eitaa logo
تجربیات خانوم خونه
23هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
10.9هزار ویدیو
160 فایل
سلام 😊 هرروز باکلی مطالب جديد #طب_سبک_زندگی__خانه_داری🏠 #ترفند_همسرداری👩‍❤️‍👨_آشپزی👩🏻‍🍳تربیت فرزند👨‍👩‍👧‍👧فرزند آوری 🤰🏻و..درخدمتتون هستیم مدیرکانال تبلیغات شبانه @yamahdeey8891 آیدی ادمین تبلیغات روزانه @SarbazeEemam
مشاهده در ایتا
دانلود
هیچ‌زمان‌آدم‌هایۍکه‌تو‌را‌به‌خدا‌ نزدیک‌مۍ‌کنند‌،رهانکن! بودݧ‌آنھا‌یعنۍ‌خدا‌هنوز‌ حواسش‌‌بھت‌هست. شھید‌مقاومت‌جھاد‌مغنیه ✍کانال تجربیات خانوم خونه https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f
پسراول‌گفٺ : مادر، اجازه‌هست‌‌برم‌جبهه!؟ گفت‌: بروعزیزم رفٺ‌ووالفجرمقدماتےشهیدشد! 🌿 ♥️ پسردوم‌گفٺ : مادرداداش‌ڪه‌رفٺ‌من‌هم‌برم!؟ گفت‌:بروعزیزم رفٺ‌وعملیات‌خیبرشهید‌شد! 🌿 ♥️ همسرش‌گفت‌ : حاج‌خانم‌بچه‌هارفتند،ماهم‌بریم‌تفنگ بچه‌هاروی‌زمین‌نمونھ . . رفٺ‌وعملیات‌والفجر۸شهیدشد! 🌿 ♥️ مادربه‌خداگفٺ : همه‌دنیام‌روقبول‌کردی،خودم‌روهم قبول‌کن:) رفٺ‌ودرحج‌خونین‌شهید‌شد!:)) 🌿 ♥️ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ✍کانال تجربیات خانوم خونه https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f
«سعےڪنید‌سڪوت‌شما بیشترازحرف‌زدنتان باشد هرحرفےراڪہ‌مےخواهید بزنیداول فڪرڪنید✨ آیاضرورۍهست‌یانہ؟ هیچ‌وقت‌بےدلیل‌حرف‌نزنید... -شهیدمحمدهادی‌ذوالفقاری ✍کانال تجربیات خانوم خونه https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f
دختر شهيد صياد شيرازى مي‏گويد: رفتار پدرم با مادرم بسیار محبت آمیز و همراه با احترام بود. مادرم تعریف می‏كرد كه در سال اول ازدواجشان یك روز در حال اتوزدن لباس پدر بودند كه ناگهان پدر سررسید و از مادرم گله كرد و به او گفت: شما خانم‏ خانه هستید و وظیفه‏ای در قبال انجام دادن كارهای شخصی من ندارید. شما همین قدر كه به بچه‏ها برسید كافی است. من تا آنجا كه به یاد دارم، پدرم خودش لباس‏هایش را می‏شست و پهن و جمع می‏كرد.و اتو می‏زد، و به طور كلی انجام دادن كارهای شخصی‏اش با خودش بود. بارها شده بود كه به محض اینكه به خانه می‏رسیدند، تا پاسی از شب در امور منزل به مادرم كمك می‏كردند و به طور قطع می‏توانم بگویم برنامه هر هفته پدرم در روزهای جمعه، نظافت آشپزخانه بود؛ به طوري كه اجازه نمي‏داد مادرم و حتي ما در این كار او را كمك كنيم. به جرئت می‏توانم بگویم كه در طول سال، مثلاً صد بار آشپزخانه منزل شسته می‏شد، نود و پنج بارش را پدرم می‏شست. ✍کانال تجربیات خانوم خونه https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f
هربـٰارمـٰادرش‌تمـٰاس‌میگرفت‌ کاملامودبـٰانه‌رفتارمیکرد.. اگردرازکش‌بودمینشسـت اگرنشستہ‌بودمۍایستـٰاد میگفت:درسته‌کہ‌مـٰادرم‌نیست‌و نمیبینه‌ولۍخداکه‌هسـت...シ🌱 شھید‌حمید‌سیـٰاهکالۍمرادۍ ‌‎‌‌‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌ ✍کانال تجربیات خانوم خونه https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f
🕊 من زندگی را دوست دارم، ولی نه آنقدر که آلوده‌اش شوم و خویشتن را گم و فراموش کنم. علی وار زیستن و علی وار شهید شدن، حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست می‌دارم. _شهید محمد ابراهیم همت ✍کانال تجربیات خانوم خونه https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f
♡ گفت: "هر کجا جور باشه حتماً بهت زنگ می‌زنم. فقط یه چیزی. از سوریه که تماس گرفتم چطوری بگم دوستت دارم؟ اونجا بقیه هم کنارم هستن. اگه صدای من رو بشنون از خجالت آب میشم." به یاد زندگی‌نامه و خاطراتی که از شهدا خوانده بودم افتادم. بعضی‌هایشان برای همچنین موقعیت‌هایی با همسرشان رمز می‌گذاشتند. به حمید گفتم: "پشت گوشی به جای دوستت دارم بگو یادت باشه! من منظورت رو می‌فهمم." از پیشنهادم خوشش آمد. پله‌ها را که پایین می‌رفت برایم دست تکان می‌داد و بلند بلند گفت: "یادت باشه! یادت باشه!" لبخندی زدم و گفتم: "یادم هست! یادم هست!" راحله چند دقیقه بعد پیام داد: "از هواپیما به برج مراقبت. توی قلب شما جا هست فرود بیایم یا باز باید دورتون بگردیم!" من هم جواب دادم: "فعلاً یک بار دور ما بگرد تا ببینیم دستور بعدی چیه!" راوی: همسر شهید حمیدرضا سیاهکالی ✍کانال تجربیات خانوم خونه https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f
جنازه پسرشونُ که آوردند چيزي جز دو سه کيلو استخون نبود. پدر سرشو بالا گرفت و گفت :حاج خانم غصه نخوري ها !😔 دقيقا وزن همون روزيه که خدا بهمون هديه دادِش ....💔🕊 ✍کانال تجربیات خانوم خونه https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f
♡ وقتی متوجه شدم قرار است برود لباس هایش را خیس میکردم که هر زمان سراغ لباس هایش را گرفت بگویم خیس است پنجشنبه بود که دیگر مطمئن شدم نمی رود لباس هایش را پهن کردم دیدیم یکدفعه لباسهای خیسش را .پوشید .گفتم چه شده لباس پوشیدی؟ گفت میخواهم با بچه ها شوخی کنم شما که نگذاشتید بروم داشتم قرآن می خواندم رفت قرآن بزرگ خانه را آورد دستی رویش کشید و بوسید و گفت چرا این قرآن را نمی خوانی؟ با اخم گفتم با همینی که دستم هست میخوانم خواست که از زیر قرآن ردش کنم قبول نکردم گفتم .عمراً به پدرش گفت که از زیر قرآن ردش ،کند پدرش قبول کرد در حال رد شدن از زیر قرآن بود که به من گفت میتوانی حداقل چند تا عکس از من بگیری بلند شدم با گوشی چندتا عکس گرفتم عکسی که در حال بوسیدن قرآن است و عکسی که به من نگاه می کند جایی نوشته بود طفلی پدر و مادرم که خبر نداشتند به سوریه می.روم با همه تماس گرفته بود که هوای پدر و مادرم را داشته باشید یک روز بعد رفتنش حالم بد شد و راهی بیمارستان شدم از همانجا عکسهای خودش در حرم حضرت رقیه را فرستاد که در حال زیارت است و گفته بود این ها ذخیره آخرت من است. بیمارستان بودم که عکس ها را نشانم دادند یک لحظه انگار حالم خوب شد خیلی خوشحال شدم راوی مادر شهید مجید قربانخانی🌷 ✍کانال تجربیات خانوم خونه https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f
وقتی بچه مان (حمزه) به دنیا آمد، تا 35 روز برای دیدنش نیامد. بعد برایم تعریف کرد یک بار دلم می خواست بیایم و بچه را ببینم ولی از اینکه در این موقعیت جنگی فکر بچه را کرده بودم شرمنده شدم. وقتی به خانه آمد و بچه را بغل کرد، احساس کردم بچه را بو می کند! از خود بی خود شده بود و نشان می داد در محیط کار تا چه اندازه وظیفه شناس و مسئول و در محیط منزل تا چه حد نسبت به خانواده و بچه احساس مسئولیت می کند. در آن چند لحظه که بچه را بغل کرده بود و با حالتی خاص او را به خودش چسبانده بود، به خود گفتم با این حالت عاطفی ای که نسبت به بچه دارد چطوری می تواند از او جدا شود! بعد از مدتی بدون کوچک ترین دغدغه ی فکری خداحافظی کرد و رفت و این برای اطرافیان درس آموزنده ای بود. همیشه دوستانش می گفتند جهان آرا فردی است که ازدواج کردن و بچه دار شدنش نه تنها سد راهش نبود بلکه کمکی برای تداوم راهش بود تا بتواند برنامه اش را نسبت به گذشته کامل تر انجام دهد. راوی همسر شهید جهان آرا ✍کانال تجربیات خانوم خونه https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f
35.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این روسری که می‌پوشید.. ↵ اصلا روســ ✖️ـــری نیست‼️ ⊹ ⊹ 🎙شهیداحمـدِمشلب ،، ✍کانال تجربیات خانوم خونه https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f