💠شعری زیبا در وصف حضرت زینب سلام الله علیها :
امشب علی ولیمه به خلق جهان دهد
امشب زمین فروغ به هفت آسمان دهد
امشب خدا تجلّی خود را نشان دهد
با خطّ نور، بر همه خطّ امان دهد
میلاد شیر دخت علی، شیر داور است
سر تا قدم حقیقت زهرای اطهر است
باید دوباره خلقت پیغمبری چنین
آرد ز کعبه بنت اسد حیدری چنین
بخشد خدا به ختم رسل کوثری چنین
کز دامنش ظهور کند دختری چنین
فخررسول وفاطمه "زِینِ اَب"است این
امّ الکتاب صبر و رضا، زینب است این
بَدرُ المنیر و شمس ضُحای علی است این
بعد از بتول عقده گشای علی است این
یادآور صدای رسای علی است این
آیینه تمام نمای علی است این
گفتار وحی در سخنش آفریده اند
یا صورتی ز پنج تنش آفریده اند
این مریم مقدس طاهاست، زینب است
این یادگار ام ابیهاست، زینب است
این نورچشم حضرت زهراست، زینب است
این افتخار عصمت کبراست، زینب است
در وصف او من آنچه بگویم شکست اوست
آثار بوسه های علی روی دست اوست
زینب که لحظه هاست همه یادواره اش
زینب که سال هاست سراسر هزاره اش
زینب که دل برد ز پیمبر نظاره اش
زینب که خلقت است مطیع اشاره اش
زینب که با صدای علی حرف می زند
در شهر کوفه جای علی حرف می زند
این است بانویی که پیام آوری کند
هنگام خطبه معجزه حیدری کند
یک عمر بر حسین و حسن مادری کند
با دست بسته بر اسرا رهبری کند
باران رحمت است که ریزد ز ابر او
دین زنده از قیام حسین است و صبر او
ای در تن مطهر تو جان پنج تن
ایمان تو حقیقت ایمان پنج تن
از کودکیت شمع شبستان پنج تن
چشم تو آبیار گلستان پنج تن
یادآور تکلم زهرا بیان توست
اعجاز ذوالفقار علی در زبان توست
حیدر ثنات گفته که این حیدر من است
کوثر دعات کرده که این کوثر من است
خون حسین گفته پیام آور من است
قرآن دهد شعار که احیاگر من است
صبر و رضا به مادری ات کرده افتخار
خون خدا به خواهری ات کرده افتخار
ایثار و صبر جمله ای از مکتب تواند
آیات نور گوهر لعل لب تواند
تو آسمانی و شهدا کوکب تواند
بالای نیزه محو نماز شب تواند
بسیار زن که صابر و نستوه بوده است
کی مثل تو "رَأیتُ جَمیلا" سروده است
بر شکر قتلگاه تو از داور آفرین
بر استقامت تو ز پیغمبر آفرین
بر ذوالفقار نطق تو از حیدرآفرین
بر خطبة دمشق تو از مادر آفرین
وقتی شدی به کوفه پیام آور حسین
لبخند فتح زد به سر نی سر حسین
از حنجر حسین تو، خنجر شکست خورد
با خطبه تو خصم ستمگر شکست خورد
تنهایی و ز، صبر تو لشکر شکست خورد
طغیان و ظلم تا صف محشر شکست خورد
تو یک تنه تمام سپاه ولایتی
حق است اینکه دختر شاه ولایتی
پیغمبر حسین تویی با خطاب فتح
نازل به سینه ات شد از اوّل کتاب فتح
گردیده امّتت سپه بی حساب فتح
روی تو شد به برقع خون آفتاب فتح
"میثم" هماره با تو مگر گرم گفتگوست
کز معجز تو بار مضامین به نخل اوست
🌤«اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج»🌤
#طلبگی_عشق_است
@talabegeeshgast
💠مثل شیر مادر!
