ـ﷽ـ
💌نامه فجر/بند ۲۸،۲۷
يَآ أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ
ارْجِعِيٓ إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً
از خالق آسمانے به بنده زمینے ♥️🏴
[حُسیِن]
شاه کلید عشق رو میشناسی؟!!
میدونم که میشناسی..
آخه مهرش رو خودم به دلت انداختم...
یادت هست؟!
بچگی هات؟!یادته امام حسین زندگیت رو؟!
لرزیدن قلبت؛
اشک های گرمت روی گونه هات برای غمش..!
حُسینم رو آفریدم تا به واسطه عشق حُسین
گناهت رونادیده بگیرم و باکمترین غمی که
به دلت نشست دوباره همه چیز رو از اول
شروع کنیم...
خودمونی بگم برا در آغوش کشیدنت
خیلی زود ازهمه چیز میگذرم...
شاید خیلی شنیده باشی اما الان از زبون من
میشنویی که حُسینِ من،کسی بود که تازه ترین
خون قلبش رو در راه عاشقی داد تا هرجوری شده
تو رو به من وصل کنه.
بدنش جای سالم نداشت در بدترین حال منو
صدا زد وگفت: یا غیاث المستغثین.
بعداز خودم نگران شیعیانم هستم.
نازنینم حواست هست؟؟!
حُسین من نگران تو بود نگران حال دلت...💔
حُسین شاه کلید همه ی خوبی هاست؛
بی نظیرترین عشق که آخرش ختم میشه
به آغوش خودم.
حالا برمی گردی به آغوشم!؟
مهر وعشق حُسین رو راحت از دست نده🙃
خدای حُسین منتظر درآغوش کشیدن توست.
میدونستی هنوزم خدای حُسین تو رو دوست داره!؟
دیگه وقتشه،برگرد بنده ی من...
دوستدارهمیشگی تو #خدآ ♥️
📬فرستنده:خدا
📖گیرنده:انسان
#از_آسمان 🌌
#آیه_گرافی
@tahzibe
♥️❄️💙❄️♥️❄️💙
🌼 #داستانک 🌼
دختری با پدرش میخواستند از یک پل چوبی رد شوند.
پدر رو به دخترش گفت :
دخترم دست من را بگیر تا از پل رد شویم.
دختر رو به پدر کرد و گفت :
من دست تو را نمیگیرم تو دست مرا بگیر.
پدر گفت : چرا ؟ چه فرقی میکند ؟
مهم این است که دستم را بگیری و با هم رد شویم.
دخترک گفت :
فرقش این است که اگر من دست تو را بگیرم ممکن است هر لحظه دست تو را رها کنم،
اما تو اگر دست مرا بگیری هرگز آن را رها نخواهی کرد !
این دقیقا مانند داستان رابطه ما با خداوند است ،
هر گاه ما دست او را بگیریم ممکن است با هر غفلت و ناآگاهی دستش را رها کنیم،
اما اگر از او بخواهیم دستمان ما را بگیرد، هرگز دستمان را رها نخواهد کرد !
و این یعنی عشق...❤️
"دعا کنیم فقط خدا دستمونو بگیره"
التماس دعا
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
@tahzibe
#سلام_ارباب ♥️🖇
|من ســـــــاده دلـــــم بـﮧ دلـے كار نـدارم
جز حضـــرتـ "اربابــــــــــ" خـریــــــــــدار نـدارم
با لطمـــــــﮧ بـروے بــــــدن خود بنــــوشتــم
مـن مست "حـسـیـنــــم" بـﮧ كسـے كار نـدارم...|🕊
📿 السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ. 📿.
@tahzibe
📚 ارتباط شخص مبتلا به بیماری با دیگران
💠 سوال: اگر شخصی به بیماری #کرونا مبتلا شده یا برخی از علائم مشکوک به این بیماری را دارد، آیا جایز است با کسانی که از وضعیت او اطلاع ندارند رفت و آمد نماید؟مقلد مقام معظم رهبری هستم.
✅ جواب: اگر #احتمال_عقلائی بدهد که موجب #سرایت به دیگران گردد، باید از این کار اجتناب کند.
♦️ احکام شرعی مورد نیاز
@tahzibe
سلوک در مکتب روضه_3.mp3
12.35M
#سلوک_در_مکتب_روضه ۳
افزایش آمار توبه ها و کاهش آمار بزهکاریها در ماه محرم، نشان از اثرپذیری مستقیم #قلب، در این مجالس دارد!
بطوریکه برخلاف سایر مکاتب معرفتی که در آنها فقط عقل اقناع میشود؛
در مکتب روضه، عقل و قلب، باهم اقناع شده، و شخص بسرعت مسیر #دانایی تا #دارایی را طی میکند ...
▪️ @tahzibe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلنوشته یکی ازبرادران برای دختران و زنان سرزمینم ایران!!!
🐾🐾رد شد ، ولی هنوز ردش مانده است.🐾🐾
ای کاش پشت سرش چشمی داشت و می دید و یا دوربینی بود و از دور به او نشان می داد که هنوز ردش مانده است. یا کسی جرعتش را داشت و به او می گفت که ردش مانده است.
کاش وقتی رد می شد، می دید پشت سرش چند نوجوانی که از مدرسه تعطیل شده بودند چگونه به شلوار تنگ و نازکش نگاه می کردند، می دید که آن نوجوان به خاطر سن بلوغ و نوجوانیش بعد از دیدن او به چه گناه هایی کشیده شد😭.ای کاش برمی گشت و می دید پسر مغازه داری را که بخاطر مشکلات مالی هنوز مجرد بود ،چگونه با حسرت و شهوت نگاهش می کرد و هر روز به کنترل نگاه و ایمانش ناتوان تر می شد😭.کاش زمانی که حجاب و پوشش خود را شخصی می دید، برمی گشت و می دید ردش را بر زندگی شخصی جوان متاهلی که وقتی آرایش غلیظش را می دید او را با همسرش مقایسه می کرد😭. کاش می دانست گرگ های انسان نما در پشت سرش چه می گفتند و وقتی دستشان به او نرسید نیت کثیف و مزاحمت های خود را بر سر دختر معصوم دیگری در آوردند😭.
کاش می شد، می رفتم این چیزهایی که ازاو اطلاع نداشت را به او می گفتم، و به اوهم می گفتم که فکر نکند که من در ذهنم او را انسانی فاسد و بدکار می دانم، خداراشکر، این را می فهمم که افراد را از روی ظاهرشان به سیاه و سفید تقسیم نکنم، و حتما او انسان خوب و شریفی است ولی ای کاش آگاه می شد و کسی به او نشان می داد ردش را بر جامعه!!!
شاید اصلا نمی داند که اگر چند تار موی او راهم نامحرم ببیند از لحاظ دین و قرآن گناه کرده است . شاید تا به حال چادر سرش نکرده است یا اصلا چادری ندارد که سرش کند!. ای کاش حداقل برای یک بار هم که شده چادری سرش می کرد تا زیبایی و بوی پاکی و امنیت چادر را حس کند.
اکنون یک سال از آخرین باری که دیدمش گذشته است، همان خیابان ، همان کوچه، و روبروی همان مغازه، نمی دانم چه اتفاقی افتاده که اینقدر تغییر کرده است.او رد شد ، با چادرش🌹!! و این بار هم ردش مانده است.! دلم می خواست به او بگویم، کاش برمی گشتی و می دیدی پشت سرت جوان هایی را که وقتی دلشان از سیاهی جامعه گرفته بود و به خاطر پوشش های نامناسب جامعه ، نگران لرزش ایمانشان بودند ، وقتی چادر سیاهت را بر روی سرت می بینند که چگونه آب بر آتش چشم های ناپاک میریزی، شاید ندانی ولی چقدر از ته دل دعایت می کنند🌹.
کاش برمیگشتی و رد سبز چادر سیاهت را در تعجب چشمان دختر بدحجاب می دیدی که با خودش می گفت : (چگونه یک دختر جوانی مثل من در این گرمای تابستان اینگونه حجابش را محکم و کامل گرفته است!!!) و می دیدی که چگونه تو را الگوی خود می کند و آرام آرام شال روی سرش از عقب به جلو برمی گردد.🌹
و کاش برمیگشتی و می فهمیدی که چگونه در اجتماع باسلاح چادرت امر به معروف می کنی🌹،و کاش، مادری را که پشت سرت با چادر خاکی دعایت می کند ، می دیدی...
@tahzibe
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله♥🖇
دست برسینه ادب حکم کند وقت قیام
رو به ارباب دوعالم دهی هرصبح سلام
📿 السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ. 📿.
@tahzibe
⚠️ #تلنگر
اثـرِ چت با نامحرم
مثل بعضی تصادفهاسـت😣
همان موقع تو را نمیکشد..!
اما بعد از مدتی، به یکباره،
حتی با یک ضربه کوچک
همه چیزت را میگیرد😞
مراقب داشته هایت باش...😓
📌 #ارتباط_با_نامحرم
〰❁🍂❁🥀❁🍂❁〰
@tahzibe
سلوک در مکتب روضه_4.mp3
9.64M
#سلوک_در_مکتب_روضه ۴
روح زیبابین،
و قدرت کشف باطنِ مصائب، برای تحمل آسانتر مشکلات و فقدانهای زندگی، از آثار مجالس عزاداری است.
آیا این اتفاق برای همهی عزاداران رخ میدهد؟
علّت این تبدیل و استحکام، در عزادار چیست؟
@tahzbe
🎯♻️🎯
♻️🎯
🎯
💥درمان غیبت
یه موقع غیبت از روی غرور به اعمال نیک خودمون نشات میگیره😐
فکر می کنیم خدا اگه توفیق دوتا کار خوب رو بهمون داده دیگه نظر کرده شدیم🙊
ولی نباید فراموش کنیم که⏬
هیچ کس از عاقبت کارش خبر نداره که بتونه با اطمینان فکر کنه که اون بهشتی میشه و بقیه جهنمی ❗️❗️❗️
انسانی که یک روز یه نطفه ی بدبو بوده چه جای غرور ورزیدن داره؟؟؟
💥 مورد بعد که در درمان موثره این هست که وقتی با غیبتمون خواستیم کسی رو رسوا کنیم به رسوایی خودمون در پیشگاه خدا فکر کنیم ❗️😶
واقعا ارزشش رو داره؟
@tahzibe
🏴
💌 از شـ🍼ـیر خواره ای
📩 به همه شـ🍼ـیر خوارگان
آغـــوش گــرم مـ💚ـادرتان نوش جانتان
#به_یاد_شش_ماهه_کربلا 😔💔
#ازدواج در وقت نیاز
#ازدواج_آسان #داستانک (واقعی)
سلام😊
مجدا هستم، مادر هفت کوچولو☺️
من وارد پانزده سالگی شده بودم و داشتم امتحانات سال آخر راهنمایی رو میدادم که رفت و آمد های عمه خانوم به منزلمون زیاد شد، بعد چند وقت متوجه شدم برای پسر عمه اومدن خواستگاری🙈
مادرم بخاطر حس مادری و دلسوزی موافق ازدواج زود من نبودن ولی پدرم میگفتن جوون خوب و مومن که اومد نباید ردش کرد، وقتی پدر بزرگ ها هم موافقت کردن دیگه مادرم چیزی نگفت و مقدمات ازدواج فراهم شد .
هر چند بعضی از اقوام هم مخالف جدی ازدواج من بودن مثل یکی از عمه هام، بقیه هم از دور یه زمزمه هایی داشتن که حالا میگذاشتی دوتا خواستگار بیاد و بره بعد... مگه هول بودید و.... ولی حرف پدرم همون بود و واقعا هم راست میگفت بعدها از آقای پناهیان شنیدم که میگفتن اگر خواستگار خوب اومد و رد کردید، منتظر بهترش نباشید...
موقع تعیین مهریه بزرگترها روی ۲۰۰ سکه توافق کرده بودن که آقای داماد ازون وسط با خجالت گفتن، هم توان پرداختشو ندارم، هم شاید بشه برای عقد بریم محضر آقا و ایشون بیشتر از چهارده تا عقد نمیکنن، عروس خانم راضی هستن به این مقدار؟؟
منم نه گذاشتم نه برداشتم عین این دخترهای هول بلند گفتم بلهههههه😄 و ما بعدش به فاصله شاید دو هفته عقد کردیم...
یه نکته رو درباره سنم بگم، شاید خیلی از شماها الان با خودتون بگید خیلی بچه بودم یا چقدر زود و....
درسته، من صبح روز خواستگاری مشغول دوچرخه بازی بودم، اتفاقا وقتی خواهر کوچیکم رو سوار کرده بودم بخاطر شیطنت زیادیم، با هم افتادیم و سرش شکست😁🙈
ولی اگه قرار بود تو این بازی های بچه گانه متوقف بشم تا بیست سالگی هم ادامه داشت، من با ازدواج هم پخته شدم، هم اتفاقا چون هر دو سن زیادی نداشتیم به تفریحاتمون هم رسیدیم، با هم کوه میرفتیم و.. 😍 (حالا بعدا براتون از بعد ازدواجم بیشتر میگم) کما اینکه هستن تو خانواده خودمون که متاسفانه مادرها با این طرز تفکر که حالا بچه اس و زوده دختر هاشون رو نگه داشتن و الان بالای سی سال دارن و ازدواج نکردن😔
بگذریم.....
خانواده ما اون موقع مشغول ساخت خونه بودن و از نظر مالی در تنگنا، همین باعث ناراحتی مادرم میشد ولی همسر عزیز میگفتن در حد ضروریات کفایت میکنه...
جهیزیه من در عین سادگی، با کمترین وسایل ممکن آماده شد. بخوام یکم جزیی تر بگم بوفه و تلویزیون ومبل و وسایل تزیینی که اصلا نداشتیم، کل وسایل بزرگ من خلاصه میشد تو یخچال و گاز و لباسشویی و اتو ، یه سری وسایل برقی آشپزخانه هم بهمون هدیه داده شد که بعضی هاش دوتا بود،
روزهای اول عروسی مون یه خانمی اومد در خونه و تقاضای کمک کرد همسر جان بدو بدو اومد گفت مجدا راضی هستی اینا رو بدیم و صدقه اول زندگی رو هم اینطوری دادیم 😍☺️
و به این ترتیب اثاث مختصر من بدون چیدمان عروس که با روبان و... هست تو خونه ای چهل و پنج متری که آقا داماد خودش تو حیاط منزل پدری ساخته بودن چیده شد.
روز عروسی من لباس عروس کرایه کردم، به یه آرایشگاه خیلی ساده رفتم و ماشین عروس هم نداشتم چون مسیر آرایشگاه تا خونه یه کوچه هم نبود😊
عروسی ما در منزل صورت گرفت با مختصر مهمان های درجه اول از دو خانواده، این در حالی بود که اکثر دوستان من که همون سال یا یکی دو سال قبل و بعد ما ازدواج کردن، همه در سالن و با تشریفات معمول ازدواج کردن...
ازدواج من شبیه به ازدواج دختر رسول خدا صورت گرفت، این برای من باعث افتخاره و مهم این بود که ما دو زوج عاشق😜 به هم رسیدیم.
این شاید هنجار شکنی محسوب میشد و قطعا سخت بود اما همیشه خوشحالم که راه درست و کار درست رو انتخاب کردم و البته (هذا من فضل ربی )
این نکته رو هم بگم که یکی از علتهایی که باعث میشد من به این سادگی ها رضایت بدم این بود که آدم تو سنین پایین تر کمتر به تجملات و چشم و هم چشمی ها توجه داره.
الان من هم درسم رو خوندم، هم بچه دار شدم و هم تجربه سالها زندگی رو دارم و از خیلی هم سن و سالای خودم جلو ترم☺️
دخترهای خوب سرزمینم ...
امروز هم خیلی ها هستن که پا روی رسم و رسومات خرافی و غلط و دست و پا گیر میگذارن و آینده خودشون رو درست و زود و خوب رقم میزنن، بیاید جزو این خط شکن های پر افتخار باشید😎
@tahzibe
#امیری_حسین_و_نعم_الامیر♥️🖇
بارالها،
گریه کن های
حسینم را ببخش
این دعای مادرت را؛
دوست می دارم
حسینــــ... جانم
این خبر را برسانید به کنعانی ها
بوی پیراهن خونین کسی می آید 😭
📿 السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ. 📿.
@tahzibe
🔔
⚠️ #تـــݪنگـــرامـــروز
✍ پیشِ خدا زانو بزن و گریه کن.🙇♂😭
🔔 اما یادت باشه تو حق نداری #ناامید بشی....❌ چون خداوند فرمود؛
👇👇👇
🕋 وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّالُّونَ،(حجر/٥٦ )
⚡️چه کسی از رحمت پروردگارش مأیوس میشود؟ جز گمراهان!!!
❌ #ناامید نباش❌
@tahzibe
[🌱🌸]
#یہخطروضہ
داشتممیگفتماینڪوفیان چہڪردن
"باحسین(؏)"!!!
یادخودمافتادم "گناهانم" چہ کردن باقلݕ حسین (؏)😔💔
↬ @tahzibe
عرقخور بوده؟!🍷⃟❗️
زیرابروبرداشته؟🙄⃟❗️
خالڪوبےداره؟!✏️⃟❗️
خلافڪاره؟🔪⃟❗️
بهمنوتوچهربطےداره؟😒⃟🌱
میخواددهروزامامحسینےباشه: )
میخواددهروزاصلاگناهنڪنه...
شایدایندهروزمثلخیلیا
شروعتوبهوتحولششد...✋⃟😌
+امامحسینفقطبراےمامذهبےهانیس!
±براےهمست💔⃟🙂
#حبالحسینیجمعنا🖤
@tahzibe
🔵 #داستانک (واقعی)
🔞داستان زن زیبا روی و عابد🔞
📛در میان بنى اسرائیل زنى آلوده و زناکار بود... زن به قدرى زیبا بود که هرکس او را میدید فریفته او میگشت... درِ خانه اش همیشه باز بود و خودش بر روى تختى روبروى در خانه مینشست تا آلودگان را دور خود جلب کند، هرکس که میخواست بر او وارد شود و با او آمیزش کند میبایست قبلا ده دینار بپردازد.
📛روزى عابدى وارسته، از کنار درخانه او عبور میکند و چشمش به جمال دل آراى آن زن آلوده مىافتد، شیفته او شده و بى اختیار وارد آن خانه میگردد، ده دینار را پرداخت و روى تخت کنار آن زن نشست.
📛همین که دست به سوى زن دراز کرد، در همین لحظه با خود گفت: بدبخت! خداى بزرگ تو را در این حال مینگرد، در حالیکه غرق در کام حرامى... اگر هم اکنون عزرائیل بیاید و جانت را بگیرد جواب حق را چه خواهى داد؟ با انجام یک زنا همه عباداتت از بین میرود...
📛ناراحت شد و رنگش تغییر کرد و در خود فرو رفت. زن آلوده به او گفت: چه شده؟ چرا رنگت پریده؟! عابد گفت: من از خدا میترسم، اجازه بده از خانه ات بیرون روم.
♻️زن گفت: واى بر تو... مردم حسرت میبرند که کنار این تخت با من بنشینند و به این آرزو برسند تو که به این آرزو رسیده اى میخواهى مرا رها کنى؟! عابد گفت : من از خدا میترسم پولى را که به تو داده ام حلال تو باشد اجازه بده از خانه بیرون روم...
♻️عابد با حالى پریشان در حالیکه از خوف خدا فریاد واى بر من خاک بر سرم شد... او بلند بود از خانه خارج گردید
♻️همین حالتِ عابد، باعث شد که خوف و وحشتى در دل آن زن آلوده افتاد و با خود گفت: این مرد عابد اولین گناه را خواست انجام دهد، ولى آنچنان از خدا ترسید که پریشان گردید، ولى من سالهاست که دامنم آلوده است و غرق در گناه، همان خدائى که عابد از او ترسید خداى من هم هست و من باید بیش از او از خدایم بترسم.
🌸🍃زن نیز مانند عابد توبه کرد و از صالحان گشت...
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
✨طــــعــــم شــــیــــرین🍭
@tahzibe
#جمعههایانتظار 🥀
▪️باز آدینه شد و دیده ی مان بارانی....
▪️غافل از اینکه خودت منتظر و گریانی...
▪️تو در این جمعه ی درگیر کجا مهمانی؟
▪️سامرا،کرب و بلا،مکه و یا ایرانی؟
#آجرکاللهیاصاحبالزمان🏴
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج 🤲🏻
@tahzibe