#آرامبخش
🌿🌺ماهیان ازآشوب دریا به خدا شکایت بردند،
دریاآرام شد،
🕸ولي آنها اسیر تور صیادان شدند،
🌪آشوب زندگی حکمت خداست
❣ازخدا دل آرام بخواهیم نه دریای آرام
🌼🌿امام رضا علیه السلام:
ايمان چهار ركن است :
🍃توكل بر خدا ،
🌺رضا به قضاى خدا ،
🍃 تسليم به امرخدا ،
🌺 واگذاشتن كار به خدا
📚تحف العقول ، ص 469
🍃
🌺🍃 @takhooda
#پای_درس_استادمحمدشجاعی
#شادی
🌺🍃«بیتابی» یکی از موانع شادی است
❤️🍃«بیتابی» یعنی انسان هیچ سختیای را تحمل نمیکند و در مقابلش صبر ندارد و در مقابل مشکلات و حوادث روزگار، زود عکسالعمل نشان میدهد.
❌حالا این عکسالعمل یا به صورت «داد و فریاد و جیغ» است یا «گریه و ناله و نفرین» یا «حرکتهای بیتابانه» است و انواع عکسالعملها.
👆 اینها همه نشانه ی بیتابی است و ناشی از 👈ضعف انسان است و استحکام شخصیتی ندارد و هر حادثهای میتواند تأثیر منفی در جسم و روح او ایجاد کند.
👌 بنابراین، تا زمانی که انسان یاد نگیرد چگونه بر اضطراب و بیتابیاش غلبه کند، نه #شاد خواهد بود و نه #موفق.
❌گاهی چیزهایی هستند که انسان را ناراحت و غمگین میکنند. مثل یک امر مادی و جمادی.
مثلاً برای شکسته شدن یک ظرف یا سوختن یک غذا یا گم شدن یک شیئی، برخی از افراد به شدت از خودشان عکسالعمل نشان میدهند و این با استحکام شخصیتی و شخصیت انسانی سازگاری ندارد.
❤️🍃چون انسان شخصیتی است که خداوند میفرماید هر چه که روی زمین هست را برای او خلق کردم: «هُوَ الَّذی خَلَقَ لَكُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً». این شما هستید که به خلقت، قیمت و ارزش میدهید.
✅پس قیمتتان بالاتر از اشیاء و دنیاست.
⚠️انسان به هیچ وجه نباید برای چیزی که به خاطر آن آفریده شده، عکسالعملهای منفی نشان بدهد. اگر شخصیتش را تقویت کند، یعنی بداند قیمتهای هر چیزی چیست
ادامه دارد در کانال
آرامشی از جنس خدا
🍃
🌺🍃 @takhooda
#پای_درس_استادمحمدشجاعی
#شادی
🌺🍃انسان باید برای از دست دادن چیزی ناراحت بشود که چون #غایت و #هدفش است.
نه یک چیزی که پایینتر از خودش است و قابل جبران هم هست.
❌همچنین «جزع» به خاطر خودنشناسی است. وقتی انسان خودش را نشناخت و شخصیتش ضعیف بود، دائماً بیتاب است. برای همین یواش یواش در خانه به یک آدم عصبی، پرخاشگر، غصهخور و مضطرب تبدیل میشود.
😒او وقتی که ندارد دردش این است که چرا ندارد؟
🙄 وقتی هم که دارد، اضطراب دارد که نکند از بین برود؛ نکند طوریش بشود. با این داشتن ها هم به آرامش نمیرسد.
👌 پس اگر کسی ثبات شخصیتی خودش را حفظ نکند و خودش را تقویت نکند، با داشتن هم آرامش پیدا نمیکند و به شادی نمیرسد.
😩مثلاً اضطراب دارد که چرا همسر ندارد؟
😤الان هم که ازدواج کرده، با همین همسر نمیتواند یکسال کنار بیاید. میبینی دعوایشان میشود و درگیری پیدا میکنند. گرفتاری و مشکلات دارند.
😵یا کنکور تا حالا قبول نشده هزار و یک جور خودش و اطرافیانش را جهنمی میکند تا کنکور قبول بشود.
😖حالا که کنکور قبول شد، دوباره داستان بیقراریها، بیتابیها و اضطرابهایش شروع میشود. به هر حال در هیچ حالتی این آدم نمیتواند قرار و آرامش داشته باشد.
❤️🍃وقتی انسان قیمت خودش را دانست و به شرافت #انسانی خودش پی برد، متوجه میشود که چه چیزهایی ارزش غصه خوردن و ناراحتی دارند و چه چیزهایی ارزش غصه خوردن ندارند.
ادامه در کانال
آرامشی از جنس خدا
🍃
🌺🍃 @takhooda
✅داستان کوتاه نماز اول وقت
و معجزه امام رضا(ع )
بربالین دوست بیماری عیادت رفته بودیم. پیرمرد شیک وکراوات زده ای هم آنجاحضور داشت. چند دقیقه بعداز ورود ما اذان مغرب گفتند.
آقای پیرکراواتی، باشنیدن اذان، درب کیف چرم گرانقیمتش را بازکرد وسجاده اش را درآورد و زودتر از سایرین مشغول خواندن نمازشد.!!
برای من جالب بود که یک پیرمردشیک وصورت تراشیده کراواتی اینطورمقید به نماز اول وقت باشد.
بعد ازاینکه همه نمازشان راخواندند، من ازاو دلیل نمازخواندن اول وقتش راپرسیدم!
و اوهم قضیه نماز و مرحوم شیخ و رضاشاه را برایم تعریف کرد...
درجوانی مدتی ازطرف سردار سپه (رضاشاه) مسئول اجرای طرح تونل کندوان درجاده چالوس بودم. ازطرفی پسرم مبتلا به سرطان خون شده بود و دکترهای فرنگ هم جوابش کرده بودند و خلاصه هرلحظه منتظرمرگ بچه ام بودم.!!
روزی خانمم گفت که برای شفای بچه، مشهد برویم و دست به دامن امام رضا(ع) بشویم...
آنموقع من این حرفها را قبول نداشتم اما چون مادربچه خیلی مضطرب و دل شکسته بود قبول کردم...
رسیدیم مشهدو بچه را بغل کردم و رفتیم وارد صحن حرم که شدیم خانمم خیلی آه و ناله وگریه میکرد...
گفت برویم داخل که من امتناع کردم گفتم همینجا خوبه.
بچه را گرفت وگریه کنان داخل ضریح آقارفت.
پیرمردی توجه ام رابه خودش جلب کرد که رو زمین نشسته بود وسفره کوچکی که مقداری انجیر ونبات خرد شده درآن دیده میشد مقابلش پهن بود و مردم صف ایستاده بودند وهرکسی مشکلش را به پیرمرد میگفت و او چند انجیر یا مقداری نبات درون دستش میگذاشت و طرف خوشحال و خندان تشکرمیکرد ومیرفت.!
به خودم گفتم ماعجب مردم احمق وساده ای داریم پیرمرد چطورهمه رادل خوش کرده آنهم با انجیر و تکه ای نبات..!!
حواسم ازخانم و پسرم پرت شده بود و تماشاگر این صحنه بودم که پیرمرد نگاهی به من انداخت و پرسید: حاضری باهم شرطی بگذاریم؟
گفتم:چه شرطی وبرای چی؟
شیخ گفت :قول بده در ازاء سلامتی و شفای پسرت یکسال نمازهای یومیه راسر وقت اذان بخوانی.!
متعجب شدم که او قضیه مرا ازکجا میدانست!؟ کمی فکرکردم دیدم اگرراست بگوید ارزشش را دارد...
خلاصه گفتم :باشه قبوله و بااینکه تا آنزمان نماز نخوانده بودم واصلا قبول نداشتم گفتم:باشه.!
همینکه گفتم قبوله آقا، دیدم سروصدای مردم بلند شد ودر ازدحام جمعیت یکدفعه دیدم پسرم از لابلای جمعیت بیرون دوید ومردم هم بدنبالش چون شفاء گرفته وخوب شده بود.!!
منهم ازآن موقع طبق قول وقرارم بامرحوم "حسنعلی نخودکی" نمازم را دقیق و سروقت میخوانم.!
اما روزی محل اجرای تونل کندوان مشغول کار بودیم که گفتند سردارسپه جهت بازدید درراهه و ترس واضطراب عجیبی همه جارا گرفت چرا که شوخی نبود رضاشاه خیلی جدی وقاطع برخورد میکرد.!
درحال تماشای حرکت کاروان شاه بودیم که اذان ظهرشد مردد بودم بروم نمازم را بخوانم یا صبرکنم بعداز بازدیدشاه نمازم را بخوانم.
چون به خودم قول داده بودم وبه آن پایبند بودم اول وضو گرفتم وایستادم به نماز..
رکعت سوم نمازم سایه رضاشاه را کنارم دیدم و خیلی ترسیده بودم..!!
اگرعصبانی میشد یا عمل منو توهین تلقی میکرد کارم تمام بود...
نمازم که تمام شد بلندشدم دیدم درست پشت سرم ایستاده، لذا عذرخواهی کردم وگفتم :
قربان درخدمتگذاری حاضرم.
شرمنده ام اگروقت شما تلف شد و...
رضاشاه هم پرسید :مهندس همیشه نماز اول وقت میخوانی!؟
گفتم : قربان ازوقتی پسرم شفا گرفت نماز میخوانم چون درحرم امام رضا(ع)شرط کردم.
رضاشاه نگاهی به همراهانش کرد وبا چوب تعلیمی محکم به یکی زد وگفت:
مردیکه پدرسوخته، کسیکه بچه مریضشو امام رضا شفابده، ونماز اول وقت بخوانه دزد و عوضی نمیشه.!
اونیکه دزده تو پدرسوخته هستی نه این مرد.!
بعدها متوجه شدم،آن شخص زیرآب منو زده بود و رضاشاه آمده بود همانجا کارم را یکسره کند اما نمازخواندن من، نظرش راعوض کرده بود و جانم را خریده بود.!!
ازآن تاریخ دیگرهرجا که باشم اول وقت نمازم را میخوانم و به روح مرحوم"حسنعلی نخودکی" فاتحه و درود میفرستم....
📚 خاطره مهندس گرایلی سازنده تونل کندوان
🍃
🌺🍃 @takhooda
ماجرای ﺧﺎﮐﺴﭙﺎﺭﯼ حضرت حافظ
ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺣﺎﻓﻆ از دنیا میرود ﺑﺮﺧﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺑﺎﺯار ﺑﻪ ﻓﺘﻮﺍﯼ ﻣﻔﺘﯽ ﺷﻬﺮ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ میریزند ﻭ ﻣﺎﻧﻊ ﺩﻓﻦ ﺟﺴﺪ ﺷﺎﻋﺮ ﺩﺭ ﻣﺼﻼﯼ ﺷﻬﺮ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ، به این ﺩﻟﯿﻞ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺷﺮﺍﺏﺧﻮﺍﺭ ﻭ ﺑﯽﺩﯾﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺤﻞ ﺩﻓﻦ ﺷﻮﺩ.
ﻓﺮﻫﯿﺨﺘﮕﺎﻥ ﻭ ﺍﻧﺪﯾﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺷﻬﺮ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ برمیخیزند. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﮕﻮ ﻣﮕﻮ ﻭ ﺟﺮ ﻭ ﺑﺤﺚ ﺯﯾﺎﺩ، ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﯿﺎﻥ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ میدهد ﮐﻪ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻓﺎﻝ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺁﻣﺪ ﺑﺪﺍﻥ ﻋﻤﻞ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ.
ﮐﺘﺎﺏ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﮐﻮﺩﮐﯽ میدهند
ﻭ ﺍﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ میکند ﻭ ﺍﯾﻦ ﻏﺰﻝ ﻧﻤﺎﯾﺎﻥ میشود:
ﻋﯿﺐ ﺭﻧﺪﺍﻥ ﻣﮑﻦ ﺍﯼ ﺯﺍﻫﺪ ﭘﺎﮐﯿﺰﻩ ﺳﺮﺷﺖ
ﮐﻪ ﮔﻨﺎﻩ ﺩﮔﺮﺍﻥ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﻧﻮﺷﺖ
ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﻧﯿﮑﻢ ﻭ ﮔﺮ ﺑﺪ ﺗﻮ ﺑﺮﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﺵ
ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺁﻥ ﺩِﺭﻭَﺩ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﮐﺎﺭ ﮐﻪ ﮐﺸﺖ
ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ﻃﺎﻟﺐ ﯾﺎﺭﻧﺪ ﭼﻪ ﻫﺸﯿﺎﺭ ﻭ ﭼﻪ ﻣﺴﺖ
ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﻋﺸﻖ ﺍﺳﺖ ﭼﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﭼﻪ ﮐﻨﺸﺖ
ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﺣﯿﺮﺕ ﺯﺩﻩ میشوند ﻭ ﺳﺮﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺰﯾﺮ میافکنند. ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺩﻓﻦ پیکر حافظ انجام میشود ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﺎﻓﻆ ﻟﺴﺎﻥ ﺍﻟﻐﯿﺐ ﻧﺎﻣﯿﺪﻩ ﺷﺪ
🍃
🌺🍃 @takhooda
هدایت شده از عشقم خداست
4_5875185428914504339.mp3
7.99M
🌺 ترانه بسیار زیبا و دلنشین
💠 تقدیم به مولا علی
🌺 بی کران
🎤🎤 حامد جلیلی
#لیلة_المبیت
🍃
🌺🍃 @takhooda
🌱 هــر آنچــه كه به شما نرسيده اساساً مال شما نبوده!
هرچه در طول عمر نصيبتان شده همانى است كه خدا برايتان بريده است. فكر نكنيد كه در راه، چيزى از آن كم شــده اســت هــر آنچــه كه به شما نرسيده اساساً مال شما نبوده، ولــو دعــا كــرده باشيــد. نه شيطان، نه اهل زمين و نه هيچكس ديگــر گوشــهاى از سهــم شما را نبرده است. اين را از صفات و اخلاق خدا بهدست مىآوريم و از اينکه هستى خدا غنى است. كسى كه غنىّ و حكيم است ظلم نمىكنــد.
بيشتر ظلمها از روى احتياجات بشر است. حتّى فرعون كه ادعــاىِ خدایی كرد از روى احتياج بود. او مىخواست خدا باشد، تــا ديگر محتاج كسى نباشد و نمىدانست كه غنا در محتــاج بــودن بــه خداســت.
حتّى اگر ثروتمندى مال و قدرت داشت، ولى ظلم كرد، معلوم مىشود كه محتاج است. غنىِّ مطلق ظلم نمىكند.
💠 طوباى محبت، جلد دوم، صفحه ۴۵
🍃
🌺🍃 @takhooda
May 11
هرگاه سعی کنی نقش ایفا کنی، بدنبال غذایی برای تغذیه نفس خود هستی.
هرگاه به طور طبیعی رفتار کنی و اجازه دهی چیزها به خودی خود اتفاق بیفتند،
کامل و بی عیب و نقص از کار در می آید.
و بعد مشکلی دیگر در کار نیست.
وقتی طبیعی باشی و بگذاری اتفاقات
خود به خود روی دهند، خداوند پشت و پناه تو خواهد بود.
وقتی ترسان و لرزان بدنبال اثبات چیزی باشی ،خدا را گم می کنی.
تو در آن ترس خدا را فراموش می کنی،
چشم تو بدست مردم است و
منبع اصلی را از یاد برده ای .
اشو
🍃
🌺🍃 @takhooda