eitaa logo
تحليل والا
302 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
568 ویدیو
215 فایل
جایی برای دیدن تحلیل های ناب (جهت پرداخت مالی به تحلیلگر جناب کریم جعفری)https://moneyar.ir/syriankhabar (جهت پرداخت مالی به تحلیلگر جناب میلاد رضایی)https://zarinp.al/irclockm (جهت پرداخت مالی به تحلیلگر جناب محمد ندیمی)https://paypal.me/tahlilgar
مشاهده در ایتا
دانلود
رویای ترکیه جهت عضویت در اتحادیه اروپا میلادرضایی ترکیه تنها مانع عضویت سوئد یا دانمارک در ناتو بود اما این مانع بدون آنکه حتی یک امتیاز واقعی به ترکیه بدهند براحتی برداشته شد. این واقعیت سیاست خارجی اردوغان در 20 سال گذشته است. سالهاست که غرب برای ترک ها داستان زیبای عضویت در اتحادیه اروپا را تعریف می‌کنند و هرکس در ترکیه بعد از 20 سال تجربه سر و کله زدن با رهبران اتحادیه اروپا، این داستان ها را باور کند واقعا برازنده داشتن رهبری همچون رجب طیب اردوغان است به ترکیه وعده آزادسازی ویزا و عضویت در اتحادیه اروپا را می‌دهند این اولین بار نیست همیشه هر زمان که به سرویس های اردوغان احتیاج است،غرب این بسته رویایی را روی میز می‌گذارد. همه رهبران اروپا از وضعیت نابسامان ترکیه خبر دارند و می‌دانند که رجب طیب اردوغان چاره ای جز خوردن این هویج طعمه ندارد. البته آنها به توانایی های تیم اردوغان کاملا اعتماد دارند و مطمئن هستند که این تیم چگونه اکثریت مردم ترکیه را فریب می‌دهد و با سیاست های غرب هماهنگ می‌کند. آنها هرگز یک ورق کاغذ و نوشته کتبی درباره عضویت ترکیه به اردوغان نمی‌دهند فقط پای تلفن از عضویت آتی ترکیه ابراز خرسندی می‌کنند. موارد مشابه زیاد است به عنوان مثال در 20 سال گذشته که اردوغان وارد سیاست ترکیه شده است یونان در سکوت رسانه ای تسلط خود را روی تک تک جزایر ترکیه مورد مناقشه کامل کرده است. کار به جایی رسیده که ترک های ساکن این جزایر را اخراج کردند، اما وقتی شما رسانه های ترکیه را تماشا می‌کردید تهدیدات شدید رجب طیب اردوغان درباره درگیری های ترکیه با یونان در حریم هوایی قبرس را می‌دیدید و در آخر فریاد غرور آمیز رجب کوچولو را داریم که به یونان می‌گوید بزودی وقتی خواب هستید بایراکتار های ما به سراغ شما خواهند آمد(قبلا میگفت جنگنده های ما. ولی چند سالی هست که آمریکا هر بار به بهانه های مختلف به ترکیه قطعات جنگنده ها را نمی دهد و درست همان موقع به یونان اف 35 داده است. و اینجاست که رجب قصه ما به سراغ تاج صنعت مونتاژ نظامی ترکیه می‌رود) به همین ترتیب بلایی که یونان در سکوت کامل، دستگاه حاکمه ترکیه بر سر این کشور آورده است، سرمشق بقیه کشورهای اروپایی دیگر هم شده است.هر از گاهی رجب قصه ما بر سر یک کشور اروپایی فریاد می‌زند و کلی تهدید می‌کند اما آن زمان مطمئن باشید یک فاجعه دیگر را برای نسل های آتی ترکیه رقم زده است. به همین دلیل است که در بحث عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا، کشورهای اروپایی هرگز حتی یک پاسخ کتبی که دارای اعتبار قانونی در آینده باشد را به ترکیه نداده اند. نکته حوادث‌ امروز ترکیه این است که آمریکا برای مهار محور شرق و حفظ دژ نگهبانی خود یعنی دولت های‌ اروپایی در نظم غربی تعریف شده، خواهان پایگاه ها و امکانات نظامی بیشتری در منطقه قفقاز و بالکان است. وظیفه رجب قصه ما در این ماجرا این بود که در این مناطق، مدت زمان بحران را تا جایی که ممکن است طولانی کند و حتی بحران آفرینی های تازه ای نیز داشته باشد. آنها روی ترکیه برای حمایت کامل از لشکر تکفیری جدید غرب که قرار است جای داعش را بگیرد حساب ویژه ای باز کرده بودند اما بعد از زلزله ترکیه کاملا مشخص شد که این کشور در سوریه بسیار بیشتر از آنکه نشان می‌داده آسیب پذیر است.(لامصب رجب طیب سر غربی ها رو هم اینجا کلاه گذاشته و لات بازی در می آورده که من سوریه را جمع میکنم) آمریکا از ترکیه در دو سال گذشته به عنوان یک سکوی پرش استفاده کرد تا روابط اتحادیه اروپا و روسیه را از طریق ترکیه کانالیزه کند و فرصت ارتباط گیری مستقیم کشورهای اروپایی خصوصا آلمان و فرانسه را با روسیه نابود کند. ترکیه اجازه داشت نفت و گاز روسیه را به اروپا بدهد تا کمی فشار آنها کم شود. این وسط روسیه صادرات خودش را داشت و رجب طیب اردوغان و خانواده اش سهم خود را از این دلالی می‌گرفتند و آمریکا هم روابط کشورهای اروپایی با روسیه را تا حد امکان کنترل می‌کرد. اما امروز آمریکا نیاز به سرزمین های سوخته بیشتری دارد زیرا روسیه‌ برخلاف طراحی آمریکا با تمام قوا وارد جنگ اوکراین نشد و فقط بخش کوچکی از ارتش خود را وارد این کشور کرد و امروز در کشورهای متحد روسیه شاهد شکل گیری ارتش های جدیدی نیز هستیم. به همین دلیل ترکیه می‌بایست وظیفه دوم خود را اجرا کند و آن این است که کشورهای اطراف خود در منطقه بالکان را به سرزمین های سوخته تبدیل کند و البته این شتر بعد از بر روی خود ترکیه خواهد خوابید. گرچه‌ ابزارهای فشار سایر کشورها بر روی ترکیه شرایط را گاهی پیچیده تر می‌کند.
ابزار کنترل و فشار ترکیه هم در دستان محور غرب به رهبری آمریکا است و هم در دستان محور شرق یعنی ایران و روسیه‌. به عنوان مثال یکی از ابزارهای آمریکا جهت کنترل ترکیه، روابط آمریکا با گروه های تروریستی کرد در سوریه و عراق هست از آن سو روسیه هم بخش زیادی از اقتصاد ترکیه را گروگان گرفته است و اگر روزی بخواهد ترکیه را به خاک سیاه بنشاند، کافی است لیر هایی را که جمع کرده وارد بازار ترکیه کند. امروزه غرب، به دنبال تسلط و بهره‌برداری کامل بر تنگه های آبی ترکیه است و برنامه دارد با استفاده از آنها یک منطقه حائل ایجاد کند و جنوب روسیه‌ را از سمت دریا محاصره کند. تصور کنید این اتفاق بیفتد، آمریکایی ها که در خانه خود نشسته و به ریش ترکیه می‌خندند اما روسیه به سراغ ترکیه خواهد آمد و او را مسئول ماجرا می‌دادند. آمریکایی ها اهمیتی به جمعیت 100 میلیونی ترکیه‌ اعم از پناهندگان و خارجی ها نمی‌دهد،حتما به خوبی در اوکراین مشاهده کردید که برای آمریکا چقدر جان شهروندان اوکراینی ارزش دارد؟ در ترکیه تورم بالا و بحران اقتصادی روز به روز بدتر می‌شود و شرایط زندگی روز به روز سخت تر خواهد شد. در این کشور 15 تا 20 میلیون پناهنده، افراد خارجی و شهروندان به اصطلاح ارواح وجود دارند. بخش زیادی از این افراد به دعوت دولت اخوانی ترکیه برای جنگ با اسد به این کشور آمده اند. اما امروز به عنوان عوامل خارجی سرکوب می‌شوند. این عده را درکنار سازماندهی کرد های سوریه و عراق توسط آمریکا، قرار دهید و خودتان حدس بزنید چه اتفاقی قرار است بیفتد. به نظر می‌آید که جنوب ترکیه و شمال سوریه خصوصا در دو منطقه استان هاتای و کردستان سوریه آماده اجرای سناریو های بزرگی است. ارتش ترکیه بعد از زلزله کاملا زمین‌گیر شده است و سعی کرد با حمله به شمال سوریه کنترل اوضاع را بدست بگیرد اما شروع نکرده شکست خورد و حتی گروه های تکفیری و تروریستی هم‌پیمان ترکیه، امروز دیگر برای رجب طیب اردوغان تره هم خرد نمی‌کنند و ترکیه مجبور است رهبران این گروه ها را با هر روشی ترور کند تا شاید جایگزین آنها دوباره روابط خوبی با میت ترکیه برقرار کند. به طور خلاصه عرض کنم که ترکیه در آینده قرار است خیلی بیشتر از اسرائیل برای منطقه ما دردسر درست کند و ما باید از همین امروز از ابزار های منطقه ای جهت مقابله با این رژیم اخوانی استفاده کنیم. یا علی تیر ١۴٠٢ میلاد.رضایی
از 4 میلیون نفر ارتش اوکراین،اکثریت قابل توجهی یا بهتر بگیم نیمی بر روی کاغذ و نیمی در میدان، بر روی نوار مرزی خط مقدم خارکف تا زاپارویا گسترش یافته اند و تقریبا بقیه جبهه ها خالی از نیروهای رزمی عملیاتی هست و فقط تعداد کمی مدافعان سنگر ها حضور دارند که جبهه خالی از نفر نباشد. از سوی دیگر، واحدهای ذخیره در مقابل احتمال حمله از طریق بلاروس در برخی نقاط مانند کیف و پولتووا و بسیار دورتر از جبهه های غرب مجبور به استقرار شده اند و پس از 1.5 سال، دیگر شاهد یک بن بست نظامی برای اوکراین در جبهه ها هستیم . از طرف دیگر در آخرین ضد حمله بزرگ اوکراین با وجود ارسال پیشرفته ترین تسلیحات ناتو، سربازگیری یک ساله، کمک های رسمی یا غیر رسمی داوطلبان و پرسنل نیروهای ویژه ناتو، پشتیبانی اطلاعاتی و درگیری های مستقیم کشورهای اروپایی، باز هم اوکراین شکست خورده است. نکته مهم جنگ اوکراین تا کنون این بوده که هر اتفاقی که تا به امروز افتاده است به نوعی از سمت طرفین قابل پیش‌بینی بوده اما اوضاع اونجایی جالب میشه که اوکراینی ها واقعا به‌ شکست خودشون اطمینان پیدا کنند. به محض اینکه روند سازماندهی مجدد و رشد ارتش روسیه کامل شود و اوکراین احساس کند به اندازه کافی برای سقوط کامل ضعیف شده است، احتمالا شاهد وقوع غیرمنتظره ترین اتفاقات این جنگ خواهیم بود. (برای درک بهتر موضوع و بزرگی بحران کافی است بدانید انفجار هسته ای نیروگاه اتمی زاپارویا یک موضوع کاملا منتظره و قابل پیش بینی است ) 750000 سرباز روسی در مرز اوکراین حضور دارند. مدام آموزش می بیند، در گروه های کوچک به جبهه می رود، تجربه کسب می کند و برمی گردند و دوباره استراحت می‌کنند گویی اوکراین به‌یک آموزشگاه بسیار مهم واقعی تبدیل شده است. ارتش روسیه برای چه چیزی اینقدر در حال تدارک و آمادگی سربازان خود است؟ حریف اوکراینی تا به امروز نشان داده که سرنوشتی جز شکست ندارد و این همه سخت گیری، سازماندهی، آموزش و هزينه روسیه برای چیست؟کمی بیشتر فکر کنیم. حتما قرار نیست همین فردا باشد، شاید یک فصل بعد یا حتی شاید یک سال بعد، اما نهایتا حمله اصلی روسیه و اعلام رسمی جنگ در مقابل ناتو اجتناب ناپذیر است. ناتو روز به روز در حال گسترش به سمت مرزهای روسیه است و جنگ اوکراین جلوی این تهاجم را نگرفته است. فراموش نکنید قبل از اوکراین، نیروهای ناتو در منطقه غرب آسیا 4 جنگ بزرگ را تحمیل کرده بودند و ایران و یاران مقاومت به خوبی نشان داده اند که ناتو شکست ناپذیر نیست و فقط یک راه برای دور کردن ناتو وجود دارد و آن هم درگیری مستقیم و هزینه دادن است. روسیه نیز تجربه ایران و اوضاع کنونی آمریکا را دیده است و قطعا خود را از نظر قدرت در جایگاه بسیار بالاتری از ایران تصور می‌کند پس چرا نباید در صورت لزوم با ناتو درگیر شود؟ اگر کشورهای اروپایی خصوصا فرانسه و آلمان نتوانند در اتحادیه اروپا اراده صلح و مذاکره با روسیه را به منصه ظهور برسانند بزودی روسیه یک حمله بزرگ انجام می‌دهد تا به تنها قدرت مسلط در شرق دنیپر تبدیل شود و بعد از آن شاهد حملات گسترده روسیه به سمت غرب خواهیم بود. آمریکا و اروپایی ها این موضوع را باور کرده اند و به همین دلیل اتفاقاتی غیر منتظره در جهان در حال وقوع است. دیگر مانند گذشته آمریکا سر به سر چین نمی‌گذارد و روسیه را دست کم نمی‌گیرد. باید دید در آینده این روند به کدام سمت خواهد رفت. هرچقدر فاصله زمانی بین شروع جنگ اوکراین و حمله بزرگ روسیه‌ بیشتر شود نشانه اراده محکم تر روسیه برای یک سره کردن کار ناتو است. در این جنگ گذر زمان بنفع غرب نیست اما روسیه نیز حوصله درجا زدن زیاد را ندارد و بزودی صبر فرمانده هان روسی تمام می‌شود و دستور حمله اصلی داده خواهد شد.
دو روز پیش در پستی نوشتم که منطقه دیرالزور سوریه حرف جدایی دارد و در آینده به صورت مفصل درباره آن صحبت خواهیم کرد فعلا یک مقدمه درباره این موضوع داشته باشید تا بعدا به تفصیل بیشتری صحبت کنیم. در مناطق روستایی دیرالزور، مناطق روستایی جنوبی حسکه و در خط رقه، آمریکا و سازمان تروریستی پ‌ک‌ک هر روز بیشتر مورد حمله قرار می‌گیرند و خسارات زیادی را متحمل می شوند. در روزهای گذشته اخبار نقل و انتقالات طرف های مختلف درگیر در سوریه را به شما دوستان ارائه کردیم. من در تحلیل بعد از زلزله ترکیه به شما گفتم که ناتو به دنبال احیای یک گروه تکفیری بزرگ مانند داعش در مرزهای جنوبی ترکیه است در این مدت قبایل عرب آن مناطق ، سازمان تروریستی داعش و سایر گروه های‌ تروریستی تکفیری مانند ارتش آزاد و... همگی در استان های حلب و ادلب با دولت سوریه و متحدانش درگیر شده بودند و دولت سوریه و محور مقاومت برای مهار این وحوش و فشار بر ترکیه هم شده مجبور بود به این مناطق نیرو اعزام کند. این درگیری ها باعث شد که فضای بیشتری برای گروه های کرد هم پیمان آمریکا مانند پ‌ک‌ک محیا شود و آمریکا برای مقابله با عملیات هایی که به طور مستمر نیروهای این کشور را مورد هدف قرار می‌داد روی تقویت آنها حساب ویژه ای باز کند. در اصل به گفته خود آمریکایی ها آنان در ظاهر در سوریه حضور پیدا کرده بودند تا از منافع سربازان خود و متحدان آمریکا مانند دولت عراق و یا گروه های سوریه ای محافظت کنند و تحت حمایت مداوم پهپادها و هلیکوپترهای آمریکایی تروریست ها ریشه کن شوند اما درواقعیت آمریکا عامل اصلی بروز تحرکات تروریستی در منطقه شده است و از روزی که محور مقاومت تصمیم گرفت هرجوری شده آمریکا از سوریه اخراج شود، آمریکایی ها به سراغ همان تروریست ها رفتند و با تقویت آنها سعی کردند در برابر محور مقاومت و ارتش سوریه یک نیروی نیابتی تشکیل بدهند. این موضوع در منطقه دیرالزور سوریه هم اتفاق افتاده است. از زمانی که سازمان تروریستی مناطق شمال شرقی سوریه را در اشغال خود درآورده اند ، مردم با بیکاری، فشار بیش از حد گرانی و قحطی ، مشکلات زیرساختی، مشکلات امنیتی و عملیات تنبیهی پ.ک.ک، تصرف زمین و مالیات های گزاف دست و پنجه نرم می کنند. به دلایل فوق و درگیری های گفته شده قدرت گروه های کرد خصوصا پ. ک. ک از بقیه بیشتر شده است. درگیری بین تروریست ها تکفیری و کرد ها روز به روز شدید تر میشود. هر گروهی به فکر بدست آوردن منابع نفتی شمال شرقی سوریه است که امروز در اختیار آمریکا قرار گرفته و کرد ها سهم خود را می‌گیرند ولی بقیه سرشان بی کلاه مانده است. در این میان، آمریکا و کرد های پ ک ک از ترس از دست دادن کنترل در دیرالزور، شروع به ارسال صدها خودروی نظامی و هزاران شبه نظامی به منطقه کرده اند . بجز این مشکلات حضور آمریکایی ها، در گذشته سازمان تروریستی پ‌ک‌ک سهمی از درآمد نفت و گاز طبیعی و مالیات را به رهبران قبایل و شخصیت‌های برجسته به عنوان باج سبیل تقسیم می‌کرد. اما دیگر مدتی است که کرد ها می‌خواهند آن را فقط برای خود نگه دارند و برای اینکار سعی کردند شرکای عرب محلی را از بین ببرد و تسلط کامل خود را برقرار کنند. آنچه مشخص است که شکاف بین شیخ های قبایل عرب منطقه، گروه های تکفیری تروریستی و گروه های تروریستی کُرد به تدریج به یک دشمنی خونی تبدیل می شود. همه چیز آماده یک انفجار است و در زمانیکه حمله اصلی ارتش سوریه و متحدانش به سمت گروه های تروریستی استان های ادلب و بخش های غربی استان حلب آغاز شود و یا تمرکز دولت سوریه بیش از این از این مناطق کم شود ، این جرقه زده خواهد شد و آنها به جان هم خواهند افتاد. در اینجا باید دید مستشاران نظامی به دولت سوریه چه پیشنهادی خواهند داد. آیا آنان پیشنهاد می‌کنند ارتش سوریه از این فرصت استفاده کرده و به سراغ پاکسازی برود یا نه آنها را به حال خود بگذارد تا به جان هم بیفتند این همه توضیح دادم ولی دوستان دقت داشته باشند که نکته اصلی را فراموش نکنند،منطقه دیرالزور و کلا مناطق شمال شرق سوریه به شدت دچار بحران اقتصادی و قحطی مواد غذایی قرار دارند و تنها منبع درآمد آنجا یا بهتر بگویم منبع ثروت آنجا چاه های نفتی است که امروز در اختیار آمریکا قرار دارد. هر روز که می‌گذرد آمریکا از روز قبلی ضعیف تر میشود و با وجود همه بهانه هایی که بالاتر به آن اشاره کردم، شهامت گروه های تروریستی و حتی قبایل منطقه برای تصرف این چاه ها بیشتر می‌شود، این شهامت را در کنار اضطرار آنها برای بدست آوردن منابع ثروت جهت زنده ماندن قرار دهید خواهید دید که بزودی شاهد یک جنگ بزرگ داخلی در آن منطقه خواهیم بود.
نظریه ولایت مطلقه مسیح الکساندر دوگین - مقدمه الکساندر دوگین اندیشمند روسی یک تعریف جدید از یک ساختار حکومتی و مکتب حکمرانی مقتدر ارائه کرده که در این برداشت تمدن دولت_ملت ، یک رهبر با امتیازات خاص و آزادی عمل بالاتر از محدودیت های وضعی روزمره ، باید سکان هدایت جامعه را بدست بگیرد. آیا این تعریف، یک نسخه اولیه و ناقص از بحث ولایت مطلقه فقیه نیست؟😉 این زمزمه هایی که امروز در حال ارائه به جامعه روسیه‌ است، درواقع یک پیش نمایش جهت آماده سازی ذهنی مخاطب روس با سیستم حکومتی جدیدی است که دوگین و همفکران وی برای آینده روسیه طراحی کرده اند. در نظریه دوگین دو فرض واجب وجود دارد. ١: کشور باید صاحب یک نظام حاکمیتی الهی بر بستر دین مسیحیت باشد . ٢: این نظام حکومتی باید دارای یک رهبر با اختیارات خداگونه باشد. درواقع بخش اول این مکتب که کاملا مشخص است از حاکمیت کنونی ایران وام گرفته است و هدف اصلی آن مقابله با حکومت شیطان در غرب است. دیگر هیچ کس در دنیا وجود ندارد که متوجه تغییرات جهانی سازی در خصوص حذف و خنثی سازی ادیان و مذاهب در غرب نشود. امروزه هر حرکت قانون گذاری جهان غرب در رابطه با بنیان های اصلی تعریف شده در مکاتب الهی (مانند خانواده، جامعه، محدودیت ها، حرام و حلال ها و حرمت های مذهبی یک انسان و...) در جهت نابودی کامل دین و حذف خدا از زندگی افراد است. به عنوان مثال کار به جایی رسیده که روابط جنسی با محارم، کودکان، حیوانات و حتی اشیا در حال آزادسازی است.(روابط جنسی را مثال زدم چون همیشه بیشترین حرمت در یک جامعه براساس پیوند زناشویی و حفظ حریم ها خلاصه شده است). در بخش خانواده ساختار کلی خانواده ها در حال تخریب است و نقش های اساسی مانند مادر، پدر که همیشه در کنار هم تعریف شده است،حذف شده یا با تعاریف جدید شیطانی جابجا شده اند. خانواده ای که از ازدواج دو همجنس، 3 شریک جنسی و... شکل میگرد. و هزاران مورد دیگر می‌توانیم از کثافت خانه ای که در جهان غرب و متحدان آنها به اسم جهانی سازی در حال شکل گیری است مثال بزنیم. الکساندر دوگین برای روسیه یک حکومت الهی مسیحی در نظر می‌گیرد که وظیفه این حکومت حفظ بنیاد خانواده های روسی از این تعاریف شیطانی ارائه شده است. به همین دلیل است که در سال‌های اخیر پوتین و برخی از مقامات دیگر روسیه، حکومت های غربی را به‌ صورت‌ مستقیم یا غیرمستقیم یک حکومت شیطانی خطاب کرده اند و از بنیاد های اساسی جامعه مانند‌ خانواده دفاع می‌کند و از ضرورت بازگشت به آرمان های مسحیت صحبت می‌کند تا به نوعی بقیه‌ دنیا متوجه شوند که یک کشور با ایدئولوژی دینی در حل قیام علیه حکومت های شیطانی است. قطعا چنین حکومتی باید ساختار های الهی بر بستر دین مسیحیت را به مردم ارائه کند. خوشبختانه برای دوگین کار سختی نیست، می‌تواند برای مثال از واتیکان نام ببرد تا مخاطبان خود را برای ارتباط با طرح خود آماده کند. اما چه چیزی باعث می‌شود در جامعه ای که دستورات مسیحیت اجرا می‌شود،در بخش آینده شاهد انحراف بزرگ حاکمیتی و قوه عاقله و رهبران آن نباشیم ؟ همه می‌دانیم که ولنگاری کنونی جهان غرب در خاکستر های یک جامعه به شدت مذهبی حاکمیت هزاره کلیسا را تجربه کرده، شکل گرفته است. دوگین اینجا کارت اصلی را رو می‌کند و از یک رهبر که اختیارات وی ورای تمام مقامات دولتی و لشکری شاغل در حاکمیت است، رونمایی می‌کند. رهبر باید یک اختیار نیمه خدایی داشته باشد یعنی بر جان و مال مردم مسلط باشد آن هم با رضایت کامل شهروندان نه بخاطر ترس از چماق قانون. از آنجایی که آنها جایگاه اجتماعی و تکامل یافته ای مانند مجتهد اعلم و یا امام را ندارند ممکن است به سراغ اتحاد یک حاکم دینی و یک رهبر اجتماعی بروند الکساندر دوگین فعلا یک نمونه اولیه از مکتب خود را ارائه کرده است و برای اینکه مثالی بزند از رئیس جمهور چین نام می‌برد و عنوان رفیق را استفاده می‌کند. این اقدام برای جلب رضایت بخش بزرگی از جامعه قدرت روسیه است که تفکرات ضد دینی نئوکمونیستی دارند و خواهان ایجاد یک حکومت قدرتمند و بزرگ نئوشوروی در آینده هستند. اینجاست که دوگین با زرنگی تمام سعی می‌کند مقدمات مشروعیت رهبر نیمه خدای خود را آماده کند و قطعا بعد از آنکه بتواند رضایت جامعه نخبگانی روسیه را تا این مرحله بدست بیاورد، یک مرحله بالاتر خواهد رفت. اولین تحلیلی که در این حساب توییتری ارائه کردم از نقش و اثرگذاری شهید بزگوار جناب نادر طالب زاده بر روی الکساندر دوگین بود. خارج از همه مسائل روزمره کنونی در سیاست خارجی کشورها از جمله روسیه، ما شاهد شکل گیری مکاتب جدیدی هستیم که از ساختار حاکمیتی ایران به اندازه های مختلف الگو خواهند گرفت. ‌(ادامه مطلب در پست بعدی... )
