🌖🌖شب شد، همان شب ابراهيم در خواب ديد كه خداوند فرمان مى دهد كه بايد اسماعيل را قربانى كنى.
🌖🌖ابراهيم در فكر فرو رفت كه آيا خواب، خواب رحمانى است؟ شب بعد هم عين اين خواب را ديد، اين خواب را در شب سوم نيز ديد،
🌖🌖يقين كرد كه خواب رحمانى است. و وسوسهاى در كار نيست. توضيح اين كه: ابراهيم مى خواست قلبش مالامال از اطمينان شود، و احتياط مى كرد كه مبادا وسوسه اى در كار باشد، با توجه به اين كه پاى كشتن و قربانى كردن در ميان بود.)
💟 @talangoremazhabi
🚫🚫ابراهيم در يك دو راهى بسيار پرخطر قرار گرفت، اكنون وقت انتخاب است، كدام را انتخاب كند،
🚫🚫خدا را يا نفس را، او كه هميشه خدا را بر وجود خود حاكم كرده در اين جا نيز هر چند بسيار سخت بودبه سوى خدا رفت،
🚫🚫 گرچه ابليس، سر راه او بى امان وسوسه مى كرد. مثلاً به او مى گفت اين خواب شيطانى است و يا از عقل دور است، كه انسان جوانش را بكشد و... .
💟 @talangoremazhabi
🔰🔰ابراهيم كه بت شكن تاريخ بود، اكنون ابليس شكن شد، جهاد اكبر كرد، و با تصميمى قاطع آماده قربان كردن اسماعيل شد،
🔰🔰چرا كه كنگره عظيم حج قربانى مى خواست، ايثار و فداكارى مى خواست، نفس كشى و ابليس كشى مى خواست تا مفهوم واقعى و عينى يابد، و امضا شود و مورد قبول واقع گردد.
💟 @talangoremazhabi
💠💠وقت حركت، ابراهيم به هاجر گفت: كارد و طنابى به من بده، هاجر گفت: تو به زيارت دوست مى روى، كارد و طناب براى چه مى خواهى؟
💠💠ابراهيم گفت: شايد گوسفندى قربانى بياورند، به كارد و طناب احتياج پيدا كنم.
💠💠هاجر كارد و طناب آورد، و ابراهيم با اسماعيل به سوى قربانگاه حركت كردند.
💟 @talangoremazhabi
👈مقاومت ابراهيم، اسماعيل و هاجر در برابر وسوسه هاى شيطان
📛📛شيطان به صورت پيرمردى نزد هاجر آمد و به حالت دلسوزى و نصيحت گفت: آيا مى دانى ابراهيم، اسماعيل را به كجا مى برد.
🔷🔹گفت: به زيارت دوست.
📛📛شيطان گفت: ابراهيم او را مى برد تا به قتل رساند.
💟 @talangoremazhabi
⚠️⚠️هاجر گفت: كدام پدر، پسر را كشته است مخصوصاً پدرى چون ابراهيم و پسرى مانند اسماعيل.
⚠️⚠️شيطان گفت: ابراهيم مى گويد: خدا فرموده است.
💟 @talangoremazhabi
♻️♻️هاجر گفت: هزار جان من و اسماعيل فداى راه خدا باد، كاش هزار فرزند مى داشتم، و همه را در راه خدا قربان مى كردم
♻️♻️نقل شده: هاجر چند سنگ از زمين برداشت و به سوى شيطان انداخت و او را از خود دور كرد
💟 @talangoremazhabi
♨️♨️وقتى كه شيطان از هاجر مأيوس شد، به صورت پيرمردى نزد ابراهيم رفت و گفت: اى ابراهيم! فرزند خود را به قتل نرسان كه اين خواب شيطانى است، ابراهيم با كمال قاطعيت به او رو كرد و گفت: اى ملعون، شيطان تو هستى.
♨️♨️پيرمرد پرسيد: اى ابراهيم! آيا دل تو روا مى دارد كه فرزند محبوبت را قربان كنى؟
💟 @talangoremazhabi
💎💎ابراهيم گفت: سوگند به خدا اگر به اندازه افراد شرق و غرب فرزند داشتم و خداى من فرمان مى داد كه آنها را در راهش قربان كنم،
💎💎تسليم فرمان او بودم نقل شده ابراهيم با پرتاب كردن چند سنگ به طرف شيطان، او را از خود دور ساخت
💟 @talangoremazhabi
🔴🔴شيطان از ابراهيم ع نااميد شد و به همان صورت سراغ اسماعيل رفت، و گفت: اى اسماعيل! پدرت تو را مى برد تا به قتل برساند، اسماعيل گفت: براى چه؟
🔴🔴 شيطان گفت: مى گويد: فرمان خدا است، اسماعيل گفت: اگر فرمان خدا است، در برابر فرمان خدا بايد تسليم بود، چند سنگ برداشت و با سنگ به شيطان حمله كرد و او را از خود دور نمود.
💟 @talangoremazhabi
🔳◾️هم اكنون در مراسم حج در منى، سه ستون به نامهاى جمره اُولى، و وُسطى، و اُخرى به ياد اين خاطره سنگ باران مى شوند
💟 @talangoremazhabi
👈ابراهيم و اسماعيل عليه السلام در قربانگاه
🍄🍄ابراهيم فرزند عزيزش، ميوه دلش و ثمره يك قرن رنج و سختي هايش، اسماعيل عزيزتر ازجانش را به قربانگاه منى آورد، به او گفت: فرزندم، در خواب ديدم كه تو را قربان مى كنم.
🍄🍄اسماعيل اين فرزند رشيد و با كمال كه به راستى شرايط فرزندى ابراهيم را دارا بود، بى درنگ در پاسخ گفت: اى پدر! فرمان خدا را انجام بده، به خواست خدا مرا از مردان صبور و با استقامت خواهى يافت.
💟 @talangoremazhabi
🌹🌹اى پدر وصيت من به تو اين است كه:
1⃣ دست و پاى مرا محكم ببند تا مبادا تيزى كارد بر من رسيد، حركتى كنم و لباس تو خون آلود گردد.
2⃣ وقتى به خانه رفتى به مادرم تسلى خاطر بده و آرامبخش او باش.
3⃣ مرا در حالى كه پيشانيم روى زمين است و در حال سجده هستم قربان كن كه بهترين حال براى قربانى است، وانگهى چشمت به صورت من نمى افتد و در نتيجه محبت پدرى بر تو غالب نمى شود و تو را از اجراى فرمان خدا باز نمى دارد.
💟 @talangoremazhabi
💦💦ابراهيم دست و پاى اسماعيل را با طناب بست و آماده قربان كردن اسماعيل عزيزش شد، روحيه عالى اسماعيل، پدر را در اجراى فرمان كمك مى كرد،
💦💦 ابراهيم كارد را بر حلقوم اسماعيل مى گذارد، و براى اين كه فرمان خدا سريع اجرا گردد، كارد را فشار مى دهد، فشارى محكم، اما كارد نمى برد،
💦💦 ابراهيم ناراحت مى شود از اين رو كه فرمان خدا به تأخير مى افتد، با ناراحتى كارد را بر زمين مى اندازد، كارد به اذن خدا به زبان مى آيد و مى گويد: خليل به من مى گويد ببر، ولى جليل (خداى بزرگ) مرا از بريدن نهى مى كند
📗(مجمع البيان، ج 7، ص 252)
💟 @talangoremazhabi
⚜⚜ابراهيم از اسماعيل كمك مى خواهد، به او مى گويد فرزند! چه كنم؟
⚜⚜ اسماعيل مى گويد: سر كارد را مانند نحر كردن شتر در گودى حلقم فرو كن، ابراهيم مى خواست پيشنهاد اسماعيل را عمل كند در همان لحظه نداى حق به گوش ابراهيم مى رسد:
💟 @talangoremazhabi
🔰🔰هان اى ابراهيم! قَد صَدَّقتَ الرُّؤيا؛ فرمان خدا را با عمل تصديق كردى
🔰🔰همراه اين ندا گوسفندى كه مدتها در صحراى علفزار بهشت چريده بود، نزد ابراهيم آورده شد، ابراهيم ندايى شنيد كه از اسماعيل دست بردار و به جاى او اين گوسفند را قربانى كن.
📗 (معراج السعادة،ص 491؛ مجمع البيان، ج 8،ص 453)
💟 @talangoremazhabi
🕋🕋خداوند تشنه خون نيست، نمى خواهد آدم بكشد، بلكه مى خواهد آدم بسازد، ابراهيم و اسماعيل با اين همه ايثار و بندگى و ايستادگى در سخت ترين امتحانات الهى، قهرمانانه فاتح شدند.
🕋🕋قصه ابراهيم و اسماعيل، قصه كشتن و خونريزى نيست بلكه قصه ايثار و استقامت و فداكارى و تسليم حق بودن است، تا ابراهيميان تاريخ بدانند كه بايد اين چنين به سوى خدا رفت، از همه چيز بريد و سر به آستان الله نهاد.
💟 @talangoremazhabi
🌐🌐چرا كه تا انسان اين چنين نفس كش و ابليس بر انداز و ايثارگر و مرد ميدان نباشد نمى تواند ابراهيم شود و به امامت برسد،
🌐🌐 بر فرق فرقدان كمال تكيه زند و بر ملكوتيان فايق گردد، و خداوند بر او سلام كند، و در قرآن مى فرمايد: سلام بر ابراهيم، ما اين چنين به نيكوكاران توجه داريم، ابراهيم از بندگان با ايمان ما بود
💟⇦(صافات، 109/111)
💟 @talangoremazhabi
🔆🔅اين است معنى ايثار، قربانى، انتخاب بزرگ، فداكارى و استقامت و بالاخره همه چيز را براى خدا خواستن و در راه او فدا كردن.
🔆🔅خداوند در قرآن سوره صافات آيه 107 مى فرمايد:
🌹وَ فَدَينَاهُ بِذِبحٍ عَظيمٍ؛
🔆🔅ماقربانى بزرگى فداى اسماعيل كرديم
💟 @talangoremazhabi
🔘🔘 در مناسك حج، كه بر حاجيان واجب شده با زدن هفت سنگ به جمره اخرى، سپس با بيست و يك سنگ، سه ستون سنگى جمره اولى و وسطى و اخرىرا سنگ باران كنند،
🔘🔘براى آن است كه در كلاس بزرگ حج، همچون ابراهيم و همسر و فرزندش به ميدان شيطان بروند و مردان و زنان و جوانان، اين چنين شيطان را ترور كنند نه اين كه خود مورد ترور شيطان شوند.
💟 @talangoremazhabi
🔔 #قربانی_کردن فقط ذبح گوسفند
یا گاو و .... نیست میتوان خیلی
چیزها را قربانی کرد و اجرش کمتر
از ذبح نباشد ...
⇦ #قربانی_میکنم در خود ،
تمام منیت ها را، تمام آنچه که باعث دوری من از خدایم میشود ؛
⇦ #قربانی_میکنم حسادت را،
که مبادا به آنچه دیگری از من برتری دارد
حسد بورزم ؛
⇦ #قربانی_میکنم حسرت را،
که ذره ای من را از خود واقعی ام دور
نکند ؛ و هرگز آهی نکشم برای داشته ها و نداشته هایم ؛
⇦ #قربانی_میکنم ترس را در وجودم،
که با اشتیاق صد برابر در راه رسیدن به
کمال قدم بگذارم ؛
⇦ #قربانی_میکنم وابستگی هایم را به این دنیای فانی؛
زیرا که میدانم هر چه در این مسیر
سبک تر باشم رهایی ام آسان تر میشود ؛
💟 @talangoremazhabi
﷽
| #دروغ_سرچشمه_گناهان ⚠️
| دروغ را ترک کن سایر گناهان ترک می شود❗
فردی چهار گناه بزرگ را خیلی دوست
میداشت. گویا به آن عادت کرده بود ؛
روزی توفیق شرفیابی به محضر حبیب
و بهترین مخلوق خدا، حضرت محمدﷺ
را پیدا نمود ...
در محضر نورانی رسول خداﷺ نشست.
بعد از مدتی که به صورت نورانی او نگاه
کرد و به صحبتهای ایشان گوش داد،
به شدت تحت تأثیر نورانیت و معنویت
حضرت قرار گرفت.به همین علت رو به
حضرت کرد و عرض نمود:
«اى رسول خدا
چهار گناه را خیلی دوست دارم ؛
_ ارتباط جنسی نامشروع
_ شرابخوارى
_ دزدى
_ دروغ
☝️هر کدام را که بفرمایید
به خاطر شما ترک مىکنم .
| حضرت فرمودند : «دروغ را رها کن»
مرد رفت و #تصمیم به رابطه نامشروع
گرفت اما با خود گفت: اگر پیامبر از من
بپرسد [که زنا کردهاى یا نه؟] اگر انکار
کنم، قولى را که به ایشان دادهام
شکستهام و اگر هم اقرار کنم، حد
مىخورم»
تصمیم گرفت دزدى کند،بعد تصمیم
گرفت شراب بخورد؛اما هر بار همین فکر
را با خود کرد . . .
لذا نزد رسول خدا برگشت و عرض کرد:
« شما راه را به کلى بر من بستید
من همه این کارها را رها کردم»
#دروغ_ریشه_خیلی_از_گناهان_دیگر_است.
| مراقب باشیم!!!! |
💟 @talangoremazhabi