✍️وهابیت به عنوان معارض سنتی مقاومت از شهادت سران این نهضت ضد صهیونیسم طبیعی است که شادی آشکار کند وتبریک بگوید ولی فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا وَلْيَبْكُوا كَثِيرًا جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ (82 توبه) آنها ضربه شدید خواهند دید بعید است توبه کنند وهابیت و صهیونیسم هر دو ساخته انگلیس هستند تا بر دو قبله قدرت آفرین اسلام حاکم ومانع قوت اسلام ناب باشند ولی حالا مقاومت ظهور وتوسعه یافته و خوابشان را پریشان و خودشان را پشیمان کرده است هر دو قبله آزاد میشود .
@qavami
هدایت شده از آقای ابوطه
دی ماه ۱۳۵۳ استاندار وقت کرمان
در دفترش پذیرای زوجی بود، زوج
میانسال پولداری، ساکن تهران که
به تازگی از مسافرت طولانی به
دور دنیا و شهرهایِ ایران برگشته
بودند.
هیچوقت کسی ندونست چرا از
بینِ این همه شهر کرمان رو انتخاب
کردند.
مرد مهندس کشاورزی و تحصیل
کرده ی دانشگاه تهران و بعدا پاریس
بود.
خیلی پولدار بودند، پولی که حاصل
کارِ مرد از تجارت و تخصصش بود نه ارثیه ی فامیلی.
مرد به استاندار وقت گفت:
"سالهاست زندگی میکنیم و متاسفانه فرزندی نداریم و وارثی.
تصمیم گرفتیم با پولی که داریم در کرمان چیزی بسازیم.
"استاندار خیلی خوشحال شد.
فوری پیشنهاد داد: "بیمارستان
بسازین. کرمان بیمارستان کافی
نداره."
مرد گفت: "نه!"
استاندار پیشنهاد داد: "هتل! کرمان
فقط یک هتل داره."
—نه!
—مدرسه؟ مسجد؟ مرکزِ خرید؟
و جوابِ همه نه بود.
همسرِ مرد توضیح داد:
ما تصمیم گرفته ایم در کرمان دانشگاهی بسازیم. با همه ی امکانات!
و مرد کلامِ همسرش رو کامل کرد:
ما یه دانشگاه اینجا میسازیم اونوقت هتل و مسجد و بیمارستان و مرکزِ
خرید و مرکزِ جذبِ توریست هم در
کنارِ اون دانشگاه ساخته میشه.
ما دانشگاهی در کرمان میسازیم برایِ بچههایی که نداریم و میتونستیم
داشته باشیم.
اون روز و تمامِ هفته ی بعد اون زوجِ میانسال در ماشین استانداری تمامِ
کرمان رو برایِ پیدا کردنِ زمین مناسب
برایِ ساختن اون دانشگاه زیر و رو کردند. هر جا بردنشون، چیزی پسند نکردند.
روزِ آخر در حومه ی کرمان در بیابونِ برهوتِ کویری کرمان، راننده کلافه
دمی ایستاد تا خستگی در کنند و
آبی بنوشند.
راننده بعدها تعریف کرد که:
" تا مرد پیاده شد که قدمی بزند، زیر پاش یک سکه ی یک ریالی پیدا کرد. برش داشت و به من گفت همین زمین
رو میخوام. برکت داره.
پیدا کردنِ این سکه نشونه ی خوبیست.
اینجا دانشگاه رو میسازم.
" راننده می گفت بهشون گفتم:
"اینجا؟؟ اینجا بیابونه. بیرونِ کرمانه،
نه آب داره و نه برق. خیلی فاصله
داره تا شهر." ولی مرد سکه ی یک
ریالی رو گذاشته بود جیبش و اصرار کرده بود که نه فقط همین زمین رو میخوام.
همه ی زمینِ این منطقه رو برام
بخرین. دانشگاه رو اینجا میسازم.
"اون زمین خریده شد، و احداثِ
دانشگاهِ کرمان از همون ماه با
هزینه و نظارتِ مستقیم اون مرد
شروع شد.
اتاق کوچکی در اون زمین ساخته شد
و تصویرِ کوچکی از اون مرد رویِ
یکی از دیوارها بود.
کسی تو کرمان اصلا اونو نمیشناختش. سالها گذشت، خیلی اتفاقها افتاد.
انقلاب شد، جنگ شد. ولی هیچ چیز و
هیچ کس نتونست، مشکلات شخصی، بیماری، و حتی در اوج جنگ هرگز اجازه نداد ساختنِ اون دانشگاه متوقف شه.
و در تمام این مراحل همسرش در کنارش بود و لحظهای ترکش نکرد. اون دانشگاه ساخته شد. یکی از زیباترین، مجهزترین دانشگاههای ایران.
شامل دانشکدههای مختلف تقریبا در تمامی رشته ها. سرانجام در ۲۴ شهریور ۱۳۶۴ در حضور خودش و همسرش ، اون دانشگاه افتتاح شد. دانشگاهِ شهید باهنرِ کرمان! نامی از او بر هیچ جا نبود غیرِ از همون عکسِ کوچیکِ قدیمی تو اون اتاق کوچیک.
وقتِ سخنرانی افتتاحیه گفته بود که چقدر خوشحاله که اون دانشگاه رو ساخته و حس میکنه که این فرزندانِ خودش هستند که به اون دانشگاه میان. و آرزو کرده بود که اتاقِ کوچکی در ورودی اون دانشگاه داشت که با همسرش اونجا زندگی میکرد و میتونست آمد و رفتِ هر روزه ی فرزندانش رو ببینه.
اتاقی به اون داده نشد. ولی او ادامه برایِ اتمامِ اون دانشگاه رو هرگز متوقف نکرد. دانشکدههای مختلف یکی بعد از دیگری شروع به کار کردند.
آخرین دانشکده ، دانشکدهِ پزشکی بود.
در کنارِ این دانشکده او و همسرش یک بیمارستانِ ۳۵۰ تخت خوابی هم ساخته بودند.
روز افتتاحِ اون دانشکده دقیقا با فارغ التحصیلی من
افتتاحیه رفتم، همه ی دانشجوها از رشتههای مختلف اومده بودند.
جا برایِ سوزن انداختن نبود. کسی حتی نمیدونست که اونا اومدن یا نه. بیشترِ ماها هیچ تصویری از اونا ندیده بودیم.وقتی رئیس دانشگاه کرمان سخنرانی کرد و گفت به پاسِ تمامِ تلاشها و کاری که کرده اند دانشکده و بیمارستانِ دانشگاهِ کرمان به نام او نامگذاری شده، و با اصرار از او و همسرش خواست که پشت تریبون بیان و شروع به کارِ اونجا رو رسما اعلام کنند، اون وقت ما زوجِ پیر و کوچیک و لاغر اندامی رو دیدیم که از پلهها بالا رفتند. هیچ سخنرانی نکردند و هیچ نگفتند. فقط اونجا ایستادند و دانشجوها همه بدونِ هیچ هماهنگی قبلی همه با هم به احترامشون بلند شدند و برایِ بیشتر از ۲۰ دقیقه فقط دست زدند. و اونا فقط نگاه کردند و گریه کردند. زنده یادان فاخره صبا و علیرضا افضلی پور.هم اکنون هر دو در کنار هم و در قبرستان ظهیرالدوله آرمیده اند.
هدایت شده از کرامت عسکرپور کبیر
هر صبح با آیات قرآن : (مومنون / ۴۵ تا ۴٩)
☀️ بهنام آن که جان را زندگی داد / طبیعت را به جان پایندگی داد
🌸 سلام ؛ صبح یکشنبه تان عاشقانه لحظه های زندگی تون در آرامش 🌸
سخت به ذوق میدهد، باد ز بوستان نشان
صبح دمید و روز شد، خیز و چراغ وانشان
گر همه خلق را چو من، بیدل و مست میکنی
روی به صالحان نما، خمر به زاهدان چشان
«سعدی»
▫️ اعوُذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ
☘️ ثُمَّ أَرْسَلْنا مُوسى وَ أَخاهُ هارُونَ بِآياتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِينٍ «45» إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ فَاسْتَكْبَرُوا وَ كانُوا قَوْماً عالِينَ «46» فَقالُوا أَ نُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنا وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ «47» فَكَذَّبُوهُما فَكانُوا مِنَ الْمُهْلَكِينَ «48» وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ «49»
سپس موسى و برادرش هارون را با معجزات و دليلى روشن فرستاديم. (45) به سوى فرعون و اشراف قوم او، ولى تكبّر ورزيدند و آنان مردمى برترىجوى و گردنكش بودند. (46) پس (در پاسخ موسى و هارون) گفتند: آيا ما به دو انسان مانند خودمان ايمان آوريم در حالى كه قوم موسى و هارون بردهى ما بودند؟ (47) پس آن دو پيامبر را تكذيب كردند، و از هلاك شدگان گشتند. (48) و همانا ما به موسى كتاب (تورات) داديم، شايد (مردم به واسطه آن) هدايت شوند. (49)
به ۴۳۰ سال زندان محکوم شد
خدا را ببینید
دفاع مقدس مومنان تجلی توحید است
#شهیدالقدس
#یحیی_السنوار
#حماس_زنده_است
🇮🇷 @taha14
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️ مردی که به آرزوش رسید!
🇮🇷@taha14
♦️گفتن سنوار توی تونلها پنهان شده و نفوذیه، ولی تو خط مقدم مثل یه سرباز شهید شد
🔹گفتن سید حسن فرار کرده ایران ، ولی وسط لبنان شهید شد
🔹گفتن هنیه بچههاش رو فرستاده قطر ، ولی همه بچه و نوههاش وسط غزه شهید شدن
🔹قهرمانهای واقعی این جهان رو قبل از ترور فیزیکی، ترور شخصیتی کردن...
پ ن
واین روش خائنانه ی منافقین در ترور شخصیتهای بزرگ است
🇮🇷@taha14
ما با خانواده شهید طهرانی مقدم همسایه ایم
خانمشون بعد شهادت ایشون تعریف کردند خیلی برام جالب بود
شهید طهرانی بدون وقت قبلی هر موقع شبانه روز میتونستند برن دیدار آقا و موضوعات و مشکلات رو با ایشون در میون بزارن
ی روز برگه ای توی جیبشون بود و شدیدا تو فکربودن
پرسیدم چیزی شده گفتند به مسآله مهمی برخوردم که حلش از عهده من بر نمیاد گفتم چه مسآله ای ؟برگه رو از جیبشون در آوردن مثل مسآله فیزیک و ریاضی بود گفتم کسی هست علمش در حد این مسائل باشه گفتند میرم پیش آقا ببینم چه راهی به فکرشون میرسه این مسآله رو توی ایران نمیشه حل کرد اگرم حل نشه امور موشکی ابتر میمونه
رفتند محضر آقا
چند روز بعد برگشتند منزل
ما هر هفته ۲ یا ۳ بار منزل رو مجبور بودیم عوض کنیم و جای دیگه مستقر بشیم
ایشون خودشون تماس میگرفتند و هماهنگ میکردند ما با افرادی بریم آدرس جدید
رفتیم ایشون خودشون جلوتر از ما اونجا بودن
حال خوشی داشتند و انگار شادی توی صورتشون معلوم بود
پرسیدم چقدر خوشحال به نظر میاین
گفتند اون مسآله حل شد
گفتم میشه منم برگه رو ببینم
کدوم دانشمند حلش کرد
گفتند نه الان نمیشه
شاید بعدا براتون آوردمش
اصرار کردم چطور حل شد
گفتند رفتم پیش حضرت آقا
هنوز چیزی نگفته بودم برگه رو گرفتند گفتند نگران نباش حل میشه
خودشون با برگه رفتند داخل اتاق
حدود ۱۵ دقیقه بعد منو صدا زدند رفتم توی اتاق
فقط آقا بودند و سجاده پهن
برگه رو دادند به من
جوابش زیر برگه نوشته بود
مبهوت موندم
چک کردم و در ناباوری حل شده بود
اما ی نکته اون نوشته دست خط آقا نبود و مطمئنم آقا صاحب الزمان عج حلش کرده بودند
چون اون مسآله ای نبود که به ۱۵ دقیقه حل بشه حتی یک دانشمند هم باید روزها روش کار میکرد
من اینو با گوش خودم شنیدم
خانم شهید طهرانی میگفتند حواستونو به رهبر بدین که ایشون رابطه مستقیم با آقا صاحب الزمان عج دارند
ما نمیتونیم منکر این رابطه بشیم
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
♦️حماس زنده است و زنده خواهد ماند
باذن الله وعونه
🇮🇷@taha14
♨️ مزدوران دشمن را بشناسید!
👈 الان وسط جنگ با جبهه باطل هستیم و رهبر انقلاب از این جنگ به عنوان «جنگ مرگ و زندگی» یاد میکنند، اما با وجود فشار اقتصادی بر مردم، به بهانه «رفع اقتصاد دستوری»، قیمت لبنیات را ۳۰ درصد افزایش دادند.
💢 رک و بیپیرایه!
در بحبوحه جنگ، هر کسی که به بهانه رفع «اقتصاد دستوری»، حرف از گرانی و افزایش قیمتها بزند، مزدور دشمن است.
#فکت
پ ن
خیانت شاخ و دم ندارد .این بدترین جفا وخیانت است.
اصولاً تفکر اصلاح طلبی بدنبال راهی جهت خوش رقصی برای اربابشان آمریکاست.
اصلاحات افت وغده ی سرطانی نظام است
اصلاحات ستون پنجم دشمن است.
🇮🇷@taha14
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حجت بر همه تمام شده ،،کربلای غزه😭😭😭😭
🇮🇷@taha14
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈 این بشارت امام فرزانه انقلاب اسلامی را هیچگاه فراموش نکنید ....
👈 خداوند اراده فرموده و دشمن هیچ غلطی نمیتواند بکند
🇮🇷@taha14
37.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📜 تنفس مصنوعی به اسرائیل،
مـــمـــنـــوع و حــــرامــــه!
فـیـلـم رو از دســت نــدیــن 👆👆
🌗چقدر تلاش کردند و میکنند حاج قاسم رو حزبی معرفی کنن و حرفای تند و صریحش رو سانسور کنن
حالا ببین خدا چجوری هر دفعه میذاره تو کاسشون!
♦️اگر پاسخ سخت به اسرائیل هار نجس خبیث ندید، اون شما رو هم تیکه پاره میکنه!
🇮🇷@taha14
بسم رب الشهداء
☝️آیـا ما باید طلبکار باشیم و بفرمایش فرمانده کل قوا حالت تهاجمی بگیریم❓، یا سگهای هار صهیونیستی و شیطان بزرگ⁉️🤔
✍پ.ن
من نه شطرنج بازم و نه بلدم؛
اما می دانم که باید حساب دستمان باشد تا توسط دشمن کیش و مات‼️نشویم و به مسئولان هم این را یادآوری کنیم
چرا که:
اولا ولی أمر مسلمین حفظه الله تعالی فرموده اند: باید نسبت به دشمنان #حالت_تهاجمی داشته باشیم، نه تدافعی(و انفعال)
ثانیا بعد از شهادت حاج قاسم(مالك أشتر علی زمان)امر به#انتقام_سخت از عاملان و آمران فرمودند، که پس از زدن عین الأسد تأکید فرمودند: این #یك_سیلی بود و انتقام سخت از دشمنان باقی مانده است؛
👈و پس از شهادت مستشاران شهیدمان در کنسولگری ایران در سوریه، وعده دادند که رژیم صهیونیست را #تنبیه ... و #پشیمان خواهیم کرد، که بحمدالله تعالی #وعده_صادق۱ انجام پذیرفت.
👈و پس از شهادت اسماعیل هنیئه نیز فرمودند: رژیم صهیونی جنایتکار تروریست...زمینه #مجازاتی_سخت برای خود فراهم ساخت.
☝️ولی به هر دلیل این حمله تا شهادت سیدالشهدای مقاومت، سید حسن نصرالله به تأخیر افتاد و نهایتا #وعده_صادق۲ انجام پذیرفت و با اقتدار امام جامعه مسلمین و حمایت امت مسلمان ایران، تهدیدات و توطئه دشمن کم رنگ شد
⚠️اما با گستاخی تهدید به حمله می کنند😡
کلام آخر و نتیجه:
مـا منتظر #انتقام و #مجازات_سخت، #تنبیه(بازدارنده)و همچنین انتقام خون سردار اندیشمند، #نیلفروشان هستیم.
👊انتقام شهادت #سیدمقاومت، #هنیئه و #السنوار را جبهه مقاومت می گیرد.
🇮🇷@taha14
رقص اندر خونِ خود مردان کنند
▪️سنوار احیای یک افسانه
بهراد رشوند نوشت:
🔹حیرت آور! شبیه یکی از سکانسهای فیلمهای حماسی هالیوود بود،ریز پرندهای وارد ساختمان نیمه ویران میشود، قهرمان قصه، بی آنکه رمقی داشته باشد،به دوربین پهپاد خیره می شود، نه خودش را به مردن زد و نه تسلیم شد.
🔹 دست راستش از ساعد شکاف بزرگی خورده بود اما یک تکه چوب در دست چپش داشت هنوز.
🔹مرد می دانست آخرین ثانیههای زندگی اش است و خودش پایان بدن خاکی اش را انتخاب کرد.
🔹اگر شالی که به صورت بسته بود باز میکرد و به دوربین آن ریزپرنده خیره میشد، احتمالا اپراتور از شوق پیدا کردن زنده یحیی، به او شلیک نمی کرد. اما سنوار انتخابش را کرده بود .
🔹دیگر نایی در بدن نداشت اما آخرین پیامش را برای کودکانی که در آن سرزمین به دنیا نیامده اند و یا در گهواره اند ارسال کرد؛یحیی سنوار هیچ سلاحی در دست نداشت اما همان یک تکه چوب را به نمایندگی همه نداشته هایشان در یک جنگ نا برابر ، پرتاب کرد و احتمالا چند ثانیه بعدش هم کار تمام شد.
آنکه انسوی دوربین نشسته بود نمی دانست به سر چه کسی شلیک کرد اما سنوار می دانست آخرین لحظان زندگی اش در حال ثبت و ضبط است.
🔹 دیگر هیج توانی برای بلند شدن نداشت اما چوب را پرتاب کرد تا به پسران سرزمین های غصب شده پیامش را برساند ؛ ما چاره ای نداریم جز جنگیدن ولو چوب خشک برابر پهپاد مسلح!
🔹 او در یک ساختمان نیمه ویران، با انتخاب نوع شهادتش ، آخرین پیام را به عنوان فرمانده به بچه های سرزمینش مخابره کرد؛ تا لحظه آخر تسلیم نشوید .
🔹یحیی سنوار با انتخاب نوع شهادتش ،خودش را هزاران هزار بار در اذهان همه آزادی خواهان تاریخ احیا کرد. نه تولد در اردوگاه و نه سالهای سال اسارت در زندان.
هیچکدام اینها موجب نشد که او آرام شود ، رام وضعیت نابرابر شود،تسلیم شود و همانند عرفات یک روز بگوید؛ خسته شدیم، جنگ دیگر بس است.برای او پایان جنگ روزی بود که زمین از دست رفته به ساکنان اصلی آن سرزمین برگردد.
🔹سنوار از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ تا ۱۷ اکتبر ۲۰۲۴ در غزه ماند. پا پس نکشید. فرار نکرد. فرماندهی کرد و لحظه پایان را هم خودش به انتخاب خویشتن برگزید.
🔹یحیی سنوار را تاریخ به خاطر خواهد سپرد با دست قطع شده اش. با نگاه خیره و شجاعانه اش به ریز پرنده قاتل، با تکه چوبی که آخرین سلاحش بود، با آخرین حرکت بدنش که با همه توان چوب را به سمت پهپاد پرتاب کرد.
با گلوله ای که به شقیقه اش شلیک شد و تصویری جاودانه از او ساخت.
🔹 او با این پایان ، راه آغاز را به کودکان فلسطینی یاد داد. نترسید، تسلیم نشوید و تا آخرین قطره توانتان بجنگید.شاید برای بعضی از ما این واژهها از فرط تکرار تهی از معنی اولیه و ارمانیاش شده باشد اما برای آنان که در خون خود غلتی زدند نه .
🔹یحیی سنوار تمام نشد، ارتش غاصب با پخش آن ویدئو بزرگترین خدمت را به کودکان فلسطینی کرد. آنها حالا می دانند وقتی از افسانه سنوار برایشان میگویند دقیقا از چه چیزی حرف می زنند؛مردی که یک رسانه اسراییلی با نشان دادن این فیلم برایش نوشت؛ تا لحظه آخر جنگید.
🔹شبیه دو امدادی بود، سنوار «چوب» را به نفر بعدی داد، اما حرملههای تل السلطان رفح نفهمیدند و فاتحانه این فیلم را منتشر کردند
🔹تاریخ با همین فیلم چندثانیه ای بیاد خواهد آورد و شهادت میدهد؛ چگونه فرزندان فلسطین با یک تکه چوب، برابر ریزپرنده قاتل، ایستادگی کردند و جنگیدند. این سند بماند برای روزی که قدس آزاد شد. روزی که تاریخ به یاد بیاورد چه کسانی همه آسایش و ۶۰ سال زندگی خویش را به پای این آزادی ریختند و شاید مولانا این صحنه را دیده بود که ۱۰ قرن پیش گفت ؛
🔹رقص و جولان بر سرِ میدان کنند
رقص اندر خونِ خود مردان کنند
چون رهند از دستِ خود دستی زنند
چون جهند از نقصِ خود رقصی کنند
🔹شبیه یک فیلم هالیوودی بود. حیرت آور و باور نکردنی و این کمترین مزد مجاهدت های مرد جنگی اعراب بود؛ یحیی سنوار.
🇮🇷@taha14