قطعا در آینده هرچه قدرت ایران بیشتر شود، میزان تاثیر گذاری بیشتری در دنیا خواهیم داشت. این همان چیزی است که دشمنان ایران خصوصا اسرائیلی ها از آن به عنوان صدور انقلاب ایران یاد می‌کنند و حاضر هستند هر هزینه ای بدهند تا ایران بیش از پیش قوی نشود. همانطور که فضای قدرت دنیا به سمت مجموعه ای از جنگ های گستره جنگ جهانی پیش می‌رود و کشورهای دنیا هم به سمت ناسیونالیسم افراطی تر ذیل ارائه مکاتب ایدئولوژی خود (در بخش های ملیت، مذهب، نژاد و...) حرکت خواهند کرد. یا علی تیر ١۴٠٢ میلاد.رضایی
- ناشناس.mp3
45.03M
✴️‌در این گزارش به مسائل و موارد ذیل به صورت گذرا اشاره کرده‌ام ۱) مباحث رسانه‌ای پیرامون تحولات منطقه ۲) نگاهی به رفتارهای اردوغان و نزدیک شدن بیش از پیش ترکیه به اروپا و آمریکا و دور شدن از ایران و روسیه؛ ۳) نگاهی به سفر رئیس جمهور به آفریقا و اهمیت قاره سیاه در مناسبات سیاسی و اقتصادی ایران و جهان؛ ۴) تحولات شکننده در مرزهای لبنان و فلسطین اشغالی با تکیه بر سخنرانی شامگاه چهارشنبه سید حسن نصرالله به مناسبت سالروز آغاز جنگ ۳۳ روزه؛ ۵) نگاهی به تحولات قفقاز جنوبی و تلاش‌های باکو و آنکارا برای پیشبرد طرح‌های ناتو رفتارهای ارمنستان و سیاست‌های مقتدرانه کشورمان؛ ✔️از جمله مهم‌ترین مسائل و مواردی است که در این گزارش تلاش کردم به صورت مختصر به هر یک از آنها بپردازم. syriankhabar
پیچ زمانی کوتاه اما بسیار خطرناک برای ایران، قسمت اول (1/1) ‌ میلادرضایی جنس حوادث کنونی اطراف ایران منطقه به شکل بی سابقه ای در حال تغییر است. در حالت عادی این تغییر را می‌توان به عنوان یک فال نیک بگیریم که از معرفی قدرت ایران در جهان سرچشمه می‌گیرد. اما همزمان در لایه های دیگر می‌توانیم رگه های جدی از احتمال ایجاد خطر برای ایران عزیزمان را مشاهده کنیم. بیایید به موضوعات غیر اوکراینی عنوان شده در قطعنامه اجلاس سران ناتو نگاه کنیم. در این قطعنامه آمده است که افزایش همکاری استراتژیک بین روسیه و چین مغایر با منافع و ارزش های ناتو تلقی می شود. روند ادغام ارتش روسیه و بلاروس به عنوان یک خطر بزرگ برای ناتو تلقی می شود. ناتو مجددا اعلام کرد که چین تلاش هایی برای مخالفت با منافع و ارزش های ناتو انجام می‌دهد و اوج این روند در تلاش های چین در همکاری امنیتی با شرکای خود در آسیا اتفاق افتاده است.(اصلی ترین شرکای امنیتی چین روسیه و ایران و کره شمالی است) پیش از آنکه به ادامه قطعنامه بپردازیم باید به نکات خاصی توجه کنیم. در بندهای بالا، یک عامل مشترک نامرئی وجود دارد که کاملا مشخص است ناتو با یک خباثت پنهان نخواسته با آوردن آن نام وزنی به موضوع بدهد. بله ایران، نامی است که ناتو و کشورهای دیگر غرب و (حتی خیلی وقت ها سایر قدرت های دنیا) سعی می‌کنند در مباحث قدرت های جهانی و اختلافات و درگیری های تاثیر گذار ،با وسواس خاصی آن را به زبان نیاورند. همانطور که می‌بینید نقطه مشترک تمام تهدیدات اصلی ناتو ایران است. ما هیچ وقت دشمنان را دست کم نمیگیریم و در مبارزه‌ تاریخی خود با ناتو و ابرقدرت های دیگر همیشه حرف آخر را در منطقه ایران زده است ولی با این اوصاف اینجا کمی مسئله جدی تر می‌شود. در ادامه مطالعه قطعنامه میبنیم که ناتو مجددا اعلام کرده که هرگز اجازه نمی‌دهد،ایران سلاح هسته ای داشته باشد. همانطور که می‌بینید رسما عنوان کردند که ایران به عنوان نقطه مشترک بحران‌ و‌ عامل اصلی تمام مشکلات‌ ناتو نباید به بازدارندگی نهایی برسد. اینجاست که پالس های پنهانی هشدارآمیزی را دریافت می‌کنیم. هشدار برای این نیست که آیا ممکن است ما به سمت یک ایران هسته ای برویم بلکه جنس هشدار متفاوت است و موجودیت تمدنی ایران مستقل را هدف قرار گرفته است. درواقع هر سال ناتو اصلی ترین سیاست های اجرایی سال آینده را در قطعنامه هایش بیان می‌کند. 3 دشمن مشترک ناتو معرفی شدند که هرکدام عامل اصلی تهدید موجودیتی ناتو هستند. چین، روسیه، متحدان اتمی آنها مانند بلاروس. به علتی که آنها دارای بازدارندگی نهایی هستند ناتو هرگز نمی‌تواند آنها را بدون دادن هزینه یک جنگ گسترده هسته ای و نابودی بخش بزرگی از زیرساخت های حیاتی کشورهای عضو،با آنها روبرو شود و ادعای غلبه نهایی بر آنها را داشته باشد. اما یک نقطه اتصال بین کانون های بحران ناتو است که اگر خنثی شود، به طور کامل چین و روسیه دیگر نمی‌توانند بازی شرقی انجام بدهند و قطب شرق که امروز دست برتر را در دنیا پیدا کرده و بر محوریت اتحاد استراتژیک ایران چین و روسیه شکل گرفته است، نابود خواهد شد. این نقطه اتصالی ایران است. ایران هسته ای نیست و بازدارندگی نهایی ندارد پس اگر با ایران وارد جنگ شوند می‌توانند امید داشته باشند که در صورت پیروزی بر ایران، بتوانند هژمونی تازه احیا شده ما را دچار تسلیم تمدنی کنند، قبلا طعم تسلیم ایران را چشیده اند. اما خب هزینه حمله به ایران و منطقه به قدری زیاد است که ممکن است به تنهایی باعث فروپاشی ناتو شود. اما اگر واقعیت ماجرا همین باشد چطور؟ یعنی اگر ناتو احساس کند که سرنوشت این پیمان جهانی در آینده مثلا 10 سال دیگر چیزی جز فروپاشی قدرت و هژمون غرب نباشد چطور؟ قبلا بارها و بارها در تحلیل ها اشاره کردم که یکی از مهمترین اهداف آمریکا از جنگ اوکراین این است که اقتصاد، صنعت و تجارت اروپا را نابود کرده و سرمایه های کشورهای اروپایی از جمله ذخایر طلا بانک های مرکزی و... در اروپا به سمت آمریکا رهسپار شود. پس هزینه این جنگ که قبلا می‌توانستیم آن را به عنوان یک آیتم بازدارنده بدانیم، دیگر یک نکته منفی برای آمریکا محسوب نمی شود زیرا در بدترین حالت برای آمریکا تلفات نیروی انسانی به وجود می آید و در عوض به هدف اصلی خود یعنی شکست اتحاد شرق یا یک مرحله پایین تر، تخلیه اروپا می‌رسد زیرا اگر در پاسخ ایران حتی کشورهای اروپایی هم با موشک های ایران مورد هدف قرار بگیرند. باز هم آمریکا است که می‌تواند اروپا را دچار بحرانی فراتر از روسیه بکند. یک نکته مهم دیگر که باید به آن توجه کنیم این است که کل دنیا برای یک جنگ جهانی آماده می‌شوند.
(بخش 2/3) میلادرضایی در قطعنامه پایانی اجلاس ناتو مواردی مطرح شده که نشان دهنده آن است که ناتو تقریبا اطمینان دارد که بزودی وارد جنگی در مقیاس جهانی خواهد شد. ناتو برآوردی از محورهای درگیری احتمالی خود ارائه کرده است. از یک محور با روسیه در اروپا درگیر خواهند شد (امروز به صورت نیابتی و در آینده به صورت مستقیم) . از محور دیگر می‌خواهد با چین در آب‌های جنوب شرق و شرق آسیا درگیر شوند. پس در اصل می‌خواهند قاره آسیا را به نوعی محاصره کنند. این میان نقطه اشتراک تنفس دو قدرت بزرگ چین و روسیه چیست؟ بله ایران است. و نهایتا باید این احتمال را قوی بدانیم که می‌خواهند یک جبهه جنگ با ایران باز کنند. از یک دوره کوتاه اما خطرناک برای ایران درحال گذر هستیم شروع این دوره زمانی بحرانی، پیش از شروع درگیری های اصلی بلوک شرق با ناتو و هم‌پیمانان آنان آغاز می‌شود و با شروع جنگ های جهانی دیگر می‌توانیم بگوییم به سلامت از آن عبور کرده ایم. ما باید به میزان زیادی برای این دوره آماده باشیم. اگر این دوره بگذرد دیگر خیالمان تا حد زیادی راحت می‌شود که دیگر نه می‌توانند و نه تمایلی برای حمله نظامی به ایران خواهند داشت. در حال حاضر روند درگیری ناتو در جبهه های مختلف آغاز شده است و این به‌معنای شروع این دوره خطر برای ماست علیرغم مخالفت های آلمان و فرانسه، دو قدرت آمریکا و انگلیس با تمام قوا تلاش می کنند تا یک ساختار (ناتو بین قاره ای) را تشکیل دهند و آن را به یک ساختار بزرگ نظامی تحت یک فرماندهی واحد جهت حمله نهایی به شرق تبدیل کنند. قرار نیست این جبهه بندی ها سریع باشد و حتما در سال آینده آغاز شود بلکه تجارب جنگ های جهانی نشان دهنده یک دوره بحرانی پیش از شروع جنگ اصلی اتفاق می افتد (که شامل جنگ های پراکنده و گاها نیابتی بوده است) که با دوره اصلی جنگ های جهانی روی هم گاهی تا 3 دهه هم ممکن است طول بکشد. بدون تعارف باید بپذیریم که اگر ایران هسته ای نشود و در این دوره بحرانی مورد حمله قرار بگیرد، هرچند که پیروز ماجرا هم ما باشیم اما حداقل در 40 سال آینده همیشه در معرض خطر بالای حمله مستقیم ناتو و یا قدرت های غربی قرار خواهد گرفت . زیرا جنگ های دهه های آینده، از نوع جنگ های موجودیتی هستند وکشورهای دنیا ممکن است دیگر چیزی برای از دست دادن نداشته باشند و در بخشی از مسیر تنها راه نجات هژمونی آنها حمله به ایران باشد.(توجه فرمایید چیزی به عنوان گفت و گو و یا توافق یا حتی بی طرف بودن برای دور کردن این خطر از ایران وجود ندارد و اصولا در جنگ های موجودیتی چنین امکانی شکل نمی‌گیرد. در جنگ های جهانی اول و دوم با تمام وجود خسارت این رفتار حماقت بار را دیدیم) در حال حاضر جهان غرب در یک سکوت عجیب در مورد مسائل ایران فرو رفته است و سعی می‌کنند نشان بدهند که غربی ها بیشتر روی مسائل روسیه و چین متمرکز هستند. از آنجایی که کشورهای همسایه ایران خصوصا کشورهای خلیج فارس با ایران عادی سازی روابط انجام داده اند و حتی تا تسلیم ایدولوژی فکری پیش رفته اند،می‌توانید فشار زیادی را که خطر تثبیت این چرخش کشورهای عربی به آمریکا و اسرائیل وارد کرده است را ببینیم. اگر بلوک شرق پیروز شود بحث نابودی موجودیتی اسرائیل و سپس ناتو قطعی خواهد بود و بعد در نهایت خطر نابودی هژمون آمریکا کاملا جدی تر دنبال می‌شود. از سال گذشته، ذخایر مهمات استراتژیک ناتو و اسرائیل جهت مصرف در جنگ اوکراین، در حال خروج از منطقه است. اما ناتو همچنان در تلاش است تا قدرت خود را تثبیت کند و خود آنها می‌دانند که شانس آنها با گذر زمان در این مرحله کاهش شدیدی خواهد یافت. اینجاست که می توانیم انتظار جنگ را داشته باشیم، انتظار یک بحران جدی برای ایران که بی سر و صدا در حال شکل گیری است. ناتو تنها یک راه دارد و آن یافتن فرصتی برای تشدید بیشتر صفوف خود و گسترش آن در جبهه های شرق است. بازهم تاکید می‌کنم آنها در تلاشند تا یک اتحاد جهانی تشکیل دهند که تمام آسیا را در برگیرد. افشای فایل صوتی ترامپ نشان می‌دهد که تا همین چند مدت پیش آمریکا به قانع شده بود که یک جنگ با ایران می‌تواند مشکلات آمریکا را تا حد زیادی حل کند و آمریکا بتواند دوباره بر منطقه خاورمیانه یا غرب آسیا کاملا مسلط بشود بعد از آن دیگر پروژه های بزرگ اقتصادی چین و روسیه مانند ابرکریدور های شرق به غرب و جنوب به شمال به صورت مستقل اجرایی نمی‌شود و آنها دوباره تحت سلطه اقتصادی آمریکا قرار می‌گیرند و چه پیروزی بزرگتر از این برای آمریکا تعریف می‌شود؟ تنها عامل که جلوی آنها را گرفته قدرت هژمون ایران و یاران محور مقاومت است که براحتی می‌توانند جنگ را طولانی کرده و بهت ایران فرصت تولید جنگ افزار هسته ای را بدست بیاورد.
(بخش 3/3) امروز هم رفتار کاهش تنش آمریکا با ایران‌ نشان دهنده یک سکه با دو رو است که یک روی آن برای ما خوب است و همزمان باید نگران روی دیگر آن باشیم. اما آیا وقت آن نرسیده است که جهان بفهمد که حتما لازم نیست ایران وارد جنگ شود تا یک بازدارندگی نهایی بدست بیاورد؟ غربی ها به شدت حسرت فرصت از دست رفته دولت قبلی ایران را می‌خورند و آنها معتقدند که به شدت نیاز دارند که جریان سیاسی غربگدا در ایران دوباره روی کار بیاید تا مقدمات حمله به ایران سریع تر آماده شود. این بخش اول این تحلیل بود در بخش های آینده در مورد امکان پاسخ گویی و راه های مقابله ایران در مقابل ناتو را بیان خواهیم کرد و در نهایت به بررسی‌ میزان جدیت و زمان احتمالی حمله به ایران می‌پردازیم. در انتها یادآور میشوم که دوستان به هیچ عنوان نگران نباشید زیرا همانطور که در قسمت های بعدی به شما نشان داده خواهد شد، قوه عاقله ایران از قبل برای این دوره کوتاه خطرناک (دوره پیش از درگیری چین با ناتو و گسترش جنگ روسیه با ناتو در جبهه اروپای شرقی) آماده شده و برنامه ریزی های لازم را انجام داده است. میلادرضایی
صحبت های اخیر آقای ولایتی مشاور رهبر انقلاب در امور بین الملل درباره تحولات قفقاز و اشاره به زنگ خطر ناتو و رژیم صهیونیستی در مرزهای شمالی علامت سوال مهمی را ایجاد می کند که باید ابعاد مهم آن را بررسی کرد. آقای ولایتی به عنوان مشاور رهبری در امور بین الملل جدیدا به برنامه گسترده ناتو در قفقاز رسیدند؟این صحبت ها چه نسبتی با سفر وزیر خارجه به باکو دارد؟دقیقا معنای این یک بام و دو هوا و ناهماهنگی های دیپلماسی و این چنین دیدگاه های راهبردی چیست؟ با تمام این تحلیل ها و فهمی که از استراتژی آمریکا در قفقاز روایت می کند اما اتفاقات دیگری در میدان رقم می خورد و حاکمیت بی تفاوت از آن عبور می‌کند اخیرا جمهوری باکو رزمایش نظامی در مرزهای ایران و ارمنستان برگزار کرد و به صورت شبیه سازی شده سرنگونی پهپاد شاهد ۱۳۶ را آزمایش کردند یا دیدار نمایندگان مجلس باکو با منافقین در آلبانی که با سفر آقای امیرعبداللهیان به باکو مقارنت داشته است یقینا ایران بجز تاکید بر مخالفت با تغییرات ژئوپلیتیکی استراتژی خاصی برای کنشگری ندارد و به راحتی می توان تناقضات و ناهماهنگی ها در مساله قفقاز را مشاهده کرد ابوقاسم