هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
4_5888712845025083428.mp3
1.14M
💠 #تلاوت_روزانه_قرآن_کریم👆
🔹 #صفحه_58_سوره_آل_عمران
#جزء3
/ با نوای استاد پرهیزگار
🔅هدیه به پیشگاه حضرت امام حسن (ع) وامام حسین ع
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#ذکرروز👆
#نماز_روز_دوشنبہ
✍هرکس نمــاز2شنبه رابخواندثواب۱۰حج و۱۰عمره
برایش نوشته شود
2رکعت ؛
درهر رکعت بعدازحمد
یک آیةالکرسی ،توحید ،فلق وناس
بعدازسلام۱۰ استغفار
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
سلاااااااام✋
یک سلام گرم💥
از.........ته دل❤
به شما که عشق💞...تودلاتونه
مهربونی تو چشاتونه...😍
وخنده رولباتونه....😄
سلاااااااام💐
روزتون بخیر❣
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎉جشن ازدواج حضرت علی ع وحضرت زهرا س #مبارک_باد🎈🎁
#ولینتاین حقیقی اینست
❤️عشق واقعی که طرفین متعهد میشوند درخوشی و رنجها #بخاطر_هم درکنارهم باشندنه فقط #سوءاستفاده در دوران خوشی و..
@shamimrezvan
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍂🍃
🍒داستان آموزنده #موقعیت🍒
زن جوانی در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود. چون هنوز چند ساعت به پروازش باقی مانده بود، تصمیم گرفت برای گذراندن وقت کتابی خریداری کند. او یک بسته بیسکوئیت نیز خرید و برروی یک صندلی نشست و درآرامش شروع به خواندن کتاب کرد...
مردی در کنارش نشسته بود و داشت روزنامه میخواند.
وقتی که او نخستین بیسکوئیت را به دهان گذاشت، متوجه شد که مرد هم یک بیسکوئیت برداشت و خورد. او خیلی عصبانی شد ولی چیزی نگفت.
پیش خود فکر کرد: «بهتر است ناراحت نشوم. شاید اشتباه کرده باشد.»
ولی این ماجرا تکرار شد. هر بار که او یک بیسکوئیت برمیداشت ، آن مرد هم همین کار را میکرد. این کار او را حسابی عصبانی کرده بود ولی نمیخواست واکنش نشان دهد.
وقتی که تنها یک بیسکوئیت باقی مانده بود، پیش خود فکر کرد: «حالا ببینم این مرد بیادب چکار خواهد کرد؟»
مرد آخرین بیسکوئیت را نصف کرد و نصفش را خورد.
این دیگه خیلی پرروئی میخواست!
او حسابی عصبانی شده بود.
در این هنگام بلندگوی فرودگاه اعلام کرد که زمان سوار شدن به هواپیماست. آن زن کتابش را بست، چیزهایش را جمع و جور کرد و با نگاه تندی که به مرد انداخت از آنجا دور شد و به سمت دروازه اعلام شده رفت.
وقتی داخل هواپیما روی صندلیاش نشست، دستش را داخل ساکش کرد تا عینکش را داخل ساک قرار دهد و ناگهان با کمال تعجب دید که : جعبه بیسکوئیتش آنجاست، باز نشده و دست نخورده!
خیلی شرمنده شد!! از خودش بدش آمد ... یادش رفته بود که بیسکوئیتی که خریده بود را داخل ساکش گذاشته بود.
آن مرد بیسکوئیتهایش را با او تقسیم کرده بود،
بدون آن که عصبانی و برآشفته شده باشد...
در صورتی که خودش آن موقع که فکر میکرد آن مرد دارد از بیسکوئیتهایش میخورد خیلی عصبانی شده بود.
و متاسفانه دیگر زمانی برای توضیح رفتارش و یا معذرتخواهی نبود...
چهار چیز است که نمیتوان آنها را بازگرداند :
1. سنگ ... پس از رها کردن!
2. حرف ... پس از گفتن!
3. موقعیت... پس از پایان یافتن!
4. و زمان ... پس از گذشتن!
======================
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
======================
💕ابراز یک "کلمه دلگرم کننده" به فردی درمانده
ارزشش بیشتر از ساعتها تعریف و تمجید
بعد از کامیابی اوست
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍒 داستان واقعی تحت عنوان #تلاش 🍒
👈قسمت اول
هنوز یک ساعت مانده بود ، اونقدر به ساعتم نگاه می کردم که دیگه برام عادت شده بود حتی در بین تکرارها یادم می رفت که ساعت چنده فقط برحسب عادت بهش نگاه می کردم .
کلافه شده بودم از یک طرف باید حتما تا یک ساعت دیگه به مهمترین قرار زندگی ام برسم از یک طرف با یک ماشین خراب و قدیمی کنار جاده مانده بودم هر چند دقیقه یک بار یک ماشین عبور می کرد اما هیچ کس هیچ اعتنایی به من نمی کرد از ایستادن و منتظر بودن خسته شده بودم تصمیم گرفتم ماشینو همونجا قفل کنم و پیاده راه بیوفتم که یک دفعه یک کامیون جلوي پام ایستاد چقدر عجیب من که تا حالا سوار این ماشین های غول پیکر نشده بودم حالا فرشته نجاتم یکی از آنها بود بی معطلی در رو باز کردم و سوار شدم
همه چیز برام تازگی داشت از یه طرف هیجان زده بودم که سوار یه کامیون شدم و از یه طرف کلافه و عصبی که نکنه سر قرارم نرسم راننده مرد عجیبی بود اصلا مثل بقیه راننده کامیونها نبود خیلی لاغر و ضعیف به نظر می رسید از چین و چروک های صورتش می شد حدس زد که سالهای زیادی از عمرش گذشته با سلام و احوالپرسی شروع شد مکالمه رو میگم مکالمه ای که خیلی زود از هیجان به سکوت تبدیل شد برای من که بعد از مدت ها می خواستم به شهر برم و برای یه قرار خیلی مهم بی قرار بودم سکوت راننده مثل یه گاز سمی گلو مو فشار می داد هر چند لحظه یک بار سعی می کردم سکوت رو بشکنم و سوالی از راننده بپرسم اما با یک جواب کوتاه وسرد مثل گل پژمرده می شدم و تو خودم فرو می رفتم
از آینه بغل ماشین گذر جاده از پشت سر رو تماشا می کردم با خودم می گفتم حالا که ماشین کنار جاده مونده چه بلایی سرش میاد نمیدونم البته فکر نکنم هیچ دزدی هوس کنه اونو بدزده چون اولا که باید باهاش کلی کلنجار بره تا روشن بشه بعدشم کسی اونو ازش نمی خره با این حرف ها به خودم امیدواری میدادم که یک دفعه یادم افتاد تمام مدارکمو که توی کیف بود توی ماشین جا گذاشتم هل کردم ....
ادامه دارد⬅️⬅️⬅️
======================
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
💫💫💫💫💫💫💫
http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017
#ذڪرهاےگرـღـگشادرایتا👆👆
======================
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
❤️عــٰاقدش گفت :
که مهریه او آب شود..
و قرار است که او مــٰادر اربــ♥️ـاب شود...
پیوند آسمانی امیرالمؤنین و حضرت زهرا (س)بر همگان مبارک.
#تبريك🎉💝
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
✨مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَيْهَا
💐وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ ﴿۴۶﴾
✨هر كه كار شايسته كند به سود خود اوست
💐و هر كه بدى كند به زيان خود اوست و پروردگار تو
✨به بندگان خود ستمكار نيست (۴۶)
📚 سوره مبارکه فصلت
✍آیهٔ ۴۶
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_سلامتی
💠 #خواص_پیاز
🌺امام صادق(ع):
👈 پیاز خستگی را میبرد پی را استحکام می بخشد، بر گامها می افزاید، آب را افزون و #تب😨 را از بین می برد.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#درسنامه
تا تلاشی نکنی چیزی تغییر نمی کنه...
فکرتو خالی از افکار منفی و نمی تونم ها کن
ببین به چه چیزی علاقه داری،
از پس چه کاری برمیای،
جایی که زندگی می کنی چه چیز تازه ای نیاز داره که اکنون نداره و جاش خالیه،
هر ایده ای داری رو عملی کن و پیش برو...
فراموش نکن همه افراد موفق یه روزی از خیلی خیلی کم شروع کردن تا شدن افراد بزرگ امروز
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#دعای_شبانه🌙✨
الهی❣
تا تو پناﻩ مایےو
گواﻩ مایےو
آرامشِ قلبِ پرگناﻩ مایے
محڪم ﻭمطمئڹ گام برمےداریم
تا نفس مےڪشیم
پناهماﻥ باش
#آمیڹ❣
شبتون بخیر🌙💫
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
₪بسم اللّه الرحمن الرحيم₪
شفای هردردی و
یاری کننده هردارویی است.
سلام💐روز رو آغازمیکنیم با
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃
🌸الهی به امیدتو🌸
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
بیرون ز عدد بگو و بی حد صلوات
برآل محمدومحمدصلوات
زانجاکه دعا استجابت شده است
برجمله اذکارسرآمدصلوات
اٌللٰهٰمّ صَل علیٰ محمدوآلِ محمدوعجل فَرَجهم
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
👆 #تلاوت_روزانه_قرآن_کریم
#صفحه_59_سوره_آل_عمران
جزء3
اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن
اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَة القُرآن
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
👇صوت صفحه
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
4_5888712845025083429.mp3
1.06M
💠 #تلاوت_روزانه_قرآن_کریم👆
🔹 #صفحه_59_سوره_آل_عمران
#جزء3
/ با نوای استاد پرهیزگار
🔅هدیه به پیشگاه حضرت امام سجاد(ع) وامام باقرع وامام صادق ع
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#ذکرروز👆
#نماز_سه_شنبه
🌸✨هرکس نمــازسهشنبه را
بخواندبرایش هزاران شهرازطلا
دربهشت بسازند↯
دورکعت؛
درهر رکعت بعدازحمدیک بارسوره
تین توحیدفلق ناس
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✍عسل درمانی معده
🍀کاسنی وعسل🍯
♦️20 گرم برگ و ریشه کاسنی رابجوشانید ،سپس آن را صاف کرده وصبح ناشتا،آن را به همراه عسل؛ به اندازه دوفنجان میل کنید.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍒 داستان #تلاش 🍒
👈قسمت دوم
یک دفعه یادم افتاد تمام مدارکمو که توی کیف بود توی ماشین جا گذاشتم هول کردم عرق سرد نشست روی پیشونیم دو دل بودم که برم یا پیاده بشم که آخر تصمیم گرفتم و از راننده خواستم که نگه داره
بعد با دست پاچگی پیاده شدم خیلی دور نشده بودم شروع کردم به دویدن یه کم می دویدم یه کم راه می رفتم قلبم درد گرفته بود ساعتم رو نگاه کردم فقط نیم ساعت به قرار مونده بود همش خودمو لعنت می کردم با این مغزت بدبخت آی کی یوت انقدر پایینه که حتی یادت نمی مونه مدارکتو از تو ماشین برداری بعد از چند دقیقه دویدن از دور ماشین رو میدیدم انگیزم برای رسیدن بهش بیشتر شد تندتر دویدم به محض اینکه به کنار ماشین رسیدم دست کردم تو جیبم که سوییچ رو در بیارم که ای دل غافل یادم افتاد که وقتی سوار کامیون شدم سوییچ رو روی صندلی کنارم گذاشتم دیگه می خواستم منفجر بشم از شدت عصبانیت می خواستم با سر برم تو شیشه ماشین اصلا دیگه مونده بودم چکار کنم نشستم کنار ماشین روی زمین یه چند دقیقه ای سرمو انداختم پایین دیگه وقتی نمونده بود اصلا دلم نمیخواست که دیگه به ساعتم نگاه کنم با خودم گفتم خب لااقل شیشه رو بشکنم مدارکو بردارم و دوباره پیاده راه بیوفتم به طرف شهر شاید یکی دیگه پیدا بشه و سوارم کنه
بلند شدم یه سنگ خوب و خوش دست از روی زمین برداشتم شیشه بغل طرف شاگرد رو شکستم در رو باز کردم و مدارکمو برداشتم شناسنامه و کارت ملی و این جور چیزا اومدم شناسنامه رو بزارم تو جیب شلوارم که یهو دیدم سوییچ ماشین به کمر بندم آویزونه وای خدا دیگه داشتم دق می کردم آخه این اینجا بود و من اصلا ندیدمش خلاصه یه لگد به لاستیک ماشین زدم ودوباره پیاده راه افتادم با خودم گفتم بذار یه بار دیگه استارت بزنم شاید روشن بشه چند قدمی دور نشده بودم برگشتم و نشستم تو ماشین یه استارت زدم ماشین روشن شد وای ذوق مرگ شدم گفتم ایول بعد این همه مصیبتی که کشیدم حالا می تونم زود خودمو به شهر برسونم البته این ماشین دیگه بیشتر از هشتاد تا نمی ره ولی اینم خودش غنیمته .
رسیدم شهر ، به اولین رهگذری که رسیدم آدرس پرسیدم و خلاصه پرسون پرسون خودمو رسوندم به اون شرکتی که قرار بود توش استخدام بشم ماشین رو پارک کردم ، یه نیم ساعتی از قرار گذشته بود ، با عجله از پله ها رفتم بالا و رسیدم جلوی واحد 11 و در زدم ، یه خانم جوان و خوش قیافه درو باز کرد و گفت بفرمایید....
ادامه دارد⬅️⬅️⬅️
======================
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
💫💫💫💫💫💫💫
http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017
#ذڪرهاےگرـღـگشادرایتا👆👆
======================
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام به🌺سه شنبه🌺خوش آمدید
امروزتون شاد شاد
زندگیتون شیرین
تقدیرتون بلند
لبخندتون قشنگ
شادیهاتون جاودان
روزی تون پربرکت
تنتون سالم😍
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
💠امام سجاد(؏)فرمودند گناهانى ڪه روزیرادورمى ڪنندچنينند
①⇐اظهارفقرڪردن
②⇐خواب ديرهنگام درشب
③⇐خواب پس ازنمازصبح
④⇐ڪوچڪ شمردن نعمت ها
⑤⇐ازخداگلايه ڪردن
📚معانےالأخبار
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#درسنامه
مودب باش وقتی قدرتمندی
صادق باش وقتی که فقيری
ساده باش وقتی ثروتمندی
سکوت کن وقتی که خشمگینی
وبدان الماس ازتراش وانسان ازتلاش میدرخشد!
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#متن_شب✨🌙💫
شب آرامشش را از
خدا قرض گرفته
که اینچنین آرام است
آرامشی از جنس خدا
برای امشبتان خواستارم
شبتون آروم✨🌙💫
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام🌸
هرگَاه بنده بگوید
❁﷽❁الهی به امیدتو
خداى متعال گوید
بنده من
بانام من آغازڪرد
برمن است
که کارهایش را
به انجام رسانم واو
رادرهمه حال،برکت دهم
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
روزتان را معطر کنید
با ذکرصلوات
💐یک صلوات هدیه به امام حسین(ع)
💐یک صلوات هدیه به حضرت علی (ع) وحضرت فاطمه س
💐صلواتی برای تعجیل درفرج امام زمان
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh