#غذای_نذری😍😍😍😍😍 میتونید بدید براتون چاپ کنند 👌👌👌 میتونید با خلاقیت خودتون درست کنید 👌👌👌👌👌 یک کار خیلی قشنگ برای آشپزی نذری ☺️☺️☺️ ✍کانال تجربیات خانوم خونه https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f

بانوی خونه...جهادگرِ در راه خدا😍😍 پختن غذا به نیت نذری یادمون نره👌👌 آشپزی با وضو حتما تو کارهامون باشه ✅✅✅ پیش به سوی ساختن یک روز قشنگ و عالی 💪💪💪 لبخند از روی لبت نیفته بانو جان😍😍😍 امروز یک روز متفاوت رو رقم بزن ...خودت حال دل خودت رو خوب کن 😍😍😍😍 برای خودت وقت بزار بانو جان ...تو که خوب باشی حال دل اعضای خونه خوبه 😍😍😍😍 ✍کانال تجربیات خانوم خونه https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f

#کشک_کدو #ناهار #غذا سلام🙋🏻‍♀️یه غذای خوشمزه کرمانی براکسانی به بادمجون حساسیت دارن خوبه خیلی خوشمزس باور کنین تو خونه ما بیشترازکشک بادمجون طرفدار داره نمی‌دونم چرااسمش به روشهای مختلفی پخته میشه بعضیاکدوهاروقبلش سرخ میکنن بعضیارنده میکنن اما این روش آسونتروسالمتره مقدارسیروگردوو...سلیقه ایه ولی هرچی سیرش بیشترخوشمزه تر درکل میانه ما کرمانی‌ها باسیر و کشک خوبه😄 نکته 👇 🔸 حرارت خوب کم باشه که کدوها پخته بشن خودِ کدوهم آب میندازه زیادآبکیش نکنین 🔹ترخون خیلیانمیزنن پیشنهاد میدم امتحانش کنین 🔸سیررو اصلا زیادی تفت ندید عطروطعمشوازدست میده همینجور سیرروریختین نعناع وترخونم بریزین ✍کانال تجربیات خانوم خونه https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f

#دسر_زعفرونی خوشمزه 😍👌 #عصرونه مواد لازم: شیر دو لیوان نشاسته ذرت ۲ قاشق غذاخوری شکر نصف لیوان ( پر نریزید خیلی شیرین نشه) وانیل نصف قاشق چایخوری زعفرون دم کرده ۲ قاشق چایخوری ( میتونید بیشتر هم بزنید ) گلاب ۲ قاشق غذاخوری خامه صبحانه ۱۰۰ گرم شکلات سفید ۳۰ گرم طرز تهیه هم که تو فیلم مشخصه 😍 ✍کانال تجربیات خانوم خونه https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f

صلوات از بین برنده گناهان حجت الاسلام👇 #عالی🎙 #سخنرانی🔊 ✍کانال تجربیات خانوم خونه https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f

🌴ذکر صلوات - ۱۰۰ مرتبه با احساس بخونید هدیه به مهدی زهرا ارواحنافداه #انتشار_این_پست_ثواب_جاریه_در_پی_دارد 🌹🌹🌹🌹 ✍کانال تجربیات خانوم خونه https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f

#تربیت_فرزند یکی از مشکلات مامان ها اینه که بچه ها تو خونه دیکته رو درست می‌نویسن اما... وقتی معلم بهشون دیکته میگه، یه املای پراز غلط و اشتباه مینویسن🤦‍♀ میخوای بدونی علتش چیه؟ ۵ تا مشکل هست که یکی یکی با هم حلش میکنیم 👌😉 ‌1️⃣⁩مشکل اول ؛ حافظه شنیداری کودک باید تقویت بشه یعنی چی؟ کودکِ من، نمیتونه جملات رو در املا به ذهنش بسپره و همین باعث میشه کلمه ها رو جا بندازه یا اونی که فکر می‌کنه درسته رو بنویسه و همین غلط املاییش رو زیاد میکنه😔 چاره چیه؟؟ ‌1️⃣⁩ موقع املا گفتن تو خونه،جمله بگید به جای لغت 2⃣ بازی های تقویت حافظه شنیداری انجام بدید. و اما یه بازی فوق العاده که میتونید انجام بدید اینه👇 بازی تقویت حافظه شنیداری؛ سه تا کلمه رو انتخاب کن که؛ به هم مربوط نباشن حرف اولش هم یکی نباشه مثلا؛ 🐝 زنبور   🚲 دوچرخه    ⏰ ساعت ✅یکبار براش تکرار کن و از کودک بخواه، بعد شما تکرار کنه ✅تعداد کلمات رو کم کم بیشتر کن و حتی ازش بخواه از آخر به اول تکرار کنه 2⃣مشکل دوم ؛ وقتی تو خونه داری به کودکت دیکته میگی ، کنارش نشین و نگو😳 چون تو کلاس معلم از کودک ،فاصله داره و از راه دور املا میگه پس برای تقویت حافظه شنیداریش و جمع شدن بیشتر حواس، ✅تو هم موقع املا گفتن فاصله بگیر 3⃣مشکل سوم؛ موقع دیکته گفتن از کلمه «هیس» استفاده نکنید😅 قرار نیست تو خونه سکوت مطلق باشه تا بچه املاشو بنویسه! چون تو کلاس ازین خبرا نیست✋ بچه ها باید یاد بگیرن در محیط پر از سر و صدا هم ، کلمات رو درست بشنون و جا نندازن 4⃣مشکل چهارم؛ تو خونه وقتی داری دیکته میگی اگر غلط نوشت ،هی درستش رو نگو ✖️مثلا نگو؛ محله با ح حوله است البته میتونی بگی ،بیشتر فکر کن و ببین درست نوشتی 👌 و آخرین راه حل؛ 5⃣ موقع املا گفتن،جملات و کلمات رو  بارها تکرار نکنید ✅حداکثر ۲ بار چون وقتی زیاد میگید بچه ها خوب گوش نمیدن و دقت نمیکنند ✍کانال تجربیات خانوم خونه https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌انتقامِ سخت؛ کادوی روز مادر به روایت تصویر😂😂😂 ✍​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​‌​​​​​​​​​​​​​​​​​​​​کانال تجربیات خانوم خونه https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f

‌ 💚🤍❤️ به نام «خدای زیبا» که «مادر مهربان» را آفرید 🌹 گفتم: «می‌خواهم بروم جبهه». گفت: «مگر تو را می‌برند»؟ گفتم: «می‌روم». گفت: «نمی‌برندت، سیزده سال بیشتر نداری». گفتم: «می‌روم»! و مادر به فکر فرو رفت. 🌹 بعد از دورۀ آموزش و کمتر از دو ماه بعد که ساکم را می‌بستم، مادر به پهنای صورت اشک می‌ریخت. چقدر سنگ شده بود دلم که انگار نه انگار. بالأخره مادر با وساطت مرحوم پدر آرام شد و خواهش کردم به بدرقه نیایند و راهی شدم. 🌹 چهار ماه بعد تنها بازماندۀ سالمِ دستۀ نمازشب خوان‌ها بودم. برای اولین بار می‌نویسم که در عملیات والفجر۴ می‌توانستم شهید بشوم، دست خودم بود. به یاد پدر و مادر که افتادم، گفتم: «می‌خواهم سالم بمانم» و در آن باران آتش و خون، با این‌که اغلب بیرون سنگر بودم، خراشی هم برنداشتم و بعد که با غذای مسمومِ هلی‌بُرن شده، همۀ نیروها بیماری گوارشی خونی گرفتند، بیمار هم نشدم! 🌹 پدر می‌گفت: «از روزی که رفتی تا برگردی، مادرت هر روز گریه می‌کرد» و گفت: «دیگر حق نداری بروی»، اما این طفل گریزپای مدرسۀ عشق، بی‌اجازه و بی‌خبر به جبهه می‌رفت و هر بار سالم برمی‌گشت. 🌹 پدر می‌گفت: «اقلاً مادرت را راضی کن و برو» و مادر راضی نمی‌شد و بنا به آن «فال حافظِ» تقلبی که برای پدر گرفتم، باز هم به جبهه می‌رفتم: 🍃 راهی است راه عشق که هیچش کناره نیست 🍃 آن‌جا جز آن‌که جان بسپارند چاره نیست! 🌹 پدر چندهزار بیت شعر حفظ بود. او عاشق شعر و ادب پارسی و دل‌باختۀ حافظ بود و کوتاه آمد، اما باز که راهی می‌شدم، مادر بی‌خبر بود. 🌹 از وقتی سالم ماندن را طلب نکردم و خود را به خدا سپردم و گفتم: «هر چه تو می‌پسندی»؛ مجروحیت‌ها شروع شد. 🌹 در «سنگر کمین ۴» جزیرۀ مجنون و در ۱۵-۱۰ متری دشمن، گلولۀ قناصۀ بعثی، مهمان حنجره‌ای شد که سرودخوان انقلاب بود و امیدی برای آینده‌اش داشتم. 🌹 زخم اما کاری بود و تا آن بالاها، تا جاهایی که حدس می‌زنید، رفتم. نباید برمی‌گشتم، اما برگشتم. دکترها می‌گفتند: «مادرت تو را برگردانده». مادر مرا برگردانده بود، آن هم به بیمارستان قائم در مشهدالرضا (ع)! 🌹 ماه مبارک رمضان بود که پدر و‌ مادر به مشهد آمدند بر بالین پسری که دکترها گفته بودند صدایش برای همیشه قطع شده است. 🌹 مادر هر روز که به بالینم می‌آمد، یا چشمانش از گریه سرخ بود، یا ناغافل چادر را به صورت می‌کشید و اشک می‌ریخت؛ گاهی نیز اتاق را ترک می‌کرد. 🌹 شب احیای سوم به حرم امام رئوف (ع) رفتند و فردا که آمدند مادر دستش از شب قدر پر بود و می‌خندید و در گوشم گفت: «خودت بلند می‌شوی، با پای خودت می‌آیی با من صحبت می‌کنی و دوباره به جبهه می‌روی»! 🌹 دوباره به جبهه می‌رفتم و مادر اشک می‌ریخت تا برگردم و گذشت تا به قطعنامه رسیدیم و سفره را برچیدند. مادر اما هنوز هم رضایت نمی‌دهد. او که داغ دو پسر دیده و هم‌سفر زندگی‌اش هم پرکشیده است، می‌گوید: «تا من هستم باید باشی»! 🌹 مادر اهل طلا و جواهر نیست، اما عاشق «گل» است و هیچ هدیه‌ای مثل گل و گلدان او را شاد نمی‌کند. مادر امام خامنه‌ای و حاج‌قاسم و همۀ شهیدان را خیلی دوست دارد و هدیۀ تصاویر امام خامنه‌ای و حاج‌قاسم هم او را شاد می‌سازد؛ گفتم که، مادر عاشق «گل» است! 🌴 به خاطر همۀ مهربانی‌هایش، به خاطر همۀ تلاش‌هایش، به خاطر همۀ خستگی‌هایش و به خاطر همۀ اشک‌هایش، کف پای مادرم را به صورت می‌گذارم و می‌بوسم و با خود می‌گویم چه اشکی ریخته‌اند مادران شهدا و چه اشکی ریخته‌اند مادران شهدای گمنام. 🌴🌴 درود به شرف‌تان مادران توحیدی سرزمینم که میوۀ زندگی‌تان را به قربانگاه عشق فرستادید، جانم به فدای‌تان. 🥀 ✍️ بسیجی امام خامنه‌ای 📆 ۱ دی ۱۴۰۳ ✍کانال تجربیات خانوم خونه https://eitaa.com/joinchat/4031053883Cc0e0f26e0f