eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.2هزار دنبال‌کننده
22.3هزار عکس
15.8هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
أَلَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ مُسَخَّرَاتٍ فِي جَوِّ 🕊السَّمَاءِ مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا اللَّهُ ✨ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴿۷۹﴾ ✨آيا به سوى پرندگانى كه در فضاى آسمان 🕊رام شده اند ننگريسته اند جز خدا كسى ✨آنها را نگاه نمى دارد راستى در اين 🕊قدرت نمايى براى مردمى كه ايمان ✨مى آورند نشانه هايى است (۷۹) 📚 سوره مبارکه النحل ✍آیهٔ ۷۹ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
امام صادق‌(ع)، فرمودند: روزی سلمان در بازار آهنگران عبور می‌كرد، دید جوانی فریاد می‌كشد و جمعیت بسیاری دور او را گرفته‌اند و آن جوان به روی زمین افتاده و بی‌هوش شده است. مردم تا سلمان را دیدند نزد او آمدند و گفتند: گویا به این جوان، بی‌هوشی یا دیوانگی روی آورده است. به بالین او بیایید و از خدا بخواهید، تا وی نجات یابد. وقتی جوان، احساس كرد كه سلمان در كنارش است، آرامش یافت و چشم خود را گشود و عرض كرد: من نه دیوانه‌ام و نه حالت بی‌هوشی به من رخ داده است، بلكه در این بازار عبور می‌كردم، وقتی دیدم آهنها را روی سندانها گذاشته و می‌كوبند، به یاد این آیه قرآن افتادم. ...‌ فَالَّذِینَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیابٌ مِنْ نارٍ یُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمِیمُ * یُصْهَرُ بِهِ ما فِی بُطُونِهِمْ وَ الْجُلُودُ * وَ لَهُمْ مَقامِعُ مِنْ حَدِیدٍ؛ برای كافران، لباسهایی از آتش بریده شود و آب سوزان بر سرهای آنها ریخته گردد، كه شدت گرمی آن، اندرون و پوستشان را بسوزاند و برای آنها گرزهایی از آتش قرار داده شود. یاد این آیه مرا به این وضع درآورده است. محبت آن جوان با ایمان، در قلب سلمان راه یافت. او را به دوستی خود انتخاب كرد و همواره سلمان با او رفاقت داشت، تا وقتی كه به وی خبر دادند دوستت در بستر مرگ قرار گرفته است. سلمان به بالین او آمد و گفت: ای فرشته مرگ (عزراییل) با برادر من مهربانی كن. صدایی شنیده شد كه گفت: ای سلمان، من نسبت به هر شخص با ایمان، رفیق و مهربانم. 📚امالی شیخ مفید، ترجمه حسین استاد ولی، ص 149ـ 150. @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
از یه متخصص ارتوپد سوال شد چطوری خدا رو شناختی؟ گفت: کنار دریا، مرغابی را دیدم که پایش شکسته بود. اومد پایش را داخل گل های رس مالید بعد به پشت خوابید، پایش را سمت نور خورشید گرفت تا خشک شد. اینطوری پای خود را گچ گرفت! فهمیدم خدایی هست که به او آموزش داده... به خودت نگاه کنی خداشناس میشوی... مغرور نشوید! وقتی پرنده ای زنده است مورچه را میخورد، وقتی میمیرد مورچه او را میخورد. شرایط به مرور زمان تغییر میکند، هیچوقت کسی را تحقیر نکنید. شاید امروز قدرتمند باشید اما زمان از شما قدرتمندتر است. یک درخت، هزاران چوب کبریت را میسازد اما وقتی زمانش برسد یک چوب کبریت میتواند هزاران درخت را بسوزاند! پس خوب باشیم و خوبی کنیم...🌸 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
از یهودی که کمتر نیستم! مرد صالحی مبلغ بیست هزار درهم مقروض بود ، هیچ وسیله ای برای پرداخت آن نداشت . روزی طلبکار با اصرار تمام ، مطالبه قرض خود نمود ، آنقدر سخت گرفت که مرد مقروض با اشک جاری و دلی افسرده به خانه رفت . این مرد همسایه ای یهودی داشت ، همین که او را با وضعی پریشان مشاهده کرد ، گفت : تو را به حق دین اسلام سوگند می دهم بگو چه شده که این قدر ناراحتی ؟ جریان را برایش شرح داد . یهودی به منزل خود رفته و مبلغ بیست هزار درهم برایش آورد ، گفت : اگر ما با هم از نظر دین اختلاف داریم ولی همسایه که هستیم ، شایسته نیست همسایه من به رنج قرض گرفتار باشد . بدهکار آن پول را برداشت و پیش طلبکار آورد . طلبکار از این سرعت در پرداخت پول تعجب کرد . از او پرسید : از کجا تهیه کردی ؟ جریان بر خورد همسایه یهودی را برایش نقل کرد ، در این موقع طلبکار داخل منزل شد و سند بدهکاری او را آورد . گفت : من از یک یهودی که کمتر نیستم ، بگیر سند خود را من طلبم را به تو بخشیدم و هرگز مطالبه نخواهم کرد . طلبکار همان شب در خواب دید قیامت به پا شده و نامه های اعمال در حرکت است ، بعضی نامه عملشان به دست راست و برخی به دست چپ قرار می گیرد . در این حال نامه عمل او هم به دست راستش قرار گرفت و اجازه ورود بهشت بدون حساب به او دادند . پرسید : چه شد که بدون حساب باید وارد بهشت شوم ؟ گفتند : چون تو جوانمردی کردی و سند آن مرد نیکوکار را رد نمودی ما چگونه نامه عمل تو را ندهیم با این که بخشنده و مهربانیم ، همانطور که تو از حساب او گذشتی ما هم از حساب تو می گذریم ، طلبت را بخشیدی ما هم گناهان تو را بخشیدیم.
🍃⇨﷽ 🌷حکایت ✨⇐ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ(ع) ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺍی ﭘﺮﺳﻴﺪ: ﺩﺭ ﻣﺪﺕ یک ﺳﺎﻝ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺭی؟ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ : ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﺍی ﻛﺮﺩ... ﻭ ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﻧﻬﺎد!!! ✨⇐ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ یک ﺳﺎل... ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺟﻌﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ یک ﻭ ﻧﻴﻢ ﺩﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ !! ﭘﺲ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭼﺮﺍ؟ ✨⇐ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ: ﭼﻮﻥ وقتیکه ﻣﻦ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ داشتم ﺧﺪﻭﺍﻧﺪ ﺭﻭﺯی ﻣﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ... ﻭلی وقتی ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﻧﻬﺎﺩی، ﺑﻴﻢ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ کنی!! ﭘﺲ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻧﻢ ﺍﺣﺘﻴﺎﻁ ﻛﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﻳﻜﺴﺎﻝ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻐﺬﻳﻪ كنم......... 💟← « بہ ما بپیونید » →💟 http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 داستان وضرب المثل وسخن بزرگان👆👆
حكايتى خواندنى📗 شخصی تعریف می کرد: توی رستوران نشسته بودم که یک دفعه یه مرد که با تلفن صحبت می کرد فریاد کشید و خیلی خوشحالی کرد و بعد از تمام شدن تلفن، رو به گارسون گفت: همه کسانی که در رستورانند، مهمان من هستن به باقالی پلو و ماهیچه. بعد از 18 سال دارم بابا میشم. چند روز بعد تو صف سینما، همون مرد رو دیدم که دست بچۀ 3یا 4 ساله ای را گرفته بود که به او بابا می گفت. پیش مرد رفتم و علت کار اون روزشو پرسیدم. مرد با شرمندگی زیاد گفت: آن روز در میز بغل دست من، پیرمردی با همسرش نشسته بودند پیرزن با دیدن منوی غذاها گفت: ای کاش می شد امروز باقالی پلو با ماهیچه می خوردیم، شوهرش با شرمندگی ازش عذر خواهی کرد و خواست به خاطر پول کمشان، فقط سوپ بخورند، من هم با آن تلفن ساختگی خواستم که همه مهمان من باشند تا اون پیرمرد بتونه بدون شرمندگی، غذای دلخواه همسرش را فراهم کنه. انسانها را در زیستن بشناس نه در گفتن؛ در گفتار همه آراسته اند. ♦️تو نیکی می کن و در دجله انداز كه ايزد در بیابانت دهد باز @tafakornab👈
حكايتى خواندنى📗 شخصی تعریف می کرد: توی رستوران نشسته بودم که یک دفعه یه مرد که با تلفن صحبت می کرد فریاد کشید و خیلی خوشحالی کرد و بعد از تمام شدن تلفن، رو به گارسون گفت: همه کسانی که در رستورانند، مهمان من هستن به باقالی پلو و ماهیچه. بعد از 18 سال دارم بابا میشم. چند روز بعد تو صف سینما، همون مرد رو دیدم که دست بچۀ 3یا 4 ساله ای را گرفته بود که به او بابا می گفت. پیش مرد رفتم و علت کار اون روزشو پرسیدم. مرد با شرمندگی زیاد گفت: آن روز در میز بغل دست من، پیرمردی با همسرش نشسته بودند پیرزن با دیدن منوی غذاها گفت: ای کاش می شد امروز باقالی پلو با ماهیچه می خوردیم، شوهرش با شرمندگی ازش عذر خواهی کرد و خواست به خاطر پول کمشان، فقط سوپ بخورند، من هم با آن تلفن ساختگی خواستم که همه مهمان من باشند تا اون پیرمرد بتونه بدون شرمندگی، غذای دلخواه همسرش را فراهم کنه. انسانها را در زیستن بشناس نه در گفتن؛ در گفتار همه آراسته اند. ♦️تو نیکی می کن و در دجله انداز كه ايزد در بیابانت دهد باز @tafakornab👈
🌼روضه های که قبول نشدن ✍️ مرحوم سید علی اکبر کوثری روضه خوان امام خمینی (ره )میگه بعد از اتمام جلسه اومدم از دربمسجد بیام بیرون یکی از دختر بچه های محله اومد جلوم و گفت اقای کوثری برای ماهم روضه میخونی؟ گفتم: دخترم روز عاشوراست و من تا شب مجالس مختلفی وعده کردم و چون قول دادم باید عجله کنم که تاخیری در حضورم نداشته باشم. میگه هر چه اصرار کرده توجهی نکردم تا عبای منو گرفت و با چشمان گریان گفت مگه ما دل نداریم!؟ چه فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟ میگه پیش خودم گفتم دل این کودک رو نشکنم و قبول کردم و به دنبالش باعجله رفتم تا رسیدیم. حسینیه ی کوچک و محقری بود که به اندازه سه تا چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمیشدند. سر خم کردم و وارد حسینیه ی کوچک روی خاکهای محله نشستم و بچه های قد و نیم قد روی خاک دور و اطرافم نشستند. سلامی محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهدا عرضه کردم السلام علیک یاابا عبدالله... دو جمله روضه خوندم و یک بیت شعر از آب هم مضایقه کردند کوفیان... دعایی کردم و اومدم بلند بشم باعجله برم که یکی از بچه ها گفت تا چای روضه رو نخوری امکان نداره بزاریم بری ؛ رفت و تو یکی از استکانهای پلاستیکی بچه گانشون برام چای ریخت، چایی سرد که رنگ خوبی هم نداشت ، با بی میلی و اکراه استکان رو آوردم بالا و برای اینکه بچه ها ناراحت نشن بی سر و صدا از پشت سر ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم... شام عاشورا (شب شام غریبان امام حسین) خسته و کوفته اومدم منزل و از شدت خستگی فورا به خواب رفتم. وجود نازنین حضرت زهرا، صدیقه ی کبری در عالم رویا بالای سرم آمدند طوری که متوجه حضور ایشان شدم به من فرمود؛ آسید علی اکبر مجالس روضه ی امروز قبول نیست. گفتم چرا خانوم جان فرمود؛ نیتت خالص برای ما نبود. برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمون در اونجا حضور داشتیم، و اون روضه ای بود که برای اون چند تا بچه ی کوچک دور از ریا و خالص گوشه ی محله خواندی.... آسید علی اکبر ما از تو گله و خورده ای داریم! گفتم جانم خانوم، بفرمایید چه خطایی ازم سر زده؟ خانوم حضرت زهرا با اشاره فرمودند اون چای من با دست خودم ریخته بودم چرا روی زمین ریختی!!؟ میگه از خواب بیدار شدم و از ان روز فهمیدم که توجه و عنایت اونها به مجالس بااخلاص و بی ریاست و بعد از اون هر مجلس کوچک و بی بضاعتی بود قبول میکردم و اندک صله و پاکتی که از اونها عاید و حاصلم میشد برکتی فراوان داشت و برای همه ی گرفتاری ها و مخارجم کافی بود. بنازم به بزم محبت که در آن گدایی و شاهی برابر نشیند... 📚منبع؛ برگرفته از خاطرات مرحوم کوثری @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🌷عملیات خیبر به گونه‌ای بود که با استانداردهای پروازی همخوانی نداشت و در هیچ کجای دنیا خلبانان زبده جهانی هرگز کارهایی را که هوانیروز در آن عملیات انجام داد، انجام نداده‌ است و در هیچ کتابی حتی به صورت حکایت و داستان و افسانه چنین حرکت‌هایی بازگویی نشده است. 🌷ما در این عملیات شبانه روز پرواز می‌کردیم و در مدت سه روز توانستیم یگان‌های زیادی از نیروهای خودی را «هلی برن» (جا به جا) کنیم. فداکاری و ایثار سربازان امام زمان (ع) در این عملیات همیشه خواهد ماند و اگر صدها کتاب در این‌باره نوشته شود باز هم کم است. به غیر از نیروهای مسلح که درگیر جنگ بودند مردم غیرنظامی نیز با ما همدل بودند، چرا که کمک‌های مردمی در تمام جبهه‌ها جلوه‌گر بود و به غیر از آن هر جا هر کسی کمکی می‌توانست بکند انجام می‌داد. 🌷در این عملیات بود که در حین یک پرواز، من دچار نقص فنی شده و مجبور شدم در نزدیکی چادرهای عشایر فرود بیایم بلافاصله عشایر به طرف بالگرد ما آمده و وقتی فهمیدند ما نیروهای ایرانی هستیم شروع به پذیرایی از ما کردند و هر چه دوغ و ماست و کره و نان محلی داشتند برای ما آوردند و به گرمی از ما استقبال‌ کردند. 🌷ما تا آمدن بالگرد ۲۰۶ که تیم فنی را می‌آورد ساعتی مهمان آن عشایر بودیم. وقتی بالگرد تعمیر و آماده پرواز شد با تمام وجود از عشایر تشکر کردیم و در حالی‌که از شوق، اشک در چشمان‌مان حلقه زده بود به آنها گفتیم که: «شما با این پذیرایی خود خستگی چند روزه عملیات خیبر را از تن ما زدودید.» راوی: سرهنگ خلبان علیرضا حق‌شناس •✾📚 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
گریختن حضرت عیسی علیه السلام از احمق 🔸روزی مردی،حضرت عیسی علیه السلام را دید که باعجله و شتابان به جانب کوهی می گریزد. با تعجب به دنبال او دوید و گفت:برای چه فرار میکنی؟ از بهر رضای خدا لحظه ای به ایست و بگو! 🌹حضرت عیسی فرمود: از احمق می گریزم، برو و مانع من نشو. ⁉️مرد پرسید: مگر تو نیستی که کر و کور را شفا دادی و نفس مسیحایی ات مرده را زنده کرد؟ و در مشتی گِل دمیدی و آن گِل ها را تبدیل به پرنده کردی؟ 🌱پس تو هرچه خواهی می کنی که ای روح پاک! 🌹حضرت مسیح گفت: به ذات پاک خداوند و به صفات پاکش سوگند می خورم: 💚که اسم اعظم خداوند را که اگر بر کوه بخوانم بی تاب می گردد... ▪️ اما نه یک بار که هزار بار از روی مهر و محبت بر دل احمق خواندم،ولی سودی نداشت! 🔸مرد پرسید: حکمت چیست؟ چرا دعایت آن جا اثر کرد ولی این جا درمانی نکرد؟ 🔸گفت: رنج احمقی، قهر خداست ولی رنج کوری، ابتلاست... ✳️ ابتلا و بیماری رنجی است که باعث رحم دیگران می شود ◾️ اما احمقی رنجی است که باعث زخم و قهر دیگران می گردد و مانند داغِ خداوند است که بر جان هرکس بخورد، همچون قفلی که مهر و موم شده باشد هیچ دستی نمی تواند برای آن چاره ای بیابد! ✨🌙✨🌙✨🌙✨ 🌹امام علی علیه السلام: از احمق بر حذر باش ؛ زيرا آدم احمق، خودش را اگر چه بدكار باشد نيكوكار مى داند و ناتوانيش را زيركى و شرّ و بديش را خير و خوبى مى شمارد. 🌹همچنین فرمود: آدم احمق،با تحقير و خوارى هم درست نشود. 📚حکایت ها و پندها📚نهج السعادة ،۳/۲۲۵ 🎊🎉 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💥بـدون دارو بیماریتون رو درمان کنید. 🔹اگر عصبی هستید موز بخورید 🔹اگر سنگ کلیه دارید زردآلو بخورید 🔹اگر فشارخونتان بالاست کشمش بخورید 🔹اگر مشکل معده دارید ماست بخورید. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨﷽✨ ✨ مسیح گفت: داوری نکنید تا بر شما داوری نشود و حکم نکنید تا بر شما حکم نشود. چه بسیار انسان هایی که با سرزنش دیگران بیماری را به سوی خود کشانیده اند. آن چه را که انسان در دیگران سرزنش می کند، در واقع به سوی خودش جذب میکند ... 📖چهار اثر از فلورانس اسکاولشین💫 🎉🎊 ‎‌‌‌‌‌@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸در اولین شب دی ماه دعا میکنم ❄️شبتون پر امید 🌸بختتون سپید ❄️عشقتون خدا 🌸زندگیتون پویا ❄️حاجتتون روا 🌸و لحظه هاتون پر از آرامش باشه ❄️شبتون بخیر و ستاره بارون @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی نروم جز به‌ همان ره که توام راهنمایی💕 الهی❣ آغاز میکنیم روزمان را با نام زیبایت 💕 🌸بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ🌸 🍃الهی به امیدتو🍃 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ شروع روزباصلوات برمحمدوآل محمد ص 🌹 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ 🌹وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ ❤️امام صادق (ع) ؛ 🌺دعا را با صلوات آغاز کن چراکه صلوات همواره پذیرفته است و خدا برتر از آن است که بخشی از دعا را پذیرفته و بخشی را رد کند.🌺 📚 امالی ۱۷۲ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
سلام آقاجان ❣ زمستان آمد و❄️🌨 ما در پی فصل بهاریم ولی از دوری تو یابن الزهرا بی قراریم🌼🌿 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
زیباترین عبارٺ دنیا بود نامٺ همیشه مستحق احترام بود ازلطف بیکران شما می کشم نفس آقا بدون شماکارم تمام بود روزم به نامتان ارباب خوبم ‎‌‌‌‌‌‌@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
☝️۰۰۰ 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز 2 دی ماه 1400 🌞اذان صبح: 05:41 ☀️طلوع آفتاب: 07:11 🌝اذان ظهر: 12:03 🌑غروب آفتاب: 16:56 🌖اذان مغرب: 17:16 🌓نیمه شب شرعی: 23:18 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
: 🌧🌧🌧 کمتر کسی از ما داستان دوازده برادر و ننه سرما و چله بزرگ و چله کوچیک رو برای بچه‌ها و نوه هایش تعریف می‌کنه. 🌧🌧🌧 متن زیر را بخوانید و به اشتراک بگذارید، تا نسل امروز هم اینارو یاد بگیرند👌 🌧🌧🌧 چله‌ی بزرگ ... چله‌ی کوچک ... چارچار ... سده ... اَهمَن‌ و بهمن ... سیاه‌بهار ... و سرما پیرزن .. 🌧🌧🌧 زمستان به دو بخش تقسیم میشه : چله بزرگ(چله کلان) چله کوچک (چله خُرد) 🌧🌧🌧 _ چله بزرگ از (اول دی ماه تا دهم بهمن ماه) و چهل روز کامل می‌باشد. 🌧🌧🌧 چله کوچک از(یازدهم بهمن تا پایان بهمن ماه) و 20روز کامل 🌧🌧🌧 👌و به همین دلیل چون 20 روز کمتر است چله کوچک نامیده شده است. 🌧🌧🌧 غروب آخرین روز چله بزرگ(جشن سده) برگزار می‌شده و مردم دورهم جمع می‌شدند واز این جشن لذت می‌بردند و در نهایت با برپایی آتش و خواندن شعر و پایکوپی بدور آتش، سِدِه را جشن می‌گرفتند. 🌧🌧🌧 این دو برادر (چله بزرگ وچله کوچک) در هشت روزی که در کنار همدیگر هستند آن 8 روز را (چارچار) می‌نامند. 👌به چهار روز آخر چله بزرگ و چهار روز اول چله کوچک«چارچار» می‌گویند. 🌧🌧🌧 پس از چارچار نوبت به «اَهمَن و بهمن» پسران پیرزن(ننه سرما ) می‌رسد که خودی نشان دهند. 🌧🌧🌧 10روز اول اسفند را (اَهمَن ) 10روز دوم اسفند را (بهمن) می‌گویند 🌧🌧🌧 و این 20 روز ممکن است آنقدر بارندگی باشد که این دو برادر به دو چله طعنه بزنند. 🌧🌧🌧 با توجه به شعری که قدیمی هاي نازنین می‌خواندند: (اَهمَن و بهمن، آرد كن صدمن، روغن بیار ده من، هیزم بِکَن خَرمَن، عهده همه بامن ) 🌧🌧🌧 تا اینجا 20روز از اسفند به نام اَهمَن و بهمن نامگذاری شده‌اند. 🌧🌧🙏 می‌ماند 10 روز آخر اسفند ماه که: 5 روز اول ( سیاه بهار ) نام گرفته وشعری هم که قدیمی‌ها میخوانند: 🌧🌧🌧 سیاه بهار شب ببار و روز بکار از این شعر هم مشخص می‌شود در این ایام شبها بارندگی فراوان بوده و روزها کشاورزان مشغول کشت وزراعت بوده اند. 🌧🌧🌧 محمدعلی پورشفیعی 🌧🌧🌧 5 روز آخر هم (سرماپیرزن کُش) نام گرفته است که در این روزها آسمان گاهی ابری گاهی آفتابی، گاهی همراه با باد و اکثر اوقات از آسمان تگرگ می‌بارد، که قدیمی‌های دل پاک، براین باور بودند که گردنبند پیرزن پاره شده و مُهره‌های آن به زمین می‌ریزد. 🌧🌧🌧 🤔حیف است بچه‌های ما این قصه ها را نشنوند ........................................ چوایران نباشد، تن من مباد: درود بر شما... البته پنج روز پایانی را.جشن..پنجه هم می‌گویند... چون در تقویم زرتشتیان...تمامی ماها ۳۰ روز می‌باشد ...و پنج روز آخر سال را تعطیل اعلام می‌کردند تا درآن پنج روز مردم با شستشو و رُفت و روب...و خرید اقلام و لباس و پوشاک نو به استقبال جشن زیبای نوروز می‌رفتند... زنده و سرفراز باد ایران و ایرانی.. ............. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
در "هیاهوی زندگی" دریافتم چه بسیار دویدن‌ها که🍃 فقط پاهایم را از من گرفت🌸 در حالی که گویی "ایستاده" بودم ... چه بسیار "غصه‌ها" که فقط باعث سپیدی موهایم شد در حالی که "قصه‌ای" کودکانه بیش نبود ... دریافتم ، کسی هست که اگر بخواهد "می‌شود" و اگر نخواهد "نمی‌شود" به همین سادگی ... کاش نه می‌دویدم 🍃 و "نه غصه می‌خوردم"...🌸 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌ ♡• •♡ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
۵شنبه_زمستان‌ویاد_درگذشتگان😔 ❄️ اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ❄️ ❣ ❣ پنجشنبه‌ها... گاهی حجم دلتنگی‌هایم انقدر زیاد می‌شود💔😔 که دنیا با تمام وسعتش برایم تنگ می‌شود😔 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
یک صبحانه چاق کننده شیره انگور مخلوط با پودر کنجد ✍🏻دوستان لاغر هفته ای دوبار برای صبحانه خود مخلوط شیره انگور و پودر کنجد انتخاب کنید 👌🏻افزایش وزن،حجم،قدرت @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❄️🌨⛄️ زمستون جان🌨سلام...✋ ما آمده ایم سه ماه مهمان روزهای سردت شویم🌨 لباس گرم پوشیده ایم 🧥 تا از سردی دستانت یخ نزنیم🖐 وجود گرممان را آورده ایم♨️ تا از سردی روزهایت🌨 دلمان گرم بماندآمده ایم🚶‍♂ با دفتر مشقمان✍ تاسفیدی دلت...❄️ امیدواری چشمانت...❄️ تحمل و صبوری روزهای سختت... و جوانه زدن در بهار را سرمشق کنی برایمان...✍ زمستانتون زیبا❄️🌨⛄️ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ فوق العاده زیبا تقدیم به شما دوستان 🌺🍃 حس آرامش یعنـی: بدونیم خدایی داریم که همیشه حواسش به زندگیمون هست... زندگی تون پراز یاد خدا 🌺🍃 ‎‌‌‌‌‌@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh