eitaa logo
تحلیل سیاسی
342 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
8.4هزار ویدیو
1.5هزار فایل
نقش رسانه ها در ساخت هویت و شخصیت نسل جوان را جدی بگیرید، رسانه های دشمن در حال نابودی سرمایه اجتماعی کشورمان هستند، برای یک ملت متحد هیچ خطری وجود ندارد، به تقویت اشتراکات دینی و ملی در درون جامعه بپردازید. ارتباط با ادمین: @r_taghvaei313
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺 روسیه برای چین یک مشکل است یا فرصت؟ نشنال اینترست 🔸 از دیدگاه چین، روسیه در اوکراین دچار نوعی "خون دماغ" شده که نه تنها از منظر سیاست قدرت شرم آور است بلکه به افزایش وحدت و همگرائی ناتو نیز کمک کرده است. علاوه بر این، روس‌ها به چینی‌ها گفته بودند که انتظار یک «عملیات نظامی ویژه» محدودتر را داشته باشند – نه یک تهاجم تمام عیار. یک متحد فلج ممکن است به نوعی بار و مانع باشد اما متحدی که توانائی عبور از آستانه اتمی را داشته باشد، مطمئنا می تواند فاجعه آفرین نیز باشد.  🔹 چین رویای جایگزینی نظم تحت رهبری غرب با نظمی تحت رهبری خود را دارد و برای بدست آوردن سرزمینی که آن را بخشی از میراث ملی خود می داند، در حال برنامه ریزی است. برخی احساس می‌کنند طرح صلح دوازده ماده‌ای که اخیراً شی جین پینگ، رئیس جمهوری چین به ولادیمیر پوتین پیشنهاد کرد، اشاره به تمایل این کشور به عقب‌نشینی متحدش روسیه از یک جنگ نیابتی طولانی و سخت با غرب را دارد که درعین حال به روسیه کمک می کند جایگاه خود را به عنوان یک قدرت برتر حفظ ‌کند. فیلسوف چینی "سون تزو" گفته بود: "پیروزی از یافتن فرصت در مشکلات حاصل می شود." در حالی که در روابط کنونی چین با روسیه نکات منفی وجود دارد، اما جنبه های روشن نیز دیده می شود. یک متحد زمین‌ گیر بیشتر به شما وابسته می‌شود چرا که چین برای بقای روسیه ضروری است و این موضوع اهرم قابل‌ توجهی را به چین در کنترل همسایه‌اش می‌دهد. 🔸 چند مزیت جانبی دیگر نیز از وضعیت فعلی روسیه وجود دارد، مانند کاهش چشمگیر توانائی این کشور در فروش بین المللی تسلیحات. چین نه تنها می‌تواند از برخی از این فرصت ها به نحو مطلوبی استفاده کند، بلکه همزمان می تواند مسیر صادرات سلاح به کشورهایی مانند ویتنام که نمی‌خواهد توسط روسیه مسلح شوند، را قطع کنند. در عین حال، چین همچنین در حال ارزیابی این موضوع است که این وضعیت به دیدگاه آن در بازپس گیری تایوان می تواند در کوتاه مدت کمک کند یا به آن آسیب برساند؟  🔹 گرفتار شدن آمریکا در یک جنگ طولانی مدت مانند اوکراین، بسیار به نفع چین است. آیا روسیه مثل یک پرنده آلباتروس بر گردن چین برای این کشور دردسرساز خواهند بود؟ یا برعکس، آیا تضعیف روسیه فرصت های فراوانی را برای چین فراهم می کند تا منافع ملی خود را تامین کند؟ استراتژیست های بزرگ فرصت ها را در مشکلات می بینند و سرزمین مادری "سون تزو" قطعا از این قاعده مستثنی نیست. منبع https://nationalinterest.org/blog/russia-problem-or-opportunity-china-206414 https://eitaa.com/tahlil30yasi
9.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 گزارش‌ویدیویی| ایران و مصر پس از ۴۴ سال دور یک میز نشستند 🔹وقتی عربستان از روی صندلی میز مذاکرات با ایران بلند شد، مصر جای آن نشست. مصری که ماجرای اختلافاتش از عربستان هم کهنه‌تر است و برمی‌گردد به خیلی سال پیش. در این ویدیو تمام اتفاقات ۴۴ سال گذشته را مرور کردیم. وستانیوز https://eitaa.com/tahlil30yasi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 از ناسا تا دهلاویه 🔹 مصطفی چمران به در آمریکا به جایی رسید که برای خیلی‌ها آرزو بود. اما هدف چمران بزرگ‌تر از ناسا و دکتری بود. او به لبنان و ایران آمد تا روی ماه خدا را ببوسد. این‌جا قصه یک دانشمندِ شهید را مرور کردیم. https://eitaa.com/tahlil30yasi
🔺 روسیه و چین در خاورمیانه رقیبند یا شریک؟ بخش ۲ موسسه خاورمیانه 🔹 به تصور روس‌ها، این سیاست چین اگر به همین صورت فعلی ادامه یابد و نفوذ و تأثیر این کشور در خاورمیانه افزایش و گسترش پیدا نماید، هم روسیه و هم ایالات متحده بازندۀ این داستان خواهند بود. درواقع، جنگ اوکراین و دل‌مشغولی روسیه و آمریکا به این جنگ باعث به‌وجودآمدن یک خلاء و فضای خالی شده و چین درصدد پرکردن آن است. 🔸 چین تمایل دارد که خود را به عنوان یک قدرت مسلم جهانی جا بیندازد و حتی در سر دارد که نظم جهانی بعدی را نیز طراحی و اجرا نماید. این کشور برای این هدف نیازمند توسعۀ طرح کمربند و جاده (BRI) است. چین برای به‌ثمررساندن موفقیت‌آمیز این طرح بلندپروازانه، به ثبات بیشتر محتاج است تا به ناامنی و نزاع. بنابراین این کشور دید منفی‌ای نسبت به بازیگران غیردولتیِ ستیزه‌جو در خاورمیانه دارد. این در حالی است که استراتژی روسیه در منطقه یک استراتژی‌ای مبتنی بر موازنۀ چندطرفه است و این کشور ابایی از استفاده از بازیگران ضدسیستمی برای ایجاد پایگاه‌های ژئوپلیتیکی ندارد. 🔹 همچنین، چین موافق مداخلۀ نظامی عربستان سعودی در یمن بود اما روسیه موافقتی با آن نداشت. یا در موردی دیگر، چین تلاش کرد نسبت به طرف‌های درگیر در لیبی، سیاست عدم تعهد را پی بگیرد اما روسیه جانب ژنرال حفتر و ارتش ملی لیبی را گرفت و گروه واگنر، یک پیمانکار خصوصی نظامی که زیر نفوذ پوتین است، را به حمایت از حفتر وارد لیبی کرد. حمایت گروه واگنر از حملۀ آوریل 2019 حفتر به طرابلس و تصرف تأسیسات نفتی عمده در شرق لیبی، منافع تجاری چین با دولت وفاق ملی مستقر در طرابلس را به خطر انداخت. 🔸 حتی اگر روسیه و چین بتوانند این اختلافات را حل کنند، کارشناسان چینی نسبت به مطلوبیت روسیه به عنوان یک شریک بالقوۀ منطقه‌ای تردید دارند. گزارشی از دانشگاه تسینگ‌هوای چین در آگوست 2022 که توسط دگانگ سان و لی دیاندیان تهیه شده نوشته است که: «روسیه یک قدرت منطقه‌ای در اوراسیا است، ولی در خاورمیانه فقط چهار شریک غیررسمی دارد». این مقاله سوریه و ایران را به عنوان شرکای اخلاقی روسیه، الجزایر را به عنوان پیرو منفعل، و سودان را به عنوان شریک غیررسمی و ضعیف روسیه فهرست کرده است. 🔹 اگرچه روسیه و چین از برخی دیدگاه‌های مشترک در مورد نظم منطقه‌ای خاورمیانه برخوردارند، اما اولاً این دیدگاه‌های مشترک غالباً سطحی هستند و نه عمیق، ثانیاً مسکو نمی‌خواهد بپذیرد که شریک کوچک‌تر چین باشد، و ثالثاً برخی اهداف و منافع این دو کشور در خاورمیانه با یکدیگر متضاد هستند. بنابراین و از آنجایی که هر دو کشور اصرار دارند خودمختاری استراتژیک را سرلوحۀ دیپلماسی خاورمیانه‌ای خود قرار دهند، نهایتاً منافع خود را به صورت موازی پیش خواهند برد. منبع https://www.mei.edu/publications/potential-and-limitations-russia-china-cooperation-middle-east https://eitaa.com/tahlil30yasi
14.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥چگونه ایران در جنگ جهانی اول اشغال شد؟ وستانیوز https://eitaa.com/tahlil30yasi
🔺«هرمنوتیک» چیست ؟   🔸 واژۀ هرمنوتیک (hermeneutica) در قرن هفدهم ابداع شد. یوهان کُنراد دانهاور، الهیات‌دان استراسبورگی، برای اشاره به آنچه پیش از او "فن تفسیر" نامیده می‌شد، واژۀ "هرمنوتیک" را جعل کرد و در 1645 کتابی با این عنوان منتشر کرد: هرمنوتیک مقدس یا روش تفسیر متون مقدس.   🔹عنوان کتاب یوهان کنراد، معنای کلاسیک واژۀ هرمنوتیک را بازتاب می‌دهد. از آنجا که معنای متون مقدس همیشه مثل روز روشن نیست، تفسیر در واقع روش یا عملی است که فهم معنا را تسهیل می‌کند.   🔸هرمنوتیک بعدها معانی دیگری نیز پیدا کرد ولی در همین معنای کلاسیک اولیه، نکته‌ای وجود دارد که زایش معانی بعدی واژۀ هرمنوتیک را موجه می‌سازد؛ و آن اینکه، بین "تفسیر" و "فهم" پیوندی برقرار است.  🔹 در یونان باستان فعل hermeneuein به دو معنا به کار می‌رفت: فن بیان (اظهار کردن، گفتن)، تفسیر (یا ترجمه). در هر دو مورد  نیز پای "انتقال معنا" در میان بود.  🔸 انتقال معنا می‌تواند در دو جهت عمل کند: 1- گذار از تفکر به کلام 2- رجعت از کلام به تفکر.   🔹فن بیان، معنایی را که در ذهن گوینده بود، در کلام وی متجلی می‌ساخت. هر که فن بیانش بهتر بود، معنای نشسته در ذهنش را بهتر به مخاطب منتقل می‌کرد. امروزه تفسیر فقط به معنای دوم به کار می‌رود. یعنی رجعت از کلام به تفکری که پشت کلام جای دارد.   🔸هرمنوتیک به معنای "فن تفسیر متون" در حوزه‌های "الهیات"، "حقوق" و فیلولوژی" (لغت‌شناسی یا فقه‌اللغة) موضوعیت و کاربرد دارد.   🔹معنای کلاسیک هرمنوتیک در واقع این بود که "هرمنوتیک" علمی "کمکی" است و فقط برای تفسیر عبارات مبهم متون به کار می‌رود.   🔸در قرن نوزدهم میلادی، ویلهلم دیلتای وظیفۀ جدیدی برای هرمنوتیک وضع کرد. او گفت حال که هرمنوتیک دربارۀ قواعد و روش‌های تفهم بحث می‌کند، پس می‌تواند بنیانی روش‌شناختی باشد برای تمامی علوم انسانی. یعنی علاوه بر الهیات، شامل ادبیات و تاریخ و فلسفه و "علوم اجتماعی" هم باشد.   🔹در اثر این دگردیسی و ارتقاء، هرمنوتیک مبدل شد به یک "تأمل روش‌شناخی دربارۀ دعوی حقیقت و شأن علمی علوم انسانی".   در واقع در معنای کلاسیک و اولیه، هرمنوتیک عبارت بود از فن تفسیر متون مقدس (و نهایتا متون حقوقی و فیلولوژیک)، ولی در معنای دوم، یعنی معنای مد نظر متفکرانی چون دیلتای و شلایرماخر، هرمنوتیک بدل شد به "فن فهم" به صورت عام (و نه صرفا فن فهم متون مقدس یا حقوقی).   🔸تاکید بر "فهم" گامی جدید در تعین بخشیدن به "هرمنوتیک" بود که در قرن نوزدهم برداشته شد. تا پیش از آن، هرمنوتیک عبارت بود از "فن تفسیر"، اما حالا باید به "فهم" روی می‌آورد. یعنی اکنون خود کنش "فهمیدن" است که باید برای تضمین صحتش از یک فن مدد گیرد.   در واقع مطابق معنای کلاسیک و اولیه، هرمنوتیک معطوف به "متن" بود. روشی بود برای فهم "متن". اما در معنای دوم، هرمنوتیک معطوف به "فهم" بود. رازگشایی از "متن" جای خودش را به رازگشایی از "فهم" و عمل "فهمیدن" داد.   این تحول، معنا و مفروضی اساسی داشت و آن اینکه "بدفهمی" پدیده‌ای رایج در زندگی بشر و حتی در میان دانشمندان و متفکران است. کلیت‌بخشی به پدیدۀ بدفهمی، ضرورت کنکاش در  عمل فهمیدن را ایجاب کرد.   🔹به این ترتیب هرمنوتیک دیگر "علمی کمکی" نبود که گاهی به کار بیاید بلکه همواره مورد نیاز آدمی بود چراکه انسان همیشه در معرض بدفهمی قرار دارد.   🔸دستور معروف هرمنوتیکی شلایرماخر عبارت بود از: "درست فهمیدن گفتار، سپس فهمیدن آن بهتر از پدیدآورنده‌اش". کانت هم قبل از شلایرماخر نوشته بود: «اصلا تعجبی ندارد اگر بتوان افلاطون را بهتر از خودش درک کرد چراکه او مفهومش را به قدر کفایت متعین نکرده است.»  🔹 شلایر ماخر نکتۀ مهم دیگری را نیز مطرح کرد و آن اینکه، هرمنوتیک نباید صرفا به متون مکتوب اکتفا کند، بلکه باید بتواند تمامی پدیده‌های مرتبط با فهم را نیز در بر گیرد: «هرمنوتیک نباید صرفا به متون ادبی محدود شود؛ زیرا بسیار پیش آمده است که طی گفت‌وگویی معمولی خود را به اَعمال هرمنوتیکی مشغول دیده‌ام.»   🔸علت بی‌توجهی هرمنوتیک کلاسیک به "کلام" این بود که کلام گوینده بی‌واسطه و فی‌المجلس برای شنونده قابل فهم بود. فقط کلام مکتوب و خصوصا متون مؤلفان عتیق و قدیم بود که دقایق و عناصر غریب و پیچیده داشت و بحث و فحص هرمنوتیکی می‌طلبید.   🔹اما دیلتای معنای دوم هرمنوتیک (فن فهم) را عمق بیشتری داد. دیلتای مخالف کسانی بود که می‌گفتند علوم انسانی فاقد روش اختصاصی است و اگر می‌خواهد علم باشد باید روش‌شناسی علوم طبیعی را مبنا قرار دهد. ادامه دارد... https://eitaa.com/tahlil30yasi
ابرقدرت بعدی کسی نیست که شما تصور می‌کنید. بخش ۱ فارن پالسی 🔺 چه کسی دنیا را اداره می‌کند؟ 🔸 قبلاً جواب دادن به این سؤال آسان بود. اگر بیش از 45 سال سن دارید، در دنیایی بزرگ شده‌اید که تحت سلطه دو ابرقدرت بود. ایالات متحده و متحدانش قوانین را در یک طرف دیوار برلین تعیین کردند، در حالی که اتحاد جماهیر شوروی از طرف دیگر آن را هدف قرار داد. تقریباً هر کشور دیگری مجبور بود سیستم های سیاسی، اقتصادی و امنیتی خود را با یک طرف یا طرف دیگر هماهنگ کند. آن دنیای دوقطبی بود. 🔹 سپس، در سال 1991، اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید و ایالات متحده به عنوان تنها ابرقدرت جهان باقی ماند. ایالات متحده هم از طریق نقش مسلط خود در سازمان های بین‌المللی و هم با اعمال قدرت خام، نتایج را دیکته کرد. این دنیای تک قطبی بود. 🔸 ‌حدود 15 سال پیش، جهان دوباره تغییر کرد - و پیچیده‌تر شد. ایالات متحده کم‌تر علاقمند بود که افسر پلیس جهان، معمار تجارت جهانی و حتی تشویق‌کننده ارزش های جهانی باشد. کشورهای دیگر که قدرتمندتر می‌شدند، به طور فزاینده‌ای می‌توانستند قوانینی را که دوست نداشتند نادیده بگیرند و گه‌گاه برخی را خودشان وضع کنند. این یک دنیای "G-Zero" است: جهانی غیرقطبی بدون رهبران جهانی. 🔺سه اتفاق کلیدی  سه چیز اتفاق افتاد که باعث این رکود ژئوپلیتیکی شد، زمانی که معماری جهانی دیگر با توازن قدرت زیربنایی همخوانی نداشت. 🔶 اولا، روسیه وارد نظم بین المللی تحت رهبری غرب نشد. روسیه که در این شرایط یک قدرت بزرگ سابق است، به شدت عصبانی شده و غرب را دشمن اصلی خود در صحنه جهانی می‌بیند. چه بیشتر مقصر این امر متوجه آمریکا و متحدانش باشد یا روسیه، واقعیت این است که ما اکنون در این نقطه هستیم. 🔹 دوم، چین به نهادهای تحت رهبری ایالات متحده وارد شد - اما با این فرض که چینی‌ها هر چه یکپارچه‌تر، ثروتمندتر و قدرتمندتر شوند، آمریکایی‌تر خواهند شد - یعنی یک دموکراسی با بازار آزاد که مایل به تبدیل شدن به یک سهامدار مسئول به رهبری ایالات متحده. همانطور که معلوم است، آنها هنوز چینی هستند - و ایالات متحده آماده پذیرش آن نیست. 🔶 و سوم، ایالات متحده و متحدانش ده ها میلیون شهروند خود را که احساس می‌کردند از جهانی شدن عقب مانده بودند، نادیده گرفتند. نارضایتی‌های آن‌ها بیشتر به دلیل افزایش نابرابری درآمد و دستمزد، تغییر جمعیت‌شناسی و سیاست‌های هویتی و دوقطبی شدن، تقویت شد. پس از دهه‌ها بی‌توجهی خوش‌خیم، اکثر این شهروندان اساساً نسبت به دولت‌های خود و خود دموکراسی بی‌اعتماد شده‌اند و به نوبه خود باعث می‌شوند که رهبران آن‌ها توانایی یا تمایل کمتری برای رهبری داشته باشند. منبع https://foreignpolicy.com/2023/06/17/china-russia-us-multipolar-world-technology/ https://eitaa.com/tahlil30yasi
6.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥جزئیات تناسبی شدن انتخابات مجلس در تهران https://eitaa.com/tahlil30yasi
  🔺او "تبیین" را از "فهمیدن" تفکیک کرد و گفت علوم محض می‌کوشند پدیده‌ها را بر مبنای فرضیات و قوانین کلی تبیین کنند ولی علوم انسانی می‌کوشند یک "فردیت تاریخی" را بر حسب تجلیات و و تظاهرات بیرونی‌اش فهم کنند. بنابراین روش‌شناسی علوم انسانی عبارت خواهد بود از روش‌شناسی فهم.   🔹دیلتای گفت: «ما فرایندی را فهم می‌نامیم که از طریق آن "باطن" را می‌شناسیم.» این باطن که باید به فهم درآید، از نظر دیلتای، احساس زیستۀ مؤلف است؛ احساسی که بی‌واسطه دردسترس ما نیست بلکه صرفا از طریق نشانه‌های ظاهری به ما داده می‌شود.   🔸فرایند فهم یعنی اینکه بتوانیم با تکیه بر بیانات مؤلف، احساس زیستۀ او را در درون خودمان "بازآفرینی" کنیم. فهم به واسطۀ رجعت از بیان به احساس زیسته، فرایند آفرینش را معکوس می‌کند. یعنی "احساس زیستۀ" مؤلف به "بیان" منتهی می‌شود (حرکتی از باطن به ظاهر)، ولی فهم، بیان را را به احساس زیستۀ مؤلف برمی‌گرداند (حرکتی از ظاهر به باطن).   بنابراین سه رکنِ "تجربۀ زیسته" و "بیان" و "فهم"، مقومات «هرمنوتیک علوم انسانی» خواهند بود.   🔹هرمنوتیک که تا پایان قرن هجدهم فن تفسیر متون بود و در قرن نوزدهم به صورت روش‌شناسی علوم انسانی درامد، در قرن بیستم تبدیل شد به فلسفه. بنیانگذار این تحول جدید، مارتین هایدگر فیلسوف آلمانی بود. از دید او موضوع هرمنوتیک نه "متن" و نه "فهم" بلکه "وجود" بود.   🔸هایدگر از "هرمنوتیک واقعمندی" سخن می‌گفت و انسان را اساسا یک "موجود هرمنوتیکی" می‌دید. همچنین مطابق این نگرش، زندگی ذاتا هرمنوتیکی است و بر تفسیری از خودش مبتنی است. بر این اساس، واقمعندی (یعنی وجود؛ که انسان هم جزئی از آن است) هم قادر به تفسیر است، هم منتظر و محتاج تفسیر.   🔹از نظر هایدگر مشکل این‌ است که "هستی" خودش را پدیدار نمی‌کند. بنابراین "پدیدارشناسی" راهی است که دسترسی به "هستی" را هموار می‌کند. اما چگونه می‌توان مجال دیده شدن داد به چیزی که خودش را نشان نمی‌دهد؟   هایدگر برای حل این معضل دست به دامن هرمنوتیک می‌شود. هایدگر معتقد بود "هستی" تمایل به خودپوشانی دارد و وظیفۀ هرمنوتیکِ اگزیستانس مقابله با این تمایل است.   🔸این رویکرد سوم به هرمنوتیک، که با هایدگر شکفته شد، با گادامر به اوج خود رسید. گادامر برای کشف الگوی دیگری برای "شناخت"، یعنی الگویی به غیر از الگوی رایج در علوم روش‌مند، به تجربۀ هنر متوسل شد.   🔹او تاکید کرد که اثر هنری صرفا مولد شعف زیباشناختی نیست، بلکه در وهلۀ اول "مواجهه با حقیقت" است. او از مفهوم "بازی" استفاده کرد. فهمیدن اثر هنری یعنی اینکه به بازی اثر وارد شویم. ما در این بازی بیشتر نقش بازیکن را داریم تا مربی؛ و حین بازی مجذوب اثری می‌شویم که ما را در حقیقتِ عالی‌تری مشارکت می‌دهد.   🔸کسی که وارد بازی می‌شود خودمختاری بازی را می‌پذیرد. بازیکن تنیس به توپی ضربه می‌زند که به سویش پرتاب شده است، رقصنده به تبع ریتم موسیقی می‌رقصد، خوانندۀ شعر یا رمان خودش را می‌سپارد به دست آنچه می‌خواند.   🔹در واقع انسان در مواجهه با اثر هنری، در برابر آنچه که ابژکتیویتۀ اثر هنری بر او تحمیل می‌کند، سر تسلیم فرود می‌آورد. یعنی مواجهۀ سوژه با اثری هنری به تحول او می‌انجامد.   🔸و این یعنی ما در مواجهه با اثری هنری، دربارۀ اثر و در عین حال دربارۀ خودمان چیزهای بسیار مهمی کشف می‌کنیم. همان‌گونه رقصنده هنگام رقص، ناگهان به "حرکتی تازه" می‌رسد؛ حرکتی که قبلا آن را تمرین نکرده بود و از آن باخبر نبود.   از نظر گادامر "واقعیت" خودش را در هنر به شیوه‌ای فشرده و موجز بروز می‌دهد. بدین‌سان اثر هنری بر شناخت ما از واقعیت می‌افزاید. دراین‌جا "حقیقت" است که منتقل می‌شود. اما این انتقال به شیوه‌ای روش‌شناختی (یعنی آنچنان که در علوم انسانی با آن سر و کار داریم) صورت نمی‌پذیرد.   🔹این مواجهه با حقیقت در عین حال شامل مواجهه با خویشتن هم می‌شود. این همان حقیقتی است که در آن "مشارکت" می‌جوییم. زیرا "اثر" همواره به شیوه‌ای یگانه و بی‌همتا با ما سخن می‌گوید. برای همین است که با شیوه‌های گوناگون تفسیر آثار هنری مواجه می‌شویم. در واقع هر کسی در مواجهه با اثر هنری، چیزی کشف کرده (دربارۀ خودش یا هستی)، متفاوت از چیزهایی که دیگران کشف کرده‌اند.   🔸مطابق نگرش گادامر، اثر هنری نباید از نگرش ما تبعیت کند، بلکه برعکس، نگرش ما در مواجهه با اثر هنری باید گسترش یابد یا حتی تن به دگردیسی دهد. گادامر این شعر ریلکه شاعر آلمانی‌زبان را نقل می‌کرد که اثر هنری همیشه پندم می‌دهد «باید زندگی‌ات را تغییر دهی»!   ادامه دارد... https://eitaa.com/tahlil30yasi
13.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥موشن گرافی| ماجرای حماسه ماندگار پد خندق چه بود؟ https://eitaa.com/tahlil30yasi
🔺گادامر معتقد بود اثر هنری به "رویداد فهم" منتهی می‌شود. او الگوی اثر هنری را به علوم انسانی تعمیم می‌دهد. او می‌گوید حقیقت علوم انسانی بیشتر به "رویداد" (که ما را مسخر می‌کند و چشمانمان را به روی حقیقت می‌گشاید) متکی است تا به "روش".  🔹 درک گادامر از هرمنوتیک، در کل ترکیبی از درک دیلتای و هایدگر (و دیگران) و البته تأملات عمیق خودش است. اثر هنری کاشف حقیقت است و هرمنوتیک اثر هنری، نه تنها حقایقی را دربارۀ اثر بر ما مکشوف می‌سازد، بلکه حقایقی دربارۀ خودمان را نیز بر ما عیان می‌کند.   🔸 گادامر احتمالا مهم‌ترین هرمنوتیسین است. او عناصری از رویکرد دوم به هرمنوتیک را به رویکرد سوم اضافه می‌کند و مثل هایدگر مخالف این ایده است که فهم باید یکسره از پیش‌داوری‌ها مبرا باشد. ولی می‌افزاید که "زمان" به ما مجال می‌دهد پیش‌داوری‌ها خوب و بد را از یکدیگر تفکیک کنیم.   🔹اینکه فقط "مرور زمان" می‌تواند به ما کمک کند فرق بین آثار ارزشمند و سایر آثار را از یکدیگر تفکیک کنیم. اما اگر چنین باشد، چه بسا آن شعر ریلکه به زیان ما تمام شود. یعنی در مواجهه با یک اثر هنری (یا فلسفی) بی‌ارزش، زندگی‌مان را تغییر دهیم!   به هر حال گادامر در این جا متاثر از "معیار کفایت" هگل است که می‌گفت: هر آنچه بقا یافته، چیزی برای خود داشته است.   🔸به هر حال هرمنوتیک از اواسط سدۀ هفدهم تا اواخر قرن بیستم، سه معنای عمده را تجربه کرد: فن تفسیر "متن"، روش‌شناسی "فهم"، تفسیر "وجود" از طریق "رویداد فهم".  https://eitaa.com/tahlil30yasi
33.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 در روسیه چه‌خبر بود؟ 🔸️ دو روز اخیر وقایع روسیه تیتر اول خبرهای دنیا بود، اما واقعا در روسیه چه‌خبر بود؟ آیا کودتا شد؟ امروز وضعیت روسیه چگونه‌است آیا بعد از بیانیه پوتین همه چیز به حالت عادی برگشت؟ 🗂منبع: ایرنا https://eitaa.com/tahlil30yasi