eitaa logo
🇮🇷🌺 دبستان تکریم فاطمی سلام الله علیها
80 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
56 فایل
🌺🇮🇷نگارخانه دبستان قرآنی تکریم فاطمی(سلام الله علیها)🇮🇷 🌺 با رویکرد تربیت اسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سر شام، بابا خیلی توی فکر بود. مامان که کنارش نشست گفت: برای نذر محرم امسال باید راهی پیدا کنیم. بعد از شام، بابا من و محمد آقا را صدا زد و پرسید: شما می‌خواهید امسال برای امام حسین علیه السلام چه کار کنید؟ گفتم: من دلم می‌خواهد برای عروسک هایم لباس مشکی بدوزم. مامان و بابا لبخند زدند. ‌ مامان گفت: به نظرم هم برای عروسک‌های زینب جان لباس مشکی بگیریم و هم برای بیماران بیمارستان غذای نذری ببریم. ‌ بین حرف زدن، داداش‌محمد به سمت اتاقش رفت و خیلی زود با قلکش برگشت و گفت: من هم دوست دارم پول‌های قلکم را نذر کنم. آفرین محمد جان، آفرین! این را بابا با صدای بلند گفت. بعد هم ادامه داد: خیلی خوب؛ من به همه کمک می کنم تا نذرشان را ادا کنند. فردا صبح وقتی مادر داشت دیگ غذا را هم می‌زد خانوم همسایه لباس مشکی عروسک‌های من و دخترخودش، بهار، را دوخت. بعد از اینکه لباس عروسک ها آماده شد و ما تنشان کردیم، بابا آن‌ها را کنار من و بهارخانم نشاند و شروع کرد به خواندن زیارت عاشورا. فاطمه خانم و حسین آقا و محمد آقا هم کم‌کم آمدند و کنار عروسک‌ها نشستند. همه به زیارت عاشورا گوش کردیم. توی دلم گفتم: "امام حسین (ع) من دلم می‌خواهد همان طوری باشم که شما دوست دارید." ‌ 🏴 داستان بالا را برای فرزندان‌تان بخوانید و از آنها بخواهید با توجه به محتوای داستان و متناسب با آن، نقاشی بکشند. ‌ @takrym_faatemi_s
 ‌ 🏴  قسمت اول ‌ قرار ما پنج‌شنبه عصر بود. من، بهار خانم، مهدیه خانم و فاطمه خانم می‌خواستیم برای روز اول محرم هم نقاشی بکشیم و هم ریسه‌ی مشکی بزنیم. همه‌ی ما در یک ساختمانیم و همسایه هستیم. پنج‌شنبه عصر همه به جز مهدیه جان نقاشی‌هایشان را کشیدند و با کمک پدرِ فاطمه خانم ریسه‌ها را زدند. فاطمه خانم موقع چسباندن نقاشی گفت: "مادر و پدر مهدیه جان مریض شده‌اند. مهدیه خانم و خواهرش هم دارند به آن‌ها کمک کنند تا زودتر حالشان خوب شود." ناراحت شدیم. ما می دانستیم که نقاشی کشیدن مهدیه خانم از همه‌ی ما بهتر است. ‌ بهار خانم گفت: "یک فکری، بیایید برای مهدیه جان نقاشی بکشیم و ریسه مشکی برای خانه‌شان بزنیم." فاطمه خانم گفت: "من و مامانم هم برای آن‌ها سوپ درست میکنیم." شب وقتی سوپ آماده شد با هم به خانه‌ی مهدیه خانم رفتیم. مهدیه خانم خودش برای گرفتن سوپ آمد، ما را که دید خوشحال شد و لبخند زد. با دیدن لبخند مهدیه جان و حال خوبش خستگی‌مان در رفت. فاطمه جان گفت: "من دلم می‌خواهد مثل امام حسین علیه السلام خوب و مهربان باشم و به دیگران کمک کنم." ‌ ◾▪️می‌توانید داستان بالا را برای فرزندان‌تان بخوانید و از آنها بخواهید با توجه به محتوای داستان و متناسب با آن، نقاشی بکشند @takrym_faatemi_s
باسمه تعالی ❤️🌹 السلام علیک یا ابا عبد الله🌹❤️ سلام علیکم قابل توجه خانواده های گران قدر: لطفا سریعا پاسخ پرسشنامه ذیل را 👇 با نام دانش آموز عزیزتان محبت فرمایید با تشکر مدیریت مدارس تکریم
الف.تعداد دانش آموزان در خانواده(با احتساب خود دانش آموز) در سال تحصیلی1399-1400 چند نفر است؟ ب.آیا از درسنامه استفاده میکنید؟ 1.بله 2.خیر ج.دسترسی به شبکه(اینترنت) جهت استفاده از شاد از طریق کدامیک از موارد زیر است؟ 1.سرویسADSL 2.همراه اول 3.ایرانسل 4.رایتل 5.سایر 6.ندارد د.دسترسی به ابزار هوشمند جهت استفاده از شاد از طریق کدامیک از موارد زیر است ؟ 1.گوشی هوشمند شخصی 2.گوشی هوشمند مادر 3.گوشی هوشمند پدر 4.تبلت 5.لپتاپ 6.رایانه شخصی 7.تلویزیون هوشمند 8.تلویزیون غیرهوشمند 9.ندارد
shad 2.5.4.apk
29.01M
باسمه تعالی لطفا تمام اولیاء گرامی 🇮🇷 نسخه به روز برنامه شاد 🇮🇷 را نصب فرمایید
🏴 قسمت سوم من با کمک مامان به خونه مهدیه خانم زنگ زدیم تا حال خودش و مامانش رو بپرسیم. مهدیه خانم گفت: هم من و هم مامان و بابا خیلی دلمون میخواد تو روضه امام حسین علیه‌السلام شرکت کنیم، دعا کن هرچه زودتر مامان و بابام خوب بشن. وقتی حرف‌های مهدیه جان را به بابا گفتم، گفت: بیا تا کمک کنیم که آرزوی همسایه‌مون برآورده بشه. من خیلی سوال داشتم که چطور می‌شود و بابا این را فهمید و گفت: می تونیم تو همین حیاط خودمون روضه برگزار کنیم. داداش محمد پرسید: روضه چیه بابا؟ بابا گفت: روضه یک میهمانی است از طرف امام حسین علیه السلام. در روضه از خوبی‌های امام برای ما می‌گویند و به خاطر کارهای آدم‌های بد که امام حسین علیه‌السلام را اذیت کردند، خیلی ناراحت می‌شویم و اشک‌مان می‌ریزد، اینطوری یاد می‌گیرم چطور شبیه‌ آدم‌های خوب شویم. فردا صبح بابا به یکی از دوستانش زنگ زد و گفت برای مراسم روضه منتظر شماییم، حیاط را آب و جارو کرد و روی زمین فرش انداخت و یک صندلی گذاشت، بعد از آماده شدن حیاط، دوست بابا آمدند و برای ما صحبت کردند و ما هم برای امام حسین علیه السلام گریه کردیم. محمد آقا هم یک میز برای پذیرایی گذاشته‌بود و به بچه ها آب نبات چوبی می‌داد. مهدیه خانم و مامان و بابایش هم توی بالکن نشستند و از همان جا در روضه امام حسین شرکت کردند. آرزوی همسایه برآورده‌شد. ‌ ◾▪️ داستان بالا را برای فرزندان‌تان بخوانید و از آنها بخواهید آنچه از داستان فهمیده‌اند را نقاشی کنند. تصاویر نقاشی شده را برای ما ارسال کنید. @takrym_faatemi_s
باسمه تعالی 🖤 السلام علیک یا اباعبدالله (ع) 🖤 باز این چه شورش است که در خلق عالم است... سلام علیکم 🏴 ضمن عرض تسلیت به مناسبت فرا رسیدن ایام سوگواری حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) به اطلاع می رساند؛ مجموعه مدارس تکریم، اقدام به برگزاری مراسم عزاداری حسینی (ع) ویژه ی بانوان گرامی نموده است. 👈 از روز اول ماه محرم (جمعه) به مدت ۱۲ روز 👈 هر روز از ساعت ۱۷ الی ۱۸:۳۰ 👈 با رعایت شیوه نامه های بهداشتی 👈 و در فضای باز مدرسه بدین وسیله از تمام عزیزان برای حضور پرشور در این مراسم، دعوت به عمل می آید. مدیریت مجموعه مدارس تکریم التماس دعا!
‌ 🚩 قدم قدم تا بین الحرمین ⁉️ چگونه مفاهیم قیام عاشورا را با کودکانمان مطرح کنیم؟ ✊ قدم دوم: لبیک یا حسین! امروزه خیلی می‌شنویم که با بچه‌ها از مرگ حرف نزنیم. «قبر روحیه‌ی بچه‌ها را خراب می‌کند. تشییع جنازه نبرید.» شاید برای بچه‌های هفت سال اول برخی از این موارد صدق کند، یعنی دیدن مرده یا قبری که مرده را درون آن می‌گذارند، حفره‌هایی را در ذهن بچه‌های این سنی ایجاد می‌کند که قابل پرشدن نیست. اما شهادت با مرگ فرق می‌کند. شهید نمرده است. جنس عزایش هم فرق می‌کند. شهید قهرمان است و همیشه پیروز. 🌱 وقتی از شهید حرف می‌زنیم، از نیستی حرف نمی‌زنیم، از بزرگی می‌گوییم. بچه‌ها هم این را حس می‌کنند. بچه‌ها به خصوص در سنین پایین هفت سال دوست دارند همیشه برنده باشند و احساس می‌کنند که شهید همیشه برنده است. ما هم باید در ایشان این احساس را تقویت کنیم. 🌱 من هر بار که می‌خواهم برای بچه‌ها داستان کربلا را تعریف کنم، می‌پرسم: کیا می خوان یار امام حسین باشند؟ همه‌ی بچه‌ها بلند صدا می‌زنند: مااااا... می‌گویم یارای امام حسین می‌گویند لبیک یا حسین! همه‌ی بچه‌ها یک‌صدا فریاد می‌زنند: لبیک یا حسین! و شمشیرهایشان را بیرون می‌کشند و می‌جنگند. 🌱 من در پایان داستان‌هایم از شهادت یاران امام حسین غصه‌دار می‌شوم، اما هیچ‌گاه بچه‌ها از شنیدن داستان‌های کربلا غمگین نشدند. همین باعث شده تا من اشک‌هایم را از آن‌ها پنهان کنم و فریاد بزنم لبیک یا حسین! یعنی حسین زنده است و من یار او... 📝 حجت‌الاسلام‌والمسلمین احمدرضا اعلایی @takrym_faatemi_s