گاهی احساس میکردم که فاطمه اصلا دل ندارد .
وقتی میدیدم به هیچ چیز دل نمیبندد،
با هیچ تعلقی زمینگیر نمیشود، هیچ
جاذبهای او را مشغول نمیکند ؛ یقین میکردم که او جسم ندارد، متعلق به اینجا نیست ..
روح ِمحض است، جان ِخالص است .
گاهی احساس میکردم که فاطمه دلی دارد که هیچ مردی ندارد . استوار چون کوه،
با صلابت چون صخره، تزلزلناپذیر
چون ستون های محکم و نامرئی آسمان .
یکّه و تنها در مقابل یک حکومت ایستاد و
دلش از جا تکان نخورد ؛ من مامور به
سکوت بودم و حرفهای دل ِمرا هم او میزد .
گاهی احساس میکردم فاطمه دلی از گلبرگ دارد، نرمتر از حریر، شفافتر از بلور ؛
و حیرت میکردم که یک دل چقدر
میتواند نازک باشد، چقدر یک انسان
میتواند مهربان باشد .
غریب بود خدایا، فاطمه غریب بود ؛
من گاهی از دل ِاو، راه به عطوفت ِتو میبردم ..
- کتاب کشتی پهلو گرفته
لن نتجاوز ولو قليلا ًمن وقاحتكم تجاه
عمتنا الكريمة و سندافِع عن هذا المقام
المقدس حتى نهاية حياتنا .
طلبه | talabeh
؛
من جوانان عزیز را
به یك مجاهدت ِحقیقی دعوت میكنم .
مجاهدت فقط جنگیدن
و به میدان جنگ رفتن نیست ..
كوشش در میدان علم، اخلاق،
همكاریهای سیاسی و تحقیق نیز
برای مردم جهاد محسوب میشود !
- حضرتآقا "حفظهالله | ۱۳۸۱/۱۲/۰۶