بایاحسین💚
عشقوڪلامآفریدهاند😌👌
هرصبـ🌤ـحرابراے #سلام آفریدهاند
وقٺےڪہ
شاهڪشوردلـ💓ـهاشدےحسین
مارابہافتخار
غلامآفریدهاند😍✋
#سلامعلےساڪنڪربلا
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
السلام عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ. 📿.
@tahzibe
👀 #کاشتن_ناخن_و_مژه_مصنوعی👀
متن #سوال:👇👇
مدّتي است در آرايشگاههای #زنانه روی مژه، ابرو، ناخن و... كار ميكنند؛ مثلاً ناخن #مصنوعي روي ناخن #میچسبانند يا روي پلك مژه #مصنوعي قرار ميدهند كه قابليت نصب، گذاشتن و برداشتن را دارد.👌
✍️ لطفاً بفرماييد حكم انجام اين كار براي زن #آرايش شونده و #آرايشگر چيست؟
🔴🔴نظر مراجع عظام
✍آیت الله #خامنه_ای (دام ظله العالی)
با تحقيق از افراد آرايشگر ظاهراً امکان برطرف شدن آن هست و حتّی بسياری از آنها بيان نمودهاند که به راحتی برطرف میشود. فلذا اگر برطرف نکند وضوی جبيره باطل است.
✍ آیت الله #سیستانی و آیت الله #وحید (دام ظلهما العالی)
قرار دادن چيزی که مانع از رسيدن آب است به جاهايی که واجب است در غسل و وضو شسته شود جايز نيست مگر اينکه قابليت برداشتن داشته باشد.
✍ آیت الله #مکارم(دام ظله العالی)
هرگاه مزاحم وضو يا غسل باشد جايز نيست مگر در حال ضرورت.
✍ آیت الله #نوری همدانی (دام ظله العالی)
اين كار جايز نيست و اجرت آن نيز اشكال دارد.
📚 منبع: سایت جامعه الزهرا س
@tahzibe
تهذیب نفس
بسم الله الرحمن الرحیم 📗 #روزی_یک_صفحه_قرآن #صفحه_115
بسم الله الرحمن الرحیم
📗 #روزی_یک_صفحه_قرآن
#صفحه_116
#مشارطه
.
سلــــــــــام رفق خوبین
امروز میخوامبرم سراغ روحیه حق پذیری
دقت کردین اگر یه دفعه ،یه نفری،درمورد یه موضوعی که ما اشتباه میکنیم بهمون تذکر بده ،چه رفتاری انجام میدیم🤔
هرکاری میکنیم تا اون رفتارمونرو توجیح کنیم،گاهی اوقات به طرف مقابلمون بی احترامی هم میکنیم 😫
بچه ها خودمون که میدونیم ،رفتارمون اشتباهه😶،لطفا بیائید تمرین کنیم در برابر حرف درست جبهه نگیریم ،حالا میخواد اون حرف اعتقادی باشه یا تذکر 😫
بخصوص در زمینه های اعتقادی ،جبهه گرفتن مساویه با گناه بیشتر وبیشتر
@tahzibe
4_5807597800615056583.mp3
11.85M
#انسان_شناسی ۳۰
#استاد_شجاعی
#استاد_پناهیان
💥برای بزرگ شدنِ روح، میتونی، مسیرِ سخت و طاقتفرساش رو طِی نکنی، ولی برسی!
⚡️برای تکامل بخش انسانیات، میتونی کمتر از بقیه، تلاش کنی، ولی زودتر از بقیه برسی!
بله ...این جاده هم، مثل همهی جادهها، میانبر داره ❗️
این میانبر شیرین رو، کشف کن!
@tahzibe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تهذیب نفس
[#پورنوگرافی وسوسه برای هر انسانی رخ میده و توی هر موقعیتی پس اصلا نباید عصبی یا مضطرب شد که مثلا
#پورنوگرافی
فیلم های پورن، دنیایی رو میسازند که وجود نداره
و قابی رو درست میکنند و نشون میدن که در دنیای واقعی نیست
این قدرت (فیلم) هست؛
قدرت (دوربین) هست که بتونی چیزی رو خلق کنی و نشون بدی که کاملا با واقعیت تفاوت داره
میتونی با (بازنمایی) کردن، یک حقیقت رو کاملا به یک شکل دیگه نشون بدی
و حالا تمام این ابزار و وسایل در خدمت پورن قرار میگیره
فیلم های پورنی که با افراط و اغراق، مسائل جنسی رو جوری جلوه میدن که نیست
از فعالیت های جنسی طولانی و پرخطری که اصلا در دنیای واقعی معمول نیستند و از بدن های پورن استارها که القا میکنند که باید حتما بدن همه به همان شکل باشند و ...
درحالیکه تمام اینها در جلوی صحنه و برای تاثیر بر ذهن مخاطب هستش و در پشت صحنه و در فرآیند تولید فیلم، اصلا اتفاقات به این شکل نیست و داستان فرق داره؛ از برداشت ها و فیلمبرداری های مکرر و گرفتن چندین سکانس و تدوین کردن گرفته تا نصرف مواد و مشقت هایی وه بازیگران پورن تحمل میکنند
اما در فیلم ها ما چی میبینیم؟!
و کسی که مدام درحال تماشای این فیلم هاست، در ذهنش اینطور تداعی میشه که:
باید نوع رابطه جنسی حتما همینطور باشه که در فیلم هاست، بدن من ویا بدن شریک زندگی و همسرم به همین شکل باشه، باید حتما رابطه جنسی حداقل یک ساعت طول بکشه و ...
و این خطاهای شناختی، وارد ذهن میشوند
و میتونند خیلی خطرناک باشن
چراکه به سرخوردگی و افسردگی و انزوا و کمبود اعتماد به نفس هم میتونه فرد رو برسونه
این ها ضرراتی از فیلم های پورن هست که زیرپوستی اتفاق میفته؛
یعنی آروم و بدون اینکه خود فرد متوجه بشه که ناخودآگاه داره این تاثیرات رخ میده
و بماند اون دسته از ضررهایی که عیان و آنی و مشهود رخ میده
@tahzibe
#روابط _حرام
✅ یکی از مسائلی که در مورد رابطه حرام آدم برای خودش جا بندازه اینه که یه عهدی با خودش و خدای خودش داشته باشه.
👈🏼 به خودش بگه: من تا اخر زندگیم دور ارتباط با نامحرم یه خط قرمز بزرگ کشیدم... ⭕️❌
در این زمینه حتی فکرش رو هم نمیکنم که بخوام با نامحرمی ارتباط بر قرار کنم. خدایا من به عنوان بنده حقیرت ازت خاضعانه درخواست میکنم که دستم رو هیچ وقت رها نکنی...😓
❇️ ببینید ما باید نگاهمون رو به ارتباط با نامحرم درست کنیم. خدا چرا برای آدم "زمینه ارتباط با نامحرم" رو فراهم میکنه؟🤔
👈🏼 برای اینکه انسان بتونه رشد کنه و بالا بره.
💢 در واقع مواقعی که فرصت ارتباط با نامحرم پیش میاد یه فرصت برای کسب لذت نیست!
💢 خدا اون موقعیت رو برات پیش نیاورده که توی دست درازی کنی و لذتی ببری! بلکه خداوند متعال در طول زندگی ده ها بار امکان ارتباط با نامحرم رو برات پیش میاره که "تو اتفاقا به این مدل از لذت دست نزنی" تا بتونی رشد کنی و بالا بری...
بنابراین اگه یه موقعی یه خانم یا آقای نامحرمی بهت پیام عاشقانه ای داد، فکر نکن که بله خوبه که موقعیتش جور شده یه لذتی ببرم!!! 😍😏
⭕️ نه بزرگوار! اتفاقا یه موقعیتی پیش اومده که تو بتونی بی خیال این لذت #سطحی بشی تا زمینه برای رسیدن به لذت های #عمیق فراهم بشه...
نگاهمون رو به ارتباط با نامحرم دقیق و عالمانه میکنیم...
@tahzibe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•♥️💐•
○° یتیم مکھ آقای جهان شد
محمدﷺ سید پیغمبران شد 🦋🌱
" السلام علیک یا ایها الرسول " 🌸
#عیدڪممبروڪ 🥳
#شادمانهمبعثرسولمهربانی 🌷
🔰 اعمال شب و روز عید #مبعث
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) ...
💠 اعمال شب عید مبعث :
🔹 غسل
🔸 زیارت حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام)
🔹 دوازده رکعت نماز (به مفاتیح الجنان رجوع کنید)
🔸 قرائت دعای شب مبعث که مرحوم کفعمی در کتاب شریف «البلد الامین» نقل کرده است: "اَللّـهُمَّ إِنّي أَساَلُكَ بِالتَّجَلِّي الأعْظَمِ في هذِهِ اللَّيْلَةِ مِنَ الشَّهْرِ الْمُعَظَّمِ...".
این دعای شریف در مفاتیح الجنان نیز نقل شده است. (به اعمال شب مبعث رجوع کنید)
💠 اعمال روز عید مبعث :
🔹 غسل
🔸 روزه
🔹 صلوات فرستادن
🔸 زیارت حضرت رسول و امیرالمؤمنین (علیهم االسلام)
@tahzibe
#احکام
آيا اگر افراد بدون شرط بندى و قصد قمار و بُرد و باخت و کسب درآمد بلکه فقط براى سرگرمى و مشغول بودن، مبادرت به بازى با ورق کنند، آن افراد مرتکب حرام شده اند؟ حضور در مجالس بازى با ورق براى تفريح چه حکمى دارد؟
ج. بازى با ورقى که عرفاً از آلات قمار محسوب مى شود، به طور مطلق حرام است و جايز نيست انسان بااختیاردرمجلس قمارشرکت کنید
#آیت الله خامنه ای
@tahzibe
تهذیب نفس
بسم الله الرحمن الرحیم 📗 #روزی_یک_صفحه_قرآن #صفحه_116
بسم الله الرحمن الرحیم
📗 #روزی_یک_صفحه_قرآن
#صفحه_117
سلام دوستان امروزچون تعطیلیه ترجیح دادم وقتتون کنارخانواده سپری بشه (البته خودمم به کارهای عقب افتاده رسیدگی کنم😶)دگه روزهای تعطیل روال کانال همینه ان شاءالله
یادم باشه شب داستان عبرت آموزی بزارم براتون
داستان نیست واقعیت زندگی یکی ازاعضامونه که تجربه میشه براتون ان شاءالله .
سلام اسم من رویاست . میخوام داستان زندگیم رو براتون تعریف کنم تا شاید به دخترای همسنم کمک کنه و اونا اشتباه منو تکرار نکنند.
.
.
تو خانواده تقریبا مذهبی بزرگ شدم و خدا رو شکر دوستای خیلی خوبی داشتم .
پدرم و مادرم منو دوست داشتند و یه دختر با حیا و مذهبی بزرگ کرده بودند ؛ با دوستام پایه ثابت انجمن دانش آموزی اسلامی بودم و راهیان نور و ... میرفتم . حالا که دارم به گذشته نگاه می کنم میبینم همه ماجراها از عید نوروز سال ۱۳۹۸ شروع شد .
اون سال من ۱۸ ساله بودم و عید برای دیدار با فامیل و زیارت رفتیم قم .
تو فامیلامون چند تا خانم بودند که با وجود متاهل بودنشون با مردای دیگه در ارتباط بودن و من اطلاع نداشتم . متاسفانه فامیل خیلی خیلی نزدیک حساب میشدند و منم خیلی دوسشون داشتم . یه روز که من و اون خانوما (لیلا و رخساره )برای خرید به بازار رفتیم از من قول گرفتند که قراره به جایی بریم و اونجا کسی رو ببینیم ولی نباید هیچ کس از این دیدار مطلع بشه .
منم از اونجایی که اعتماد کامل داشتم به راحتی قبول کردم و یک ساعت بعد خودمو پشت میز کافه دیدم در حالی که منتظر فرد مجهولی بودم که اصلا نمیشناختمش .
.
.
.
و اون فرد اومد . مرد مجردی که تو نگاه اول میشد برق نگاهش رو اطراف میزی که ما نشسته بودیم دید .
نشست و با همه گرم گرفت ، من نگاهم پایین بود و اون سعی کرد با من حرف بزنه اما از اونجایی که تجربه نداشتم و حیا اجازه نمیداد تحویلش نمی گرفتم . لیلا و رخساره هی بهم سیخونک میزدند تا حرف بزنم در نهایت تسلیم شدم و بالاخره زبون باز کردم و کمی از خودم بهش گفتم فقط همین و بس.
.
.
لیلا و رخساره لبخند رضایت بخشی زدند . با توجه به نوع برخورد اون آقا با لیلا و رخساره؛ خوب معلوم بود که از متاهل بودن اون خانوما خبر داشت ولی همش دم از عشق و عاشقی میزد و با یکی از اون ها خیلی صمیمی برخورد می کرد جوری که تعجب کرده بودم و حالم قابل توصیف نبود .
.
.
از طرفی این فضا برام جدید بود و از طرف دیگه هی خود خوری می کردم و تو دلم به خودم فحش میدادم .
به هر حال اون روز گذشت ولی من انگار چیزی ته دلم تکون خورد...
با وجود اینکه چادری بودم ولی میتونم به قطعیت بگم که خودم هم میدونستم اگه تحت شرایط بدی قرار بگیرم ممکنه کاری بکنم که نباید...
.
.
.
چند ماهی گذشت و من تبدیل به دختری شده بودم که اعتقاداتش براش انگار قفس بودند و جلوی آزادیش رو میگرفتند و به نظر خودم اشتباه نبود و همه ی اینا رو از همون فامیلامون خط گرفته بودم که میگفتند تا مجردی و جوونی به خودت برس و.... اوایل برام سخت بود اما کمی شل شده بودم انگار نَفسَم طمع کرده بود و داشت افسار زندگی منو به دست میگرفت که آخر هم تونست .اواسط تابستون به یک عروسی دعوت شدیم و بعد سالها اولین بار بود که به عروسی میرفتیم . به عنوان همراه عروس به آرایشگاه رفتم اما به دلیل هزینه های بالای آرایشگاه نخواستم که توسط آرایشگر گریم بشم پس خودم دست به کار شدم . از اونجایی که زیبایی متوسطی داشتم فقط با کمی آرایش بیشتر به چشم میومدم و کمتر کسی پیدا میشد که بعد از آرایش به من خیره نمیشد . و اما نقطه ی شروع دردسر های من از بعد این آرایشگاه کذایی بود .
.
.
.
.
عروس خانوم که موبایلش رو فراموش کرده بود به من گفت که تلفن همراهم رو بهش بدم تا از آقا داماد بپرسه کی دنبالمون میاد که ای کاش اون لحظه من موبایل نداشتم .
.
.
با آقای داماد تماس گرفته شد و ساعتی بعد درب آرایشگاه به صدا در اومد . بله آقا داماد بودند و چند نفر مرد جوون دیگه ای که اصلا نگاهشون هم نکردم مثل اینکه فکر میکردند که همراه عروس خانمای زیادی هستن برای همین یه ماشین دیگه هم آورده بودند تا بقیه رو سوار کنند .
با اینکه طرز فکر و عقایدم متفاوت شده بود اما هنوز به خودم اجازه نمیدادم به هیچ مردی نگاه کنم انگاری از همون اول این مرحله برای همیشه واسه من قفل بود که بابتش خدا رو شاکرم .
چند تیکه وسایل عروس دست من بود که من به آقای داماد تحویل دادم و بعد هم که سوار ماشین عروس شدیم
ماشین دوست آقای داماد خالی رفت و چقدر بهشون خندیدیم که خالی برگشتند .
.
.
.
و اما پوشش من از همون درب آرایشگاه تا خونه ای که داخلش عروسی برگزار میشد اصلا تعریفی نداشت موهام از جلو بیرون بود و کل صورتم با اون حجم از آرایش دیده میشد ولی لباسم پوشیده بود و چه حیف که اون ساعت ها من چادر بر سر نداشتم .
بعد از رسیدن به مقصد من از ماشین عروس پیاده شدم و مثل همه که در حال تماشای رقص و پایکوبی مردا داخل کوچه بودند کناری ایستادم و نگاهم به بزم پیش روم بود . وقتی مادر و پدر و سایر اقواممون به من پیوستند . کلی تعجب کردند و پدرم اخمی کرد ولی چیزی نگفت . من در حال نگاه گردن به مردم بودم و پسرها نگاهشون به من .
.
.
.
اون لحظات برای خودم هم کمی عذاب آور بود ولی میگفتم این همه دختر با سر و وضعی بدتر از من اینجا وایستادند پس شکل و شمایل من طبیعیه . بالاخره به داخل خونه رفتیم . عروسی به خیر وخوشی تموم شد و در حال برگشتن به خونه بودیم اما هنوز چیزی ته دلم دوست داشت من دیده بشم و بیشتر درم عرض نگاه های بقیه باشم پس در مسیر برگشت هم وضعیت ظاهریم مثل قبل بود .
بعد از رسیدن به خونه پدرم با من حرف زد و بدون هیچ گونه عصبانیتی گفت که ناراحت شده و از من توقع دیگه ای داشت و بعد هم به اتاق خودش رفت.
با حرف های پدرم کمی خجالت زده شدم اما به نظرم امشب مثل بقیه شب های دیگه به فراموشی سپرده میشد. دریغا که با وجود گذشت دو سال تک تک لحظات اون شب یادمه و همش مثل پتکیبر سر من کوبیده میشه .
.
.
.
دو هفتهای گذشت و یک روز پیامی به من رسید :
_سلام خوبی
نمیخواستم جواب بدم چون شماره ی آشنایی نبود اما انگشتام به سمت کیبورد رفت و نوشتم:
+سلام شما
_شما رویا خانمی
+بله خودم هستم امرتون؟
_من غلام هستم
برای اولین بار بود که یه پسر بهم پیامک داده پس جواب محکمی دادم و گفتم:
+آقا مزاحم نشید لطفا وگرنه با پدرم طرف هستید
_اما من میخوام بگم دوستتون دارم
.
.
.
و درست این لحظه بود که حس عجیبی داشتم انگار قلبم به یه جریان الکتریسیته وصل شده بود و پمپاژ تند تری نسبت به قبل پیدا کرده بود . حالم آشوب شده بود . ولی گارد خودمو پایین نیاوردم و گفتم :
+عجب آدمی هستید ندیده و نشناخته میگین دوستم دارید یه بار دیگه پیام بدی جدی جدی پدرم باهاتون طرف حسابه مزاحم نشید
و.........
شروع شد از اون اصرار که برای ازدواج میخوام باهاتون صحبت کنم و از من انکار که نمیخوام وقصد ازدواج ندارم تازه اون موقع بود کهفهمیدم این آقا یکی از دوستای داماد بود که جلوی آرایشگاه برای رسوندن همراه عروس اومده بودند و بعد چند روز هم زمزمه هایی شنیدم در مورد خواستگاری و اینجور چیزا ولی پدرم همون اول گفت نه و تمام کرده بود .
اما نمیفهمیدم شماره من دست این آقا چه میکرد ازش پرسیدم و بعد اصرار زیاد گفت که از آقا داماد گرفته تا با منی که تو نگاه اول عاشقم شده حرف بزنه .