eitaa logo
آرامش حس حضور خداست
5.6هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
922 ویدیو
77 فایل
آرامش در زندگی نبودن جدال نیست بلکه تجربه حضور خداست!♥ کپی برداری با لینک کانال خودتون با افتخار حلال اندر حلال وثواب آن را تقدیم میکنم به ساحت مقدس آقا صاحب الزمان (عج ) التماس دعا
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴آیا شیطان فرزند دارد و اگر دارد فرزندانش هم ملعون هستند؟ شیطان دارای فرزندانی است که وی را کمک می کنند و تقریبا همه فرزندان وی راه او را در پیش گرفته و همانند او ملعون و مطرودند جز تعداد نادری از آنها... قرآن می فرماید: آیا شیطان و فرزندانش را به جای من دوست خود می گیرید، در صورتی که می دانید آنها دشمن شما هستند... علامه مجلسی در کتاب بحار الانوار می فرماید: روایت است که خداوند به ابلیس فرمود: فرزندی به آدم ندهم، جز این که مانندش به تو می دهم و هر آدمی 🔥شیطانی همزاد خود دارد. فرزندان شیطان همانند خود شیطان برای گمراه کردن نسل انسان زاده شده و راه او را در پیش می گیرند، مگر افراد نادری از ذریّه شیطان که مسلمان شده باشند. علامه مجلسی در همین کتاب می فرماید: به رسول الله عرض شد: آیا شما هم شیطانی به همراه خود دارید؟ فرمودند: آری، ولی خداوند مرا کمک کرده و توانستم او را مسلمان کنم. 📘افتتخذونه و ذرّیته اولیاء من دونی و هم لکم عدو… ” کهف،50. 📗ترجمه کتاب السماء و العالم، ص 243. 📕همان، ص 254. 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚پیـــر پاره دوز (پالان دوز) و میــرداماد روزی از روزها سید محمد باقر (میرداماد) و شیخ‌بهایی در گذرگاهی به پیرمردی پاره دوز (پاره دوز اصطلاح مشهدی ها به کفاش بوده است که به غلط پالان دوز شهرت یافته است) برخورد میکنند. تصمیم میگیرند نعلین را جهت مرمت به پیر بسپارند. در حین کار هر دو - که از مستثناهای قـــرن بودند - متوجه میشوند که پیر در حین کار مشغول به ذکر گویی است و همه ذکــــــــــرها هم مورد عنایت حق تعالی قرار میگیرد. شیخ بهایی به میرداماد اشاره میکند که بواسطه ی تقوای پیرمرد فقیر چیزی به او عطا کند - چون این نوع کار از تخصص های میرداماد بود - میرداماد دست میبرد و مشته ی فولادی پاره دوز را که مخصوص کوبیدن روی بخیه ها بود با خواندن دعایی به طلا تبدیل میکند. پیر متوجه میشود و به میرداماد میگوید این به کار من نمی آید مشته ی خــودم را برگردان. از این دو بزرگوار اصرار که به دردت میخورد و از پیر پاره دوز انکار که به کارم نمی آید تا اینکه نهایتا میرداماد ابراز عجز میکند که برگردان مشته به فولاد کار من نیـــست. پیر بدون برداشتن مشته و تنها با نگاه کردن به آن ۳ مرتبه تغییرش میدهد: آهن میشود طلا میشود و دوباره آهــــــــــن!! سپس رو به میرداماد میکند و میگوید دلــــــــــت را کیمیا کن! هر دو بزرگوار با دیدن صحنه خم شده و زانوی پیر را میبوسند و از مریدانش میشوند. اینجاست که خـــدای رحمان در حدیث قدسی میفرماید : (( يا عبدي اطعني اجعلك مثلي انا اقول كن فيكون انت تقول كن فيكون )) بنــــده مـــــن مــــــــــرا اطاعت ڪن تا تو را مانند خـــود ڪنم مــــــــــن مي گويم باش پس بوجود مي آيد تــــــــــو هم مي گويي باش پــــــــــس مي شود . 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال رو چراغونی کنیم جشن بزرگ درراه است حلول ماه شعبان واعیادشعبانیه 👏👏 مو🌹🌹🌹🌹 💡💡◎◎◎ 💡💡◎◎◎💡💡 🎊 🎊 🎊 💡💡◎◎◎💡💡◎◎◎💡💡 🎊 🎊 🎊 چراغونی اول به خاطر تولد امام حسین وابوالفضل(ع) 🌹🌹🌹🌹🌹 💡💡◎◎◎💡💡◎◎◎💡💡 🎊 🎊 🎊 💡💡◎◎◎💡💡◎◎◎💡💡 🎊 🎊 🎊 چراغونی دوم رو به یمن قدوم مبارک امام سجاد وعلی اکبر(ع) 🌹🌹🌹🌹🌹 💡💡◎◎◎💡💡 ◎◎◎💡💡 🎊 🎊 🎊 💡💡◎◎◎💡💡◎◎◎💡💡 🎊 🎊 🎊 وسومین چراغونی رو به یمن قدوم سبز مولا وآقامون حضرت ولی عصر، مهدی صاحب الزمان(عج) 🌹🌹👏👏👏👏👏 💡💡◎◎◎💡💡◎◎◎💡💡 🎊 🎊 💡💡◎◎◎💡💡◎◎◎💡💡 🎊 🎊 💡💡◎◎◎💡💡◎◎◎💡💡 🌺☘️ تولد این نورهای امامت پیشاپیش برشما عزیزان مبارک ﻣﺒﺎﺭک 💐 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مداحی آنلاین - شب شور و شب مستی - محمود کریمی.mp3
