قدم اگر خمید، فدای سر حسین
جانم به لب رسید، فدای سر حسین
ام البنین سابق این شهر عاقبت
شد مادر شهید، فدای سر حسین
یک چند وقتی است در این شهر هیچ کس
لبخند من ندید، فدای سر حسین
هر جملۀ بشیر مرا پیر کرده است
مویم شده سفید، فدای سر حسین
گلچین چهار تا گل گلخانۀ مرا
چه وحشیانه چید، فدای سر حسین
هر شب به یاد عمر کم ناز دانه ها
اشکم به رخ چکید، فدای سر حسین
هر شب به یاد تشنگی کودک رباب
خواب از سرم پرید، فدای سر حسین
عباس پاسبان حرم شد به جای من
دستش اگر برید، فدای سر حسین
گویند جا شده به مزار محقری
آن قامت رشید، فدای سر حسین
شاعر: محمد حسین رحیمیان
بدون ماه قدم می زنم سحر ها را
گرفته اند از این آسمان قمرها را
چقدر خاک سرش ریخته است معلوم است
رسانده است به خانم کسی خبرها را
نگاه کن سرِ پیری چه بی عصا مانده
گرفته اند از این پیر زن پسر ها را
چه مشکل است که از چهار تا پسرهایش
بیاورند برایش فقط سپرها را
نشسته است سر راه ، روضه می خواند
که در بیاورد آه ...آه رهگذرها را
ندیده است اگر چه ولی خبر دارد
سر عمود عوض کرده شکلِ سرها را
کنار آب دو تا دست بر رویِ یک دست
رسانده است به ما خانم، این خبرها را
بشیر آمد و گفتی که از حسین بگو!
ز عون دم زد و گفتی که از حسین بگو!
ستاره بودی و یکدفعه آفتاب شدی
برای خانه یِ مولا که انتخاب شدی
به خانۀ ولی اللهِ اعظم آمدی و
دلیلِ عزّت قومِ بنی کِلاب شدی
به جایِ اینکه شوی مدّعیِ همسری اش
کنیزِ حلقه به گوشِ ابوتراب شدی
تنورِ خانه یِ حیدر دوباره گرم شد و
برای چرخشِ دستار ، انتخاب شدی
چهار تا پسر آورده ای برای علی
که جایِ فاطمه، ام البنین خطاب شدی
اگر چه ضربِ غلافی به بازویت نگرفت
میان کوچه به دیوار زانویت نگرفت...
تو را به قصد جسارت کسی اسیر نکرد
به چادرِ عربیِ تو خار ، گیر نکرد
تو را که فرق علی دیده ای و خونِ حسن
به غیر کرب وبلا هیچ چیز پیر نکرد
به احترامِ همان تکّه بوریا دیگر
زمینِ خانه ی تو نیّتِ حصیر نکرد
از آن زمان که شنیدی خزانِ گلها را
هوایِ کوی تو باغِ دل پذیر نکرد
چه خوب شد که نبودی و کربلا بینی
که دستِ دشمنِ دون، رحم بر صغیر نکرد
🔴 قـالَ النّبِيّ صلي الله عليه و آله:
اِنَّ مِنْ اَشْراطِ القِيامَةِ اِضاعَةُ الصَّلاةِ وَ اتِّباعُ الشَّهَواتِ وَالْمَيْلُ مَعَ الاَهْواءِ وَ تَعْظيمُ الْمالِ وَ بَيْعُ الدُّنيا بِالدّينِ، فَعِنْدَها يُذابُ قَلْبُ المُؤمِنِ فِى جَوفِهِ كَما يُذابُ الْمِلْحُ فِى الماءِ مِمّا يَرى مِنَ الْمُنْكَرِ فَلا يَسْتَطيعُ اَنْ يُغَيِّرَهُ.
🔴 پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله) در سخنرانى خويش در حجّه الوداع، فرمود :
از نشانه هاى فرا رسيدن و نزديك شدن قيامت، تباه ساختن نماز، پيروى از شهوتها، تمايل به هوسها، بزرگداشت ثروت و فروختن دين به دنياست. در آن شرايط، همچنان كه نمك در آب حل مى شود، قلب مؤمن در درونش آب مى شود، به خاطر منكراتى كه مى بيند و توانِ تغيير دادن ندارد.
📚 وسائل الشيعه، ج 11، ص 276
سه نسخه مجرب برای خانه دار شدن
1⃣. متن دستور در تصویر اومده
2⃣. استادم آیت الله شوشتری فرمودند برای این منظور ۴۰ روز بین نماز ظهر و عصر آیه ۲۹ مومنون را ۲۰۲ بار تکرار کند.
3⃣. شنیده شده برای خانه دار شدن یا مطلق حاجات دنیایی توسل به امام جواد مجرب است
به دو نحو:
۱.نماز توسل به امام جواد
۲.مداومت بر ذکر یاجوادالائمه ادرکنی بعد از هر نماز ۱۴ بار
💠
سردار حاتمی۳۰آذر۱۴۰۱_۲۰۲۲_۱۲_۳۰_۰۶_۳۱_۳۴_۳۴۷.mp3
8.16M
فقط ۸ دقیقه وقت بگذار و از علل گرانیهای اخیر و اقدامات شگفتانگیز دولت آقای رئیسی خبردار شو.
📣بشارت:
انشاءالله آیندهای بسیار درخشان در راه است.
#لبیک_یا_خامنه_ای
#داستانک
🦌گوزنی بر لب آب چشمهای رفت تا آب بنوشد. عکس خود را در اب دید، پاهایش در نظرش باریک و اندکی کوتاه جلوه کرد. غمگین شد. اما شاخ های بلند و قشنگش را که دید شادمان و مغرور شد.
در همین حین چند شکارچی قصد او کردند.
گوزن به سوی مرغزار گریخت و چون چالاک میدوید صیادان به او نرسیدند اما وقتی به جنگل رسید، شاخ هایش به شاخه درخت گیر کرد و نمیتوانست به تندی بگریزد.
صیادان که همچنان به دنبالش بودند سر رسیدند و او را گرفتند.
گوزن چون گرفتار شد با خود گفت: دریغ پاهایم که ازآنها ناخشنود بودم نجاتم دادند،
اما شاخ هایم که به زیبایی آنها میبالیدم گرفتارم کردند.
چه بسا گاهی از چیزهایی که از آنها ناشکر و گلهمندیم پلهی صعودمان باشد و چیزهایی که در رابطه با آنها مغروریم مایهی سقوطمان باشد.
═✧❁🌸❁✧
هدایت شده از تلنگر
میگفت
لحظه های آخر عمر مادرم در بیمارستان بود
و
من
ناراحت و مستأصل در رفت و آمد بودم
و
مادرم
در حال احتضار
نگران خواب من بود
و با صدای نحیفش میگفت
پسرم برو بخواب خسته ای
و
الان او را ندارم
هر وقت یادم می آید
بغض بی امان می ترکد.
#لطیف_سروی
💠