارتون به جور توهین به من هست . می خوایین بگین نمی تونید به من به عنوان یه دختر بی شوهر اعتماد کنید و با به مرد تنهام بذارید و مجبوری اسم خودتون رو رو من بذارید که اوضاع تحت کنترل باشه ؟ من باید با خودم و حسی که از رفتارهای اخیر این پسر چموش این چند وقته دستگیرم شده بود ، تکلیفم رو روشن می کردم . در ضمن تکلیف اون رو هم با خودش روشن می کردم . یا باید من رو به عنوان یه کسی که چند وقتی از حمایتش بهره مند می شم قبول کنه و بدونه که رفتنیم حالا تنها یا با یه بنده خدایی . یا اینکه با اون احساس خودش کنار بیاد و اون مهر لبهاش رو باز کنه و من رو از سردرگمی نجات بده . منی که الان چند شب بود با یه احساس تازه داشتم سرم رو زمین میذاشتم . چشماش از زور عصبانیت داشت می ترکید . با خشم گفت : مسئولیت تو با منه . نمی خوام تو خونه ی من کسی دست از پا خطا کنه . ظاهرا کارم هم خیلی درست بود چون تو همین رو می خواستی . اینکه پای یه مرد به این خونه باز بشه و تو آهنگ رفتن کنی هان ؟ از طرز فکرش دلم شکست . در حالی که به لحظه بغض به گلوم چنگ زد و من با قدرت تمام اون رو پس زدم ، گفتم : متاسفم خان زاده . عصبانی سرم داد زد : اینقدر خان زادہ خان زاده نکن . می دونی که بدم می یاد اینطوری صدام کنی . با دلشکستگی گفتم : متاسفم که آی پارا رو اینطور حقیر و پست و کثیف شناختین . شما هم یه مرد بودین . نبودین ؟ من در برابر شما حرکت بدی کردم که فکر کردین قابل اعتماد نیستم؟ . من فقط می خواستم علت این رو بدونم که چرا بی مقدمه من رو همسر خودتون دونستین. نمی دونستم با مطرح کردن این سوال نجابت و متانتم رو زیر سوال می برید. من چه این اینجا باشم و چه یه جای دیگه محبتها و لطفهایی که درحقم کردین رو هرگز فراموش نمی کنم و اینجا بهم بد نگذشته که بخوام پشت پا بزنم به همه چی و فرار کنم . منظور من از رفتن ، رفع زحمت و مسولیت از رو دوش شما بود . البته حق دارین . دختری که یه بار فرار کنه ، دیگه اسم فراری روشه . به شما حق می دم . حق میدم . حق می دم ..... خواستم برگردم به طرف در که از پشت بازوم رو گرفت و با یه لحن رنجیده گفت : آی پارا ؟ هیچ فکر نمی کردم اولین روز درسم اینطوری من وتایماز بهم بپريم . تقلا کردم که دستم رو آزاد کنم و فرار کنم به اتاقم که منو برگردوند و گفت : نرو . اینطور دلخور نرو . من نمی خواستم پاکی تو رو زیر سوال ببرم . هدف من از این کار فقط حمایت از تو بود . ------------------- ••••●❥JOiN👇🏾 @zendegiasheghaneh1 @zendegiasheghaneh2 @jomalate10rishteri
ﺯﻧﺪﮔﯽ “ﺑﺎﻏﯽ” ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ “ﺑﺎﻗﯽ” ﺳﺖ ”ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺩﻝ” ﺑﺎﺵ؛ ﻧﻪ ”ﺩﻝ ﻣﺸﻐﻮﻝ” ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻏﺼﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ؛ ﺍﺯ ﻗﺼﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﯿﺎﻟﯽ ﻣﺎست؛ ﭘﺲ ﺑﺪﺍﻥ ﺍﮔﺮ ”ﻓﺮﻫﺎﺩ” ﺑﺎﺷﯽ؛ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ “ﺷﯿﺮﯾﻦ” ﺍﺳﺖ 🖋☕️ http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
یعنی ترکیدم از خنده 😂😂😂😂😂 یارو نشسته بوده پشت بنز آخرین سیستم، داشته صد و هشتاد تا تو اتوبان میرفته، یهو میبینه یک موتور گازی ازش جلو زد! خیلی شاکی میشه، پا رو میگذاره رو گاز، با سرعت دویست از بغل موتوره رد میشه. یک مدت واسه خودش خوش و خرم میره، یهو میبینه متور گازیه غیییییژ ازش جلو زد! دیگه پاک قاطی می کنه با دویست و چهل تا از موتوره جلو میزنه. همینجور داشته با آخرین سرعت میرفته، یهو میبینه، موتور گازیه مثل تیر از بغلش رد شد!! طرف کم میاره، میزنه کنار به موتوریه هم علامت میده . خلاصه دوتایی وامیستن کنار‌ اتوبان. یارو پیاده میشه میره جلوی موتوریه، میگه: آقا ! من مخلصتم، فقط بگو چطور با این موتور گازی روی ما رو کم کردی؟! موتوریه با رنگ پریده نفس زنان میگه : داداش… خدا پدرت رو بیامرزه وایستادی!…کش شلوارم گیر کرده به آیینه بغلت😜 نتیجه اخلاقی: اگه می بینید بعضی ها در کمال بی استعدادی پیشرفت های قابل ملاحظه ای دارند ببینید کش شلوارشان به کدام مسئولی گیر کرده......!!!!!!! http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
💕یادمان نرود که محبت تجارت نيست چرتکه نیندازيم که من چه کردم تو چه کردی بی شمارمحبت کنيم اگر خوبی ما وابسته به رفتار دیگران باشداین دیگر خوبی نیست، بلکه معامله است http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
🌹می گویند: مسجدی می ساختند، بهلول سر رسید و پرسید: چه می کنید؟گفتند: مسجد می سازیم. گفت: برای چه؟ پاسخ دادند: برای چه ندارد، برای رضای خدا. بهلول خواست میزان اخلاص بانیان خیر را به خودشان بفهماند، محرمانه سفارش داد سنگی تراشیدند و روی آن نوشتند «مسجد بهلول» شبانه آن را بالای سر در مسجد نصب کرد. سازندگان مسجد روز بعد آمدند و دیدند بالای در مسجد نوشته شده است «مسجد بهلول». ناراحت شدند؛ بهلول را پیدا کردند و به باد کتک گرفتند که زحمات دیگران را به نام خودت قلمداد می کنی؟ بهلول گفت: مگر شما نگفتید که مسجد را برای خدا ساخته ایم؟ فرضا مردم اشتباه کنند و گمان کنند که من مسجد را ساخته ام، خدا که اشتباه نمی کند... http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
🍁آدمهای منفی به پیچ و خم جاده 🍂می‌اندیشند؛و آدمهای مثبت به 🍁زیبایی های آن... 🍂هر دو به مقصد می‌رسند 🍁اما یکی با حسرت 🍂و دیگری با لذت http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
🌸 داستان کوتاه و آموزنده ✅ درویشی تنگدست به در خانه توانگری رفت و گفت: ✅ شنیده ام مالی در راه خدا نذر کرده ای که به درویشان دهی، من نیز درویشم. 👈 خواجه گفت: من نذر کوران کرده ام تو کور نیستی. ✅ پس درویش تاملی کرد وگفت: ای خواجه کور حقیقی منم که درگاه خدای کریم را گذاشته به در خانه چون تو گدائی آمده ام. 👈 این را بگفت و روانه شد. خواجه متأثر گشته از دنبال وی شتافت و هر چه کوشید که چیزی به وی دهد قبول نکرد. 🔴 از او بخواه که دارد و میخواهد که از او بخواهی... 🔴 از او مخواه که ندارد و می ترسد که از او بخواهی. 📚 "خواجه عبدالله انصاری" http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تزریق انرژی مثبت➕ تکرار کنیم💙 من شکوه و جلال آینده‌ام را می‌بینم. من لیاقت رسیدن به قله‌های سعادت را دارم. من خود را دوست دارم وبه خود افتخار میکنم پروردگارا سپاسگزارم❣ 🌷تقدیم به شما دوستان گل🌷 http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
✨﷽✨ ✍پادشاهي تصمیم گرفت پسرش را جای خود بر تخت بنشاند، اما بر اساس قوانین کشور پادشاه می بایست متاهل باشد. پدر دستور داد یکصد دختر زیبا جمع کنند تا برای پسرش همسری انتخاب کند. آنگاه همه دخترها را در سالنی جمع کرد و به هر کدام از آنها بذر کوچکی داد و گفت: طی سه ماه آینده که بهار است، هر کس با این بذر زیباترین گل را پرورش دهد عروس من خواهد شد. دختران از روز بعد دست به کار شدند و در میان آنها دختر فقیری بود که در روستا زندگی می کرد. او با مشورت کشاورزان روستایش بذر را در گلدان کاشت، اما در پایان 90 روز هیچ گلی سبز نشد. خیلی ها گفتند که دیگر به جلسه نهایی نرو، اما او گفت: نمی خواهم که هم ناموفق محسوب شوم و هم ترسو! روز موعود پادشاه دید که 99 دختر هر کدام با گلهایی زیبا آمدند، سپس از دختر روستایی دلیل را پرسید و جواب را عیناً شنید. آنگاه رو به همه گفت عروس من این دختر روستایی است! قصد من این بود که صادق ترین دختر بيابم! تمام بذر گل هایی که به شما داده بودم عقیم و نابارور بود، اما همه شما نیرنگ زدید و گلهایی دیگر آوردید، جز این دختر که حقیقت را آورد. 💥زیباترین منش انسان راستگویی است! ‌‌↶【به ما بپیوندید 】↷ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✅درمان بیماری بدون دارو شلغم بخار پز : آنتی بیوتیک زنجبیل : ضد تهوع شیرین بیان : ضد التهاب خولنجان : مسکن درد کمر زرشک قرمز : ضد انعقاد خون @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨ ✨ از دو چیز نترس که به دست خداست "روزی و مرگ" و به یک چیز هیچ وقت خیانت نکن "رفاقت" تا وقتی نگاه خدا به سوی توست از روی گرداندن دیگران غمگین مباش @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh