هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#احکام_شرعی
#احکام_خمس
🔲 #خمس_پولِ_پیش_پرداخت
❓ سوال: معمول است که برای اجاره خانه مقداری پولِ پیش پرداخت می کنند، اگر این پول از منابع کسب باشد و چند سال در نزد صاحب خانه بماند آیا پس از دریافت بلافاصله باید خمس آن پرداخت شود و در صورتی که بخواهد با همان پول در جای دیگر منزل اجاره کند، چطور؟
✳️ پاسخ: ⬇️⬇️
«خمس تعلّق میگیرد ولی اگر به این پول برای اجاره منزل نیاز دارد میتواند مهلت بگیرد و پس از رفع نیاز پرداخت نماید.»
🔲 #اجاره_منزل
➖〰➖〰➖〰➖
✅ منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری leader.ir
💻
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز👆
🌹امام حسن عسکری_ع
🌱 أعْرَفُ النّاسِ بحُقوقِ إخْوانِهِ وأشَدُّهُم قَضاءً لَها أعْظَمُهُم عِند اللّه شَأنا
🌸آن كه به حقوق برادران خود آشناتر باشد ودر رعايت كردن آنها كوشاتر ، نزد خداوند ارجمندتر است .
📚بحارالانوار ج 41 ص 55
➿〰➿〰➿〰
🌹امام حسن عسکری(ع) می فرمایند:
🌱 از جمله تواضع و فروتنى،
🌸 سلام کردن بر هر کسى است که بر او مى گذرى،
🍃 و نشستن در پایین مجلس است.
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
✨وَاسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ
🍂إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ ﴿۹۰﴾
✨و از پروردگار خود آمرزش بخواهيد
🍂سپس به درگاه او توبه كنيد كه
✨پروردگار من مهربان و
🍂دوستدار بندگان است (۹۰)
📚 سوره مبارکه هود
✍ آیه ۹۰
#داستان_کوتاه_آموزنده
#تلنگر
شب سردی بود ...
زن بيرون ميوهفروشى زُل زده بود به مردمى كه ميوه میخريدند. شاگرد ميوهفروش ، تُند تُند پاكتهاى ميوه را داخل ماشين مشترىها میگذاشت و انعام میگرفت.
زن با خودش فكر میكرد چه میشد او هم میتوانست ميوه بخرد و ببرد خانه... رفت نزديكتر... چشمش افتاد به جعبه چوبى بيرون مغازه كه ميوههاى خراب و گنديده داخلش بود. با خودش گفت : «چه خوبه سالمترهاشو ببرم خونه»
می توانست قسمتهاى خراب ميوهها را جدا كند و بقيه را به بچههايش بدهد... هم اسراف نمیشد و هم بچههايش شاد میشدند. برق خوشحالى در چشمانش دويد...
ديگر سردش نبود!
زن رفت جلو ، نشست پاى جعبه ميوه. تا دستش را برد داخل جعبه ، شاگرد ميوهفروش گفت : « دست نزن ننه ! بلند شو و برو دنبال كارت ! » زن زود بلند شد ، خجالت كشيد. چند تا از مشترىها نگاهش كردند.
صورتش را قرص گرفت... دوباره سردش شدو...
راهش را كشيد و رفت ...
چند قدم بيشتر دور نشده بود كه خانمى صدايش زد : «مادرجان ، مادرجان ! »
زن ايستاد ، برگشت و به آن زن نگاه كرد زن لبخندى زد و به او گفت : « اينارو براى شما گرفتم . »
سه تا پلاستيك دستش بود ، پُر از ميوه ؛ موز ، پرتقال و انار ...
زن گفت : دستت درد نكنه ، اما من مستحق نيستم .
زن گفت : « اما من مستحقم مادر ... من مستحق داشتن شعور انسان بودن و به همنوع توجه كردن و دوست داشتن همه انسانها و احترام گذاشتن به همه آنها بىهيچ توقعى اگه اينارو نگيرى ، دلمو شكستى . جون بچههات بگير »
زن منتظر جواب زن نماند ، ميوهها را داد دست زن و سريع دور شد... زن هنوز ايستاده بود و رفتن زن را نگاه میكرد
قطره اشكى كه در چشمش جمع شده بود ،غلتيد روى صورتش دوباره گرمش شده بود ...
با صدايى لرزان گفت : « پيرشى !... خير ببينى...»
هيچ ورزشى براى قلب ، بهتر از خم شدن و گرفتن دست افتادگان نیست ❤️
پیشاپیش یلدای مهربانی که نماد
خانواده دوستی و عشق ورزیدن
به هم نوع است را شادباش میگوییم 🌹
#یلدای امسال در هنگام #خرید_میوه
سهم #تنگدستان #آبرومند را #فراموش نکنیم ❣
@tafakornab
@shamimrezvan
تلنگر👌
♦️ابولحسن خرقانی میگوید:جواب دو نفر مرا سخت تکان داد
اول؛ مرد فاسدی از کنارم گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد!
او گفت: ای شیخ! خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد شد!
دوم؛ مستی دیدم که افتان و خیزان در جادهاى گل آلود میرفت.
به او گفتم : قدم ثابت بردار تا نلغزی!
گفت : من بلغزم باکی نیست...
بهوش باش تو نلغزی شیخ! که جماعتی از پی تو خواهند لغزید.
هر"پرهیزکاری"گذشتهای دارد و هر "گناه کاری"آینده ای!
زمانی که نادر شاه افشار عزم تسخیر هندوستان داشته در
راه کودکی را دید که به مکتب میرفت.
از او پرسید: پسر جان چه میخوانی؟
قرآن.
-از کجای قرآن؟
-انا فتحنا….
نادر از پاسخ او بسیار خرسند شد و از شنیدن آیه فتح فال
پیروزی زد.
سپس یک سکه زر به پسر داد اما پسر از گرفتن آن اباکرد.
نادر گفت: چر ا نمی گیری؟
گفت: مادرم مرا میزند میگوید تو این پول را دزدیده ای.
نادر گفت: به او بگو نادر داده است.
پسر گفت: مادرم باور نمیکند.
میگوید: نادر مردی سخاوتمند است. او اگر به تو پول
میداد یک سکه نمیداد. زیاد میداد.
حرف او بر دل نادر نشست. یک مشت پول زر در دامن او
ریخت.از قضا چنانچه مشهور تاریخ است در آن سفر بر حریف خویش محمد شاه گورکانی پیروز شد.
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
. بسم الله الرحمن الرحیم
ﻣﺮﺩﯼ ﺩﺭ ﺳﻦ ٧٠ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺩﭼﺎﺭ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﺪﺕ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﻗﺎﺩﺭ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﻥ ﻧﺒﻮﺩ .
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﺑﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﻭ ﻣﺼﺮﻑ ﺩارو ، ﺩﮐﺘﺮ ﺑﻪ
ﺍﻭ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﻋﻤﻞ ﺟﺮﺍﺣﯽ ﺩﺍﺩ و ﻣﺮﺩ ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﮐﺮﺩ ...
ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﺧﺺ ﺷﺪﻥ ﺍﺯ بیمارستان ، برگ تسویه حساب ﺭﺍ به پیرمرد ﺩﺍﺩن تا هزینه ی جراحی را بپردازد .
پیرﻣﺮﺩ همینکه برگه را گرفت ؛ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔتن ﻣﺎ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯿﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺗﺨﻔﯿﻒ ﺑﺪﻫﯿﻢ ﻭﻟﯽ ﻣﺮﺩ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩ .
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮔﻔتن ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯿﻢ ﻣﺨﺎﺭﺝ ﺭﺍ ﻗﺴﻄﯽ بگیریم
ﻭﻟﯽ ﻣﺮﺩ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﺵ ﺷﺪﯾﺪﺗﺮ ﺷﺪ
ﻣﺘﻌﺠﺐ ﺷﺪنﮔﻔﺖ ﭘﺪﺭﺟﺎﻥ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﯼ تو را ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﺩ
نمیتوانی هزینه را ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﯼ
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ : ﻧﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﺩ ﺑﻠﮑﻪ
ﺍﯾﻨﺴﺖ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ٧٠ ﺳﺎﻝ به من ﻧﻌﻤﺖ ﺑﯿﻨﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﻋﻄﺎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻫﯿﭻ برگه تسویه حسابی ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻠﺶ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﻧﻔﺮﺳﺘﺎﺩ .
ﭼﻘﺪﺭ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﺳﺖ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻡ ﮐﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻧﻌﻤﺎﺕ ﺭﺍ به ﻣﺎ ﺍﺭﺯﺍﻧﯽ داده ﻭ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻠﺶ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﺪ جز اینکه با او باشیم ...
ﻭﻟﯽ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻣﺎ ﻗﺪﺭ ﺁﻥ ﻧﻌﻤﺎﺕ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﯿﻢ ﻭ ﺷﮑﺮﺵ ﺭﺍ به جا
نمی آوریم ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺁﻥ ﻧﻌﻤﺖ ﺭﺍ از دست بدهیم ...
شراب شوق می نوشم به گرد
یار می گردم
سخن مستانه می گویم ولی
هشیارمی گردم
گهی خندم،
گهی گریم،
گهی افتم
گهی خیزم
مسیحا در دلم پیدا و من بیمار
می گردم...!!
مولانا
فاعتبروا یا اولی الابصار
🌴الاحقر حسن زاده فومنی
.
حكايتى خواندنى📗
شخصی تعریف می کرد: توی رستوران نشسته بودم که یک دفعه یه مرد که با تلفن صحبت می کرد فریاد کشید و خیلی خوشحالی کرد و بعد از تمام شدن تلفن، رو به گارسون گفت:
همه کسانی که در رستورانند، مهمان من هستن به باقالی پلو و ماهیچه.
بعد از 18 سال دارم بابا میشم.
چند روز بعد تو صف سینما، همون مرد رو دیدم که دست بچۀ 3یا 4 ساله ای را گرفته بود که به او بابا می گفت. پیش مرد رفتم و علت کار اون روزشو پرسیدم.
مرد با شرمندگی زیاد گفت: آن روز در میز بغل دست من، پیرمردی با همسرش نشسته بودند پیرزن با دیدن منوی غذاها گفت: ای کاش می شد امروز باقالی پلو با ماهیچه می خوردیم، شوهرش با شرمندگی ازش عذر خواهی کرد و خواست به خاطر پول کمشان، فقط سوپ بخورند،
من هم با آن تلفن ساختگی خواستم که همه مهمان من باشند تا اون پیرمرد بتونه بدون شرمندگی، غذای دلخواه همسرش را فراهم کنه.
انسانها را در زیستن بشناس نه در گفتن؛ در گفتار همه آراسته اند.
♦️تو نیکی می کن و در دجله انداز
كه ايزد در بیابانت دهد باز
@tafakornab
@shamimrezvan
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتے
خرمالو را با معده خالی نخورید!
خرمالو حاوی مقادیر زیاد پکتین و تانیک اسید هست که وقتی با اسیدمعده واکنش میدهد،
ژلی غیرقابل حل تشکیل شده که به راحتی سبب تولید سنگ کلیه میشود!
برای همین حتما قبل از خوردن خرمالو، چیزی بخورید !
#ویژه_یلدا🍅🍌🍏🍇🍎🍉🥒
حكايتى خواندنى📗
شخصی تعریف می کرد: توی رستوران نشسته بودم که یک دفعه یه مرد که با تلفن صحبت می کرد فریاد کشید و خیلی خوشحالی کرد و بعد از تمام شدن تلفن، رو به گارسون گفت:
همه کسانی که در رستورانند، مهمان من هستن به باقالی پلو و ماهیچه.
بعد از 18 سال دارم بابا میشم.
چند روز بعد تو صف سینما، همون مرد رو دیدم که دست بچۀ 3یا 4 ساله ای را گرفته بود که به او بابا می گفت. پیش مرد رفتم و علت کار اون روزشو پرسیدم.
مرد با شرمندگی زیاد گفت: آن روز در میز بغل دست من، پیرمردی با همسرش نشسته بودند پیرزن با دیدن منوی غذاها گفت: ای کاش می شد امروز باقالی پلو با ماهیچه می خوردیم، شوهرش با شرمندگی ازش عذر خواهی کرد و خواست به خاطر پول کمشان، فقط سوپ بخورند،
من هم با آن تلفن ساختگی خواستم که همه مهمان من باشند تا اون پیرمرد بتونه بدون شرمندگی، غذای دلخواه همسرش را فراهم کنه.
انسانها را در زیستن بشناس نه در گفتن؛ در گفتار همه آراسته اند.
♦️تو نیکی می کن و در دجله انداز
كه ايزد در بیابانت دهد باز
@tafakornab
@shamimrezvan
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
اگرمستضعفی دیدی،ولی ازنان امروزت
به اوچیزی نبخشیدی
به انسان بودنت شک کن .!
اگرگفتی خداترسی،ولی ازترس اموالت
تمام شب نخوابیدی
به انسان بودنت شک کن !
#ویژه_یلدا🍎🍇🍉🍌🍏🍍🥒
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
خداوندا...❣🍃
🍁🍂در آخرین شب های پاییـز
👁چشمے عطا ڪن تا بهترینها را ببینیم
💖قلبے عنایت ڪن تا خطاها را ببخشیم
😇ذهنے بما ارزانے دار تابدیها را فراموش ڪنیم
👻و روحے ڪـہ هیچگاہ خودخواہ نشود
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh