4.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آقا جون روزت مبارک 😍
🍃
🌼🍃 @takhooda 🕊
مولایم ما را ببخش که یک عمر چه کودکانه نشستیم و انتظار کشیدیم
تا صدای شلیک یک توپ ، نوید آمدن #بهار را سردهد.
ای صد افسوس که تو بهار ما بودی
ومن بی تو هر فروردینم، دی بود و نمی دانستم.
مردمی را می بینم که سراسر شوق و شورند ،
خانه تکانی می کنند و لباس های نو برتن...
اما برای چه ؟ برای که ؟
اینان منتظرند تا بهار شود ؟
سالهاست می اندیشم که
هنگام بهار مگر چه می شود که اینگونه
به هم می ریزیم ، مهربان می شویم،
به سراغ هم می رویم
و از همه مهمتر منتظر می شویم...
انتظار ...
سالهاست به لحظات تحویل سال
و یک دقیقه ای که قبل از حلول سال نو همه ساکتند
و نفس ها را در سینه حبس می کنند می اندیشم!
و هر ساله هیچ اتفاقی نمی افتند!!!
کجایی ای ربیع الأنام و نضره الأیام
نمی دانم ،
شاید از گذشته به ایرانیان اینگونه آموختند
تا رزمایش #ظهور برگزار کنند ...
وصد افسوس که ره گم کردیم
و انتظار خورشید آسمانی را کشیدیم
و حال آنکه تو خود خورشید در زمین ما بودی
و ما ندانستیم.
ای کاش دقایقی تمام نفس ها برای تو حبس می شد
و همه با هم زمزمه می کردند
دعای عهد و ندبه و فرج را ...
و ای کاش #هفت_سین مان را در #جمکران می گستردیم
و در آن به جای سفره ، "سجاده ای" می انداختیم
به گستردگی زمین...
و"ستاره ای" از آسمان به زیر می کشیدیم به یاد تو...
و "ساعتی" برای شمار ثانیه هایی که بی تو گذشت
و "سدر" را به یاد سدره المنتهی مصطفی (ص) بر سجاده می ریختیم!
و "سیصد و سیزده سرباز و سلاحی"
به نشان پایبندی بر سوگندی که با تو بسته ایم
تا خونی که در رگهایمان است نذر تو باشد
که چه نیکو در عهد آموختیم بسراییم
" شاهِراً سَیْفی ، مُجَرِّداً قَناتی،مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعی فِی الْحاضِرِ وَ الْبادی "
و با شمیشر آخته ، و نیزه برهنه ،
پاسخ گویان به نداى آن خواننده بزرگ
در شهر و بادیه ایم.
و سین ششم سجاده مان را از خدا می خواهیم
تا "سرمه" کشد چشمانمان را به وصال دیدارش...
و شنوا سازد شنوایی مان را به نوای انا المهدی...
اَللّـهُمَّ اَرِنیِ الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ ،
وَ الْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ وَ اکْحُلْ ناظِری بِنَظْرَة منِّی اِلَیْهِ
و سین هفتم را نیز من بر این
سجاده می نشانم
" سلام علی آل یاسین".
به امید ظهور مولی و سرورمان
حضرت حجه ابن الحسن العسکری (عج)
که صد البته نزدیک است ...
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🍃
🌸🍃 @takhooda ✨
بزرگی میگفت ؛
زنده بودن حرکتی است افقی ،
از گهواره تا گور ......
اما زندگی کردن حرکتی است عمودی ،
از فرش تا عرش ......
زندگی یک تداوم بی نهایت اکنون هاست ...
ماموریت ما در زندگی
" بی مشکل زیستن " نیست ،
" با انگیزه زیستن " است ...
" سلطان دلها " باش ,
اما دل نشکن ...
پله بساز ،
اما از کسی بالا نرو ...
دورت را شلوغ کن ،
اما در شلوغی ها خودت را گم نکن .....
" طلا " باش ،
اما خاکی .
عجب مناجات قشنگیه ؛از خواجه عبدالله انصاری
بارالها…
از كوي تو بيرون نشود
پاي خيالم
نكند فرق به حالم ....
چه براني،
چه بخواني…
چه به اوجم برساني
چه به خاكم بكشاني…
نه من آنم كه برنجم
نه تو آني كه براني..
نه من آنم كه ز فيض نگهت چشم بپوشم
نه تو آني كه گدا را ننوازي به نگاهي
در اگر باز نگردد…
نروم باز به جايي
پشت ديوار نشينم چو گدا بر سر راهي
كس به غير از تو نخواهم
چه بخواهي چه نخواهي
باز كن در كه جز اين خانه مرا نيست پناهی
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
••💛••
در ماهِ ماهِ #رجب
واردات و صادرات
ذهن و قلب رو مھار کنیم
از شلوغیها و پرگوییها
بھ خلوتها پناه ببریم :)💔
|حِفْظِ اللِّسانِ وَغَضِّ الْبَصَرِ|
#رزقمعنوی🌱
#ماهرجب 🌙
🍃
🌸🍃 @takhooda ✨
🔆داغی صحرای محشر
🔅روزی پیامبر اکرم(ص) یک درهم به سلمان و یک درهم به ابوذر داد.
1️⃣سلمان درهم خود را انفاق کرد و به بینوایی بخشید،
2️⃣ ولی ابوذر با آن لوازمی خرید.
⏺روز بعد پیامبر دستور داد آتشی افروختند. سنگی نیز روی آن گذاشتند. همین که سنگ گرم شد و حرارت و شعلههای آتش در سنگ اثر کرد، سلمان و ابوذر را فراخواند و فرمود:
🌕«هر کدام باید بالای این سنگ بروید و حساب درهم دیروز را پس بدهید.»
◀️سلمان بدون درنگ و ترس، پای بر سنگ گذاشت و گفت: «در راه خدا انفاق کردم» و پایین آمد.
◀️وقتی که نوبت به ابوذر رسید، ترس او را فراگرفت. از اینکه پای برهنه روی سنگ داغ بگذارد و خرید خود را شرح دهد، وحشت داشت.
🌕پیامبر فرمود: « از تو گذشتم؛ زیرا حسابت به طول میانجامد، ولی بدان که صحرای محشر از این سنگ داغتر است».
📚پند تاریخ، ج 1، ص 190
🍃
🌸🍃 @takhooda ✨
✅ در زمان غیبت باید چنین باشیم
🌷امام باقر علیه السلام فرمودند:
صبر و پایداری كنيد بر انجام واجبات و ترک گناهان و صبر و مقاومت داشته باشید در برابر دشمنتان و آماده و حاضر باشيد برای امامتان كه در انتظار او هستيد.
📗الغيبه للنعماني ص ۲۷
🍃
🌼🍃 @takhooda 🕊