🌪🌪🌪🌪
#داستان_پند_آموز
#استخدام...!
💮یك شركت بزرگ قصد استخدام تنها یك نفر را داشت.
♨️بدین منظور آزمونی برگزار كرد كه تنها یك پرسش داشت.
❓پرسش این بود : شما در یك شب طوفانی سرد در حال رانندگی از خیابانی هستید.
از جلوی یك ایستگاه اتوبوس در حال عبور كردن هستید.
سه نفر داخل ایستگاه منتظر اتوبوس هستند.
1⃣ یك #پیرزن كه در حال مرگ است
2⃣ یك #پزشك كه قبلاً جان شما را نجات داده است
3⃣یك (خانم یا آقا) كه در رویاهایتان خیال #ازدواج با او را دارید.
شما می توانید تنها یكی از این سه نفر را برای سوار نمودن بر گزینید.
⁉️كدامیك را انتخاب خواهید كرد ؟
دلیل خود را بطور كامل شرح دهید.
پیش از اینكه ادامه حكایت را بخوانید شما نیز كمی فكر كنید...!
@talangoremazhabi👈
قاعدتاً این آزمون نمیتواند نوعی تست شخصیت باشد زیرا هر پاسخی دلیل خاص خودش را دارد.
👵 پیرزن در حال مرگ است، شما باید ابتدا او را نجات دهید. هر چند او خیلی پیر است و به هر حال خواهد مرد.
👔 شما باید پزشك را سوار كنید. زیرا قبلاً او جان شما را نجات داده و این فرصتی است كه میتوانید جبران كنید. اما شاید هم بتوانید بعداً جبران كنید.
💞 شما باید شخص مورد علاقه تان را سوار كنید زیرا اگر این فرصت را از دست دهید ممكن است هرگز قادر نباشید مثل او را پیدا كنید...
از دویست نفری كه در این آزمون شركت كردند، تنها شخصی كه استخدام شد دلیلی برای پاسخ خود نداد.
او نوشته بود : سویچ ماشین را به پزشك میدهم تا پیرزن را به بیمارستان برساند و خودم به همراه همسر رویاهایم متحمل طوفان شده و منتظر اتوبوس می مانیم.
پاسخی زیبا و سرشار از متانتی كه ارائه شد گویای بهترین پاسخ است و مسلما همه میدانند كه پاسخ فوق بهترین پاسخ است، اما هیچكس در ابتدا به این پاسخ فكر نمیکنند.
😬 چرا...؟
زیرا ما هرگز نمیخواهیم داشته ها و مزیت های خودمان را (ماشین) (قدرت) (موقعیت) از دست بدهیم.
اگر قادر باشیم خودخواهی ها، محدودیت ها و مزیت های خود را از خود دور كرده یا ببخشیم گاهی اوقات می توانیم چیزهای بهتری بدست بیاوریم...
@talangoremazhabi👈
🔻تقوا، راهِ نجات🔻
💠🔹امام جواد علیه السلام فرمودند:
اگر آسمانها☁️ و زمین🌍 بر شخصی بسته باشد، ولی تقوای الهی پیشه کند، خداوند گشایشی از آنها برایش قرار میدهد.
✨✨✨✨✨
#شرح_حدیث
☝️ راجع به #تقوا زیاد شنیدیم.
اصلاً راه پیروزی، تقواست.😊👇
قرآن کریم میفرماید:↶
🕋 وَ مَن یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَخْشَ اللهَ وَ یَتَّقْهِ فَأُولَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ (۵۲)
💢 هر کس خدا و پیامبرش را اطاعت کند،
و از خدا بترسد و تقوای الهی پیشه کند،
چنین کسانی همان پیروزمندان واقعی هستند!
☝️ در این حدیث شریف هم امام جواد علیه السلام میفرماید، راهِ نجات از گرفتاریها تقواست.
قرآن کریم هم، همین معنا رو بیان میکنه:👇
🕋وَ مَن یَتَّقِ اللهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا
📖سوره طلاق، آیه۲
💢 هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم میکند.
🕋 وَ مَن یَتَّقِ اللهَ یَجْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْرًا
📖سوره طلاق، آیه۴
💢 هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند کار را بر او آسان میسازد!
😕 اگر گره کور به کارمون خورده،
🙁 اگر به درهای بسته میخوریم،
☹️ اگر به چه کنم چه کنم افتادیم،
اگر...
👈🚶 یه خورده به خودمون رجوع کنیم.
❌ شاید مشکل اینجاست، که #تقوا نداریم.
تقوامون ضعیفه.
پیامبر صلی الله علیه فرمودند:
✅️ به واجباتِ خدا عمل كن، تا با تقواترين مردم باشى.
📚بحارالانوار، جلد۴
به زبان خیلی ساده،
#تقوا یعنی اینکه👇
✔ اگر یک هفته مخفیانه از همه کارهای ما فیلم گرفتند و گفتند اعمال هفته گذشتهات در تلویزیون پخش شده، ناراحت نشیم...😌
@talangoremazhabi👈
⚠️از خیابان شهدا؛
آرام آرام در حال گذر بودم!
🌷🍃اولین ڪوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه ڪردی...
جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم...
🌷🍃دومین ڪوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این ڪوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه ڪردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم از ڪوچه گذشتم...
🌷🍃به سومین ڪوچه رسیدم!
شهید محمد حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محڪم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در ڪجای زندگی ات قرار دارد؟!؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی ڪه گوشه اش نمناڪ شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
🌷🍃به چهارمین ڪوچه!
شهید عبدالحمید دیالمه...
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عڪس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن ڪردن مردم!
#مطالعه ڪردی؟!
برای #بصیرت خودت چه ڪردی!؟
برای دفاع از #ولایت!!؟
همچنان ڪه دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...
🌷🍃به پنجمین ڪوچه و شهید مصطفی چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشڪ و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نڪردم!
#شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
🌷🍃ششمین ڪوچه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس،نگهبانی #دل...
ڪم آوردم...
گذشتم...
🌷🍃هفتمین ڪوچه انگار #ڪانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز ڪنترل دل ها بود!!
هم مدارس!
هم دانشگاه!
هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود ڪه در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میڪرد!
#ایثارش را دیدم...
از ڪم ڪاری ام شرمنده شدم و گذشتم...
🌷🍃هشتمین ڪوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوڪی هم ڪنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میڪردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوڪی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب...
🌷🍃پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میڪردند،برایشان...
⚠️اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود...
دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم ڪه با #حالم چه ڪردم!
تمام شد...
#تمام
💢از ڪوچه پس ڪوچه های دنیا!
بی شهدا،نمی توان گذشت...🚫
@talangoremazhabi✍