شیر مادر برای بچه تا یک زمانی سودمند است و زمینهی رشد و استعداد او را فراهم میکند، ولی از یک زمانی به بعد باید او را از شیر گرفت و گرنه زیانبار است و آثار معکوس دارد. این را مادرها خوب میفهمند، اما بچهها نه! و برای همین هم شیون و فریاد میکنند، ولی مادرها با وجود اینکه کانون مهر و محبتاند، به فریاد و نالهی آنها اهمیت نمیدهند.
خداوند هم نسبت به ما همینطور است. نعمتهایی مثل سلامت و آرامش به ما میدهد، که تا یک زمانی برای ما خوب و مایه سعادت است؛ ولی از یک مقطعی به بعد زیانبار و خطرناک است، از اینرو آنها را از ما میگیرد. ولی یادمان باشد؛ میگیرد تا بیشتر بدهد. همانطور که یک مادرغذا یی به نام شیر را میگیرد تا سفرهای از غذاهای متنوع پیش روی فرزند خود بگشاید.
🌤«اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج»🌤
#طلبگی_عشق_است
@talabegeeshgast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 خوب است که از زینب کبری بنویسم
🌹 از حضرت صدیقه صغری بنویسم
🌹 تا نقش ببندد به دلم نام عقیله
🌹 از آمدن دختر زهرا بنویسم
🌹 از حال و هوای قدم تازه رسیده
🌹 از پشت در و جمع گداها بنویسم
🌹 با کسب اجازه بنویسم خود زهرا
🌹یا روی زمین شاخه طوبی بنویسم
🌹 وقتی شده چون فاطمه سر تا قدم او
🌹 شاید بشود ام ابیها بنویسم
🌹 تنها نه فقط چشم مدینه شده روشن
🌹 از روشنی چشم دو دنیا بنویسم
🌹 من منتظرم حضرت جبریل بیاید
🌹 یک اسم پر از عطر و مُسما بنویسم
🌹 جبریل کنار پر قنداقه رسیده
🌹 باید ملکی محو تماشا بنویسم
🌹 حالا که رسیده به علی مژده مولود
🌹 بگذار که من زینت بابا بنویسم
🌸میلاد مظهر صبر و شکیبایی و تجسم عینی علم و عفاف حضرت زینب علیها السلام و همچنین روز پرستار مبارکباد🌸
«اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج»🌤
#طلبگی_عشق_است
@talabegeeshgast
بی همتایی بوعلی.mp3
1.43M
🎙آیت الله جوادی آملی:
"از جناب بهمنیار نقل شده است كه می گوید ما روزانه منتظر ورود بوعلی بودیم كه ایشان تدریس كنند و ما تَدَرّس كنیم و فرا بگیریم، روزی استاد آمد و ما در كنار شمع وجودش جمع شدیم و پروانه وار نشستیم كه ایشان تدریس بكنند، وقتی شروع به تدریس كردند از چشمان ما و رخسار ما فهمیدند كه ما درس دیروز را نفهمیدیم....كم كم به عرضش رسید یا برای او معلوم شد که ما دیشب گعده داشتیم...
آنگاه اشك از چشمان بوعلی سرازیر شد، گفت طناب بازهای شهر ـ این سیرك ها ـ می كوشند در رشته شان متخصص بشوند، شما كه در رشته علمی و علوم الهی تلاش و كوشش می كنید تلاش و كوششتان این نیست كه در رشته تان متخصص بشوید؟!"
🌤«اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج»🌤
#طلبگی_عشق_است
@talabegeeshgast
سخنرانی حجت الاسلام ناصری 1400.6.15.mp3
6.84M
#سخنرانی_صوتی #طلبگی
🎧 رسالت حوزه و طلبگی
🎙 حجتالاسلام والمسلمین ناصری
🗓 تاریخ: ۱۴۰۰/۶/۱۵
⏱ زمان: ۲۸ دقیقه
🎞فیلم جلسه در آپارات:
aparat.com/v/Hkc6T
🌤«اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج»🌤
#طلبگی_عشق_است
@talabegeeshgast
💠سه چیز سبب کمال
حضرت امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود: مسلمانان به وسیله سه چیز کامل می شود:
۱ ) دین فهم باشد به مسائل دینی نظیر حرام و حلال، حق و باطل آگاهی داشته باشد.
۲) در زندگی تدبیر لازم را داشته، مواظب خرج و دخل و اهل قناعت باشد؛ ۳) در مصیبت ها و مشکلات روز و رویدادهای سخت زندگی اهل صبر؛ مقاوم باشد، مانند سدّی سترک در مقابل طوفان و امواج سهمگین مقاوم استوار باشد .
خصال، ج 1، ص 124
🌤«اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج»🌤
#طلبگی_عشق_است
@talabegeeshgast
📚خوش گمانی به خدا
مرد ثروتمندی که زن و فرزند نداشت، تمام کارگرانش را برای صرف شام دعوت کرد.
جلوی آنها یک جلد قرآن مجید و مقداری پول گذاشت و هنگامی که از صرف شام فارغ شدند از آنها پرسید قرآن را انتخاب میکنید یا پول را...؟!
اول از نگهبان شروع کرد و گفت یکی را انتخاب کنید:
نگهبان گفت آرزو دارم که قرآن را انتخاب کنم ولی تلاوت قرآن را بلد نیستم
پس پول را میگیرم که فایدهی آن با توجه به وضعیت من بیشتر هست و پول را انتخاب کرد.
سپس از کشاورزی که پیش او کار میکرد خواست یکی را انتخاب کند:
کشاورز گفت زن من خیلی مریض است و نیاز به پول دارم تا او را معالجه کنم
اگر مریضی او نبود قطعا قرآن را انتخاب میکردم ولی فعلا پول را انتخاب میکنم.
سپس از آشپز پرسید که قرآن را انتخاب میکنید یا پول را؟
آشپز گفت من تلاوت قرآن را خیلی دوست دارم ولی من پیوسته مشغول کار هستم ، وقتی برای قرائت قرآن ندارم
بنابراین پول را بر میگزینم...
نوبت رسید به پسری که مسئول حیوانات بود[این پسر خیلی فقیر بود]
مرد ثروتمند گفت من یقین دارم که تو پول را انتخاب میکنی تا غذا بخری یا به جای این کفش پارهی خود کفش جدیدی بخری
پسر گفت: درست است که من نیاز دارم کفش نو بخرم یا اینکه مرغی بخرم و با مادرم میل کنم ؛ ولی من قرآن را انتخاب میکنم ، چرا که مادرم گفته است:
*یک کلمه از جانب خداوند تبارک و تعالی ارزشمندتر از هر چیز است و مزه و طعم آن از عسل هم شیرینتر است*
قرآن را برداشت ؛ بوسهای بر آن زد و آن را گشود تا بخواند ؛ بین آن دو پاکت دید:
در یکی از آنها ده برابر آن مبلغی بود که بر میز غذا وجود داشت
در دیگری وصیتنامهای بود که ایشان را وارث تمام اموال و دارایی مرد ثروتمند قلمداد میکرد.
مـــــــرد ثروتمند گفــــــت: هر کسی گمانش نسبت به خداوند خوب باشد خدا او را ناامید نمیکند.*
🌤«اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج»🌤
#طلبگی_عشق_است
@talabegeeshgast
#بادقت_بخوان ⁉️
🖇ای فرزند آدم!🖇
✨ملائکه من شب و روز مراقب تو هستند...
✨آنچه را میگویی و انجام می دهی، کم یا زیاد، همه را می نویسند...
✔️آسمان بر آنچه از تو دیده شهادت میدهد...
✔️و زمین بر آنچه روی آن انجام داده ای گواهی می دهد ...
✔️خورشید و ماه و ستارگان بر آنچه می گویی و عمل میکنی شهادت خواهند داد...
✅خود نیز بر قلب و بر اعمال مخفی تو آگاهم ،
✨پس از خودت غافل مباش✨
📚حدیث قدسی ، آداب الطلاب ، ص 5
🌤«اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج»🌤
#طلبگی_عشق_است
@talabegeeshgast
"آقای" من ، مولای من ، آنقدر نداشتنت درد دارد ، که جای همه شادمانی های عالم را در قلبمان تنگ میکند. نمیدانم تا کی بهاستمرار "شکستن" دلت "عادت" خواهیم کرد. نمیدانم تا کی بدونتو هنوز نفسهای ما بالا می آیند...
نمیدانم چقدر طول میکشد؛ تا ما بفهمیم بدون تو ؛ زندگی مان، فقط یک "بازی" کودکانه است.
اما آقا جان، تنها "امید" ادامه زندگی مان "تپش" های قلب شماست. مولای من "بگو" كه آمدنت نزدیك است ....
🌤«اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج»🌤
#طلبگی_عشق_است
@talabegeeshgast
🔰۲۱ آذر ماه سالگرد رحلت آیت الله آخوند ملا محمد کاظم خراسانی زعیم نهضت مشروطیت ایران
✅تفاوت جریان علمای آزادیخواه مشروطه ( آزادیخواهان مقدس ) با متجددین غربگرا در تاریخ تحولات فکری و سیاسی ایران
🌤«اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج»🌤
#طلبگی_عشق_است
@talabegeeshgast
آیة الله آخوند ملا محمد کاظم خراسانی در سال 1255 ق در مشهد چشم به جهان گشود و در سال 1329 ق در نجف اشرف در گذشت. او نزد شیخ مرتضی انصاری، میرزای شیرازی، حاج ملاهادی سبزواری و میرزا ابوالحسن جلوه درس خواند و در عرفان و طریقت از محضر سید علی شوشتری استفاده برد.
تالیفات ارزنده ای در فقه و اصول از خود به جا گذاشت که مهمترین آنها کتاب کفایة الاصول است که هم اکنون در حوزه های علمیه از متون درسی سطوح عالی و مدار بحث در دروس خارج اصول است.
مرحوم آخوند شاگردان فاضل و ارزنده ای تربیت کرد که هر کدام در منطقه ای از جهان اسلام منشا اثر بودند. صاحب الذریعه می نویسد: «در یکی از شبهای دوره اخیر تدریس او، شاگردان وی را شماره کردند و زیاده بر هزار و دویست نفر به شمار آمدند»
🌤«اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج»🌤
#طلبگی_عشق_است
@talabegeeshgast
💠زهد حضرت آیه الله محمد کاظم خراسانی نویسنده کتاب کفایه الاصول
در شرح احوال آخوند خراسانی سخن زیاد گفته شده و ما در اینجا به آنچه خود او در حسب حالش گفته، می پردازیم. آخوند در اینجا از فقر و عسرت، و زهد و بی اعتنایی به زخارف دنیا در دوره طلبگی خود سخن می گوید:
...چون مجلس درس به پایان رسید، شیخ (مرتضی انصاری) به من نگاه کرده گفت: آخوند! می بینم خیلی مؤدب می نشینی؟
من سر به زیر افکندم و عبادی خود را بر روی سینه ام بیشتر کشیدم و حالتی داشتم قرین انفعال. شیخ دریافت که پیراهن به تنم نیست و قبای خود را پیش آورده ام تا گردن خود را بپوشانم و معلوم نشود که پیراهن ندارم! زیرا (از کفش و لباس) تنها چیزی که نداشتم و می توانستم بگویم مالک آن هستم یک قبای پاره بود با یک عبای کهنه و یک جفت کفش که آن هم ته نداشت و با زحمت پای خود را بالاتر می گرفتم و به رویه کفش می چسباندم که پایم بر زمین کشیده نشود که نجس یا کثیف نشود تا آنجا که یک روز مجبور شدم سه بار پای خود را بشویم و یکی از طلاب به گوشواره مدرسه نشسته بود مرا دید و به حالم رقت کرد و کفشی مندرس به من داد. در این وقت چنان بود که گفتی دنیا را به من داده اند! آن روز هم شیخ پس از مجلس درس از برهنگی من آگاه گردیده فهمید که پیراهن به تنم نیست و به این جهت قبای خود را به روی سینه ام کشیده ام و می نماید که مؤدب نشسته ام، امر کرد پیراهنی به من دادند.
...چهل سال نه گوشت خوردم و نه آرزوی خوردن گوشت داشتم و تنها خوراک من فکر بود و با این زندگی راضی و قانع بودم و هیچگاه نشد که سخنی یاد کنم که گمان کنند از زندگانی خود ناراضی هستم. پولی برای خرید یک شمع به من دادند ولی من در تاریکی می گذرانیدم و آن پول را به فقیرتر از خودم می دادم و شبها کتاب خود را برداشته به مبرز مدرسه می رفتم تا در برابر چراغ مبرز مطالعه کنم. طلاب هیچ اعتنایی به من نمی کردند مگر معدودی که مانند خود من یا فقیرتر از من بودند. خواب من بیش از شش ساعت نبود و چون با شکم خالی خواب آدم عمیق نمی شود بیشتر شبها را بیدار بودم و با ستارگان آسمان مصاحبت و مساهرت داشتم. در این احوال به خاطرم می گذشت که امیرالمؤمنین (ع) نیز بیشتر شبها را به این نشان می گذرانید. من با همه تنگدستی و بیچارگی احساس می کردم که فکر من به عالمی بلندتر پرواز می کند و قوه ای است که روح مرا به سوی خود جذب می کند و شاید این، در سایه روح خاص و طینت و ملیتم بود. سی سال تمام، داغی و گرمی نان تنها نانخورش من بود.
🌤«اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج»🌤
#طلبگی_عشق_است
@talabegeeshgast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای نماز غیرت داشته باشیم
.«اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج»🌤
#طلبگی_عشق_است
@talabegeeshgast
انسانی که به شناخت خويش نرسيده باشد "بی سواد" حقيقی است،
هر چند تمام "کتاب" های دنيا را خوانده باشد...!
اگر درونت پر از خشم، نفرت، خودخواهی و غرور، حسادت و زباله های ديگر است ، بدان که هيچ وقت چيزی را "نياموخته" ای و هنوز "رشد" نکرده ای ...
🌤«اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج»🌤
#طلبگی_عشق_است
@talabegeeshgast
#زدنی_علما
پروردگارا!
ای مهربان خدای ما!
ما گوش ها و چشم هایمان را از دست داده ایم
تو چشم های ما را روشن کن
تو مایه ی چشم روشنی ما باش
تو هویدا شو تا چشم های ما نور بگیرد
ای مهربان پروردگار ما!
🌤«اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج»🌤
#طلبگی_عشق_است
@talabegeeshgast
📚هیچ کار خدا بی حکمت نیست
پادشاهی هنگام پوست کندن سیبی با یک چاقوی تیز انگشت خود را قطع کرد. وقتی که نالان طبیبان را میطلبید وزیرش گفت: «هیچ کار خداوند بیحکمت نیست.» . پادشاه از شنیدن این حرف ناراحتتر شد و فریاد کشید: «در بریده شدن انگشت من چه حکمتی است؟» و دستور داد وزیر را زندانی کنند.
روزها گذشت تا اینکه پادشاه برای شکار به جنگل رفت و آن جا آن قدر از سربازانش دور شد که ناگهان خود را میان قبیلهای وحشی تنها یافت. آنان پادشاه را دستگیر کرده و به قصد کشتنش به درختی بستند. اما رسم عجیبی هم داشتند که بدن قربانیانشان باید کاملاً سالم باشد و چون پادشاه یک انگشت نداشت او را رها کردند و او به قصر خود بازگشت. در حالی که به سخن وزیر میاندیشید دستور آزادی وزیر را داد.
وقتی وزیر به خدمت شاه رسید٬ شاه گفت: «درست گفتی، قطع شدن انگشتم برای من حکمتی داشت ولی این زندان رفتن برای تو جز رنج کشیدن چه فایدهای داشته؟» وزیر در پاسخ پادشاه لبخند زد و پاسخ داد: «برای من هم پر فایده بود چرا که من همیشه در همه حال با شما بودم و اگر آن روز در زندان نبودم حالا حتماً کشته شده بودم.
🌤«اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج»🌤
#طلبگی_عشق_است
@talabegeeshgast