#پوستر
💠 امامخامنهای (مدظلهالعالی): نقطه امیدآفرین این است که در این تلاش همه جانبه که دشمن شمشیر را از رو بسته، طلبه بسیجی زیر شکنجه به شهادت میرسد ولی حاضر نیست حرفی که دشمن میخواهد را به زبان جاری کند. ۱۴۰۲/۰۳/۱۴
#آرمان_علی_وردی
@tahavol_313
"⚪️" آیت الله مصباح یزدی رحمة الله:
👈🏻يكى از راههاى تثبيت محبّت و معرفت به #امام_زمان عجل الله ما اين است كه آثار محبّت او را در عمل نشان دهيم.
👈🏻اگر يكى از دوستانتان كه به او خيلى انس و علاقه داريد، به مسافرتى طولانى برود، در ابتدا براى او دلتنگى مىكنيد؛ ولى پس از مدّتى، دروى و فراق او را فراموش مىكنيد. اين طبيعت بشرى است كه از دل برود، هر آن كه از ديده برفت؛ امّا اگر انسان، از همان روزهاى اوّل جدايى، هر روز براى دوستش نامه بنويسد و با نگاه كردن به عكسش، خاطرههاى او را به ياد بياورد مىتواند رابطهاى قلبى و معنوى بين خود و دوستش برقرار سازد.
👈🏻اگر ما بخواهيم معرفت و محبّتمان، به ولىّ عصر عج ثابت بماند، بايد آثارش را زنده نگه داريم؛ او را همواره ياد كنيم؛ نام مقدّسش را جلو چشم خود، روى ميزمان يا لابه لاى كتابهايمان بنويسيم؛ هر روز براى حضرت دعاى فرج بخوانيم؛ هنگام نماز و ديگر مناسبتها، از آن بزرگوار يادى بكنيم و براى وجود مقدّسش، صدقه بدهيم.
@tahavol_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلم هواتو کرده آقاجانم🥺❤️
#امامحسینم
#عزیزم_حسین
5.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
توصیه سلبریتی ترکیهای به کسانی که فکر میکنن با مهاجرت به اروپا و آمریکا خوشبخت خواهند شد، پس از مهاجرت به فرانسه و ایتالیا
@tahavol_313
11.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اصلا میشنوی این صدامو 🥺💔
#امام_حسین_دلم ❤️
@tahavol_313
🌸🍃﷽🍃🌸
🔻چلّه ای برای کسب دانش و معرفت الهی🔻
✍ هر کاری، بهار و فصلِ مخصوص به خودش رو داره؛ بهارِ #چلهنشینی هم، افزایش معرفت بخداوند است.👌🙂
📿 چلّهنشینی همیشه خوبه، امّا اهل معرفت میگن، بهترین چلّه گرفتن آن است، که همراه با کسب دانش و فضیلت و مهارت بندگی باشد.
👈 ۴۰ روز چلّهنشینیِ حضرت موسی در کوه طور انجام شده تنها عبادت نبود بلکه کسب معرفت بخداوند بود:👇
🕋 وَ وَاعَدْنَا مُوسَىٰ ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَة (اعراف/۱۴۲)
💢 ﻣﺎ با ﻣﻮﺳﻰ، ﺳﻰ ﺷﺐ ﻭﻋﺪﻩ و قرارِ ملاقات ﮔﺬﺍشتیم، ﺳﭙﺲ ﺁﻧﺮﺍ ﺑﺎ ﺩﻩ ﺷﺐِ ﺩﻳﮕﺮ ﺗﻜﻤﻴﻞ ﻧﻤﻮﺩﻳﻢ، ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺗﺮﺗﻴﺐ ملاقاتِ او با ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺵ ﭼﻬﻞ ﺷﺐِ ﺗﻤﺎم ﺷﺪ...
قرآن در این آیه میفرماید:
😊 حضرت موسی بعد از این چهل شبانهروز، ملقّب به لقب "کلیم الله" شد
بدون شکرسیدن حضرت موسی به مقام هم کلامی با خداوند تنها بخاطر عبادت نبود بلکه کسب معرفت نسبت عالم خلقت و ذات پرودگار بود.
آنچه که ما در چله نشینی ها به آن بیشتر از عبادت و روز و ادعیه و اذکار نیاز داریم ،کسب دانش و مهارت بندگی است. خصوصا معانی و مفاهیم همین ادعیه و اذکار است که انسان را به رشد و عروج واقعی میرساند.
@tahavol_313
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄
📒#قصهٔ_دلبری
⏪ بخش ۳۱:
چپ و راست گوشی اش را می گرفت جلویم که «این نماهنگ را ببین» زنی لبنانی بالای جنازه ی پسر شهیدش قرص و محکم ایستاده بود و رجز می خواند.
می گفت:
«اگه عمودی رفتم افقی برگشتم، گریه و زاری نکن! مثل این زن محکم باش!»
آن قدر این نماهنگ را نشانم می داد که بهش حساسیت پیدا کردم. آخری ها از دستش کفری می شدم، بهش می گفتم:
«شهادت مگه الکیه؟ باشه تو برو شهید شو، قول می دم محکم باشم!»
نصیحت می کرد که بعد از من چه طور رفتار کن و با چه کسانی ارتباط داشته باش. به فکر شهادت بود و برای بعد از آن هم برنامه ی خودش را تنظیم کرده بود. در قالب شوخی و گاهی هم جدی حرف هایش را می زد. می گفت:
«این که این قدر توی سوریه موندم و یا کم زنگ می زنم، برای اینه که هم شما راحت تر دل بکنین هم من!»
بعد از تشییع دوستانش میآمد میگفت:
«فلانی شهید شده و بچه ی سه ماهه اش رو گذاشتن روی تابوت!»
بعد می گفت:
«اگه من شهید شدم، تو بچه رو نذار روی تابوت بذار رو سینه ام!»
حتی گاهی نمایش تشییع جنازه ی خودش را هم بازی می کردیم. وسط هال دراز به دراز می خوابید که مثلا شهید شده و می خندید، بعد هم می گفت:
«محکم باش!»
سفارش می کرد چه کارهایی انجام دهم. به حرف هایش گوش نمی دادم و الکی گریه و زاری می کردم تا دیگر از این شیرین کاری ها نکند.
رسول خلیلی و حاج اسماعیل حیدری را خیلی دوست داشت. وقتی شهید شده بودند تا چند وقت عکس و بنر این دو شهید را طراحی میکرد. برای بچههای محل کارش که شهید شده بودند، نماهنگ های قشنگی می ساخت. تا نصف شب می نشست پای این کارها.
عکس های خودش را هم، همان هایی که دوست داشت بعداً در تشییع جنازه و یادواره هایش استفاده شود. روی یک فایل در رایانه اش جدا کرده بود. یکی سرش پایین است با شال سبز و عینک، یکی هم نیم رخ. اذیتش می کردم می گفتم:
«پوستر خودت را هم طراحی کن دیگه!» در کنار همه کارهای هنری اش، خوش خط هم بود. ثلث، نستعلیق و شکسته را قشنگ می نوشت. این خوش خطی در دوران دانشجویی و در اردوها بیشتر نمود پیدا می کرد:
پارچه ی جلوی اتوبوس، روی درهای ورودی و دیوارهای مسجد و حسینیه ها: می روم تا انتقام سیلی زهرا بگیرم، منم گدای فاطمه.
وقتی از شهادت صحبت میکرد، هر چند شوخی و مسخره بازی بود، ولی گاهی اشکم در می آمد. به قول خودش فیلم هندی می شد و جمعش می کرد. گاهی برای اینکه لجم را در آورد، صدایم می زد:
«همسر شهید محمدخانی»
من هم حسابی می افتادم روی دنده لج که از خر شیطان پیاده شود. همه چیز را تعطیل میکردم. مثلا وقتی می رفتیم بیرون، به خاطر این حرفش می نشستم سرجایم و تکان نمی خوردم. حسابی از خجالتش در آمدم تا دیگر از زبانش افتاد که نگوید:
«همسر شهید محمدخانی»
روزی از طرف محل کارش خانوادهها را دعوت کردند برای جشن. ناسازگاری ام گل کرد که:
این چه جشنی بود؟ این همه نشستیم که همسران شهید بیان روی صحنه و یک پتو از شما هدیه بگیرن؟
این شد شوهر برای این زن؟ اون الان محتاج پتوی شما بود؟ آهنگ سلام آخر خواجه امیری گذاشتن و اشک مردم در اومد که چی؟ همه چی عادی شد؟»
باید می رفتم روی جایگاه و هدیه می گرفتم که من نرفتم. فردایش داده بودند به خودش آورد خانه گفت:
«چرا نرفتی بگیری؟»
آتش گرفتم با غیظ گفتم:
«ملت رو مثل نونوایی صف کرده بودن که برن یکی یکی کارت هدیه بگیرن! برم جلو بگم من همسر فلانی ام و جلوی اسمت رو امضا کنم؟ محتاج چندر غاز پولشون نبودم!»
گمان کردم قانع شد که دیگه من را نبرد سر کارش، حتی گفت:
«اگر شهید هم شدم نرو!»
⏪ ادامه دارد...
………………………………………
🌱 #حس_خوب
•ــــــــــــــــــــ••ـــــــــــــــــــ