7.58M
🌸 (ع) 💐شب شور و شب مستی 💐شب عشق و شب شادی 🎤 👏 👌بسیار دلنشین 🌷مرجع رسمی های روز 💦🌦💦🌦💦🌦 @bartaren
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃 ساختن واژه ای به نام «فردا» بزرگترین اشتباه انسان بود، تا زمانی که کودک بی سوادی بودیم و با این واژه آشنایی نداشتیم، خوب زندگی میکردیم. تمامی احساساتمان، غم و شادیمان و هرچه داشتیم را همین امروز خرج میکردیم انگار فهمیده تر بودیم، چون همیشه میترسیدیم شاید فردا نباشد. از وقتی «فردا » را یاد گرفتیم، همه چیز را گذاشتیم برای فردا. از داشته های امروز لذت نبردیم و گذاشتیم برای روز مبادا... شاید باید اینگونه «فردا» را معنی کنیم.... «فردا»روزیست که داشته های امروزت را نداری. پس امروز را زندگی کن. 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃 رحمت و مهربانی فرمود : هنگامی که مردم دسته جمعی گناه کنند خداوند بلایی فراگیر و همگانی بر ایشان نازل فرماید تا متنبه شوند و توبه کنند هنگامی که امر به معروف و نهی از منکر فراموش و ترک شود خداوند آن قوم را خانه نشین میکند و هنگامی که یاد وذکر خدا از دلها بیرون رود خداوند ترس از مرگ رابین آنها زیاد کند تا خوشی دنیا را نبینند ۴ص۱۴ 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شیخ عبدالحسین هویزاوی که شخصی مورد وثوق است نقل کرده است: شخصی بنام میرزا احمد که کاروانسرای مفصلی در نجف متعلق به او بود و بسیار متدین و خیّر بود و بهمین جهت ریاست شهرداری نجف را به او داده بودند و من او را می‌شناختم، شبی در عالم رؤیا دیدم من و او کنار تختی هستیم که حضرت مهدی صلوات الله علیه روی آن تخت بالای سجاده‌ای نشسته‌اند. آن حضرت به میرزا احمد رو کردند و با تغیّر فرمودند: چرا تو وارد دستگاه دولت طاغوتی شده و اسم خود را در زمره آنها قرار داده‌ای؟! ضمنا در بین کلماتشان مطلبی فرمودند که او نشنید ولی من به او گفتم: می‌فرمایند: «وَلاتَرکَنوا اِلَی الَّذینَ ظَلَموا فَتَمَسَّکُمُ النّار» یعنی خدای تعالی می فرماید: برای ظالمین کمک نباشید زیرا در آتش جهنم قرار می‌گیرید. ✨💫✨ سپس حضرت ولیعصر ارواحنافداه رو به من کردند و فرمودند: تو که این آیه را می‌دانی، پس چرا این ظالمین را مدح می‌کنی؟ عرض کردم: آقا تقیه می‌کنم! آن حضرت دست جلوی دهان گرفتند و خندیدند و فرمودند: "تقیه، تقیه"! یعنی نه تو تقیه نمی‌کنی بلکه از آنان می‌ترسی. بعد فرمودند: از عمر تو هفت روز بیشتر باقی نیست، فردا برو و استعفای خود را بده و مهر حکومتی را رد کن. میرزا احمد هم گفت: چشم قربان. من از خواب بیدار شدم. فردای آن روز که از خانه بیرون آمدم متوجه شدم که در بین مردم شایع شده که شهردار استعفا داده و کلیدها را به مسئولین تحویل داده است. من از این موضوع تعجب کردم و وقتی تعجبم بیشتر شد که فردای آن روز باز شنیدم که میرزااحمد سخت مریض شده و در خانه افتاده است. ✨💫✨ لذا به عیادتش رفتم ولی وقتی بر او وارد شدم دیدم بقدری کسالتش سخت است که از هوش رفته است. آنجا نشستم تا بهوش آمد، وقتی چشمش به من افتاد گفت: تو هم در آن مجلس حاضر بودی. (معلوم شد او هم عین خواب مرا دیده و مطالب را از امام عصر علیه السلام شنیده است!) من خواستم او را دلداری بدهم لذا به او گفتم: ان شاء الله تعبیر آن خواب این است که شما خوب می‌شوی. او به من گفت: چه می‌گویی!!! بهرحال مرضش رو بشدت گذاشت و همان روز هفتم طبق آنچه حضرت ولیعصر صلوات الله علیه در خواب فرموده بودند از دنیا رفت. 📗عالم عجیب ارواح ص ١١٣ 🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جشنی اندر عرش اعلا به پاست.. ندایی می گوید میلاد شاه کربلاست... همو که سیدالشهداست... گوهری عزیز برای انبیاست... نوادهٔ محمد مصطفی ست.. پور علی مرتضی ست... او همان حسین زهراست... امام شهید و تنهاست... کشتهٔ دشت نینواست... سرور جوانان جنت اعلی ست... آهای مسلمانان.... کِل بکشید با شور و شعف... بایستید به درگاه خدا صف به صف... بگیرید عیدیتان را زدست شاه نجف... ....ط_حسینی @bartaren 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴عاقبت مردی که به زیارت امام حسین (علیه‌السلام) نمی رفت! شخصی از بزرگان هند به قصد مجاورت کربلای معلّی به این شهر آمد و مدت شش ماه در آنجا ساکن شد.در این مدت هیچگاه داخل حرم مطهر نشده بود و هر وقت قصد زیارت داشت، بر بام منزل خود رفته، به آن حضرت سلام می‌کرد و او را زیارت می‌نمود. تا اینکه سرگذشت او را به «سید مرتضی» که از بزرگان آن عصر و مرسوم به «نقیب‌الاشراف» بود رساندند.سید مرتضی به منزل او رفت و در این خصوص او را سرزنش نمود و گفت: «از آداب زیارت در مذهب اهل‌ بیت (علیه‌السلام) این است که داخل حرم شوی و عتبه و ضریح را ببوسی.این روشی که تو داری، برای کسانی است که در شهرهای دور می‌باشند و دستشان به حرم مطهر نمی‌رسد.» آن مرد چون این سخن را شنید گفت: ای «نقیب‌الاشرف»، از مال دنیا هر چه بخواهی از من بگیر و مرا از رفتن معذور دار.هنگامی که سید مرتضی سخن او را شنید بسیار ناراحت شد و گفت: «من که برای مال دنیا این سخن را نگفتم؛ بلکه این روش را بدعت و زشت می‌دانم و نهی از منکر واجب است.»وقتی آن مرد این سخن را شنید، آه سردی از جگر پردردش کشید. سپس از جا برخاست و غسل زیارت کرد و بهترین لباسش را پوشید و پا برهنه و با وقار از خانه خارج شد و با خشوع و خضوع تمام، نالان و گریان متوجه حرم حسینی گردید تا این که به در صحن مطهر رسید...نخست سجده شکر کرد و عتبه صحن شریف را بوسید. سپس برخاست و لرزان، مانند جوجه گنجشکی که آن را در هوای سرد در آب انداخته باشند، بر خود می‌لرزید و با رنگ و روی زرد، همانند کسی که یک سوم روحش خارج گشته باشد، حرکت می‌کرد تا اینکه وارد کفش کن شد. دوباره سجده شکر به جا آورد و زمین را بوسید و برخاست و مانند کسی که در حال احتضار باشد داخل ایوان مقدس گردید و با سختی تمام خود را به در رواق رسانید.چون چشمش به قبر مطهر افتاد، نفسی اندوهناک بر آورد و مانند زن بچه مرده، ناله جانسوزی کشید. سپس به آوازی دلگداز گفت: «اَهَذا مَصرَعِِ سیدُالشهداء؟ اَهَذا مَقتَلُ سیدُالشهداء؟» «آیا اینجا جای افتادن امام حسین(علیه‌السلام) است؟ آیا اینجا جای کشته شدن حضرت سیدالشهداء است...؟»پس از شدت غم و اندوه فریاد کشید و نقش زمین شد و جان به جان آفرین تسلیم نمود و به شهیدان راه حق پیوست...» مَن مات مِن العشق فقد ماتَ شهیدا ... بأبي أنت و أمي یا أباعبدالله الحسین ... 📘 داستان‌های علوی، ج4، ص210/ دارالسلام عراقی، ص301. 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚امانت داری عبدالرحمن بن سیابه می‌گوید: هنگامی که پدرم از دنیا رفت، یکی از دوستان پدرم به منزل ما آمد و بعد از تسلیت گفت: آیا از پدرت ارثی باقی مانده است تا بتوانی به وسیله آن امرار معاش کنی؟ گفتم: نه. او کیسه‌ای که محتوی هزار درهم بود به من تحویل داد و گفت: این پول را بگیر و از سود آن زندگی خود را اداره کن. بعدا اصل پول را به من برگردان! من با خوشحالی پیش مادرم دویدم و این خبر را به وی رساندم. هنگام شب پیش یکی دیگر از دوستان پدرم رفتم و او زمینه تجارت را برایم فراهم کرد. به این ترتیب که با یاری او مقداری پارچه تهیه کرده، در مغازه‌ای به تجارت پرداختم. به فضل الهی کار معامله رونق گرفت و من در اندک زمانی مستطیع شدم و آماده اعزام به سفر حج گردیدم. قبل از عزیمت پیش مادرم رفتم و قصد خود را با او در میان گذاشتم. مادر به من سفارش کرد که پسرم! قرض‌های فلانی را (دوست پدرم) اول بپرداز، بعد به سفر برو! من نیز چنین کردم. با پرداخت وجه، صاحب پول چنان خوشحال شد که گویا من آن پول‌ها را از جیب خودم به وی بخشیدم و به من گفت: چرا این وجوه را پس می‌دهی، شاید کم بوده؟ گفتم: نه، بلکه چون می خواهم به سفر حج بروم، دوست ندارم پول کسی نزدم باشد. عازم مکه شدم و بعد از انجام اعمال حج در مدینه به حضور امام صادق (ع) شرفیاب شدم. آن روز خانه امام(علیه السلام) خیلی شلوغ بود. من که آن موقع جوان بودم، در انتهای جمعیت ایستادم. مردم نزدیک رفته و بعد از زیارت آن حضرت، پاسخ پرسش‌هایشان را نیز دریافت می‌کردند. هنگامی که مجلس خلوت شد، امام (علیه السلام) به من اشاره کرد و من نزدیک رفتم. فرمودند: آیا با من کاری داری؟ عرض کردم: قربانت گردم من عبدالرحمن بن سیابه هستم. به من فرمودند: پدرت چه کار می‌کند؟ گفتم: او از دنیا رفت. حضرت ناراحت شد و به من تسلیت گفت و به پدرم رحمت فرستادند. آنگاه از من پرسیدند: آیا از مال دنیا برای تو چیزی به ارث گذاشت؟ گفتم: نه. فرمودند: پس چگونه به مکه مشرف شدی؟ من نیز داستان آن مرد نیکوکار و تجارت خود را برای آن بزرگوار شرح دادم. هنوز سخن من تمام نشده بود که امام پرسیدند: هزار درهم امانتی آن مرد را چه کردی؟ گفتم: یا بن رسول‌الله (صلی الله علیه و آله)! آن را قبل از سفر به صاحبش برگرداندم. امام با خوشحالی گفتند: احسنت! سپس فرمودند: آیا سفارشی به تو بکنم؟ گفتم: جانم به فدایت! البته که راهنماییم کنید! امام (علیه‌السلام) فرمودند: عَلَیک بِصِدْقِ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ تَشْرَک النَّاسَ فِی أَمْوَالِهِمْ هَکذَا وَ جَمَعَ بَینَ أَصَابِعِه؛ بر تو باد راستگویی و امانتداری، که در این صورت شریک مال مردم خواهی شد. سپس امام انگشتان دستانش را در هم فرو بردند و فرمودند: اینچنین. عبدالرحمن بن سیابه می‌گوید: در اثر عمل به سفارش امام، آنچنان وضع مالی من خوب شد که در مدتی کوتاه سیصد هزار درهم زکات مالم را به اهلش پرداختم. 📚بحارالأنوار، ج47، ص384 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5845698004526304272.mp3
35.89M
🔊 سخنرانی استاد رائفی‌‌‌پور 📝 «تربیت فرزند مهدوی» 📅 ۱۱ اسفندماه ۱۴۰۰ - تهران 🎧 کیفیت 48kbps 🍃🦋🍃🦋🍃🦋 http://eitaa.com/joinchat/3435397138Ca49cae656a 🍃 🦋🍃 @takhooda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از آسمان امشب ... شمیم یاس می آید ندای قدسی‌... مرحبا علی العباس می آید ببین ماه بنی هاشم... چسان با ناز می آید امیرالمؤمنین سویش... به آغوش باز می آید نگر این ملک را... ببوسد هر دو دستانش وآن دیگر ملک رابین... کشد ناز از دوچشمانش خداوندا چه رازی هست... در این مولود زیبایت؟ ملائک سر زنان گویند... فدای فرق سقایت... گمانم این گل زیبا... علمدار حسین است به دشت کربلا .... نازنین یار حسین است. خداوندا دو‌چشمانم... فدای چشم او گردان نه چشمانم، بل همه جانم... فدای جان او گردان.. دلگویه:ط_حسینی @bartaren 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا