#ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﯽ ﻣﯿﮕﻔﺖ:
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﺳﺎﺗﯿﺪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻣﺎ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﺧﺘﺮﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺩﺳﺘﺶ ﻣﯿﺒﺴﺖ ﻭ ﻣﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﯾﺪﯾﻢ !
ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺮﺍﯾﻤﺎﻥ ﻣﺸﺨﺺ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺳﺎﻋﺖ،ﺳﺎﻋﺖ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺑﻮﺩﻩ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ!
ﺩﻟﻬﺎﯾﯽ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ
ﺩﺭﺩ ﻣﯿﮑﺸﺪ ﺍﻣﺎ ﺩﻡ ﻧﻤﯿﺰنند .
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﺷﺨﺺ ﺩﻟﯿﻞ ﺑﺮ ﻋﺪﻡ ﻗﺪﺭﺕ ﺍﻭ ﺑﺮ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻧﺶ ﻧﯿﺴﺖ .
ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﺭﺍ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺟﺮﯾﺤﻪ ﺩﺍﺭ ﻧﮑﻨﻨﺪ!
ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺳﮑﻮﺕ ﺭﺍ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﭼﻮﻥ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻧﺸﺎﻥ ﺩﺭﺩﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﯿﮑﻨﺪ .
ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﻨﺪ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺩﺭ ﺑﻌﻀﯽ ﻣﻮﺍﻗﻊ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ .
ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﺳﮑﻮﺕ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﺪﻫﻨﺪ .
قدردان ﮐﺴﺎﻧﯽ باشیم ﮐﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ، ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺎ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺷﺮﺡ ﺩﻫﯿﻢ.
ﺳﮑﻮﺕ ﻧﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﺿﻌﻒ ﻧﯿﺴﺖ...
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
💕 داستان کوتاه
"مأموران الهی"
تا بحال به مأموران خداوند بر روی زمین دقت کردهاید؟
عنکبوت؛
پیامبر را در غار حرا از شر دشمنان حفظ میکند.
«الّا تنصروه فقد نصره اللّه»
کلاغ؛
معلّم بشر میشود و به قابیل یاد میدهد که چطور بدن برادرش را دفن کند.
«فبعثه اللّه غرابا»
هدهد؛
مأمور رساندن نامه سلیمان به بلقیس میشود.
«اذهب بکتابی هذا»
پرنده ابابیل؛
که مأمور سرکوبی فیلسواران و محافظت از کعبه میشوند.
«و ارسل علیهم طیرا ابابیل»
اژدها؛
وسیلهی حقّانیّت و اثبات ادعای موسی علیهالسلام میشود.
«هی ثعبان مبین»
نهنگ؛
که مأمور میشود یونس را تنبیه کند.
«فالتقمه الحوت»
موریانه؛
که وسیلهی کشف مرگ حضرت سلیمان میشود.
«تأکل منساته»
سگ اصحاب کهف؛
که مأمور نگهبانی از آنها در غار میشود.
«و کلبهم باسط ذراعیه بالوصید»
چهار پرنده؛
که سبب اطمینان ابراهیم به قدرت خدا برای زندهکردن مردگان میشود.
«فخذ اربعة من الطیر»
الاغ؛
که سبب یقین عُزیر به معاد و زندهشدن مردگان میشود.
«و انظر الی حمارک»
پشه؛
خداوند متعال بر نمرود پادشاه ظالم و ستمگر زمان حضرتابراهیم علیه السلام پشهاى را مسلط کرد و روى لب نمرود نشست و او را گزید، نمرود خواست با دست پشه را دور کند که پشه به بینى نمرود رفت و از آنجا به مغزش رسید و چهل شب او را عذاب و آزار داد تا هلاک شد.
کسی چه میدونه؛
شاید ویروس کرونا هم یکی از ماموران خداست، ویروس به این کوچکی را خدا بر جهان مسلط کرده است، طوری که قدرتهای بزرگ دنیا از نابود کردنش عاجز شدهاند، شاید به خودشان بیایند و دست از سرکشی در برابر خدا بردارند.
الله اکبر؛
خدا بزرگتر از آن است که توصیف شود، و این روزها بزرگی خدا را بیشتر از قبل متوجه میشویم و پناه میبریم به ذات پاکش.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
هدایت شده از رفاقت با شهدا
shahid_sokhanha.ir__1396-9-14-10-12.mp3
4.51M
#روایتگرے
شہیدی ڪہ چشمش بہ نامحـرمـ
میفتہ سہ روز گریھ میڪنه
🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
#حاج آقا دولابی:
جوانی مورد علاقۀ سلطان قرار داشت.وزرا و درباریان به او حسد بردند و برای اینکه او را از نظر سلطان بیندازند،از او نزد سلطان سعایت کردند.بالاخره سلطان تحت تأثیر سعایت ها قرار گرفت و دستور داد او را در باغ وحش در قفس شیرها بیندازند.در بین راه که او را به باغ وحش می بردند،فرار کرد و سر به بیابان گذاشت.در بیابان دید یک شیر به طرف او می آید . خود را باخت و تن به مرگ داد ؛ اما شیر در حالی به او نزدیک شد که دهانش باز بود و ناله می کرد.جوان متوجه شد تیغی در دهان او فرو رفته است و لذا دنبال بنی آدم می گردد و التماس می کند تا او را کمک کند و خار را از دهانش بیرون آورد.جوان هم با دقت تیغ را بیرون آورد.شیر در کنار جوان نشست و از آن پس از جوان مراقبت می کرد.هر وقت هم جوان به غذا احتیاج داشت،پرنده ای برای او شکار می کرد و جوان هم او را کباب می کرد می خورد.پس از مدتها بالاخره جوان دلش برای زن و بچه اش تنگ شد و به شیر گفت : تو همین جا بمان تا من بروم و چند روز دیگر بر می گردم.سپس مخفیانه وارد شهر شد و چند روزی پیش خانواده اش ماند تا این که شخصی آمدن جوان را به سلطان خبر داد.سلطان دستور داد او را بگیرند و در مراسمی با حضور خود سلطان او را در قفس شیرها بیندازند.روزی که قرار بود این کار انجام شود،مردم دیدند شیری از بیابان آمد و در کنار قفس شیرها رفت و با آنها گفتگو کرد و بازگشت.او همان شیری بود که جوان تیغ را از دهانش بیرون آورده بود.آمده بود سفارش آن جوان را به شیرهای داخل قفس بکند تا به او آسیبی نرسانند.وقتی مراسم شروع شد و جوان را داخل قفس انداختند،سلطان دید شیرها دور جوان می گردند و با او کاری ندارند؛لذا دستور داد جوان را نزد او بیاورند و سرّ قضیه را از او جویا شد.جوان هم تمام ماجرا را برای سلطان تعریف کرد.سلطان فهمید جوان بی گناه است و دوباره او را از نزدیکان خود قرار داد.
امیرالمؤمنین(ع) اسدالله و شیر خداست.بارها هم فرمود : استخوان در گلویم گیر کرده است و از بنی آدم یاری طلبید.دوستان اهل بیت علیهم السلام هم به منزلۀ آن جوانند که تیغ را بیرون آورد.
منبع : مصباح الهدی،ص۲۹۴-۲۹۳
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
✨﷽✨
🥝 بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا 🥝
✍خداوند در قرآن پر برکت میفرماید:
"بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را" اما کسانی می گویند که ما بارها از خداوند خواستهایم و پاسخی به ما نداده است. در لحظاتی که گمان میکنیم در حال دعا هستیم و خدا را میخوانیم، رنجهایمان را میخوانیم و تمرکز بر رنج میکنیم نه خداوند، در نتیجه وقتی شما رنج را میخوانید رنج در کنارتان میماند.
خواندن خدا یعنی در لحظه دعا چنان به ذات پاکش توجه کنی و چنان با او سخن بگویی که در دستانت که به سمت آسمان و به سمت اوست رهایی بخشش را حس کنی. چنان او را صدا کنی که گویی به خواسته ات عالی رسیده ایی و خداوند با لحنی آرام پاسخ میدهد: "بنده من! بنده من! چه میخواهی؟ " و هنگامی که خواستهات را بگویی، سخنت که به پایان رسید صدای لبیک جانانهاش را بشنوی. این خداوند؛ خداوندی است که حضور دارد و در قرآن و قلبت با شما سخن میگوید و همواره با شماست.
"هوالحی. و هو القیوم "
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
#خـداوندا ....
《یـا خَیـرَ حَبیـبِِ وَ مَحبُـوب》
دلم را تنها بہ عشق خودت مصفا كن
《یـا دَلیـلَ المُتَحَیِّـرین》
با ارمغان یقین چنان آرامشی
برایم فراهم ساز ڪه از منجلاب
سرگردانی و آوارگی بیرون آمده
و طعم حقیقت را بچشم
《یـا اَمـانَ الخائفیـن》
مرا از هراس دنیـا و بالاخص
هول و وحشت آخرت سلامت بدار
《یـا كاشِـفَ الكَـرب》
درد و رنـج و غـم دنیـا را از مـن
زائل بفرما تا در سایه آرامـش
بیشتر از پیش بہ معبـود خود بپردازم
و در راه رسیدن بہ حقیقت
رنگ معشـوق بہ خود بگیـرم
《یـا سَتّـارَ العُیُـوب》
زشتیهای مرا بپوشان و آبرویم را مریز
《یـا غافِـرَ الذَنـبِ وَالخَطیئات》
نامـه اعمـالم را پاكسازی بفرمـا
🌸 و ای خـدای رحمـان و رحیـم
بہ نـام تمامی اسمـاء حسنایت
دست این بنـده حقیـر را بگیـر
و مـرا بہ حـال خـودم وامگـذار
حتی بـرای لحظـهای ...
#آمیـنیـاربالـعـالـمیـن
صبحتون پر از نگاه خدا
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