هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز☝️ #توانستن☝️
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #شنبه 10 خرداد ماه 1399
🌞اذان صبح: 04:07
☀️طلوع آفتاب: 05:50
🌝اذان ظهر: 13:02
🌑غروب آفتاب: 20:14
🌖اذان مغرب: 20:34
🌓نیمه شب شرعی: 00:10
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#مامی_توانیم☝️☝️
#ذکرروز
⚜﷽⚜
❣ذكر روز شنبه
🥀يا رَبَّ العالَمين
🌸اي پروردگار جهانيان
#نمازحاجت_روزشنبه
#درجه_پیغمبران
هرڪس روزشنبه
این نماز را بخواند خدا او را
در درجه پیغمبران صالحین وشهدا قرار دهد
[۴رڪعت ودر هر رڪعت
حمد، توحید، آیةالکرسے]
📚مفاتیح الجنان
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتے
🔻حذف صبحانه باعث ریزش موهایتان میشود
◽ریزش مو یکی از تاثیرات عمده و جانبی نخوردن صبحانه است. مهم بودن صبحانه یعنی اینکه مصرف آن نباید به هیچ عنوان حذف شود، بلکه صبحانه همانند ناهار و شام باید مورد اهمیت قرار بگیرد.
◽افراد بیشتر به مصرف ناهار و شام برنجی اقدام میکنند اما نان، شیر، پنیر، کره بادام زمینی، تخم مرغ و... که در وعده صبحانه میل میشود، دارای خواص فراوانی است بنابراین با حذف صبحانه بخش مهمی از پروتئینهای دریافتی بدن را از دست خواهیم داد.
◽لبنیات و تخم مرغ که بخش عمده مصرف آنها در وعده صبحانه است برای تامین پروتئین بدن نقش مهم و ضروری دارند و اسیدهای آمینه ضروری مورد نیاز بدن را تامین میکنند.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلاااااااام دوستان 🌸
شروع هفتهتون عاالی🌸
صبحتون زيبا 🌸
روز تون پر اميد🌸
روز تون پر برکت🌸
روز تون پر انرژي🌸
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
مردی نابینا زیر درختی نشسته بود!
پادشاهی نزد او آمد، ادای احترام کرد و گفت:
قربان، از چه راهی میتوان به پایتخت رفت؟
پس از او نخست وزیر همین پادشاه نزد مرد نابینا آمد و بدون ادای احترام گفت:
آقا، راهی که به پایتخت می رود کدام است؟
سپس مردی عادی نزد نابینا آمد، ضربه ای به سر او زد و پرسید:
احمق،راهی که به پایتخت می رود کدامست؟
هنگامی که همه آنها مرد نابینا را ترک کردند، او شروع به خندیدن کرد.
مرد دیگری که کنار نابینا نشسته بود، از او پرسید:
به چه می خندی؟
نابینا پاسخ داد: اولین مردی که از من سوال کرد، پادشاه بود.
مرد دوم نخست وزیر او بود
و مرد سوم فقط یک نگهبان ساده بود.
مرد با تعجب از نابینا پرسید:
چگونه متوجه شدی؟ مگر تو نابینا نیستی؟
نابینا پاسخ داد:
فرق است میان آنها … پادشاه از بزرگی خود اطمینان داشت و به همین دلیل ادای احترام کرد…
ولی نگهبان به قدری از حقارت خود رنج می برد که حتی مرا کتک زد.
طرز رفتار هر کس نشانه شخصیت اوست!
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تزریق انرژی مثبت➕
ﺗﮑﺮﺍﺭ کنیم🌸
امروز عاشقانهترین سرود زندگی را سر میدهم و با شادمانی و سپاسگزاری به سوی خلق نابترین اندیشههایم گام بر میدارم.
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ ﺳﭙﺎﺳﮕﺰﺍﺭﻡ❣
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#انگیزشی
✅بگذار هر ثانیه، حالِ تو خوب باشد.
بگذار رفتنیها بروند و ماندنیها بمانند.
تو لبخندت را بزن
حالِ خوبِ خودت را به هیچ اتفاق و شرایط و شخصی گره نزن!
بیواسطه خوب باش، بیواسطه شادی کن بیواسطه بخند...
تو که خوب باشی؛ همه چیز خوب میشود، باور کن!
🌎ایران، جاده پونل به خلخال
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡
#داستان_واقعی از نویسنده گیلانی زهرا اسعد دوست
✍رمان #فنجانی_چای_باخدا
#قسمت_۸۹
❤️جون و پول و وقتنونو دارین تو یه کشور دیگه هزینه میکنید که چی بشه..؟؟
سوریه.. لبنان.. عراق.. افغانستان.. فلسطین.. و.. و.. و.. آخه به شماها چه..؟؟ )
عصبی بودم و تشخیصش نیاز به هوش سرشار نداشت.
دستی به ابرویش کشید و نفسی عمیق بیرون داد. خنده از لبهایش حذف نمیشد؟؟ ( خب.. اولا خدا میگه وقتی صدای کمک مسلمونی رو شنیدی واسه کمک بهش شتاب کن..
پس رسم بچه مسلمونی نیست که مردم بیگناهو تیکه پاره کنن، ما بشینیم اینجا آبمیوه و کلوچه امونو بخوریم..
دوما… کشورهایی که نام بردین همه اشون خط مقدم ایران هستن.. هدف داعش و بقیه ابر قدرتها از حمله و ناامن کردن این کشورها، رسیدن به ایرانه.. یه نگاه به نقشه بندازین، دور تا دور ایران آتیشه..
و ایران حکم ابراهیمو داره وسطه شعله هایِ سوزان..
ابراهیم نسوخت.. ما هم نمیذاریم که ایران بسوزه..
من.. دانیال و بقیه میریم تا اجازه ندیم حتی دودش به چشم هموطنامون بره..
ما جون و پولو وقتمونو میبریم اونجا تا مجبور نشیم تو خاک خودمون هزینه اشون کنیم.. مرزهامونو تو عراق و سوریه و الی آخر حفظ میکنیم تا شما با خیال راحت و بدون ترس از اینکه هر آن یه مشت وحشی بریزن تو خونه اتون، راحت کتاب دست بگیرنو مطالعه کنید..
اینجا ایرانه..
سرزمین دست نیافتنی واسه ابرقدرت های دنیا..
مرزامونو تو اون کشورها نگه میداریم تا دشمن نزدیک مرزای ما نشده
و ما اونوقت تازه به این فکر بیوفتیم که باید جلوی پیشروی شونو بگیریم تا وارد خاکمون نشدن…
ما تو سوریه و عراق و لبنان و فلسطین و الی آخر نفس دشمنو میبریم
تا لب مرز از ترس ورودشون به خاک ایران، نفسمون بند نیاد..)
منطق حرفهایش، خاموشم کرد.. من فقط نوک بینی ام را تماشا میکردم و او..
سکوت و نفس عمیقم را که دید با خداحافظی از اتاق بیرون زد.
و من ماندم حسرت زده که ای کاش برای یکبار هم که شده آواز قرآنش را ضبط میکردم.
بسته ی هدیه اش را باز کردم. یک روسری بزرگ با رنگهایِ در هم پیچیده ی شاد.
خوش سلیقه نبود؟؟ این مرد بیشتر از ظرفیتش زیبا بین بود… چند روزی از رفتن حسام میگذشت و فاطمه خانم گه گاهی به خانه ی ما میآمد و با پروین هم کلام میشد. حرفایش برای جذاب بود از همسر شهیدش گفت و امیری مهدیِ تک فرزند، که هیچ وقت پدرش را ندید.
از دلشوره ها و نمازهایِ شبانه اش که نذر میشد برایِ سلامتیِ تنها امیدِ نفس کشیدنش.
از دلتنگی ها و دلواپسی هایِ مادرانه اش در ثانیه ثانیه های زندگی..
ازنگرانی هایِ ایرانی مَآبش برای توپ بازی هایِ کودکانه ی پسرش در کوچه هایِ بچگی گرفته، تا ماموریتش در آلمان و حالا وسطِ داعشی هایِ حیوان مسلک در سوریه..
من زیادی به این مادر بدهکار بود..
ادامه دارد....
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡
@tafakornab
@shamimrezvan
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز
🔅 #پیامبر_اکرم_(ص) :
🔸 من قضى لأخيهِ المؤمنِ حاجَةً كانَ كمَنْ عَبدَ اللّهَ دَهرَهُ؛
🔹 کسی که حاجت برادر مؤمن خود را برآورده سازد، مانند کسی است که عمر خود را به عبادت گذرانده باشد.
📚 حكمت نامه پيامبر (ص)، ج۹، ص۲۹۴
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
▬📝 ﷽▬ #احکام_شرعی
#احکام_تربیت_فرزند
چهار نكته در رابطه با #تنبيه كودك 👦
1⃣👈 تنبيه بى دليل #كودك جايز نيست.
2⃣👈در مواردى كه شرع اجازه تنبيه داده، همچون جلوگيرى از فساد مشروط بر اين است كه تنبيه موجب ديه 💰 نشود.
3⃣👈اگر #تنبيه كودك موجب #ديه شود واجب است #ديه را به او بدهند مگر اين كه گذشت كند.
4⃣👈ا گر غير از #ولىّ 🧔 طفل، كودك را بزند و موجب ديه شود، ولىّ طفل نمى تواند #ديه را به او ببخشد.
📗 #منابع:
۱. احکام روابط زن وشوهر ص ۱۶۹
۲. توضیح المسائل تبریزی م ۲۸۱۹ و
لطفا حداقل به یک نفر بفرستین👇
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
✨قُلْ لِعِبَادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا يُقِيمُوا الصَّلَاةَ
✨وَيُنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيَةً
✨مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خِلَالٌ ﴿۳۱﴾
✨به آن بندگانم كه ايمان آورده اند
✨بگو نماز را بر پا دارند و از آنچه به
✨ايشان روزى داده ايم پنهان و آشكارا
✨انفاق كنند پيش از آنكه روزى فرا رسد كه
✨در آن نه داد و ستدى باشد و نه دوستيى (۳۱)
📚سوره مبارکه ابراهیم
✍آیه ۳۱
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
روزى زنبوری و ماری با هم بحث میکردند. مار ميگفت: آدمها از ترسِ ظاهر ترسناک من میمیرند، نه بخاطر نيشم! مار برای اثبات حرفش، به چوپانى که زير درختى خوابيده بود؛ نزديک شد و به زنبور گفت: من چوپان را نيش مىزنم اما تو بالاى سرش سر و صدا کن!
مار چوپان را نيش زد و زنبور بالای سرش پرواز کرد.چوپان گفت: اى زنبور لعنتى! و شروع به مکيدن جاى نيش و تخليه زهر کرد و خوب شد. مار و زنبور نقشه ديگه اى کشيدند: اين بار زنبور نيش زد و مار خودنمايى کرد!
چوپان از خواب پريد و همين که مار را ديد، از ترس پا به فرار گذاشت! از ضمادی استفاده نکرد و چند روز بعد، چوپان به خاطر ترس از مار و نيش زنبور مرد!
این داستان زندگی ماست...
خيلى از مشكلات هم همينگونه هستند؛ و آدمها فقط بخاطر ترس از آنها، نابود ميشوند. همه چیز بر میگردد به برداشت ما از زندگى. مواظب تلقین های زندگیمان باشیم...
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتے
🔺عوارض #گرسنه_خوابیدن:
🔹اختلال در خواب
🔹امکان افزایش وزن
🔹از دست دادن توده عضلانی
🔹افت انرژی
🔹بداخلاق شدن
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
💕خوب تا کنیم !!
مادر بزرگ می گفت:
خدا نگاه می کنه ببینه
تو با بنده هاش چه جوری تا میکنی
تا همونجوری باهات تا کنه
پس خوب تا کنیم ...
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💙بانام و یاد خدا
🦋میتوان بهترین روز را
💙برای خود رقم زد...
🦋پس باعشق
💙وایمان قلبی بگوییم
🦋"بسم الله الرحمن الرحیم "
💙الهی به امیدتو
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎چهار حدیث زیبا از صلوات
🦋 با صدای بلند صلوات فرستادن
نفاق را بر طرف می کند.
📘 ثواب الاعمال ص ۱۹۰
🦋هر کس یک مرتبه صلوات بفرستد ،
خدا درِ عافیت را بر او می گشاید.
📘جامع الاخبار ص ۶۷
💎رسول خدا (ص)به حضرت علی (ع) فرمود:
🦋هر کس بر من صلوات بفرستد شفاعت من بر او
واجب می شود
📘جامع الاخبار ص ۶۷
💎یکی از آداب فرستادن صلوات این است
که دل با زبان موافقت نماید ،
🦋به این معنا که از روی غفلت زبان را به گفتن صلوات حرکت
ندهد
📘 شرح صلوات ج ۱۱۶
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🦋 #سلام_امام_زمانم🦋
وسط #جاذبه ی ایـن همہ رنگ
نوکرت💙 تا به ابد رنگ شماست
بی خیال همه ی مـردم شــهر
دلم آقا به خدا تنگ #شماسـت
اَلّلهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّڪَ_الفَرج
💙تعجیل درفرج #پنج صلوات💙
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#نفت_برابرطلا☝️ #خدایاممنون🤲
🌸 #ذکرروز یکشنبه ۱۰۰ مرتبه
💗یا ذَالجَلالِ والاِکرام💐
🌸ای صاحب جلال و بزرگواری
💗این ذکر موجب فتح و نصرت میشود
#نماز_آمرزش👇
✍هرڪس این نمازرادر روز1شنبه بخواندازآتش جهنم وعذاب ایمن شود↻2رڪعت ؛
رکعت اول⇦حمدو3ڪـوثر
رکعت دوم⇦حمدو3توحید
📚جمال الاسبوع۵۴
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز☝️#سرزنش_خود_درقیامت
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #یکشنبه 11 خرداد ماه 1399
🌞اذان صبح: 04:07
☀️طلوع آفتاب: 05:50
🌝اذان ظهر: 13:02
🌑غروب آفتاب: 20:14
🌖اذان مغرب: 20:35
🌓نیمه شب شرعی: 00:10
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتے
❇️ قبل از صبحانه یک قاشق رب انار بخورید !
✅ ضد سرطان پروستات
✅ ضد کلسترول بد خـــون
✅ بهترین تصفیه کننده خون
✅ رفع خستگی و افزایش انرژی
✅ تقویت سیستم ایمنی و گوارش
♡• •♡• •♡• •♡• •
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی زیباست 🌼
اگر به آن زیبا بنگریم 🌸
زندگی زیباست 🌼
اگر با مردمان نیک رفتار
ونیک کردار باشیم 🌸
زندگی زیباست 🌼
اگر آسمان آبی
و دلمان سبز وآسمانی باشد🌸
یکشنبه تون قشنگ و شیرین🌼
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#ذکر_درمانے #چشم_بصیرت
#خواندن_ذهن_اشخاص
✍🏼۴۰روز روزانه ۱۰۲۵ باربگو
#یاوَهّاب واز روز ۳۳ روزی ۱۰۰۱ #یافَتّاح
آغازش یکشنبه باشد و ۷روز روزه دار و دراین مدت
ترک گوشت کن
📚گلهای ارغوان۱۳۶/۱
@shamimrezvan
#ذڪرهاےگرـღگشا👆👆
هدایت شده از بنرها
🔴به حضرت نرجس خاتون مادر امام زمان متوسل شوید، ایشان چون مادر ولی وقت ما هستند به فرزندشان میفرمایند که پسرم، این شخص به من متوسل شده خواستهاش را بده
👌ختمی بسیار سریع الاجابه از حضرت نرجس خاتون برای براورده شدن حاجاتی که امیدی به براورده شدنش ندارید
#ختمی_که_تابه_حال_کسی_رادست_خالی_ردنکرده 👇
#ویژه_همین_الان
ذڪرهاےگرـღـگشا برای حاجات خاص وختم هفتگی خانه دارشدن
http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017
#دعاےمحبت_قوےبین_زن_وشوهر 👆
👌 هرڪس این دعا را بنویسد با نیت پاڪ وآن را لای قرآن نهد تا ابدهمسر او عاشق و دیوانه وی خواهد ماند.
🔓 #گشایش_بسته_شده
🤐 #زبانبند_قوے
💑 #بےتوجهےهمسرو....
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡
#داستان_واقعی از نویسنده گیلانی زهرا اسعد دوست
✍رمان #فنجانی_چای_باخدا
#قسمت_۹۰
❤️مدتی از ماموریت حسام به سوریه میگذشت و من جز خبرهای فاطمه خانم از او، هیچ اطلاعی نداشتم.روزهایم گرم میشد به خواندنِ چندین و چندباره ی کتابهایِ حسام و خط کشیدن زیر نکته های مهمش.
حالا در کنار دانیال، دلم برایِ سلامتیِ مردی دیگر هم به درو دیوارِ سینه مشت میزد.
جلویِ آینه ایستادم. کلاه از سر برداشتم و دستی به موهایِ تازه جوانه زده ام کشیدم. صورتم بی روح تر از همیشه به چشمانِ گود رفته ام دهن کجی میکرد.
هیچ مردی میتوانست این میتِ چند روز مانده به دفن را تحمل کند؟؟
بغض چنگ شد. زندگی درست زمانی زیرِ زبانم مزه کرد که به ته دیگش رسیده بودم.
دیگر چیزی از من نمانده بود.. نه زیبایی.. نه سلامتی.. نه فرصتی بیشتر برایِ ماندن..
اما خدا بود.. دانیال بود.. و امیرمهدی محجوبِ فاطمه خانم..
راستی چرا نمیمردم.. دکتر که ناامیدانه از بودنم میگفت.. خبری هم از معجزه ی فیلمهایِ ایرانی نبود.. هنوز هم درد بود.. تهوع بود.. بی قراری و کلافه گی بود..
لبخند بر لبم نشست. معجزه از این بیشتر که با وجود تمام نام برده هایم، هنوز هم زنده ام؟؟
انگار یک چیز به شدت کم بود.. شاید نماز..
خدا آمد، علی آمد، حجاب آمد، ایمان آمد، اما نماز..
باید یاد میگرفتم و امیدی به پروین نبود، چون قاعدتا زبانم را نمیفهمید.
سراغ لپ تاپم رفتم. طریقه نماز خواندن را سرچ کردم..
همه چیز را در کاغذی یاد داشت کردم و یکی یکی طبق دستوری که نوشته بود، اعمالش را انجام داد..
اما نمیشد. گفتن آن جملات عربی از من ساخته نبود. چون من اصلا زبان عربی نمیدانستم..
به سراغ پروین رفتم. از او هم خبری نبود. اتاقها را به دنبالش زیرو رو کردم نبود. نه خودش .. نه مادر.. به ساعت که نگاه کردم یادم آمد، مادر را به امامزاده برده ..
اما من دلم نماز میخواست.. دوست داشتم مانند دختر بچه ایی لجباز پا بکوبم و جیغ بزنم تا کسی به کمکم بیادی.. کاش حسام بود..
ناامید رویِ مبل نشستم و به پنجره ی باران زده ی سالن خیره شدم.. دیدن درختان عریان از پشت شیشه زیادی دلنوازی میکرد..
صدایِ زنگ خانه بلند شد. پروین کلید داشت. پس چه کسی بود..؟؟
به آیفن تصویری که به لطف حسام نصب شده بود خیره شدم. کسی در مانیتور دیده نمیشد.. اما زنگ دوباره تکرار شد.. ترسیدم.. کسی در خانه نبود.. اگر دوستان عثمان به سراغ آمده باشن چه؟؟ قهرمانِ داستانم در سوریه به سر میبرد..
لرز به تنم افتاد.. و طنین خطر چندین و چندبار تکرار شد. نباید در را باز میکردم.. اما..
صدایِ تیکی از در بلند شد. پشت پنجره ایستادم. کلید.. کلید داشتند.. در باز شد و من بدون تامل، با وجودی سراسر نبض به طرف اتاقم دویدم..
در اتاق را بستم و به آن تکیه داد.خواستم کلیدش کنم، اما نشد..
یادم آمد، حسام کلید را از روی در برداشته بود تا نتوانم خودم را در اتاق حبس کنم و اون مجبور به شکستن در شود..
با تمام سلولهایم خدا را صدا میزدم. اینبار اگر دستشان به من میرسید، زجرکُشم میکردند.
کاش حسام بود.. چشمانم از شدت اشک دو دو میزد.
به سمت تخت هجوم بردم و زیرش پنهان شدم. امن تر از آن هم مگر جایی وجود داشت؟؟
صدایِ قدمهای فردی در سالن پیچید.. وارد شده بود و در خانه سرک میکشید..
نه.. خدا کند به اتاق من نیاید.. تضمین نمیدادم که جیغ نکشم. به همین خاطر تیغه ی دستم را فرش دندانهایم کردم و فشار دادم با تمام نیرو..
طنین گامها نزدیک و نزدیک میشد. مقابل اتاقم ایستاد. نفسم بند آمد. اما ناگهان مسیرش را عوض کرد. از اتاق دور شد..
مطمئن بودم که به سمت اتاق مادر میرود. چون دیوار به دیوار با من بود.
چرا هیچکس وجود نداشت تا با فریاد از او کمک بخواهم. اصلا در این روزِ بارانی چه وقتِ امامزاده رفتن بود که بی پروین و مادر در این خانه تنها بمانم..
برگشت.. آرام و شمرده گام برمیداشت.
در را باز کرد و در چارچوبش ایستاد. حالا پاهایش در تیررس نگاهم بود. ازفرط ترس ، صدایِ بلندِ تپش قلبم را میشنیدم
و وحشت زده از اینکه نکند به گوش اوهم برسد؛ این کوبشِ سرکشِ نبض..
به سمت تخت آمد. کنارش ایستاد و مکث کرد. یعنی.. یعنی قصد داشت تا زیر تخت را بگردد..؟
صدایش بلند شد و وجودم سکته وار لرزید ( تو دهاتهایِ آلمان، اینجوری قایم میشدن؟؟
نصفه لنگت وسط اتاقه، اونوقت کله اتو بردی زیر تخت که مثلا پیدات نکنم؟؟
من موندم اون حسام بدبخت با این خنگ بازیات چی کشید..
البته شاید شیوه جدید استتاره ما بی خبریم..)
زبانم بند آمده بود. از شدت هیجان سرم را بلند کردم که محکم به کفی تخت خورد و آه از نهادم بلند شد.
ادامه دارد....
@tafakornab
@shamimrezvan
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث
🔅 #امام_علی_علیه_السلام :
🔸 «إيّاكَ وَالتَّغايُرَ في غَيرِ مَوضِعِ غَيرَةٍ ؛ فَإِنَّ ذلِكَ يَدعُو الصَّحيحَةَ إلَى السُّقمِ ، وَالبَريئَةَ إلَى الرَّيبِ .»
🔹 «از غيرت ورزيدن بيجا [ نسبت به زنان ] بپرهيز كه اين كار ، زن سالم [و درستكار] را به بيمارى [ و نادرستى ] مى كشانَد و پاك دامن را به گناه .»
📚 نهج البلاغه : نامه ۳۱
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh