هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
❤️ #سلام_امام_زمانم
💚 #سلام_آقای_من
💝 #سلام_پدر_مهربانم
🌼بیا #گـل_نرگس جهان جای توست
🌺دوصد ترانه به لبها، همه برای توست
🌼بیا گل نرگس به جان تشنه #عشق
🌺دعا دعای #ظهورست وهمه برای توست
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#تدبردرقرآن
یا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم ):(ای انسان ، چه چیزی تو را به پروردگار کریمت مغرور کرده ؟)آیه ۶ سوره مبارکه انفطار
انسان، موجودى غافل و فريب خورده است و خود را از عواقب كار و قهر خدا در امان مىپندارد. «يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ»
2- چرا انسان با آن همه نياز و ضعف، مغرور باشد؟ «يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ»
3- بدترين نوع كبر و غرور، آن است كه در برابر پروردگار كريم و هستى بخش باشد. «غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ الَّذِي خَلَقَكَ»
4- غرور و غفلت انسان، سوء استفاده از لطف و كرم و پردهپوشى خداست. «ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ»
🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌹 حضرت علی علیه السَّلام میفرمایند:
🔸 از انسان عاجزتر نیست، زمان مرگش را نمیداند. بیماری درونش پنهان است و نمیداند کِی او را از پای دراندازد. پشهای او را آزار میدهد، و لقمهای در گلوی او بماند، خفهاش میسازد.
📖میزانالحکمه( محمدریشهری ره)
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است
خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
👤حضرت حافظ❤
─═हई🍂🍁🍂ईह═─
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است
خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
👤#حضرتحافظ❤
و اما به داستان زیر توجه کنیم برای درک بهتر این بیت از حضرت حافظ....
✍شیخ بهایی داشت از روستایی (کوهستانی) عبور میکرد به ورودی روستا که رسید پیرمردی کفاشی رو دید که بساط محقر کفاشی اش رو پهن کرده وداره با گزنه ( سوزن کفاشی ) کفشی رو میدوزه و وصله میکنه شیخ ایستاد و به پیرمرد خیره شد دید هر بارکه کفش رو کوک میزنه سوزن تو دستش فرو میره و خون از انگشتان دست پیرمرد جاری میشه وهمچنان بی توجه مشغول کارشه خوب که دقت کرد دید پیرمرد نابیناست دل شیخ به حال پیرمرد سوخت و خواست که یه جوری کمکش کنه وبا خودش فکر کرد که این پیرمرد بیچاره حتما عیالواره و با چه مشقتی داره روزیشو در میاره و از آنجا که شیخ دارای کرامات بود به مشته مسی ( وسیله ای برای کوبیدن میخ در کفاشی ) که جلوی پیرمرد بود اشاره کرد و مشته مسی تبدیل به طلا شد ( خواست که پیرمرد رو بی نیازکنه از این همه رنج و زحمت و زخم) دید پیرمرد هیچ اعتنایی نکرد با خودش فکر کرد که پیرمرد نابیناست نمیبینه که اعتنا کنه
شیخ رو به پیرمرد کرد و گفت: ای پیرمرد جنس مشته ات چیه ؟
پیرمرد سرشو بلند کرد و گفت : تا لحظه ای پیش مس بود ولی به کرامت شیخ طلا شد !
اما آیا شیخ میتواند بگوید جنس این کوه پشت سر شیخ است از چیست ؟
شیخ بهایی میگوید چون برگشتم و نگاه کردم کوه پشت سرم طلا شده بود از کرامت این پیر و از هوش رفتم چون بهوش آمدم
پیرمرد گفت : ای شیخ چهل ساله مجاهده میکنم تا حجابها رو از میان بردارم و به مقام استغنا برسم به چه چیزمیخواهی شادم کنی
از خلق بی نیازم و محتاج عنایت حق...
─═हई🍂🍁🍂ईह═─
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است
خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
👤حضرت حافظ❤
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
─═हई🍂🍁🍂ईह═─
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است
خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
👤#حضرتحافظ❤
و اما به داستان زیر توجه کنیم برای درک بهتر این بیت از حضرت حافظ....
✍شیخ بهایی داشت از روستایی (کوهستانی) عبور میکرد به ورودی روستا که رسید پیرمردی کفاشی رو دید که بساط محقر کفاشی اش رو پهن کرده وداره با گزنه ( سوزن کفاشی ) کفشی رو میدوزه و وصله میکنه شیخ ایستاد و به پیرمرد خیره شد دید هر بارکه کفش رو کوک میزنه سوزن تو دستش فرو میره و خون از انگشتان دست پیرمرد جاری میشه وهمچنان بی توجه مشغول کارشه خوب که دقت کرد دید پیرمرد نابیناست دل شیخ به حال پیرمرد سوخت و خواست که یه جوری کمکش کنه وبا خودش فکر کرد که این پیرمرد بیچاره حتما عیالواره و با چه مشقتی داره روزیشو در میاره و از آنجا که شیخ دارای کرامات بود به مشته مسی ( وسیله ای برای کوبیدن میخ در کفاشی ) که جلوی پیرمرد بود اشاره کرد و مشته مسی تبدیل به طلا شد ( خواست که پیرمرد رو بی نیازکنه از این همه رنج و زحمت و زخم) دید پیرمرد هیچ اعتنایی نکرد با خودش فکر کرد که پیرمرد نابیناست نمیبینه که اعتنا کنه
شیخ رو به پیرمرد کرد و گفت: ای پیرمرد جنس مشته ات چیه ؟
پیرمرد سرشو بلند کرد و گفت : تا لحظه ای پیش مس بود ولی به کرامت شیخ طلا شد !
اما آیا شیخ میتواند بگوید جنس این کوه پشت سر شیخ است از چیست ؟
شیخ بهایی میگوید چون برگشتم و نگاه کردم کوه پشت سرم طلا شده بود از کرامت این پیر و از هوش رفتم چون بهوش آمدم
پیرمرد گفت : ای شیخ چهل ساله مجاهده میکنم تا حجابها رو از میان بردارم و به مقام استغنا برسم به چه چیزمیخواهی شادم کنی
از خلق بی نیازم و محتاج عنایت حق...
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
─═हई🍂🍁🍂ईह═─
═══✙🍃✨🍃✨🍃✙═══
#حتما_بخونید_و_از_دستش_ندید
#روح_مادر_صالحه_ای_که_دختر
#بی_بندوبارش_را_هدایت_کرد
💠✍🏻صاحب کتاب «سرگذشت ارواح» می نویسد:یکی از ائمه جماعت تهران شبی در عالم خواب می بیند زنی را که نمی شناسد نزد او آمده می گوید: من زن صالحه ای می باشم و از دنیا رفته ام و این منزل و قصر عالی مال من است ولی می خواهند مرا به خاطر دختر بی بند و باری که دارم برای شکنجه و عذاب ببرند زیرا او بی حجاب و بی توجه به وظائف دینی خود است و این تقصیر من بوده که او را خوب تربیت نکرده و بی توجه به او بوده ام لذا از شما تقاضا دارم که پیام مرا به او برسانید و حال مرا به او بگوئید و برای آنکه او باور کند، من به شما نشانی می دهم که او اطلاع ندارد و آن این است که من فلان مبلغ پول در فلان محل از منزل گذاشته ام و فلانی هم همین مبلغ پول را از من طلب دارد، آن پول را بردارند و به او بدهند و شماره تلفن منزل ما هم این است...
💠✍🏻آن عالم گفت: من از خواب بیدار شدم و شماره تلفن و مبلغ پول را که هنوز فراموش نکرده بودم یادداشت نمودم و فوراً به همان منزل با همان شماره، تلفن زدم دیدم صدای گریه و عراداری بلند است. من دختر صاحب خانه را پشت تلفن خواستم و تمام جریان را به او گفتم و به او تذکر دادم که من به هیچ وجه با شما آشنائی نداشتم و بخصوص که از طلبکار و مقدار پول و محل پول که ممکن نبود اطلاعی داشته باشم.
💠✍🏻بنابر این شما به خاطر نجات مادرتان و نجات خودتان کوشش کنید که به دستورات اسلام عمل نمائید.آن دختر اول از من تقاضا کرد که اجازه بدهم، او ببیند آن نشانی درست است یا نه، لذا گوشی تلفن را نگه داشتم. او رفت و دید دقیقاً همان مبلغ پول در همان محل بدون کم و زیاد گذاشته شده است. آن دختر برگشت و در پشت تلفن به من گفت: آقا مطلب شما درست است، می خواهید آدرس بدهید تا این پول را برای شما بیاورم.گفتیم: من احتیاج به آن پول ندارم، شما آن را به طلبکاری که در خواب مادرتان نامش را ذکر کرده بدهید و به وصیت او عمل کنید، او قبول کرد. من از او خداحافظی کردم، پس از مدتی باز همان خانم متوفا را در خواب دیدم که از من تشکر می کرد و می گفت: بحمد الله دخترم با تذکرات شما صالحه شده و توبه کرده است...
📗سرگذشت ارواح،
به نقل عالم عجیب ارواح، ص130
↬ @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🔴 روایات_آخرالزمانی
✍امام محمد باقر علیه السلام چنین فرمودند : قائم قیام نمی کند مگر پس از وحشت شدید ، زلزله ها ، فتنه ها و بلاهای فراگیری که بر مردم چیره می شودو طاعونی پیش از آنها شایع شود. شمشیر بسیار برنده ای در میان عرب پدید آید و اختلاف در میان مردم افتد و امور مذهبی مختل شود و حالشان دگرگون گردد به طوری که هر صبح و شام آرزوی مرگ کنند. و این در اثر طغیان و پرده دری است که مردم به خون یکدیگر تشنه می شوند و خون همدیگر را می خورند(۱)
در روایتی دیگر رسول اکرم چنین می فرماید :ددر آن ایّام قلب مومن در درون خود آب می شود ؛ آن چنانکه نمک در آب ذوب می شود زیرا منکر را می بیند و قدرت جلوگیری و تغییر آن را ندارد . مومن در میان آنها با ترس و لرز راه می رود که اگر حرف بزند او را می خورند و اگر ساکت شود ، از غصه می میرد و دق می کند(۲)
📚منابع :
۱-غیبت نعمانی صفحه ۲۳۵
۲-تفسیر قمی ، جلد۲، صفحه ۳۰۴
➥@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🌼مرد خوشبخت
✍️پادشاهی پس از اینکه بیمار شد گفت: نصف قلمرو پادشاهیام را به کسی میدهم که بتواند مرا معالجه کند. تمام آدمهای دانا دور هم جمع شدند تا ببیند چطور میشود شاه را معالجه کرد، اما هیچ یک ندانست. تنها یکی از مردان دانا گفت: فکر کنم میتوانم شاه را معالجه کنم. اگر یک آدم خوشبخت را پیدا کنید، پیراهنش را بردارید و تن شاه کنید، شاه معالجه میشود. شاه پیکهایش را برای پیدا کردن یک آدم خوشبخت فرستاد.
آنها در سرتاسر مملکت سفر کردند ولی نتوانستند آدم خوشبختی پیدا کنند. حتی یک نفر پیدا نشد که کاملا راضی باشد. آن که ثروت داشت، بیمار بود. آن که سالم بود در فقر دست و پا میزد، یا اگر سالم و ثروتمند بود زن و زندگی بدی داشت. یا اگر فرزندی داشت، فرزندانش بد بودند. خلاصه هر آدمی چیزی داشت که از آن گله و شکایت کند. آخرهای یک شب، پسر شاه از کنار کلبهای محقر و فقیرانه رد میشد که شنید یک نفر دارد چیزهایی میگوید.
شکر خدا که کارم را تمام کردهام. سیر و پر غذا خوردهام و میتوانم دراز بکشم و بخوابم! چه چیز دیگری میتوانم بخواهم؟ پسر شاه خوشحال شد و دستور داد که پیراهن مرد را بگیرند و پیش شاه بیاورند و به مرد هم هر چقدر بخواهد بدهند. پیکها برای بیرون آوردن پیراهن مرد توی کلبه رفتند، اما مرد خوشبخت آن قدر فقیر بود که پیراهن نداشت!
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#تقویتریهها #پیام_سلامتے
◽استفاده از ادویه هایی مثل:
زردچوبه ،دارچین و زعفران
به تقویت سیستم ایمنی و تنفسی کمک میکند
◽همچنین جوشاندن گیاهانی مثل: نعناع
در تقویت ریه ها موثر عمل خواهد کرد.
🗞 🗞
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴با آبروی کسی بازی نکنیم❌❌
کلیپی بسیار زیبا حتما دانلود کنید و به اشتراک بگذارید
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 سـلام
روز زیباتون بخیر
امیدوارم که امروز
سهم لحظه هاتون شادی
سهم زندگیتون عشق
سهم قلبتون مهربانی
سهم چشمتون زیبایی
سهم عمرتون عزت باشه ...
در پناه لطف خدا
همیشه دلتون شاد
و لبتون خندون باشه
🌸 چهارشنبه تون پراز بهترینها
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸💫ماه برکت ز ِآسمان
می آید🌼🍃🌼
🌸💫صوت خوش قرآن و اذان
می آید🌼🍃🌼
تبریک به مؤمنینِ عاشق پیشه💗🌸
🌸💫تبریک، بهـار رمضان
می آید🌼🍃🌼
🌸💫پیشاپیش حلول ماه پُر برکت
رمضان مبارکــــــــَ 🌼 🌙 🌼
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حدیث_گراف☝️
حدیث تصویری از امام رضا علیه السلام
#حدیث
💎 #امام_باقر_علیه_السلام :
🔸 «سَلُوا اللّهَ المُعافاةَ ؛ فإنَّهُ لَم يُؤتَ أحَدٌ بَعدَ اليَقينِ خَيرا مِنَ المُعافاةِ .»
🔹«از خداوند عافيت طلب كنيد؛ زيرا بعد از [نعمت] يقين، نعمتى بهتر از عافيت به كسى داده نشده است.»
📚 سنن ابن ماجة ج 2 ص 1265 ح 3849
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بیان_احکام #سفر
🔶روش محاسبه قصد ده روز که نماز شکسته نیست
🎙حجت الاسلام و المسلمین برسلانی
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
﷽ #احکام_شرعی #احکام_نمازقضا
❓پرسش
من خودم نمازقضادارم ميتونم نماز قضاي ديگري رو بخونم؟
📝پاسخ
کسی که نماز قضا دارد می تواند برای میت نماز قضا بخواند.
لطفا حداقل به یک نفر بفرستید👇
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
⚠️ این ســـــه چیز را نـــــادیده بگیـــــریم ؛
▪️شـــــنیدم
▪️گفتنـــــد
▪️میـــگویند
🍃خدای متعــــال در قـــرآن مـــــیفرماید:
🌹وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً🌹
🍃🌸سوره اسراء آیه (36)
« چیـــــزی را که بــــدان عــــلم نداری دنبال نکــــن زیـــــرا گـــوش و چشــــم و قلــــب ،همــــه مورد پرســــش واقع خواهــــند شد».
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
فایده مگس !!
گويند در مجلسی كه منصور دوانیقی خليفه متكبر و جبار عباسی در خدمت حضرت امام صادق عليه السلام بود، مگسی باعث آزار منصور می شد و منصور پيوسته با حركت دست آن را از صورتش می راند، ولی مگس از نقطه ای برمی خاست و در نقطه ديگر صورت منصور می نشست و لحظه ای او را آرام نمی گذاشت . سر انجام منصور با ناراحتی شديدی از امام پرسيد: اين مگس چيست كه خدا آن را آفريد؟
امام پاسخ داد: يكی از فوائد خلقت مگس آنست كه متكبران را خوار و ذليل گرداند تا بدانند با همه قدرت ظاهری خود نمی توانند مگسی را از خود دفع كنند.
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
ناصرالدین شاه و زغال فروش
#داستانک
گویندناصرالدین شاه در بازدید از اصفهان با کالسکه سلطنتی از میدان کهنه عبور میکرد که چشمش به ذغالفروشی افتاد.
مرد ذغالفروش فقط یک شلوارک به پا داشت و مشغول جدا کردن ذغال از خاکه ذغالها بود و در نتیجه گرد ذغال با بدن عرق کرده و عریان او منظره وحشتناکی را بوجود آورده بود.
ناصرالدینشاه سرش را از کالسکه بیرون آورده و ذغالفروش را صدا کرد. ذغال فروش بدو آمد جلو و گفت: «بله قربان.»
ناصرالدین شاه با نگاهی به سر تا پای او گفت: «جهنم بودهای؟»
ذغال فروش زرنگ گفت: «بله قربان!»
شاه از برخورد ذغالفروش خوشش آمده و گفت:
«چه کسی را در جهنم دیدی؟»
ذغالفروش حاضرجواب گفت:
«این هایی که در رکاب اعلاحضرت هستند، همه را در جهنم دیدم.»
شاه به فکر فرورفته و بعد از مکث کوتاهی گفت:
«مرا آنجا ندیدی؟»
ذغالفروش فکر کرد اگر بگوید شاه را در جهنم دیده که ممکن است دستور قتلش صادر شود، اگر هم بگوید که ندیدم که حق مطلب را ادا نکرده است. پس گفت: «اعلاحضرتا، حقیقش این است که من تا ته جهنم نرفتم!»
#داستانهای_پندآموز
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
#احسن_القصص
🌱حکایت
روزی بهلول در حالی که داشت از کوچه ای می گذشت شنید که استادی به شاگردانش می گوید: من امام صادق (ع) را قبول دارم اما در سه مورد با او کاملا مخالفم ! یک اینکه می گوید :خداوند دیده نمی شود پس اگر دیده نمی شود وجود هم ندارد. دوم می گوید :خدا شیطان را در آتش جهنم می سوزاند در حالی که شیطان خود از جنس آتش است و آتش تاثیری در او ندارد. سوم هم می گوید : انسان کارهایش را از روی اختیار انجام می دهد در حالی که چنین نیست و از روی اجبار انجام می دهد. بهلول تا این سخنان را از استاد شنید فورا کلوخ بزرگی به دست گرفت و به طرف او پرتاب کرد اتفاقا کلوخ به وسط پیشانی استاد خورد و آنرا شکافت ! استاد و شاگردان در پی او افتادند و او را به نزد خلیفه آوردند. خلیفه گفت : ماجرا چیست؟ استاد گفت : داشتم به دانش آموزان درس می دادم که بهلول با کلوخ به سرم زد و آنرا شکست ! بهلول پرسید : آیا تو درد را می بینی؟ گفت : نه! بهلول گفت : پس دردی وجود ندارد. ثانیا مگر تو از جنس خاک نیستی و این کلوخ هم از جنس خاک پس در تو تاثیری ندارد. ثالثا : مگر نمی گویی انسانها از خود اختیار ندارند؟ پس من مجبور بودم و سزاوار مجازات نیستم،استاد دلایل بهلول دیوانه را شنید و خجل شد و از جای برخاست و رفت !
@tafakornab
@shamimrezvan
🌸🌾🌸🌾🌸🌾🌸
🌗روزی حضرت عیسی از صحرایی می گذشت.
در راه به عبادتگاهی رسید که عابدی در آنجا زندگی می کرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد.
در این هنگام جوانی که به کارهای زشت و ناروا مشهور بود، از آنجا گذشت.
وقتی چشمش به حضرت عیسی و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند.
همان جا ایستاد و گفت: خدایا من از کردار زشت خویش شرمنده ام.
اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش کند، چه کنم⁉️
خدایا عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر...
مرد عابد تا آن جوان را دید سر به آسمان بلند کرد و گفت:
خدایا❗️
مرا در قیامت با این جوان گناه کار محشور نکن. در این هنگام خداوند به پیامبرش وحی فرمود که به این عابد بگو:
🙏ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمی کنیم، چرا که او به دلیل توبه و پشیمانی اهل بهشت است و تو به دلیل غرور و تکبرت، اهل دوزخ❗️
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
#توبه_ابولبابه
در جریان بنی قریظه ، به خاطر خیانتی که یهودیان به اسلام و مسلمین کردند ، رسول اکرم (ص ) تصمیم گرفت که کار آنها را یکسره کند . یهودیان از پیامبر(ص ) خواستند تا ابولبابه را پیش آنها بفرستد تا با او مشورت نمایند . پیامبر اکرم (ص ) فرمود : ابولبابه ! برو ، ابولبابه هم دستور آن حضرت را اجابت کرده و با آنها به مشورت نشست . اما او در اثر روابط خاصی که با یهودیان داشت ، در مشورت منافع اسلام و مسلمین را رعایت نکرد و یک جمله ای را گفت و اشاره ای را نمود که آن جمله و آن اشاره به نفع یهودیان و به ضرر مسلمانان بود .
وقتی که از جلسه بیرون آمد ، احساس کرد که خیانت کرده است ، اگر چه هیچ کس هم خبر نداشت . اما قدم از قدم که بر می داشت و به طرف مدینه می آمد ، این آتش در دلش شعله ورتر می شد .
به خانه آمد ، اما نه برای دیدن زن و بچه ، بلکه یک ریسمان از خانه برداشت و با خویش به مسجد پیامبر آورد و خود را محکم به یکی از ستونهای مسجد بست و گفت :
خدایا تا توبه من قبول نشود ، هرگز خودم را از ستون مسجد باز نخواهم کرد . گفته اند فقط برای خواندن نماز یا قضای حاجت یا خوردن غذا دخترش می آمد و او را از ستون باز می کرد و مجددا باز خود را به آن ستون می بست و مشغول التماس و تضرع می شد و می گفت :
خدایا غلط کردم ، گناه کردم ، خدایا به اسلام و مسلمین خیانت کردم ، خدایا به پیامبر تو خیانت کردم ، خدایا تا توبه من قبول نشود همچنان در همین حال خواهم ماند تا بمیرم .
این خبر به رسول اکرم (ص ) رسید . فرمود : اگر پیش من می آمد و اقرار می کرد ، در نزد خدا برایش استغفار می نمودم ولی او مستقیم نزد خدا رفت و خداوند خودش به او رسیدگی خواهد کرد . شاید دو شبانه روز یا بیشتر از این ماجرا نگذشته بود که ناگهان بر پیامبر اکرم (ص ) در خانه سلمه وحی نازل شد و در آن به پیامبر خبر داده شد که توبه این مرد قبول است . پس از آن پیامبر فرمود : ای ام سلمه ! توبه ابولبابه پذیرفته شد . ام سلمه عرض کرد : یا رسول الله ! اجازه می دهی که من این بشارت را به او بدهم ؟ فرمود : مانعی ندارد .
اطاقهای خانه پیامبر هر کدام دریچه ای به سوی مسجد داشت و آنها را دور تا دور مسجد ساخته بودند . ام سلمه سرش را از دریچه بیرون آورد و گفت : ابولبابه ! بشارتت بدهم که خدا توبه تو را قبول کرد .
این خبر مثل توپ در مدینه صدا کرد ، مسلمانان به داخل مسجد ریختند تا ریسمان را از او باز کنند ، اما او اجازه نداد و گفت : من دلم می خواهد که پیامبر اکرم (ص ) با دست مبارک خودشان این ریسمان را باز نمایند .
نزد پیامبر(ص ) آمدند و عرض کردند : یا رسول الله ابولبابه چنین تقاضایی دارد ، پیامبر به مسجد آمد و ریسمان را باز کرده و فرمود : ای ابولبابه توبه تو قبول شد ، آنچنان پاک شدی که مصدق آیه : یحب التوابین و نحب المتطهرین گردیدی . الان تو حالت آن بچه را داری که تازه از مادر متولد می شود ، دیگر لکه ای از گناه در وجود تو نمی توان پیدا کرد .
بعد ابولبابه عرض کرد : یا رسول الله ! می خواهم به شکرانه این نعمت که خداوند توبه من را پذیرفت ، تمام ثروتم را در راه خدا صدقه بدهم . پیامبر فرمود : این کار را نکن . گفت : یا رسول الله اجازه بدهید دو ثلث ثروتم را به شکرانه این نعمت صدقه بدهم . فرمود : نه . گفت : اجازه بده نصف ثروتم را بدهم . فرمود : نه . عرض کرد : اجازه بفرمایید یک ثلث آن را بدهم . فرمود: مانعی ندارد.
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂
🍃
نقاش دوره گردی برای یافتن چند نمونه ی کاری در یکی از روستاهای بین راه توقف می کند. یکی از نخستین مشتریان او مرد مستی بود که علیرغم صورت کثیف و نتراشیده و لباس های گل آلود ، با وقاری که در خود سراغ داشت ، مقابل نقاش می نشیند. پس از آنکه نقاش بیش از حد معمول بر روی چهره ی او کار می کند ، تابلو را از روی سه پایه بر می دارد و به طرف او دراز می کند. مرد مست هاج و واج ، به مرد خوش لباس و خوش روی تابلو نگاه می کند و می گوید: «اینکه من نیستم.» نقاش پاسخ می دهد: «من شما را آنطور که می توانید باشید ، کشیده ام» نیکی آن نیست که ثروت خود را با دیگران قسمت کنی، بلکه آن است که غنای درونی انسانی را بر آن ها آشکار کنی ...
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_سلامتے
💚رسول خدا (ص) می فرمایند:
🧄سیر بخورید و با آن درمان کنید.
🧄زیرا شفای هفتاد بیماری در آن است.
📚 منبع: مکام الاخلاق، ص ۱۸۲
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
بزﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺩﺷﻤﻦ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺍﻧﺴﺎﻥ
ﻣﻘﺎﯾﺴﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ
ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ
ﺩﺭ ﻣﺴﯿﺮﯼ ﮐﺎﻣﻼ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﯼ
ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺳﻔﺮ ﻭ ﯾﺎﺩﮔﯿﺮﯼﺍﺳﺖ...
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#داستانک😄 #زنگتفریح 😍😍
✅کلاه فروشی روزی از جنگلی می گذشت. تصمیم گرفت زیر درخت مدتی استراحت کند. لذا کلاه ها را کنار گذاشت و خوابید. وقتی بیدار شد متوجه شد که کلاه ها نیست.
🍁بالای سرش را نگاه کرد. تعدادی میمون را دید که کلاه ها را برداشته اند. فکر کرد که چگونه کلاه ها را پس بگیرد.
در حال فکر کردن سرش را خاراند و دید که میمون ها همین کار را کردند. او کلاه را ازسرش برداشت و دید که میمون ها هم از او تقلید کردند. به فکرش رسید… که کلاه خود را روی زمین پرت کند.
لذا این کار را کرد. میمون ها هم کلاه ها را به طرف زمین پرت کردند. او همه کلاه ها را جمع کرد و روانه شهر شد.
سالهای بعد نوه او هم کلاه فروش شد. پدربزرگ این داستان را برای نوه اش تعریف کرد و تاکید کرد که اگر چنین وضعی برایش پیش آمد چگونه برخورد کند.
🍁یک روز که او از همان جنگل گذشت در زیر
درختی استراحت کرد و همان قضیه برایش اتفاق افتاد. او شروع به خاراندن سرش کرد. میمون ها هم همان کار را کردند. او کلاهش را برداشت، میمون ها هم این کار را کردند.
🍁نهایتا کلاهش را بر روی زمین انداخت.
ولی میمون ها این کار را نکردند.
یکی از میمون ها از درخت پایین آمد و کلاه را از روی زمین برداشت و در گوشی محکمی به او زد و گفت: فکر می کنی فقط تو پدربزرگ داری؟!!
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
😄😄😄😄😄
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
12.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🤲🕌عده ای برا مریضاشون آقا دوا میخوان...
#چهارشنبههایامامرضایی
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸صلیاللهعلیکیااباعبدالله
پایانِ شعبان رسیده، مرا پاککن؛ حسین
این دل، برای ماه خدا، روبهراه نیست
🌸اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
🌸وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 آخرین روز
شعبان ازراه رسید
ان شالله درماه جدید؛
ماه برکت، ماه نور
تمام دعاهاتون مستجاب
لحظه هاتون پرازشادی
وسرشارازخیروبرکت باشه
🌸 سلام بر رمضان
سلام بر مهمانان خدا
روز زیباتون بخیر
حلول ماه رمضان مبارک
روزگارتون سرشار از آرامش
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖 یک قدم مانده
💖 به مهمانی یار
🌹 #خدایا
خیلی ها امروز به پیشواز
مهمانیت آمده اند
به حرمت تمام روزه داران،
ماه رمضان را برای ما
پر از خیر و برکت و سعادت
و لبریز از پاکی و نور قرار بده.
#الهی_آمین
💖 تقدیم به روزه داران عزیز
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 #شباولرمضاناست
🌹 #الهی
انسانیت ما را کامل کن
ایمان ما را زیاد گردان
🌹 #بارالها
دلهای مارا پاک و از
آلودگیها دور بگردان
🌹 #خدایا
در ماه رمضان بهترین عبادتها
را نصیبمان بفرما، الهی آمین
🌺 #اللهم_بلغنا_رمضان
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh