تلنــــ⚠ــگر مــذهبـــی
🌺🌸🌺🌸🌺🌸 #برات_میمیرم ➋ 💠⇦قلبم به شدت می تپید.... فقط گل را گرفته بودم سمتشو هی حرفهامو میزدم...
...
#برات_میمیرم ➌
💠⇦از صحبتهای شان فهمیدم اجازه می خواست که حضوری برای معارفه بیایند...
✴️⇦باورم نمی شد...
چطور میشد یک نفر به این سرعت و بدون مقدمه و پیگیری راضی شده بیاد خواستگاری ؟!
نکنه ریگی به کفش باشه... !!؟؟
از یک طرف از ذوق پر میکشیدم...
از طرف دیگر ترس وجودم رو پر می کرد..
.
نمیدانستم با مادرم چطور برخورد کنم تابلو نباشم...
✳️⇦مادرم بلافاصله بعداز پایان تماس آمد اتاقم...
با دیدن دست پاچگی من فهمید که من از همه چیز خبر دارم...
💟⇦لبخندی زدو گفت:
خب انشاا... که مبارکه...
حتما راضی هستی که شماره تماس دادی...
ولی تا تحقیق و بررسی نشه نمیشه چیزی گفت....
هول نشو گلم ...
عجله هم نکن...
💭⇦شکر خدا مادرم زود از اتاق رفت...
من که لال مونی گرفته بودم...
اصلا نمیدانستم چیکار کنم
⚜⇦بعداز مشورت با پدرم یک روز برای حضور سینا و خانوادهاش تعیین شد...
تو این فاصله چند روزه کلاسهای دانشگاه را کنسل کردم...
بعداز ماجرای خواستگاری دیگه نمیتوانستم با حالت عادی سر کلاس حاضر باشم ....
گفتم بزار تکلیفم روشن بشه بعد...
♻️⇦روز قرار سینا همراه خانوادهاش آمدند...
چادر نماز خوشگلمو سر کردم...
اولین بار بود که جلوی مهمان چادر سر میکردم...
چند روز بود که سینا را ندیده بودم...
خیلی دلم براش تنگ شده بود...
🗯⇦با دیدنش قلبم از جا کنده میشد...
تشنه نگاهش بودم...
گاه به گاه با لبخندی خوشحالم میکرد...
و امیدواری در دلم جای همه تردید ها را میگرفت...
صحبتحایی مبنی بر معرفی خانواده ها می شد...
من نه چیزی می دیدم ونه چیزی می شنیدم...
💟⇦یک شیدای بی قراری که جز رسیدن به معشوقش چیزی نمی خواهد...
فقط فهمیدم آدرس داده شد برای تحقیق...
و اجازه یک ملاقاتی که من و سینا در یک مکان عمومی باهم باشیم برای شناخت بیشتر...
این برای من یک مژدگانی بود...
🌺⇦با رفتن شان دل من هم رفت...
نه خواب داشتم نه خوراک...
از قبل بی قرارتر شده بودم...
اما بد حالی من زمانی بیشتر شدکه پدرم گفت:
من از این خانواده خوشم نیومد...
به نظر میاد از اون خشکه مذهبی هایی باشن که همه رو پست میبینن...
دنیا روی سرم خراب شد...
می خواستم دفاع کنم...
ولی نمیدانستم چه جوری...
توی دلم همه چیز را به خدا سپردم...
#داستان
#برات_میمیرم قسمت سوم
ادامه دارد..
💟 @talangoremazhabi
◎﷽◎
🌹🍀 نــڪـتــه های نـــ✨ـــاب🍀🌹
💠🔹 امام جواد (علیهالسلام) فرمودند:
🔹 اَلمُؤمِنُ یَحتاجُ إلی ثَلاثِ خِصالٍ:
☜ تَوفیقٍ مِنَ اللهِ،
☜ وَ واعِظٍ مِن نَفسِهِ،
☜ وَ قَبُولٍ مِمَّن یَنصَحُهُ.
🔸 مؤمن نیازمند سه خصلت است:
1⃣ توفیق از سوی خداوند،
2⃣ واعظی از درونِ خود،
3⃣ پذیرش پند و نصیحت از کسی که او را پند میدهد.
📚 تحف العقول ص ۴۵۷
💟 @talangoremazhabi
#شرح_حدیث👆
1⃣ توفیق از سوی خداوند:
🔔 مومن باید تو هر کاری، تلاشش رو بکنه، زحمتش رو بکشه، امّا توکّلش به خدا باشه و از خدا توفیق بخواد...💯
👈 یعنی نتیجه رو بسپاره دست خدا، و به خدا اطمینان کنه.
قرآن کریم میفرماید که، حرف پیغمبرها هم همین بوده:
💟⇦قَالَ يَا قَوْمِ... إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ مَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ، عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ. (هود/۸۸)
💢 حضرت شعیب گفت:
💢 اى قومِ من... من قصدى جز اصلاحِ شما، تا آنجا كه در توانم باشد، ندارم،
💢 و در این راه از خدا توفيق میخواهم،
💢 و بر او توكّل كردهام،
💢 و به سوى او باز مىگردم.
👌 یعنی تو هر کاری باید از خدا توفیق خواست.
☝️ پس اوّل از همه #توکل و اعتماد به خدا، و کسب توفیق از او.
💟 @talangoremazhabi
2⃣ واعظی از درونِ خود.
"واعظِ درونی" یا همون وجدان، مثل یک چراغی💡 است که خوبیها رو به انسان نشون میده،
⚠️ و اگر خلافی از آدم سر زد، شخص رو سرزنش میکنه.❌
در روایات داریم که:
👈 "کسی که از درونِ خود، واعظ و پند دهندهای نداشته باشد، اندرزهای دیگران چندان سودی به او نمیرساند."
💟 @talangoremazhabi
3⃣ پذیرش پند و نصیحت از کسی که او را پند میدهد:
👌 طبق این حدیث، "نصیحت پذیری" سوّمین نیاز مومن است.👈 گوشِ شنوا👂
آدمِ عاقل، از انتقادهای دلسوزانه و خیرخواهانه، با روی باز استقبال میکنه،
و هرگز از اینکه دیگران نصیحتش کنند ناراحت نمیشه.
💟 @talangoremazhabi
🔔 خلاصه بحث اینکه:↶
✅ هم توکّلمون به خدا باشه، و از او توفیق طلب کنیم...
✅ هم چراغِ وجدان رو در درونِ خودمون روشن نگه داریم...
✅ و هم پند و نصیحت دیگران رو به گوش جان بشنویم و بپذیریم...
💟 @talangoremazhabi