💟داستان کوتاه
زنی از خانه بیرون آمد و سه پیرمرد را با چهره های زیبا جلوی در دید.
به آنها گفت: « من شما را نمی شناسم ولی فکر می کنم گرسنه باشید، بفرمائید داخل تا چیزی برای خوردن به شما بدهم.»
آنها پرسیدند:« آیا شوهرتان خانه است؟»
زن گفت: « نه، او به دنبال کاری بیرون از خانه رفته.»
آنها گفتند: « پس ما نمی توانیم وارد شویم منتظر می مانیم.»
عصر وقتی شوهر به خانه برگشت، زن ماجرا را برای او تعریف کرد.
شوهرش به او گفت: « برو به آنها بگو شوهرم آمده، بفرمائید داخل.»
زن بیرون رفت و آنها را به خانه دعوت کرد. آنها گفتند: « ما با هم داخل خانه نمی شویم.»
زن با تعجب پرسید: « چرا!؟» یکی از پیرمردها به دیگری اشاره کرد و گفت:« نام او ثروت است.» و به پیرمرد دیگر اشاره کرد و گفت:« نام او موفقیت است. و نام من عشق است، حالا انتخاب کنید که کدام یک از ما وارد خانه شما شویم.»
زن پیش شوهرش برگشت و ماجرا را تعریف کرد. شوهـر گفت:« چه خوب، ثـروت را دعوت کنیم تا خانه مان پر از ثروت شود! » ولی همسرش مخالفت کرد و گفت:« چرا موفقیت را دعوت نکنیم؟»
فرزند خانه که سخنان آنها را می شنید، پیشنهاد کرد:« بگذارید عشق را دعوت کنیم تا خانه پر از عشق و محبت شود.»
مرد و زن هر دو موافقت کردند. زن بیرون رفت و گفت:« کدام یک از شما عشق است؟ او مهمان ماست.»
عشق بلند شد و ثروت و موفقیت هم بلند شدند و دنبال او راه افتادند. زن با تعجب پرسید:« شما دیگر چرا می آیید؟»
پیرمردها با هم گفتند:« اگر شما ثروت یا موفقیت را دعوت می کردید، بقیه نمی آمدند ولی هرجا که عشق است ثروت و موفقیت هم هست! »
آری... با عشق هر آنچه که می خواهید می توانید به دست آوردید
زندگیتان سرشاراز عشق و محبت
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
امیرالمؤمنین عليه السلام:
خوشبختى انسان، در قناعت و خشنودى است
سَعادَةُ المَرءِ القَناعَةُ و الرِّضا
غررالحكم حدیث 5561
معمولا در زندگی سختی هایی وجود دارد و گاهی ما سخت ترش میکنیم
گاهی آرامش داریم، خودمون خرابش میکنیم
گاهی خیلی چیزارو داریم اما محو تماشای نداشته هامون میشیم
گاهی حالمون خوبه اما با نگرانی فردا خرابش میکنیم
گاهی میشه ادامه داد اما با اشتیاق انصراف میدیم
و گاهی... گاهی... گاهی... تمام عمر اشتباه میکنیم و نمیدونیم یا نمیخوایم بدونیم؟!
کاش بیشتر مراقب خودمون، تصمیماتمون و گاهی های زندگیمون باشیم...
کاش یادمون نره که فقط یکبار زنده ایم و زندگی میکنیم فقط یکبار!
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
هدایت شده از آرامش دلم تنها خداست
tanha_masir_13.mp3
13.59M
#تنها مسیر
#جلسه سیزدهم
#واعظ استاد پناهیان
#پیشنهاد ویژه دنبال کردن جلسات 👌👇
🍃🦋🍃🦋🍃🦋
https://eitaa.com/Lootfakhooda/5040
🔴معارف_نماز
#آیت_الله_حائری_شیرازی :
❣ خداوند در #قرآن می فرماید: از پروردگار آموزش بخواهید و توبه کنید تا برایتان باران بفرستد و نیروی شما را زیاد کند.
« وَيَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَىٰ قُوَّتِكُمْ » (سوره هود، آیه ۵۲)
❣ ممکن است کسی بپرسد : «آنها که بی نماز و بی عبادت هستند باران مفصل و مرتب دارند، پس چرا ما که اهل نمازیم با یک یا چند گناه گرفتار کم بارانی بشویم؟»
❣ جوابش این است که بین شما و خدا یک رابطه تربیتی برقرار است. تنبیه و تشویق خدا در دنیا برای کسانی است که در حوزه تربیتی او باشند.
❣ کودکی که به مدرسه میرود با کودکی که کوچه نشین است و سرپرست ندارد فرق میکند. از بچهی ولگرد کسی نمیپرسد مشق تو چطور شد؟ اما اگر بچه ای که پدر دارد، اگر تکلیفش را انجام ندهد پدر پول تو جیبی او را کم یا قطع میکند.
❣ [علت اینکه گاهی اهل نماز، دچار گرفتاری و مشکلات می شوند این است خدا در حال تربیت آنان است و وسیله تربیت گرفتاری و مشکل است، اما اگر خدا از تربیت کسی قطع امید کند و او را لایق تربیت نداند، او را دچار مشکل و گرفتاری که ریشه آن تربیت باشد نمیکند.]
❣ #امیرالمومنین میفرماید : اگر دیدی معصیت خدا کردی [مثلاً نماز را ترک کرده ای] و خدا به جای گرفتاری، نعمت فرستاد بترس چون از حوزه تربیت خدا خارج شدهای.
👈 «يَابْنَ آدَمَ إِذَا رَأَيْتَ رَبَّكَ سُبْحَانَهُ يُتَابِعُ عَلَيْكَ نِعَمَهُ وَ أَنْتَ تَعْصِيهِ فَاحْذَرْهُ»
👈 اى پسر آدم اگر ديدى كه پروردگار منزّهت نعمتهايش را پى در پى بر تو عطا مىفرمايد و حال آن كه تو او را نافرمانى مىكنى پس از او برحذر باش.
📚 تمثیلات ، جلد ۲ ، خلاصه ای از صفحه ۹۵ با اندکی اضافات.
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
😭😭دیگه خدا چکار کنه؟!!!!
❤️میگه؛ آیا وقتش نشده بیای سمت من؟!💥۱۶آیه/ سوره حدید💥
❣میگی؛ چرا شده... ولی نمیتونم.
❤️میگه؛ بیا سمتم به رحمت و مغفرتم می بخشمت💥۲۶۸/ بقره💥
❣میگی؛ آخه من سر تا پا گناهم.
❤️میگه؛ همه رو تبدیل به خوبی میکنم💥۷۰آیه/ سوره فرقان💥... میای یا نمیای؟!!!!
❣میگی؛ با دلم چکار کنم؟!
❤️میگه؛ نفرت عصیان و فسق وگناهو تووش میندازم که نری سمتش.💥۷آیه/سوره حجرات💥
❣میگی؛ چی رو جایگزینش میکنی؟!
❤️میگه؛ ایمان رو تو دلت جلا میدم
💥۷آیه/سوره حجرات💥اینقدر ذرق و برق و جلوه اش میدم که سریع بدوی سمتش، حالا میای سمت من یا نه؟!!
❣میگی؛ من هیچ کاری از دستم برنمیاد خوب و بد رونمیفهمم.
❤️میگه ؛ تو بیا همه اش با خودم...
💥 آیه۳۶ /سوره زمر💥
❣میگی؛ چه جوری؟!
❤️میگه؛ بهت قوهٔ تشخیص میدم که خوب و بد رو از هم تشخیص بدی
💥آیه۲۹/سوره انفال💥... میای یا نمیای؟؟!...
😔واااااااای....دیگه خدا چکار کنه؟؟؟؟
🤔آیا خدا مظلوم هست یانه؟؟؟؟
میدونی چرا اینجوری میکنیم؟؟؟ چون جدی نمیگیریم.😭😭
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
📚 #داستان_کوتاه
در زمانهای قدیم مردمی بادیه نشین زندگی میکردند که در بین آنها مردی بود که مادرش دچار آلزایمر و نسیان بود و میخواست در طول روز پسرش کنارش باشد.
و اين امر مرد را آزار ميداد فكر ميكرد در چشم مردم کوچک شده است. هنگامی که موعد کوچ رسید مرد به همسرش گفت مادرم را نیاور بگذار اینجا بماند و مقداری غذا هم برایش بگذار تا اینجا بماند و از شرش راحت شوم تا گرگ او را بخورد یا بمیرد. همسرش گفت باشه آنچه میگویی انجام میدهم! همه آماده ی کوچ شدند؛ زن هم مادر شوهرش را گذاشت و مقداری آب و غذا در کنارش قرار داد و کودک یک ساله ی خود را هم پیش زن گذاشت و رفتند.
آنها فقط همین یک کودک را داشتند که پسر بود و مرد به پسرش علاقه ی فراوانی داشت و اوقات فراقت با او بازی میکرد و از دیدنش شاد میشد. وقتی مسافتی را رفتند تا هنگام ظهر برای استراحت ایستاند و مردم همه مشغول استراحت و غذا خوردن شدند مرد به زنش گفت پسرم را بیاور تا با او بازی کنم.
زن به شوهرش گفت او را پیش مادرت گذاشتم، مرد به شدت عصبانی شد و داد زد که چرا اینکار را کردی همسرش پاسخ داد ما او را نمیخواهیم زیرا بعد او تو را همانطور که مادرت را گذاشتی و رفتی خواهد گذاشت تا بمیری.
حرف زن مانند صاعقه به قلب مرد خورد و سریع اسب خود را سوار شد و به سمت مادرش و فرزندش رفت زیرا پس از کوچ همیشه گرگان بسمت آنجا می آمدند تا از باقی مانده ی وسایل شاید چیزی برای خوردن پیدا کنند.
مرد وقتی رسید دید مادرش فرزند را بلند کرده و گرگان دور آنها هستند و پیرزن به سمتشان سنگ پرتاب میکند و تلاش میکند که کودک را از گرگها حفظ کند. مرد گرگها را دور کرده و مادر و فرزندش را بازمیگرداند و از آن به بعد موقع کوچ اول مادرش را سوار بر شتر میکرد و خود با اسب دنبالش روان میشد و از مادرش مانند چشمش مواظبت میکرد و زنش در نزدش مقامش بالا رفت.
🌟انسان وقتی به دنیا می آید بند نافش را میبرند
ولی جایش همیشه می ماند تا فراموش نکند
که برای تغذیه به یک زن بزرگ وصل بود👌🏻✨
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