زلالتر از آنند که برای شروع مکالمه بخواهم به دلیل خاصی چنگ بزنم. از همان اسم شهیدشان که شروع میکنم، باقی حرفها خودش میآید. دو جا هم کارم به گریه کشید. اولی کنار مادر شهید محمدرضا کشاورز که اتفاقاً خیلی با هم حرف هم نمیزنیم. همین که میگوید پسرم شانزده سال داشت. میگویم من هم یک پسر شانزدهساله دارم و بعد دوتایی میزنیم زیر گریه! و نمیگویم برایش که شاید تا حالا بیست باری آن قسمت فیلم حمله شاهچراغ را که پسر او میافتد، عقبجلو کردهام و هر بار از شباهت قدوقواره و سبیل تازه سبزشده پشت لب و حتی رنگ پیراهن پسرش و پسرم اشک ریختهام!
و بار دوم هم کنار همسر شهید احسان مرادی که پیرزنی بود با عصا. بعد از شنیدن این حرفهایش که: «نُه ساله سکته کردهام. یه دست و یه پام از کار افتادهاند. حاجی نُه سال مثل پروانه دورم چرخید و همه کارهامو کرد. اون روز هم، خودش منو برده بود حرم. من قسمت خانما بودم که تیراندازی شد. همه ترسیدند. فرار کردند. من پای فرار نداشتم. گفتم باید حاجی خودش بیاد منو ببره؛ اما هرچی منتظر شدم نیومد. مردم بهزور منو بردند بیرون. تا چند روز هم بِهِم نمیگفتند شهید شده. میگفتند زخمی شده. بعد که فهمیدم خیلی سوختم. نباید تنها شهید میشد. منم باید باهاش شهید میشدم.»
کمکم بوی آمادگی برای آمدن آقا میآید. کسی میکروفون را میگیرد و میگوید: «خواهشاً ماسکهایتان روی صورتتان باشد و کسی از پتوها جلوتر نیاید و صبر کنید تا نوبتتان شود برای صحبت و نامهای اگر دارید به آقای مقدم بدهید!» بیآنکه آقای مقدم را نشان بدهد. طاها پسری دهساله از خانواده شهید معصومی نامهای نوشته و بلند میشود برود دنبال آقای مقدم بگردد. مینشینم کنارشان. میپرسم: «همسر شهید کدومتونید؟» میگویند: «نیومده. خودش و محدثهسادات مریض بودند. تب داشتند.» اگر مستند شهید را ندیده بودم نمیفهمیدم محدثهسادات کیست؛ اما بهلطف آن میدانم که محدثهسادات دختر خردسال شهید است که عقیده دارد بابا به سفری خیلی طولانی رفته. سیدمهدیار را اما حتی قبل از آن مستند میشناختم، از فیلمی چنددقیقهای که بعد از تشییع شهید پخش شد. مهدیارِ کلاس چهارمی، آنجا بالای سر پیکر پدرش با صوت خوشی قرآن خوانده بود و بعدش شبیه نوجوانهای اول انقلاب و زمان جنگ که یکشبه اندازه ده سال بزرگ میشدند، سلیس و روان گفته بود که برای پدرش خوشحال است که او را خبیثترین افراد روی کره زمین در یک مکان مقدس شهید کردهاند.
هرچه زودتر باید یک جای ثابت آن پشتها انتخاب کنم و بنشینم؛ اما حیفم میآید از دقایق آخر فرصتم استفاده نکنم. مینشینم کنار دختر شهید محمدولی کیاسی. اسمش زهراست. در شیراز گفتاردرمانی میخواند. میگوید: «بابا و خواهرام اومده بودند شیراز، منو برگردونن مرودشت. از جلوی خوابگاه حرکت کردیم. دم اذان شد. گفتیم یه زیارتی هم بکنیم و نماز بخونیم. تو حیاط، خواهرام رفتن وضو بگیرن. چند تا از بابام تو صحن شاهچراغ عکس گرفتم. بعد رفت زیارت. منم میخواستم برم سمت مصلی. که یههو صدای تیراندازی بلند شد. رد قرمز تیرها رو توی آسمون میدیدیم. خیلی ترسیدیم. خیلی.»
با زهرا گرم صحبت شدهام که یکهو آقا بدون هیچ اعلان و تشریفات و سروصدایی میآیند و همگی بیدرنگ بلند میشویم. خودمان را گم کردهایم. زبانهایمان قفل شده و فقط چشمهایمان حرف میزنند. اشکهای زهرا در همان چند لحظه، بالای ماسکش را خیس کردهاند. یک نفر زودتر از بقیه خودش را پیدا میکند و بلند میگوید: «صلّ علی محمد، یار خمینی آمد.» بقیه با او تکرار میکنند. کس دیگری میگوید: «صلّ علی محمد، یاور مهدی آمد.» مردم او را هم تأیید میکنند. آقا ماسک ندارند. قبایی نیلی پوشیده و عبایی مشکی دارند. از مهمانانشان خواهش میکنند که بنشینند. همگی مینشینیم. تازه میفهمم که من هم جوگیر شدهام و همان جا پیش زهرا روی پتوهای سفید نشستهام. انگار راستیراستی جزو خانواده شهدای شاهچراغم!
آقا شروع به صحبت میکنند. خوشامد میگویند و حادثه تروریستی حرم احمدبنموسی را تلخ و در عین حال باشکوه و پرمعنا و ماندنی توصیف میکنند و میگویند: «خب خود جناب احمدبنموسیٰ را هم شهید کردند. برادر بزرگوار ایشان یعنی حضرت علیّبنموسی الرّضا (سلام الله علیه) را هم شهید کردند. شهید کردند که نام آنها و یاد آنها فراموش بشود؛ فراموش شد؟» صحبتهای آقا در سه محور ادامه پیدا میکند. دلجویی از خانوادهها و بشارتشان به عظمت لطف الهی در حق آنها، محکومیت عوامل حادثه و محدودندیدنش در آن جوانک تیرانداز و حتی داعش و دست آخر، بیان ضرورت فراموشنشدن آن و توجهدادن اهالی هنر و اصحاب رسانه به کمکاریشان در همه موارد و لزوم اهمیتدادن به این ماجرا.
بعد از این سخنان کوتاه، بلافاصله کاغذی را به آقا میدهند و آقا از روی آن اسامی و توضیحات مربوط به هر خانواده را میخوانند و میخواهند که تکتک حرف بزنند. خانواده اول، خانواده شهید احسان مرادی است. همان که با همسرش همصحبت شده بودم. همدانیاند. بعد از همسرش، آقا اسم دخترانش زهرا و لیلا و آرزو را میخوانند و میخواهند که تکتک صحبت کنند. از دخترها درباره همسرانشان هم میپرسند و آنها همسرانشان را نشان میدهند. همسر یکیشان نیامده. دلیلش را نمیگوید؛ اما من میدانم. قبلاً با مهیار -نوه سهچهارساله شهید- همصحبت شدهام. به من گفته: «بابام راننده تریلیه. رفته ایرانشهر.»
آقا از برادر شهید هم میخواهند که صحبت کند: عاقلهمردی است و میگوید که: «خوش به سعادت برادرمان که رفت، ما هم اگر قابل بدانید پا به رکاب شما هستیم.» آقا از پدر و مادر شهید سوال میکنند. برادر میگوید: «پدرمان دو سال پیش فوت شدند و مادرمان هنوز سیام شهید نشده بود که به رحمت خدا رفتند.» با خودم فکر میکنم که لابد زیر این بار مصیبت مادرش دق کرده. آقا قرآنی را برایشان امضا میکنند و کسی آن را میآورد. برادر شهید، قرآن هدیه را روی چشمهایش میگذارد و میبوسد.
خانواده بعدی مربوط به شهیدی است که در فیلمهای حادثه با لباس خادمی دیده میشود. اهل گیلان بوده و ساکن شیراز و چند سالی هم مشهد زندگی کرده و هرجا رفته، لباس خدمت به اهلبیت علیهمالسلام را از تنش درنیاورده. خادم آستانه اشرفیه بوده و خادم شاهچراغ و خادم امام رضا علیهالسلام. شهید حسنعلی پورعیسی. همسرش فوت شده. بهدرخواست آقا هر سه فرزندش مریم و بهروز و بهرام حرف میزنند. میگویند آرزوی پدرشان این بوده که در یک مکان زیارتی دفن شود و بهتر از آنچه آرزویش بوده، خدا نصیبش کرده. وقتی بهرام میگوید: «آقا خدا سایه شما رو از سر ما کم نکنه.» آقا جواب میدهند: «خدا سایه شما مردم حزب اللهی و مؤمن رو کم نکنه.» آقا برای آنها هم قرآنی را امضا میکنند.
خانواده بعدی شیرازیاند و پرجمعیت آمدهاند. شهید مجتبی ندیمی. مادر شهید، تند و از ته دل حرف میزند. میگوید: «همیشه تو قنوت نمازهام سلامتی شما رو میخوام و آرزوم اینه که پرچم شیعه، یه روز از دستان شما به دست آقا امام زمان منتقل بشه.» وسط حرفهایش از آقا تبرکی میخواهد. میگوید: «شما سراسر نورید. یه چیزی بدید که ازش نور بگیریم. فقط، ما هفده نفریم! هفدهتا هم تبرک میخواستیم ازتون!» آقا میگویند: «عیبی ندارد حالا به خود شما بدهیم تا بعد انشاءالله به بقیه هم عیبی ندارد میدهیم.» و اشاره میکنند به کسی که بغلدستشان قرآنها را میآورد و میبرد. مادر شهید، دست از دعاکردنهای پیدرپی در حق آقا نمیکشد.
آقا میگویند: «خدا دعای شما را در حق ما مستجاب کنه. دعای ما رو هم در حق شما مستجاب کنه. ما هم برای شما خیلی دعا میکنیم.» به روحیه بالا و اعتقاد ناب مادر شهید و این جمله آقا در حقش، خیلی غبطه میخورم. شهید، مجرد بوده و یکیدوتا از برادرهایش دربارهاش حرف میزنند. یکیشان میگوید: «بعد از خوندن چهل حدیث امام، مقید به نظم و سکوت شده بود و فوقالعاده به مادرمون احترام میذاشت.» آقا قرآن این خانواده را هم برایشان امضا میکنند.
خانواده بعدی دو شهید دادهاند. یک پدر و یک پسر. اهل کهگیلویه و بویراحمدند. شهیدان هوشنگ و امید خوب. همسر شهید بغض میکند و نمیتواند صحبت کند. دخترش توضیح میدهد که: «چون مادر در حادثه حضور داشته، روحیهشون خیلی شکسته شده.» آقا میگویند: «همسر و مادر شهید اجر خیلی بزرگی دارند. روحیهشون باید بالا باشه.» دو پسر و یک دختر شهید هوشنگ صحبت میکنند. امین میگوید: «پدرم رزمنده جنگ بود و برادرم رزمنده فضای مجازی و اینکه پدرم آرزو داشت که شما رو از نزدیک زیارت کنه.»
آقا در جواب امین چیزی میگویند که من را به فکر فرو میبرد: «خدا نصیب ما بکنه اونجا مقام اونا رو زیارت بکنیم!» چه معامله خوبی است شهادت! عدهای با زرنگی، جانی را که قرار است خدا دیر و زود از ایشان بگیرد، به خودش میفروشند و بهجایش بهشت میگیرند و مقامی را که مورد رشک خوبان روزگار است. دایی شهید امید هم میخواهد صحبت کند. آقا اجازه میدهند. من همینطوریاش خسته شدهام و هنوز کلی خانواده هم مانده؛ ولی آقا با همان نشاط اولیه مشغول احوالپرسی است. دایی شهید در سخنرانی کم نمیگذارد و مفصل از خصوصیات پدر و پسر تعریف میکند. آقا با لبخند قرآنی را امضا و به این خانواده هم اهدا میکنند.
خانواده بعدی همانی است که من کنارشان نشستهام. شهید محمدولی کیاسی. مادر شهید خیلی با آقا راحت است. میگوید: «خدا عمرت بده! یه پسر خوبی داشتم در راه خدا دادمش. خدا خودش گفته از بهترینهاتون در راه من بدید.» همسر شهید هم از دو سال و نیم اسارت همسرش میگوید و اینکه آرزوی شهادت داشته. نوبت میرسد به فرزندان. سه دختر و دو پسر. پسرها ردیف جلو نشستهاند. پسر بزرگتر از این میگوید که پدرش مرد جنگ بود و از اینکه در فیلمهای روز حادثه در دوقدمی ضارب دیده میشود، احتمال میدهد که رفته تا ضارب را بگیرد و خلع سلاحش کند.
یک بیت شعر هم برای پدرش میخواند که چشم خواهرهایش را خیس میکند. پسر کوچکتر محصل است هنوز. آقا از درسهایش میپرسند و او میگوید اوضاع خوب است. نوبت دخترها میشود. زهرا و زینب و مرضیه. اول زهرا بلند میشود. خطابه زیبایی را درباره پدرش از حفظ میگوید. و بعد از سه علاقه پدرش حرف میزند: یکی به حضرت آقا و یکی به حاجقاسم و یکی هم حاجصادق آهنگران. از آقا میخواهد که ای کاش آهنگران در رثای پدرش نوحهای بخواند. آقا به کنار دستیشان میگویند: «حتما منتقل کنید به ایشان.» و بعد از حرفزدن زهرا تعریف میکنند: «این صحبت کردن روان و خوب و پرمغز خیلی خوبه. شما از این توانایی بیان و صحبت کردن حداکثر استفاده رو در راه خدا در راه انقلاب بکنید.» زهرا مینشیند و آقا از مرضیه میخواهد صحبت کند. دست زهرا را میگیرم و از ذوق فشار میدهم. یخ کرده و میلرزد. او هم دستم را فشار میدهد. حرفهای مرضیه هم که در نهایت شیوایی تمام میشود. آقا سراغ زینب را میگیرند. میگویند زینب معلولیت ذهنی دارد. فقط اگر اجازه بدهید، سلام کند. زینب هم سلام میکند. آقا میگویند شهید چه بچههای خوبی تربیت کرده و برایشان قرآنی امضا میکنند.
خانواده بعدی مربوط به همان نوجوان شهید است. شهید محمدرضای کشاورز. پدرش میگوید: «خدا رو شاکرم که ما رو عزیز کرد و خوار نکرد.» چقدر شکر بهجایی است در این زمانه که نوجوانها ممکن است به هر کاری دست بزنند. مادر شهید، فقط با بله و خیر جواب میدهد. اینکه پسرش بچه دوم بوده و برای زیارت رفته بود. آنقدر دلم میسوزد که دوست دارم خودم بلند شوم و از طرف او همان چیزهای کمی را که درباره پسرش خواندهام به آقا بگویم. تکپسری که مؤذن و مکبر مسجدشان بوده و از مادرش خواسته بود از کربلا برایش کفن بیاورد و هر هفته چهارشنبهها میآمده حرم و شوخیاش با پدرش این بوده که انشاءالله پدرِ شهید بشی! آقا قرآن خانواده آنها را هم امضا میکنند.
حالا فقط چهار خانواده ماندهاند! آقا اسم شهید سیدفریدالدین معصومی را با عنوان نخبه و دانشمند میخوانند. تهرانیاند. اول پدرش حرف میزند و از انتخاب راه دین از طرف پسرش میگوید و اینکه خودش خواسته برود طلبه بشود و بعدش تصمیم گرفته درس را هم ادامه بدهد و برای دکترا رفته خارج و میخواسته که حتماً برگردد و بعد هم که برگشته، خودش را در خدمت پیشرفت مملکت قرار داده.
آقا میگویند: «خدا چشم شما و مادرش رو به الطافش روشن کنه. این جوان خوب را شما تربیت کردید و تقدیم اسلام کردید» پدر متواضعانه میگوید: «مادرش تربیت کرده.» و میکروفون به مادر میرسد. مادر صدای رسایی دارد: «پسرم حافظ قرآن بود. تلاشگر بود. اولویتش تو زندگی نماز اول وقت بود. اون روز هم برای یه مأموریت یکروزه رفته بود شیراز. زمان کمی تا وقت رفتن به فرودگاه داشته؛ ولی چون وقت اذان شده، رفته شاهچراغ که نماز اول وقت بخونه که مزدش رو هم گرفته» و از آقا میخواهد که برای صبر دل همه مادران شهدا دعا کنند. آقا میگویند: «یکی از غصههای ما همین دلهای شماهاست.»
نفر بعدی که از این خانواده بلند میشود سیدمهدیار است. آقا از کلاس چندم بودن و درسش میپرسد و اینکه تصمیم دارد که راه پدر شهیدش را ادامه بدهد یا نه؟ و وقتی جواب مثبت سیدمهدیار را میشنوند میگویند: «ان شاءالله که سالهای طولانی خدمت کنی.» آقا سراغ همسر شهید را میگیرند. میگویند کسالت داشت. سلام رساند و عذرخواهی کرد. آقا میگویند: «عذرخواهی لازم نیست. شما هم سلام برسانید.» آخرین نفری که از این خانواده حرف میزند، برادر شهید است. او هم خاطره آخرین سفر مشهدشان را تعریف میکند که وقت خداحافظی، برادرش زیارت را طول داده و او به شوخی گفته وقت آقا را زیاد نگیر که به زوار دیگرش برسد و برادرش هم میگوید: «من با امام رضا وداع کردم و خواستم که قولی رو که به همه زوارش داده در حق منم اجرا کنه و شب اول قبر کنارم باشه.» آقا از او شغلش را میپرسند. شرکت فنیمهندسی دارد. لبخندی روی لبهای آقا مینشیند که شاید به شعار امسال که حمایت از شرکتهای دانشبنیان است، ربط داشته باشد. آقا بههمراه قرآن این خانواده، بهدرخواست مهدیار کتابی را هم که برای شهید چاپ شده، امضا میکنند.
خانواده بعدی اهل سیرجان است. شهید علیاصغر لری گوئینی. دانشآموز دوم ابتدایی. اصلاً خیلی عجیب است. این حادثه سه شهید دانشآموز دارد. محمدرضای کلاس دهمی. آرشام کلاس پنجمی و علیاصغر کلاس دومی و من دقیقاً سه پسر کلاس دهمی و کلاس پنجمی و کلاس دومی دارم. خودم را جای خانواده هرکدام که میگذارم، مچاله میشوم. شاید بیدلیل نبوده که از بین این همه وقایعنگار و حاشیهنویس، من برای واقعهنگاری این دیدار انتخاب شدهام. نکند از بس که دلم سوخته بود، خدا من را هم جزو خانواده این شهدا حساب کرده و به این مهمانی دعوت کرده؟ حواسم پرت نشود.
پدر علیاصغر میگوید: «یه بار ازش پرسیدم: میخوای چیکاره بشی؟ گفت: قهرمان جهان! الان میبینم که قهرمان جهان شده!» دستش آتل دارد. شنیدهام علیاصغر و برادرش اهورا را هل داده پشت اسپیلت و خودش را سپر آنها کرده؛ ولی در یک لحظه که تفنگ ضارب گیر کرده، علیاصغر سرش را بیرون آورده و تیر خورده. خودش و اهورا هم مجروح شدهاند. آقا سراغ اهورا را میگیرد. همان جلو خوابیده. نوبت مادر علیاصغر است. میگوید: «اولین بار که فهمیدم خدا علیاصغر رو به من داده، وقتی بود که دستم به شبکههای ضریح شاهچراغ بود. برای همین، همیشه علیاصغر رو هدیه شاهچراغ میدونستم. خودش داده بود و به خودش هم پس دادم.» پدربزرگ شهید هم که آن روز حضور داشته، خاطرهای از مسیر سیرجان تا شیراز میگوید که علیاصغر اشتیاق رسیدن داشته و مدام میپرسیده چند کیلومتر مانده و آخرش رسیده بود به اینکه چند متر ماندهایم به شاهچراغ؟ آقا قرآن آنها را هم امضا میکنند.
میرسیم به خانواده سهشهیده و مشهور سرایداران. مادر و پدر و برادر آرتین. آقا دیدار بار قبلش با آرتین و خواهرش را یادآوری میکنند و خواهر آرتین میگوید: «آقا اون روز که دست کشیدید روی سر آرتین، من یادم افتاد که یه بار وقتی آرتین یک سالش بود، مامانم خواب دیده بود که شما روی سر آرتین دست میکشید!». پدربزرگ آرتین از پسرش میگوید که ارتشی بوده و سی سال بندرعباس زندگی میکرده و دایی آرتین از خواهرش میگوید که سی سال بهخاطر مأموریتهای متعدد همسرش که به تنب بزرگ و کوچک میرفته، برای بچههایش، هم پدری کرده و هم مادری. تازه یکسال و نیم بود که برگشته بودند شیراز و هفته بعدش عروسی دخترشان بوده و این حرفها. آقا با تازهداماد هم حرف میزند: «خب شما چه میکنید؟» داماد خانواده با یک دعا شروع میکند: «اللّهُمَّ أَخْرِجْنِی مِنْ ظُلُماتِ الْوَهْمِ، وَأَکرِمْنِی بِنُورِ الْفَهْمِ» و از نامههایی که از نوجوانی برای آقا نوشته و درخواست دیدار داشته میگوید و از ارسال نامهای یاد میکند که در آن خواسته عقد او و فاطمه را آقا بخواند. این بار هم دوتا نامه برای آقا آورده و جواب میخواهد. آقا میگویند: «نامه را حتماً بدهید. من میخوانم ولی جوابش را منوط کنید به حال و وقت من.» قرآن این خانواده هم امضا میشود و کمکم به وقت نماز ظهر نزدیک میشویم.
فقط یک خانواده مانده. خانواده شهید بهادر آزادی. اهل فسا. آقا از روی کاغذ، توضیحات مربوط به شهید را میخواند. «مادر و پدر شهید از دنیا رفته اند. همسر شهید به خاطر جراحات وارده در این حادثه امکان آمدن نداشته. و فقط فرزندان شهید آمدهاند.» آقا قبل از خواندن اسم بچهها میگویند: «لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم!» و ادامه میدهند: «شهید نُه فرزند داشته. ابوذر، سلمان، ایمان، فاطمه، طیبه، هاجر، زهرا، طاهره و ام البنین. کدامها هستید؟» فرزندان شهید دست بلند میکنند. آقا میگویند: «این پدر و مادر در نامگذاری شما حدأکثر کار نیک را انجام دادهاند.» و بعد از آنها میخواهند که بهخاطر نزدیکی وقت اذان، فقط یک پسر به نیابت از پسران و یک دختر به نیابت از دختران حرف بزنند. از مجموع حرفهایشان معلوم میشود که پدرشان دکتر محلی ایل بوده و بیست سال خدمت صادقانه به مردم داشته و برای حل مشکل آبرسانی روستا، تلاشهای زیادی کرده.
اینها را که میشنوم، به این فکر میکنم که انگار تکتک این آدمها را از شهرهای مختلف گلچین کرده و در حرم شاهچراغ جمع کردهاند تا آن تروریست لعنتی بیاید و شهیدشان کند. آقا آخرین قرآن روی میز را هم به نام این شهید امضا میکنند و میگویند: «به مادرتان هم سلام من را برسانید.» یکی از دخترها میگوید: «آقا مادر ما دو سال پیش فوت شده. همسر شهید، زن بابامونه.» از صداقت و سادگیاش در ارتباط با بلندترین مقام کشور کیف میکنم.
آقا برای همه دعای خیر میکنند و یک دیدار شیرین صد دقیقهای تمام میشود. بچهدارها بچههایشان را میبرند که آقا مثل آرتین روی سر آنها هم دست بکشند.
کاغذهایم را جمع میکنم و زودتر از همه حسینیه را ترک میکنم. میخواهم از نزدیکترین بقالی، برای آرتین شیرکاکائو بخرم و برگردم دمدر تا وقتی بیرون میآید بهش بدهم. در مسیر، به رسالتی که آقا به دوشمان گذاشتهاند فکر میکنم. نباید بگذاریم این واقعه و این شهیدان فراموش شوند تا یادشان برای همیشه «شاهچراغ» مبارزه با ظلم و دفاع از مظلومیت باشد.
╭┅──────────┅╮
🆘𝗣𝗼𝗹𝗶𝘁𝗶𝗰𝗮𝗹𝗮𝗻𝗮𝗹𝘆𝘀𝗶𝘀
════════════
https://eitaa.com/joinchat/3832938513C10428c852e
╰┅──────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حتما بازار ارز آزاد را مدیریت خواهیم کرد تا نرخ ارز کاهش یابد
رییس کل بانک مرکزی:
🔹دلار ۴۴ هزار تومانی نرخ ارز کشور نیست. سیاست کلی ما تامین همه نیازهای ارزی کشور با نرخ ۲۸۵۰۰ است.
🔹این نرخی که الان در بازار هست نرخ تعریفی است که ناشی از انتظارات است.
🔹از فردا با ۲۸۵۰۰ عرضه انجام میشود؛ روزانه ۱۵۰ تا ۲۰۰ میلیون دلار در نیما عرضه شده است.
╭┅──────────┅╮
🆘𝗣𝗼𝗹𝗶𝘁𝗶𝗰𝗮𝗹𝗮𝗻𝗮𝗹𝘆𝘀𝗶𝘀
════════════
https://eitaa.com/joinchat/3832938513C10428c852e
╰┅──────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دلار ۲۸۵۰۰ تومانی چه فرقی با دلار ۴۲۰۰ تومانی دارد؟
╭┅──────────┅╮
🆘𝗣𝗼𝗹𝗶𝘁𝗶𝗰𝗮𝗹𝗮𝗻𝗮𝗹𝘆𝘀𝗶𝘀
════════════
https://eitaa.com/joinchat/3832938513C10428c852e
╰┅──────────┅╯
.
♻️ درباره برخورد نامناسب نیروی انتظامی با یک طلبه در قم
🔰 حمید رسایی: متن و فیلمی از رفتار نامناسب یکی از عوامل نیروی انتظامی با طلبهای در قم با موضوع اعتراض طلبه به کشف حجاب و دستبند زدن به آن طلبه و ... درحال چرخیدن در فجازی است، به نظرم:
همانطور که وسط فتنه این سه ماه، وقتی از میان چند هزار تن از عوامل نیروی انتظامی، یکی از آنها رفتار اشتباهی را با آشوبکری مرتکب میشد، آن نیروی انتظامی نمینوشتیم بلکه چنین قضاوتی را کاری غیرواقعی و غیرمنصفانه میدانستیم، رفتار غلط این فرد در لباس نیروی انتظامی را هم نباید به نام کل این نیرو نوشت و وااسلاما سر داد که نیروی انتظامی به جای برخورد با آن فرد با این طلبه برخورد کرده. همانطور که در برخورد نامناسب با آشوبگران باید موضوع بررسی و در صورت صحت، با پلیسی که خارج از چارچوب عمل کرده، برخورد میشد، اینجا هم باید ابتدا موضوع بررسی و در صورت صحت با پلیس خاطی برخورد بشود. ولی کل نیروی انتظامی را نباید به چنین اعتقاد و رفتاری متهم کرد.
🔺کانال حمید رسایی در ایتا را دنبال کنید🔻
eitaa.com/joinchat/389677056C798a6dc5a1
eitaa.com/joinchat/389677056C798a6dc5a1
💠 ۵۰۶ امین شماره هفته نامه ۹دی منتشر شد
👈یکشنبه روی دكههای مطبوعات
🔻حسن روحانی تو دیگه ساکت شو!
🔹رئیس دولت قبل با فراموشکردن ۸سال عملکرد فاجعهبار اقتصادی دولتش از عملکرد اقتصادی دولت سیزدهم انتقاد کردهاست
🔻پاورقی جذابتر از متن
🔹در تجلیل از برنامه تلویزیونی پرمخاطب و مبتکرانه "پاورقی"
🔸 دستان تاریخساز حاج قاسم
🔸 تداوم راه ۹دی؛ رمز عبور از فتنهها
🔸علامه مصباح؛ فیلسوف علوم انسانی اسلامی
♨️ فروش نسخه pdf هفته نامه ۹ دی ♨️
با توجه به درخواست مکرر برخی علاقمندان داخلی و بویژه عزیزان خارج از کشور، از سال ۹۸ فروش نسخه دیجیتال ۹دی آغاز شد. برای خرید نسخه PDF روی لینک زیر بزنید:
jaaar.com/kiosk/archives/9day
هفته نامه ۹ دی 👇
http://eitaa.com/joinchat/389742592Cfbd77cc21a
مدیر مسئول 👇
http://eitaa.com/joinchat/389677056C798a6dc5a1
...
💢فرجام خواهی سهند نورمحمدزاده در دیوان عالی کشور پذیرفته شد
🔹فرجام خواهی «سهند نور محمدزاده» یکی از متهمان اغتشاشات اخیر نسبت به رأی صادره دادگاه انقلاب اسلامی تهران در دیوان عالی کشور، صائب تشخیص داده شد و رأی فرجام خواسته به تجویز شق ۴ بند ب ماده ۴۶۹ قانون آئین دادرسی نقض و پرونده برای رسیدگی به شعبه هم عرض دادگاه انقلاب ارجاع شد.
𝗣𝗼𝗹𝗶𝘁𝗶𝗰𝗮𝗹 | تحلیلسیاسی
بسم الله الرحمن الرحیم
📋 به همه آنچه می خواهند، نمی رسند!؛
آیه تشبیه زیبایی دارد، انسانها همگى زارعند و اين جهان مزرعه ماست.
در مورد كشتكاران آخرت مى فرماید: زراعت او را افزون مى كنيم. ولى نمى گويد از بهره دنيا نيز بى نصيبند، اما در مورد كشتكاران دنيا مى گويد: بخشی از آنرا كه مى خواهند به آنها مى دهيم، بعد مى افزايد در آخرت هيچ نصيب و بهره اى ندارند.
یعنی نه دنياپرستان به آنچه مى خواهند مى رسند و نه طالبان آخرت از دنيا محروم مى شوند، اما با اين تفاوت كه گروه اول با دست خالى به سراى آخرت مى روند و گروه دوم با دستهاى پر!
🔷 آیه روز
مَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ وَ مَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَ مَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ (شوری / آیه ۲۰)
🔶 ترجمه
كسيكه زراعت آخرت را بخواهد به او بركت ميدهيم، و بر محصولش می افزائيم، و آنها كه فقط كشت دنيا را می طلبند كمی از آن به آنها ميدهيم اما در آخرت هيچ نصيبی ندارند!
📹 رسانه: نکته مهمی که آیه به آن اشاره دارد، این است که بنا نیست انسان به تمام خواسته های خودش در دنیا برسد. در همین رابطه در تصویر فوق، سخنی از عارف واصل، حضرت آیت الله بهجت (ره) آورده شده است که در تایید این نکته است و البته نتیجه اخلاقی زیبایی از آن گرفته شده است.
#آخرت، #دنیا، #دنیاطلبی
🌼 هر روز یک آیه 🌼
هدایت شده از زمانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اگر این دختر جوان در آلمان به اتهام تلاش به بمب گذاری دستگیر شده بود غیر ممکن بود کمتر از سه سال بیاد بیرون/ مصاحبه بدون حجاب و بدون اندکی پشیمانی این فرد را کاملا گوش بدید...
صحبت های دنا شیبانی که در جریان بمب گذاری معالی آباد شیراز دستگیر شد
🔴پی نوشت: دنا شیبانی و محمد خیوه از اعضای تیم ۵ نفره بمب گذاری در شیراز با وثیقه چهار میلیارد تومانی در روز ۳۰ آذر ۱۴۰۱ با وثیقه از زندان آزاد شدند.
🍃[ #زمانه: پویشی برای همه مردم ایران ]✨
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 | eitaa.com/joinchat/796000260C5d9fc9afdd
#ایتا #تلگرام #واتساپ #سروش #روبیکا
استانداردهای دوگانه آمریکا در مدیریت شبکههای اجتماعی
🔹در سالهای اخیر مقامات آمریکا کشورهایی مانند روسیه و چین را بهخاطر الزام شرکتهای فناوری به تبعیت از قوانین خود و درخواست حذف محتوا از شبکههای اجتماعی، متهم به نقض آزادی بیان کردهاند اما اکنون، خود آمریکا همین کار را با تیکتاک انجام میدهد؛ پلتفرمی که چینی است.
🔹مقامات واشنگتن میگویند حضور تیکتاک در آمریکا به چین قدرت می دهد تا آمریکایی ها را کنترل کند. واشنگتن برای مسدودنشدن تیکتاک، این پلتفرم را مجبور کرده تا محتواهای مخالف منافع آمریکا را حذف کند.
🔹گلن گرینوالد، روزنامهنگار آمریکایی میگوید: در یکی از قسمتهای برنامه اینترنتی جدیدمان، صحبتها با این موضوع شروع شده بود که چگونه گزارشهای رسانههای غربی درمورد اوکراین و زلنسکی به محض حمله روسیه به این کشور کاملاً معکوس و وارونه شد. مدت کوتاهی پس از انتشار این فیلم در تیکتاک، این پلتفرم اطلاع داد که پست را حذف کرده است.
استانداردهای دوگانه آمریکا در مدیریت شبکههای اجتماعی
لایحه ممنوعیت تیک تاک در آمریکا ارائه شد
یک روزنامهنگار فاش کرد دولت آمریکا «تیک تاک» را مجبور کرده گزارشی انتقادی درباره نحوه انعکاس اخبار مربوط به زلنسکی در رسانههای آمریکا را از این پلتفرم حذف کند.
به گزارش مشرق، در سالهای اخیر مقامات ایالات متحده کشورهایی مانند روسیه و چین را بهخاطر الزام شرکتهای فناوری به تبعیت از قوانین این شرکتها و درخواست حذف محتوا از شبکههای اجتماعی، متهم به نقض آزادی بیان کردهاند. اما اکنون، ایالات متحده همین کار را با تیک تاک انجام میدهد؛ پلتفرمی که تنها تفاوتش با سایر شبکههای اجتماعی در آمریکا، خارجیبودنِ آن است.
دولت چین قوانین خاصی برای فعالیت شرکت های فناوری خارجی دارد. برای مثال از گوگل و فیس بوک خواسته از دستورات سانسور این کشور به عنوان شرط ماندن در چین پیروی کنند. گزارشهای منتشر شده حاکی از این موضوع است که شرکت ها این دستورات را می پذیرند و بر همین اساس گوگل در حال ساخت یک موتور جستجوی متناسب با خواستههای چین بود. نیویورک تایمز نیز ادعا کرده که فیس بوک یک برنامه سانسور را به عنوان شرط ورود به بازار چین توسعه داده و پایگاه خبری وکس هم اپل را متهم کرد که با ممنوع کردن برنامه ای از فروشگاه خود که توسط معترضان در هنگ کنگ برای رهایی از کنترل استفاده شده بود، تسلیم خواسته های سانسور در چین شده است.
اما اکنون که تیکتاک بهعنوان یک شبکه اجتماعی خارجی، در آمریکا محبوب شده است، مقامات این کشور سانسور محتوا در آن و همینطور ممنوعیت یا محدود کردن جدی آن را پیگیری میکنند؛ موضوعی که دیگر اختلافات حزبی در آن جایی ندارد و هم در دولت جمهوریخواه و هم در دولت دموکرات دنبال شده است.
تیک تاک تهدیدی علیه امنیت ملی آمریکا
رایج ترین توجیه ارائه شده برای این موضوع این است که حضور تیک تاک در ایالات متحده به چین قدرت می دهد تا آمریکایی ها را کنترل کند، نگرانی که همراه با استقبال گسترده این پلتفرم در بین آمریکایی ها تشدید شد. از اوایل سال 2021، تیک تاک بیشترین دانلود را در سراسر جهان و در ایالات متحده داشته است. در ماه آگوست، Pew Research یک نظرسنجی از نوجوانان آمریکایی 13 تا 17 ساله انجام داد و متوجه شد که تیک تاک از زمان معرفی در آمریکای شمالی تا زمان انجام این نظرسنجی، محبوبیت زیادی پیدا کرده است.
نگرانی ها درباره توانایی چین برای دستکاری افکار عمومی آمریکایی ها براساس این ادعا که چین محتوایی را در تیک تاک ممنوع می کند که مغایر با منافع پکن است، وجود داشت. رسانه های غربی به طور خاص ادعا می کردند که خود دولت چین نیز تیک تاک را سانسور و هر محتوایی را که حزب کمونیست چین آن را تهدید کننده امنیت ملی و نظم داخلی خود می داند ممنوع کند.
گاردین در اواخر سال ۲۰۱۹ نوشت: تیک تاک، شبکه اجتماعی محبوب چینی، به گردانندگان خود دستور می دهد ویدئوهایی را که از میدان تیان آن من، استقلال تبت یا گروه مذهبی ممنوعه فالون گونگ نام می برند، سانسور کنند.
به جای ممنوعیت تیک تاک در ایالات متحده، دولت امنیتی آمریکا اکنون دقیقا همان کاری را انجام می دهد که چین با شرکت های فناوری آمریکایی انجام داده: یعنی، الزام به این که، به عنوان شرطی برای حفظ دسترسی به بازار آمریکا، تیک تاک اکنون باید محتوایی را که این آژانسها علیه منافع امنیت ملی آمریکا میدانند، سانسور کند.
تیک تاک که نمی خواهد کاربران آمریکایی خودش را از دست بدهد، مجموعهای از امتیازات مهم را برای راضی کردن پنتاگون، سیا و افبیآی، آژانسهایی که بیشترین مخالفت را با ماندن این شبکه اجتماعی در ایالات متحده داشتند، داده است. از جمله این امتیازات این است که تیک تاک اکنون آنچه را که دولت ایالات متحده آن را تعدیل محتوا مینامد، به گروههای تحت کنترل دولت آمریکا برون سپاری میکند.
تیک تاک پیش تر از چندین اقدام با هدف جلب رضایت دولت آمریکا رونمایی کرده است. از جمله توافقی برای ذخیره دادههای کاربران این برنامه در این کشور و ایجاد یک بخش امنیت داده (USDS) برای نظارت بر تصمیمگیریهای حفاظت از دادهها و تعدیل محتوا. به گفته یک منبع آگاه، این کشور 1.5 میلیارد دلار برای هزینه های استخدام و سازماندهی مجدد برای ساخت این واحد هزینه کرده است
شاید بتوان نگرانی های ایالات متحده مبنی بر اینکه چین می تواند تیک تاک را برای کنترل آمریکایی ها و بی ثبات کردن ایم کشور از طریق قدرت خود در سانسور این پلتفرم به سلاح تبدیل کند، منطقی به حساب آورد. با این حال، باید توجه داشت که این دقیقا همان نگرانی که کشورهایی مانند چین، ایران و روسیه همگی برای توجیه پیروی از سانسور به عنوان شرطی برای فعال ماندن شرکتهای اینترنتی ایالات متحده در کشورشان به آن اشاره میکنند، است.
این کشورها می ترسند که شرکت های فناوری آمریکایی که همکاری نزدیک آنها با آژانس های امنیتی ایالات متحده مدت هاست ثابت شده، برای تبلیغات و بی ثبات کردن مردم و کشورها دقیقاً همان کاری را که دولت امنیتی آمریکا نگران است چین می تواند از طریق تیک تاک با آنها انجام دهد، مورد استفاده قرار گیرد. .
البته، وقتی همه این دولت ها ادعا می کنند که نگران بی ثباتی و تبلیغات هستند، منظور آنها این است که می خواهند قدرت کنترل شهروندان خود را حفظ کنند. منظور آنها از امنیت ملی و منافع ملی این نیست که می خواهند از رفاه شهروندان خود محافظت کنند، بلکه به دنبال حفظ مداخلات خارجی خود در سایر کشورها و توانایی خود در رد انتقاد از رهبران ملی هستند. اگر منظور آنها این نبود، به سادگی تمام سانسور را از این پلتفرم ها حذف می کردند، نه اینکه حق کنترل موارد ممنوعه را مطالبه کنند.
به نظر می رسد اقدامات دولت امنیتی ایالات متحده برای دستور به سانسور در تیک تاک، همراه با تهدید مبنی بر ممنوعیت کامل این پلتفرم در ایالات متحده، در حال حاضر تأثیر مطلوب داشته است.
نقد زلنسکی ممنوع!
گلن گرینوالد، روزنامه نگار و بلاگر آمریکایی که این گزارش را نوشته، تجربه خودش از مواجهه شبکه های اجتماعی با موضوعات خاص را بیان کرده است. او در این باره نوشته: هنگامی که ما برنامه زنده شبانه خود را در Rumble، System Update راه اندازی کردیم، حساب های جدیدی برای این برنامه در شبکه های اجتماعی اصلی از جمله فیس بوک، توئیتر، اینستاگرام، لینکدین، و تیک تاک و غیره ایجاد و هر روز پست های یکسانی را در این حساب ها منتشر می کردیم.
او می گوید در یکی از قسمت ها،صحبت هایش را با مستندسازی این موضوع شروع کرده بود که چگونه گزارشهای رسانههای غربی در مورد اوکراین و زلنسکی به محض حمله روسیه به این کشور در فوریه کاملاً معکوس شد. وقتی مسیر این رسانه ها را مرور می کنیم،می بینیم که چگونه این رسانه ها هر آنچه را که در مورد اوکراین و زلنسکی گفته بودند را به طور اساسی وارونه کردند.
برای مثال، برای سالها، رسانههای خبری اصلی در غرب بارها هشدار میدادند که ارتش اوکراین تحت تسلط یک گروه نئونازی به نام گردان آزوف است و خود زلنسکی نه تنها توسط یک الیگارشی اوکراینی حمایت میشد، بلکه گزارشهای بسیاری از ثروت پنهان او در خارج از کشور وجود داشت که توسط پاندورا فاش شد. خود وزارت خارجه ایالات متحده در سال 2021 فهرستی طولانی از نقض شدید حقوق بشر را که با رضایت یا حتی مشارکت فعال دولت مرکزی به رهبری زلنسکی انجام شده بود، ثبت کرده بود.
گرینوالد در ادامه می گوید: یکی از بخش های برنامه ما که در همه شبکه های اجتماعی، از جمله تیک تاک منتشر شد، این بررسی غیرقابل انکار اینکه قبلا نگاه رسانه ها مانند گاردین به زلنسکی چه بود و اکنون چگونه است، اختصاص داشت. مدت کوتاهی پس از ارسال این ویدئو در شبکه های اجتماعی، از سوی تیک تاک به ما اطلاع داده شد که این ویدئو از سوی این پلتفرم حذف شده است.
دلیل ذکر شده یکپارچگی و اصالت بود، یعنی اینکه ویدئو، به دلایل نامشخص، یکپارچگی پلتفرم یا اصالت کاربران را تضعیف کرده بود. در ادامه این هشدار آمده بود که تیک تاک محتواها و حسابهایی را که شامل اطلاعات گمراهکنندهای است که آسیبهای قابل توجهی را به همراه دارد، حذف میکند.
در یک ارتباط جداگانه، تیک تاک به ما اطلاع داد که حساب ما براساس سابقه نقض قوانین در معرض خطر محدود شدن است (با وجود اینکه تنها هشداری که به ما داده شد، مربوط به همین ویدیوی خاص بود). در نتیجه، تیک تاک هشدار داد، نقض قوانین بعدی می تواند منجر به جلوگیری از دسترسی به برخی ویژگی های این پلتفرم شود.
گرینوالد گفته: اولین واکنش ما، همانطور که می توان انتظار داشت، سردرگمی بود. ما با این واقعیت که تیک تاک توسط چینی ها اداره می شود،روبه رو بودیم. دولت چین در جریان حمله روسیه به اوکراین بی طرف بود و بنابراین مطلقاً هیچ علاقه ای به منع انتقاد از زلنسکی ندارد.
بنابراین حتی با فرض اینکه برخی از ماتریسهای هوش مصنوعی محتوای ممنوعه را در ویدئوی ما شناسایی کردهاند، ما دیدیم که هوش مصنوعی «تعدیل محتوا» برای یافتن و ممنوعیت ادعاهای تحقیرآمیز درباره رئیس جمهور اوکراین طراحی شده است.
این امر از نظر متا و گوگل که سانسور در آنها معمولا با دستور کار دولت امنیتی آمریکا مطابقت دارد بسیار منطقی تر است، اما همان ویدئو در فیس بوک، اینستاگرام و یوتیوب بدون هشداری باقی می ماند. در واقع، فیس بوک از ابتدای جنگ روسیه و اوکراین قوانین سانسور خود را تغییر داده تا با اهداف سیا و پنتاگون همسو شود. از جمله ایجاد استثنایی برای ممنوعیت ستایش گروههای نفرتانگیز که به افراد اجازه میدهد گردان آزوف را ستایش کنند، چیزی که قبل از جنگ در این پلتفرم ممنوع بود.
هر بار که قانونی در کنگره آمریکا برای مهار قدرت انحصاری غول های فناوری پیشنهاد می شود، آنهایی که بیشتر مخالف هستند، عاملان دولت امنیتی ایالات متحده هستند. همانطور که در ماه آوریل گزارش شد، گروهی از مقامات اطلاعاتی سابق آمریکا نامه ای صادر و در آن تلاش ها برای تضعیف قانونی غول های فناوری با این استدلال که صریحا قدرت سانسور آن برای اهداف سیاست خارجی ایالات متحده بسیار مهم است، به ویژه در مورد روسیه، محکوم کردند.
به عبارت دیگر، سیا و پنتاگون می خواهند به فناوری بزرگ برای ممنوع کردن هرگونه مخالفت با سیاست خارجی دولت ایالات متحده نیاز دارند. وقتی صحبت از جنگ در اوکراین شد، شرکت ها فورا از قوانین اطاعت کرد. همانطور که پایگاه خبری Vox در اوایل ماه مارس گزارش داد، کمتر از دو هفته پس از حمله روسیه، شرکت های فناوری با درگیر شدن در انواع سانسورهای خواسته شده توسط اهداف سیاست خارجی ایالات متحده، در کنار دولت قرار گرفتند. اقدامی که Vox به طور قابل پیش بینی و صریح آن را تحسین کرد.