هدایت شده از نبأ
😯یکی از سوالاتی که از ابتدای نوجوانی در ذهنم بود، این بود که چرا بعضی اعمال ساده و راحت، ثواب هایی بسیار زیاد و فراتر از حد معمول دارند، مثلا چرا گفته شده که ثواب خواندن سه بار سوره توحید با ثواب یک ختم قرآن برابر است.❗
راستش منطق و حکمت این کار خداوند را درک نمی کردم. 😊مدتی پیش پای منبر یکی از روحانیون گرامی پاسخی بسیار زیبا برای این سوال یافتم که در قالب خاطره ای از کودکی های آن روحانی مطرح شده بود.
🌟ایشان می گفت: "بچه تر که بودم، شیطنت هایم بیشتر از امروز بود. یک روز شیشه این همسایه را می شکستم و فردا، سر پسر همسایه دیگر را. یک روز صبح، عمویم که از کارهایم عاصی شده بود؛ صدایم زد و پیشنهاد داد با پولی که می دهد، کاری اقتصادی دست و پا کنم. پیشنهاد خودش فروختن بیسکوئیت به بچه های محل بود.
👦من هم از خدا خواسته، پولها را از عمو گرفتم و از عمده فروشی، ده بیست تایی بیسکوئیت خریدم. یک جعبه چوبی میوه هم سرو ته شد و سر کوچه خودمان که از قضا گلوگاه محل نیز محسوب می شد،
🍫اولین دکان بیسکوئیت فروشی من پا گرفت.
اولین روز، کسب و کار تعریفی نداشت و بیشتر وقت من به بطالت گذشت. بچه ده ساله ای را در نظر بگیرید که از صبح تا ظهر جلوی ده بیسکوئیت بنشیند و گرسنه شود. طبیعی است که شیطان در جلدش برود و به بیسکوئیت ها دست درازی کند.
🌞ظهر که شد، پدر از سر کار آمد و با دیدن من، که نان آور خانه شده بودم، خندید. نزدیک آمد و پرسید که چه می کنم و از صبح، چقدر کاسب بوده ام. من هم گفتم بیسکوئیت را خریده ام سه تومن و می فروشم پنج تومن. دروغ می گفتم. خریده بودم پانزده ریال و می فروختم دو تومن. پدر با شنیدن این حرف گفت: خوب یکی هم به ما بده. من هم زرنگی کردم و بیسکوئیتی که ازصبح به آن نوک زده بودم را به دستش دادم. پدر بیسکوئیت را زیر و رو کرد. ظاهراً می خواست چیزی بگوید، اما نگفت.
💰دست دیگرش را در جیب فرو برد و یک ده تومنی بیرون آورد و به من داد. من ایستادم و جیبهایم را گشتم و دست آخر گفتم: پنج تومنی ندارم که بقیه پول را پس بدهم. پدر هم گفت: اشکال ندارد؛ بعداً با هم حساب می کنیم. و این بعداً هرگز نرسید. تا عصر، پشت دکانم بودم و پس از آن به خانه رفتم و بیسکوئیتی که به پدر فروخته بودم را از سر طاقچه برداشتم و خوردم.
😉امروز که من پدر شده ام و پسری دارم که شیطنت می کند؛ فهمیده ام که آن روزها، پدر قیمت بیسکوئیت را می دانست؛ می دانست که بیسکوئیت را دو تومن می فروشم؛ می دانست که پنج تومنی دارم که پولش را پس بدهم؛ می دانست که بیسکوئیت نوک زده را به او انداخته ام؛ و می دانست که بیسکوئیت را خودم خواهم خورد. و من امروز فهمیده ام که پولی که عمو به من داد را پدر داده بود؛ فهمیده ام که این بازی برای این بود که من دست از «خبط و خطا» بردارم و آدم شوم؛
😍فهمیده ام که پدر به دنبال «راه انداختن» من بود."
💎آری، اینجا بود که فهمیدم خداوند نیز قیمت و ارزش کارهای اندک ما را خوب می داند، خوب می داند سه بار خواندن سوره توحید با ختم کل قرآن فرق دارد، خوب می داند یک درهم صدقه در ماه رمضان با هزار درهم صدقه فرق دارد، خوب می داند روزه گرفتن در پنجشنبه اول و وسط و آخر ماه با روزه گرفتن در تمام روزهای ماه فرق دارد، ولی ثواب آنها را برای ما یکی می کند تا امثال من که از لحاظ معنوی یک بچه شیطان و خطاکار به حساب می آییم، 😥دست از «خبط و خطا» برداریم و آدم شویم. می خواهد حداقل ما را راه بیندازد تا کم کم با پاک شدن دلمان، مزه عبادت و لذت مناجات، ما را خودبخود در نیمه های شب بیدار کند و به پای سجاده بکشاند.
🌹و هر گاه بندگان من، از تو درباره من بپرسند، [بگو] من نزديكم، و دعاى دعاكننده را- به هنگامى كه مرا بخواند- اجابت میكنم، پس [آنان] بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند، باشد كه راه يابند.
البقرة آیه 186
🌸خير، برکت، خرسندي، سلامت، خوشبختي و سعادت دنيا و آخرت، توشه شب و روزتان باد.
#التماس_دعای_فرج 😊🌹.
در کانال خبر منتظر شما خوبان هستیم
@nabaaa
هدایت شده از نبأ
😯یکی از سوالاتی که از ابتدای نوجوانی در ذهنم بود، این بود که چرا بعضی اعمال ساده و راحت، ثواب هایی بسیار زیاد و فراتر از حد معمول دارند، مثلا چرا گفته شده که ثواب خواندن سه بار سوره توحید با ثواب یک ختم قرآن برابر است.❗
راستش منطق و حکمت این کار خداوند را درک نمی کردم. 😊مدتی پیش پای منبر یکی از روحانیون گرامی پاسخی بسیار زیبا برای این سوال یافتم که در قالب خاطره ای از کودکی های آن روحانی مطرح شده بود.
🌟ایشان می گفت: "بچه تر که بودم، شیطنت هایم بیشتر از امروز بود. یک روز شیشه این همسایه را می شکستم و فردا، سر پسر همسایه دیگر را. یک روز صبح، عمویم که از کارهایم عاصی شده بود؛ صدایم زد و پیشنهاد داد با پولی که می دهد، کاری اقتصادی دست و پا کنم. پیشنهاد خودش فروختن بیسکوئیت به بچه های محل بود.
👦من هم از خدا خواسته، پولها را از عمو گرفتم و از عمده فروشی، ده بیست تایی بیسکوئیت خریدم. یک جعبه چوبی میوه هم سرو ته شد و سر کوچه خودمان که از قضا گلوگاه محل نیز محسوب می شد،
🍫اولین دکان بیسکوئیت فروشی من پا گرفت.
اولین روز، کسب و کار تعریفی نداشت و بیشتر وقت من به بطالت گذشت. بچه ده ساله ای را در نظر بگیرید که از صبح تا ظهر جلوی ده بیسکوئیت بنشیند و گرسنه شود. طبیعی است که شیطان در جلدش برود و به بیسکوئیت ها دست درازی کند.
🌞ظهر که شد، پدر از سر کار آمد و با دیدن من، که نان آور خانه شده بودم، خندید. نزدیک آمد و پرسید که چه می کنم و از صبح، چقدر کاسب بوده ام. من هم گفتم بیسکوئیت را خریده ام سه تومن و می فروشم پنج تومن. دروغ می گفتم. خریده بودم پانزده ریال و می فروختم دو تومن. پدر با شنیدن این حرف گفت: خوب یکی هم به ما بده. من هم زرنگی کردم و بیسکوئیتی که ازصبح به آن نوک زده بودم را به دستش دادم. پدر بیسکوئیت را زیر و رو کرد. ظاهراً می خواست چیزی بگوید، اما نگفت.
💰دست دیگرش را در جیب فرو برد و یک ده تومنی بیرون آورد و به من داد. من ایستادم و جیبهایم را گشتم و دست آخر گفتم: پنج تومنی ندارم که بقیه پول را پس بدهم. پدر هم گفت: اشکال ندارد؛ بعداً با هم حساب می کنیم. و این بعداً هرگز نرسید. تا عصر، پشت دکانم بودم و پس از آن به خانه رفتم و بیسکوئیتی که به پدر فروخته بودم را از سر طاقچه برداشتم و خوردم.
😉امروز که من پدر شده ام و پسری دارم که شیطنت می کند؛ فهمیده ام که آن روزها، پدر قیمت بیسکوئیت را می دانست؛ می دانست که بیسکوئیت را دو تومن می فروشم؛ می دانست که پنج تومنی دارم که پولش را پس بدهم؛ می دانست که بیسکوئیت نوک زده را به او انداخته ام؛ و می دانست که بیسکوئیت را خودم خواهم خورد. و من امروز فهمیده ام که پولی که عمو به من داد را پدر داده بود؛ فهمیده ام که این بازی برای این بود که من دست از «خبط و خطا» بردارم و آدم شوم؛
😍فهمیده ام که پدر به دنبال «راه انداختن» من بود."
💎آری، اینجا بود که فهمیدم خداوند نیز قیمت و ارزش کارهای اندک ما را خوب می داند، خوب می داند سه بار خواندن سوره توحید با ختم کل قرآن فرق دارد، خوب می داند یک درهم صدقه در ماه رمضان با هزار درهم صدقه فرق دارد، خوب می داند روزه گرفتن در پنجشنبه اول و وسط و آخر ماه با روزه گرفتن در تمام روزهای ماه فرق دارد، ولی ثواب آنها را برای ما یکی می کند تا امثال من که از لحاظ معنوی یک بچه شیطان و خطاکار به حساب می آییم، 😥دست از «خبط و خطا» برداریم و آدم شویم. می خواهد حداقل ما را راه بیندازد تا کم کم با پاک شدن دلمان، مزه عبادت و لذت مناجات، ما را خودبخود در نیمه های شب بیدار کند و به پای سجاده بکشاند.
🌹و هر گاه بندگان من، از تو درباره من بپرسند، [بگو] من نزديكم، و دعاى دعاكننده را- به هنگامى كه مرا بخواند- اجابت میكنم، پس [آنان] بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند، باشد كه راه يابند.
البقرة آیه 186
🌸خير، برکت، خرسندي، سلامت، خوشبختي و سعادت دنيا و آخرت، توشه شب و روزتان باد.
#التماس_دعای_فرج 😊🌹.
در کانال خبر منتظر شما خوبان هستیم
@nabaaa
شباهت شاه سلطان حسین صفوی و شاه سلطان حسن روحانی
یکی از بی تدبیرترین و ضعیف ترین پادشاهان ایران، شاه سلطان حسین صفوی بود. وقتی خبر حمله محمود افغان را به اودادند، گفت نگران نباشید به زودی جلوی آنها را می گیریم.
️خبر آوردند که محمود افغان در حال پیشروی است، او گفت نگران نباشید کمی که نزدیک تر شود، چنان او را پس میزنیم که درس عبرت گردد.
خبر آوردند محمود افغان نزدیک پایتخت شده، گفت نگران نباشید به دروازه های پایتخت که رسید جلوی او را می گیریم.
خبر آوردند که وارد پایتخت شد، گفت چرا نگرانید! من منتظر بودم تا وارد شود، اکنون به سربازان دستور میدهم تا به او درس بزرگی بدهند.
️خبر دادند که محمود افغان قصر را محاصره کرده است.
در این لحظه شاه سلطان حسین گفت که چرا سربازان جلوی او را نگرفتند، سپس گفت؛ ️الان تدبیر این است که به خواسته او تن در دهیم تا جان اهالی قصر در امان بماند و سر انجام شاه سلطان حسین، تاج شاهی را تسلیم محمود افغان کرد...
و اما شاه سلطان حسن روحانی؛
به او گفتند با آمریکا مذاکره نکنید که عاقبت خوبی ندارد،.
️او در جواب دلواپسان گفت: بروید به جهنم ... .
️گفتند آمریکا تعهدی ندارد، گفت نگران نباشید، امضای جان کری ضمانت اجرای برجام است! و با ذوق زدگی، برجام را امضا کرد و دستور داد جشن بگیرند.
دلواپسان به روحانی گفتند آمریکا به تعهداتش عمل نکرده و دوباره برخی از تحریم ها را برگردانده است. وی گفتا: نگران نباشید، اینها نقض چندان بزرگی نیست ....
️گفتند اروپایی ها هم به تعهداتشان عمل نکرده اند و هنوز چیزی عاید ما نشده.
او گفت چرا این خورشید تابان برجام را انکار می کنید!
گفت برجام را خدا آورده...
به او گفتند بانکها هم که هنوز تحریم اند، حتی رئیس بانک مرکزی هم تائید کرده، ولیکن روحانی گفت: نگران نباشید کمی زمان می برد تا به نتیجه برسد، برجام هنوز یک #طفل است...
️گفتند آمریکا می خواهد از برجام خارج شود.
گفت اگر چنین کرد، درس بزرگی به او خواهیم داد!
سرانجام آمریکا که چندبار برجام را نقض کرده بود و اقدام قاطعی از روحانی ندیده بود، به خود جرات داد و اعلام کرد که من از برجام خارج شدم!
️و باز روحانی گفت: نگران نباشید اتفاق خاصی نیافتاده، با اروپایی ها برجام را ادامه میدهیم ....
آری برجام علاوه بر آنکه بد عهدی آمریکایی ها را نشان داد، نشان داد که روحانی از عزت ملی فهم چندانی ندارد و هیچ اقدام قاطعی هم بلد نیست!
️عزت ملی ما بارها در دوران روحانی خدشه دار شد؛ آنجایی که به نوجوانان ما در فرودگاه عربستان تعرض شد و دولت روحانی هیچ کاری نکرد؛ آنجا که ۵۰۰ حاجی ما در منا کشته شدند و نه تنها روحانی هیچ اقدامی نکرد بلکه آقای ظریف چندی بعد از آن وزیر خارجه عربستان را در آغوش کشید؛ آنجا که سپاه، سربازان آمریکایی را در خلیج فارس دستگیر کرد، اما روحانی دستور داد آنها را بدون عذر خواهی رها کردند.
روحانی و شاه سلطان حسین صفوی شباهتهای زیادی به هم دارند و خداوند ما را از شر انسانهای سست عنصر در امان بدارد.......الهی آمین!
هدایت شده از فراجناحی
🔴سوالاتی که همچنان بی جواب است!
1 شهریور 1377، حوالی بعد از ظهر در بازار تهران صدای چند گلوله ممتد شنیده می شود و ساعتی بعد خبرگزاری ها و تلویزیون خبر از ترور و شهادت سیداسدالله لاجوردی دادستان مشهور تهران در دهه 60 را منتشر می کنند.
لاجوردی از جمله چهره های مهم دستگاه قضایی در دهه 60 به شمار می آمد که پرونده های مهمی همانند انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی ، انفجار دفتر نخست وزیری و پیگیری عملیات های ترور مجاهدین خلق و برخورد با آنها را در آن سال ها بر عهده داشت.
لاجوردی که تا سال 64 به کار خود ادامه داده بود پس از فشارهای بسیار سیاسی برخی از اعضای شورای عالی قضایی وقت همانند آیت الله موسوی بجنوردی و سید محمد موسوی خوئینی ها از سمت خود استعفا داده و کنار گذاشته می شود اما همواره موضع و پا فشاری وی تا زمان شهادت بر دو موضوع قابل توجه بود، اول رسیدگی به پرونده انفجار دفتر نخست وزیری که توسط عامل نفوذی مشکوک سازمان مجاهدین با نام مسعود کشمیری رخ داده بود و نقش برخی از اطرافیان شهید رجایی در آن اتفاق قابل تامل بود و دیگری رسیدگی بدون اغماض به پرونده مجاهدینی که بر سر موضع خود قرار داشته و دست آنها به خون ملت آلوده بود.
لاجوردی همواره این مواضع خود را حفظ کرد و حتی در دوران بعد از رحلت امام(ره) و ریاست آیت الله محمد یزدی بر دستگاه قضا که لاجوردی به ریاست سازمان زندان ها نیز رسید این مواضع را علنی بیان می نمود و به همین دلیل ترور وی در شهریور سال 1377 از اهمیت تاریخی قابل توجهی برخوردار است. لاجوردی پس از انتخابات 2 خرداد 76 مجددا تحت فشارهای سیاسی مجبور به کناره گیری از سمت خود شده بود و در ماه های آخر به کار در بازار تهران مشغول بود که سرانجام نیز به شهادت رسید. وصیت نامه وی که پس از شهادتش منتشر شد نشان دهنده عمق دغدغه ها و نگرانی های وی درباره نفوذ جریان مشکوکی امنیتی دهه 60 بود که در تاسیس اطلاعات دفتر نخست وزیری و وزارت اطلاعات نقش داشتند و پس از رحلت امام و به خصوص بعد از 2 خرداد سال 76 به قدرت سیاسی نیز دست پیدا کرده بودند. وی در بخشی از وصیت نامه خود می گوید:
" خدایا ! تو شاهدی چندین بار به عناوین مختلف ، خطر منافقین انقلاب را ( همانان که التقاط ، به گونه منافقین خلق سراسر وجودشان را و همه ذهن و باورشان را پر کرده و همانان که ریاکارانه برای رسیدن به مقصودشان ، دستمال ابریشمی بسیار بزرگ - به بزرگی مجمع الاضداد - به دست گرفته اند ، هم رجایی و باهنر را می کُشند و هم به سوگشان می نشینند ، هم با منافقین خلق ، پیوند تشکیلاتی و سپس ... !"
پس از ترور لاجوردی در پائیز سال 1377، پرونده قتل های زنجیره ای به شدت خبرساز شد اتفاقات درون وزارت اطلاعات بسیار حیرت انگیز بود. فروردین ماه 1378 نیز علی صیاد شیرازی از امرای مشهور ارتش جمهوری اسلامی که در مقابله با منافقین در عملیات مرصاد در سال 67 نقش پررنگی داشت ترور می شود و چند ماه بعد در تیر ماه سال 1378 غائله 18 تیر سال 1378 به راه می افتد. تمامی این وقایع که تنها در 2 سال اول دولت اصلاحات روی داده بود بعد از گذشت سال ها همچنان این سوال را به ذهن مخاطب متبادر می کند که چرا این وقایع مهم در سال های ابتدایی دولت اصلاحات رخ داد و دلیل حذف نیروهای شاخص انقلابی و امنیتی نظام در آن سالها با حاشیه سازی سیاسی و ترور چه بود؟
♻️ هنوز هم متاسفانه هستند عده ای نفوذی که بصورت جریان نفوذ مشغول کارند.
عده ای شان نارضایتی اجتماعی ایجاد میکنند.
عده ای شان تغییر اولویت ها و اهداف و انحراف مسیر انقلاب.... عده ای شان گسترش فساد....
بعضی نقاط تاریک باید روشن شوند...
منافقین از کفار بدترند.
#ماجرای_نیمروز
#ترور
#انفجار_دفتر_نخست_وزیری
#واحد_اطلاعات_نخست_وزیری
#میرحسین_موسوی
#حجاریان
#نبوی
#خوئینی_ها
#سوالات_بی_پاسخ
#حذف_عناصر_آگاه
#منافقین #نفوذی
#شهید_آیت
#تاریخ_انقلاب
Join👇
http://eitaa.com/joinchat/2275475456Ce225c76dfe
¯\_(ツ)_/¯
❣با فراجناحی سیاست را بدور از جناح بندی بدانید 👆
تاملی دیگر
شباهت شاه سلطان حسین صفوی و شاه سلطان حسن روحانی یکی از بی تدبیرترین و ضعیف ترین پادشاهان ایران، شا
خدا شیخین معاصر را با شیخین تاریخی شان محشور گرداند
تاملی دیگر
♦️ روزنامه کیهان خطاب به زنگنه نوشت: واقعا آیا نمیدانستید توتال قصد حضور در ایران را ندارد و فقط بر
آقای کیهان، دزدی تهمتی است به توتال، زیرا توتال به اتفاق زنگنه اطلاعات را برای آیندگان خود فروختند
هدایت شده از پایگاه فرهنگیتبلیغی بلاغ
﷽📋عنوان؛ درس اخلاق ۲
💎 استاد؛ حضرت آیتالله ناصری
👌موضوع ؛ تو کار خود با خدا انداز و دل خوش دار...
🌸حاج آقا معـین شـيرازي ڪـه از رفـقاے ما بود - خدا او را رحمت کند - این داســتان را نقـل می ڪــرد :
سیدي بسیار پاک وپدر همســر ِعلامه طـهرانی بود.
ایشـان می گفت: ما با یڪـے از تـجار تهران كه ساڪن تهـران بود، بسـيار رفیـق بودیـم.
آن شخص، تاجر فرش بود و علاوه بر آن،،چند مزرعه در اطراف تهران هم داشت. یک روز آمد گفت: حاج آقـا! من داستان عجیبی و حیرت انگیــزے برایــم رخ داده اســت....
✨مدتي قبل سـراغ زمـينهاي ڪـشـاورزي مان رفتـه بوديم. کشـاورزها گندمها را درو کرده و سـهم هر ڪس را جدا کرده بودنـد. با كشاورزها دور هم نشستیـم و داشتـيم چايي می خوردیم.
🌸 دیدیم یکي از این زنبورهـاي قرمـزِ بزرگ آمد و نشـست روي گندمها.
و یک گـندم برداشـت و رفـت.
ما تعجب کردیم که یعنی چه؟ زنبور که گندم نمی خورد.
زنبور، دنبال شیرینی مثل انگور، کشمش، شیره و امثال اينها ميرود.
🌸 گفتیم حتماً اتفاقی بوده است. طولي نکشید که دو مرتبه آمد و یک گندم ديگر برداشت و رفت. چهار، پنج تا گندم، يكي يكي برداشت و رفت.
🌸 من گـفتـم: «یک سـِرّی در این کار است. بروم ببیـنم قضـيه چیـست؟!!» وقتی گندم بعدي را برداشت و رفت، من هم دنبال او رفتم.
🌸رفت پـشـت يک دیـوار؛ من هـم به آن طرف دیـوار دویدم؛
ديدم به یک شکـافـے رفـت که داخـل ديـوار بود. جلو رفتــم و نگــاه کردم؛
🌸 دیدم آنجا يک گنـجشڪـ کـور است که وقتی صدای زنـبـور را شنـید، جـیک جیـک کرد و دهـان خـود را باز ڪــرد.
این زنبــور هم گنـدم را در دهانـش گذاشــت و برگـشت....
🌸 آن شخــص می گــفــت:
دیگر در و دکان را تخته کردم، تا یک مقــداری به حــال دلِ خـــودم برســم.
🌸 با خود گفـــتـم:
وای بر مــن ........
چه خـــداے مهـربانـے را دارم .... گنجشـڪ ڪــور را فرامـوش نمی کند؛ آیا مــرا........؟!
💠تـو ڪار خود با خـ💖ـدا
انداز و دل خوش دار...
🗄مـنبـع :سایت رسمی عالم عارف آیت الله ناصری،، به نقل از خود ایشان......
🌸🌹ــــــــــــــــــــــ🌹🌸
🆔 @balaq_ir | بلاغ | balaq.ir
هدایت شده از دكتر اکبر روستایی
#خداوند در سوره انسان به احترام حضرت زهرا صلوات الله و سلامه عليها از حورالعين سخن نگفت#
اين اعتراف آلوسي مفسر اهل تسنن است كه در تفسير روح المعاني جلد 28 صفحه ي 144 در ستايش حضرت صديقه طاهره صلوات الله و سلامه عليها به زبان مي آورد.
اسكن اين مطلب 👇👇👇
https://eitaa.com/rustaei110
هدایت شده از دكتر اکبر روستایی
#هر كسي با اهل بيت عليهم السلام بجنگد مرتد است زيرا حكم محارب با خدا و رسول را دارد#
https://eitaa.com/rustaei110
هدایت شده از pedarefetneh | پدر فتنه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ وقتی روحانی با چشم خودش استحکام برجام رو دید😂😂😂
✅ حالا روی این استحکام مشاور ترامپ تف انداخت و بعد ترامپ از روش رو شد😂
خدا قوت پهلوون😄
#استحکام_برجام
✅به کانال #پدرفتنه بپیوندید 👇
http://eitaa.com/joinchat/3253993472C49609b6f21